بسم رب علی
آن شب.........
قسمت اول.......
......آن شب آبستن حادثه ی بزرگی بود .......
و او از فراز ایوان کوچک خانه ی دخترش به ماه خیره شده بود .....🌖
و با چشمان زیبایش و با نگاه نافذش در آسمان به دنبال ستاره ی می گشت....
ستاره ای که از آغاز مولد او در آسمان می درخشید و در سال های تنهایی همدم او بود و حالا در این شب دلهره آور ناپدید شده بود...💫
ستاره او در آسمان گم شده بود در میان سیاهی شب....
درست مثل خودش که از سال ها پیش در میان جهل مردم گم شد ...🥀
......نگاهش را به سمت از ماه پایین می کشد .....
درست در امتداد خط صاف ......
با نگاهش قامت آسمان را بر انداز می کند ......
انگار می خواهد با نگاهش چیزی به ماه و ستارگان بگوید....
می گوید و ماه چهره در هم میکشد و از شدت ناراحتی ابر کوچکی حائل میان خودش و او می کند ....😰
مرد نگاهش از ماه برداشته و به گلدسته مسجد خیره می شود ......
گلدسته ای که تا دمی دیگر از آن صدای اذان در شهر طنین انداز می شود....
او به هر چیزی که می نگرد خاطره ای را برایش تداعی می کند....
از مسجد می گذرد و رو به نخلستان می کند .....
نسیم صورت او را نوازش می دهد ....
نگاه کردن به نخلستان او را به یاد سال های تنهایش می اندازد .....🌴
سالهایی که تنها می توانست نخل بکارد و چاه بکند آن در خارج شهر ...🌴
......هنوز عرقش خشک نشده قلم و دوات طلب می کرد تا دست رنج خودش را وقف کند...📜
اصلا مدینه به همت او بود که آباد شد .....🌿
دوباره نگاهش را به سمت مسجد برمی گرداند ....
به گنبد خیره می شود.....
.......یادش بخیر....
زمانی که پیامبر (ص)از مکه به مدینه هجرت کرد پیش از هر چیز دستور داد مسجدی بنا شود 💚
مسجدی که قرار بود مدرسه ی عالمان باشد عبادتگاه زاهدان و مامنی باشد برای درماندگان و مستمندان......😍
و او شانه به شانه ی دیگران در گرمای طاقت فرسای حجاز خشت می زد
و دیوار مسجد نبوی را بالا می برد....
ساخت مسجد که تمام شد .....
همه مسرور بودند از اینکه اسلام با وجود این مسجد جان گرفته بود ....
.......روزی پیامبر (ص)وارد مسجد شد .....
به دیوارهای مسجد که نگریست درهای فراوانی دید که هر کدام متعلق به بزرگی از اهل مدینه بود
که همه به هنگام عبادت از خانه خود وارد بر مسجد بر می شدند......
و خدا به محبوب خود امر نمود همه درها را ببند
الا دری که رو با خانه علی (ع)باز می شد ....😍
و این شد بهانه ای برای کینه توزی و فضیلتی برای علی (ع)......
چه روزهای خوبی بود آن روزها....
او غرق در افکار است که صدای اذان او را به حال خود آورد....
مثل همیشه لرزه به اندامش افتاد .....
و دوباره نگاهی به ماه انداخت ....
عمامه از سر برداشت و آستینش را بالا زد تا وضو بگیرد ....
از پله های ایوان پائین آمد و در میانه حیاط ایستاد .....
دوباره به آسمان نگاه کرد ....
در دلش شوری بود وصف ناشدنی ...
امشب پایان رنج سی ساله ی او بود ...💔
همان شبی که انتظارش را می کشید ...
آب را در دستش مشت نمود و بر صورت ریخت ....
نسیم در گوش او نجوا نمود....
در تمام این سی سال این تنها شبی بود که او آرام بود .... 🍂
آب را بر روی دستش ریخت....
در میانه وضو به باغچه ی خانه ی دخترش خیره شد....
نسیم بوی گل یاس را در مشام او فرو می برد .....
.....یادش بخیر ......
باغچه ی این خانه درست مثل باغچه ای بود که زهرا (س)در خانه درست کرده بود .....
خانه ای که در نهایت سادگی اما در اوج کمال بود ....
خانه ای که هیچ گاه از وجود ملائکه خالی نمی شد.....
دخترش چه با سلیقه باغچه را درست کرده ......
درست مثل مادرش...😍
از مادری همچون زهرا(س)دختری همچون زینب (س)بر نه آید عجیب است....
و او صورت برمی گرداند به سوی ایوان و دخترش را می بیند که به او خیره زده است ....
پدر دلش از همه بیشتر برای او می سوخت ....
و این سوختن سالها قدمت داشت....🥀🕯
وضوی پدر تمام می شود....
هنگام برخاستن ذکر یا زهرا بر لب دارد...
و این یعنی.... 😰
ادامه دارد
#داستان_کوتاه
برداشتی متفاوت از شهادت امیر مومنان ع
✍به قلم: سید امیر حسین سمائی
#شهادت_امام_علی ع💔
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#الهم_لعن_قتلت_امیرالمومنین
#افطار_نامه
........قطار دنیا ایستاده تا ما بقیه راه را خودمان طی کنیم 🚂
.......و اولین#شب_قدر ماه رمضان🌙
برای ما مبدل شده به نردبانی برای رسیدن به آسمان...
مردم در پای این نردبان آسمانی
در نوزدهمین ایستگاه
خود واقعی شان را نشان می دهند...
.......اگر بخواهی به سمت آسمان پرواز کنی باید از زمین دل بکنی....🕊
مال 💎💰 خانه 🏡خانواده👨👩👧👦 دنیا🌍
اینها محرک های بزرگی است برای ماندن و به سمت آسمان نرفتن....
اما در بین دل دل کردن ما عده ای هستند که دل از زمین بریده
و بدون نیاز به نردبان بال در آورده و به سوی پرواز می کنند....
و می شوند ستاره های آسمان
عده ای هستند که پرواز نمی کنند ولی پله های عروج الهی طی کرده
و با هر پله رشته ای از تعلقات دنیا از دست و پای خود می برند
و آن ها هم می شوند ستاره ی آسمان...💫
عده ای دیگر هم از نردبان الهی بالا می روند
اما مدام زمین می خورند
و باز به عقب باز می گردند ولی باز دوباره می روند بدون ناامید شدن ....☺️
اما خیلی ها دنیا اسیرشان کرده ....😞
و شب قدر فرصتی برای رسیدن به آسمان .......🌔
نردبانی است برای عروج...
و آتشی است که کوه یخ زده ی گناه را ذوب می کنند....🍂
شب قدر نوزدهم را اگر خوب به سر برسانی ......
می توانی در روز آینده نمره بیست را از خدا دریافت کنی...💚
قصه نوزده قابل وصف نیست .....
نوزده را باید هر فردی خودش درک کند .....
در عظمت نوزده همین بس...
که آغشته به خون فرق مولای متقیان است💔
صدای سوت قطار دنیا دوباره به گوش می رسد ...
تمام شد....
اولین قدر رمضان سال اول قرن تمام شد....
و حالا ما مانده ایم حسرت....
حسرت گذشتن ماه خدا😔🥀
و حسرت اینکه باز هم نتوانستیم مولای خود را بر گردانیم...😰
اما هنوز وقت هست .....
شب قدر دوم در راه است
الهی
#الهم_العجل_لولیک_الفرج
#الهم_لعن_قتلت_امیرالمومنین
#بهار_قرآن
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#شهادت_امام_علی ع
#مهمانی_محبوب
#سحر_نامه
سحر بیستم........
بیست شب از مهمانی عشق گذشت💔
و من....
همچنان چون کویری تشنه....
پس از سالها رنگ باران به خود ندیدن...
و با لب های ترک خورده.....
مشتاق باران مهربانی توست💚
مولا جان.....
دلم پر است از غم و اندوه🥀
و قلبم....
این شب ها
با تک تک ناله های دخترانت بر بالین تو
فسرده می شود...
مولای متقیان....
بیست شب پای مکتب مروت و مردانگی تو بودم.......
و با مناجات شبهای تو.....🤲🏻
دل زنگار گرفته را صیقل داده و 💎گوهر حب تو را دوباره بازیافتم....
و سلاح ما دعاست....
...و دعا الماسی است صیقل نیافته و نتراشیده ....
ولی سوهان توکل آن صاف می کند و نور توکل آن را جلا می دهد....😍
دعا کردن ....
و زندگی کردن بدون توکل و توسل بی معناست .....
و هر جنبده ای که در عالم بر مدار حیات است امید به رحمت حضرت حق دارد💚
و توکل.....
به راستی این توکل چیست؟....
........توکل که نداشته باشی و از خدا یاری نخواهی ......
کارت گره می خورد
و مشکلات دنیا کاسه ی صبر تو را لبریز می کند
و آن گاه خدایی نکرده زبان به ناشکری باز میکنی ......😰
توکل که نباشد صبر هم از خانه دل رخت بر می بندد....🔥
برای زندگی ات باید طبق میل خودت و صلاح و مصلحت زندگی برنامه ریزی کنی اما ....
اما اگر توکل نداشته باشی یک پای میز زندگی ات می لنگد ....
مولا جان....ـ
به تو و خدای تو توکل میکنم....🤲🏽
که هر آن کس به تو و خدای تو توکل کرد...
رستگار شد.....
مولای من....
ای بهترین متوکل ....
ای تفسیر فراز های جوشن کبیر📜
ای واسطه بخشش اهل زمین...
ای علی ع
چه شب دلگیری است بدون صدای تو
امشب اولین شبی است که
کوفه صدای مولای یا مولای تو را نمیشود😭
مولا جان....
بمان....
بمان و دنیا را تنها تر نکن...
بنگر...
ما همه با کاسه پر از اشک یتیمی پشت در خانه ات ایستاده ایم... 😭
#الهم_لعن_قتلت_امیرالمومنین
#شهادت_امام_علی ع
#شب_قدر
#بهار_قرآن
#الهم_العجل_لولیک_الفرج
#ماه_مبارک_رمضان
#مهمانی_محبوب
آن شب.........
قسمت دوم
..........
وارد اتاق می شود .....
دخترش طبق معمول سجاده ی پدر را پهن کرده و در انتظار او تمام قامت ایستاده است ....
تبسم می کند ......☺️
در پایین پای سجاده می ایستد ....
مانند همیشه شانه هایش از خشوع او در برابر خدا می لرزد ....
اما دستان دخترش به شانه های او ثبات می بخشد.....
و عبایی که دختر بر دوش او می اندازد همان عبایی است سالها قبل زهرا (س) به دوش او می انداخت ....
با گوشه ی چشم نگاه می کند به سجاده ای که چند قدم عقب تر از او پهن شده .....
.........و آن هنگام که اسلام در میان عرب جاهلیت آمد کسی از خبر نداشت جز سه تن🤲🏻🤲🏻🤲🏻
و آن سه تن در کمال زیبایی اولین نماز جماعت تاریخ را خواندند
و سومین آن ها مردی بود که هم اکنون در محراب نماز ایستاده و دخترش نماز را به اقتدا کرده است....📿
به راستی چقدر زینب (س)شبیه مادرش شده.....
نه .....
انگار او خود فاطمه (س) است......
جسم فاطمه (س)در میان صحرای مدینه خفته بود
و روح او در هیبت زینب (س)در کوفه نفس می کشید.....
حالا همه فکر و ذکر علی(ع)شده است دختری که در پشت سر او به نماز ایستاده است ....
چه خوب است که شب آخر را در کنار او سپری می کند......😰
راستی ......
چه کسی قرار است خبر فراقی دوباره را به او بدهد.....💔😭
نماز ملکوتی پدر و دختر تمام میشود.....
پدر در حال تعقیبات نماز است....
و دختر....
سفره ی افطار را می چیند🥛🥖
سفره ی آن شب .....
خلاصه شد به چند قرص نان و نمک و کاسه ای شیر......
عجیب است.......
سلطان نیمی از عالم باشی....
اما.....
لباست پر از وصله باشد و غذایت نان جوی آسیاب نشده😰
بابای مهربان بر سر سفره می نشیند...
دختر غذا تعارف میکند...
اما پدر به سفره خیره شده است.....
آیا عیبی در سفره است.....
دختر از نگاه پدر همه چیز را می فهمد...😔
هیهات....
از آن که سر سفره ی علی دو نوع غذا باشد.....
او از بعد از مادر......
نه سیر خورد و نه سیر خوابید....💔
دختر
با بغض فروخفته در گلو....
کاسه ی شیر را از سفره ی افطار علی برمیدارد....
و علی به چند لقمه ی نان و نمک بسنده میکند....
همین قدر کم...
او خیلی وقت است که میلی به آب و غذا ندارد
او سیر است...
از دنیا سیر است.....
و امشب شب رهایی علی است...
افطار تمام شده
دوباره به حیاط می رود.....
علی با آسمان سخن می گوید.....💫
و چشم دختر خیره به لبان پدر است....
اندکی صبر بباید....
سحر نزدیک است...
و من به سوی تو می آیم ای خدای مهربان....
داستانی کوتاه.....
برداشتی متفاوت از شهادت امیر المومنان ع
✍به قلم: سید امیر حسین سمائی
#شب_قدر
#داستان_کوتاه
#الهم_لعن_قتلت_امیرالمومنین
#ماه_مبارک_رمضان
#شهادت_امام_علی ع💔
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#افطار_نامه
افطار بیستم......
.....در دنیای کوچک ما آدم ها بیست انتهای خوب بودن است.....☺️
بیست در دنیای کوچک ما معیار برتری است
و هر گاه می خواهیم بگوییم که کسی کاری را در کمال درستی و خوبی انجام داده است می گوییم کارش بیست است .....✅
........بیست در دنیای ما انتهاست ولی در مسیر به سوی خدا تازه ابتدای راه است....😍
و ما در ایستگاه بیستم ایستاده ایم به انتظار .....
انتظاری شیرین برای آغاز دهه سوم رمضان....💚
باورتان می شود ......
این آخرین غروب دهه دوم آخرین رمضان قرن است .....😰😭💔
دقت کرده اید ....
خدا همه روز های بزرگ های رمضان را در دهه آخر آن قرار داده است....
.......قطار دنیا در میان دو نردبان آسمانی رمضان ایستاده
و ما با وجودی سرشار از امید به مغفرت
و قلبی آکنده از فراق ولی
و پیراهنی سیاه بر تن برای داغ پدرمان به سوی دومین شب قدر در حرکت هستیم....🖤
و امشب ما مانده ایم و حسرت بی پدری......🥀💔
و امشب...
قرآن ها را به نیت فرق شکافته ی مولای متقیان می گشاییم😭
ابن مجلم در شب احیا چه قرآنی گشود....🕯
آه......
شمشیر زهر آگین ابن ملجم لعین....
در آتش پشت در آهنگری شده بود🔥
و اکنون....
داغ مادر.....
قاتل حیدر شده...
خدای من ....
ای خدای بی انتها ......
پدر ما از میان امشب رخت بر می بندد و ما یتیم می شویم....🖤
اما
هنوز مردی از نسل مولای مهربانی باقی مانده استـ......
پدر را ما را به ما گردان ....
و جانهای ما فدای پدری که مظلومانه شهید شد💔
و پدری که مقتدرانه ظهور خواهد کرد.....💚
شب قدر متهای طلب حاجات ما تویی
جان جهان کجاستی🌺؟
#الهم_لعن_قتلت_امیرالمومنین
#بهار_قرآن
#شب_قدر
#شهادت_امام_علی ع
#الهم_العجل_لولیک_الفرج
#مهمانی_محبوب
#ماه_مبارک_رمضان
رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون😰
ماندنی نیست علی، انا الیه راجعون..😭😭
#شهادت_امام_علی ع🕯
#شب_قدر
#ماه_مبارک_رمضان
🏴🏴🏴
📌 قُتِلَ عَلی المُرتضی
◾️ تمام شد. علی رفت. ای مسجد کوفه! دیگر علی را نخواهی دید. دیگر صدای اذانش را نخواهی شنید. علی میرود اما مرامش تمام شدنی نیست. عدالتش، شجاعتش، یتیمنوازیاش...
◽️ خدا هیچوقت بندههایش را یتیم نمیگذارد.
همیشه و تا آخر تاریخ مردی از جنس علی هست که برای امت پدری کند.
با ظهور فرزندش دنیا دوباره عدل علی را خواهد دید و تو ای مسجد کوفه! دوباره بر سر زبانها خواهی افتاد.
🌅 خوب گوش کن.
این صدای قدمهای پُرصلابت پسر مرتضی است که به گوش میرسد.
و آسمان پر شد از این ندا
تهمدتت ولله ارکان الهدی💔
#الهم_لعن_قتلت_امیرالمومنین
#شب_قدر
#شهادت_امام_علی ع
#ماه_مبارک_رمضان
#سحر_نامه
سحر بیست و یکم
عرش آزین شده است.....
ملائک درهای آسمان را برای استقبال از مهمان ویژه عرش گشوده اند....
اکنون....
ملک وحی در میان ی آسمان ندا داد.... 🗣
اینک این شما و وحشت دنیای بی علی😰
و اما......
در آسمان حال دیگری است.....
ملائکه عاشقانه آغوش گشوده اند...
فاطمه س 😍
فاطمه س
فاطمه س است که به استقبال علی می آید.....
و علی ع💚
بعد از سی سال تلخ....
و پس از شبهای تنهایی....
اکنون...
در کنار زهرا آرام میگیرد.....
عجب بزم پر شوری است در آسمان....
اما.....
اکنون....
این زمین است که دیگر علی را در دامان خود ندارد😭
و دنیای بی علــــی
سرد است تاریک است دلگیر است و بی روح....
دنیای بی مولا ثمره اش ظهر عاشوراست💔
آه.....
چقد سخت است زیستن بودن تو.....
شق القمر تو کار فتح خیبر را کرد....
و بعد ار آن
محراب ها بوی خون می دهد و......
سجاده ها سرخ رنگ است💔
ای اول مظلوم عالم....
#شب_قدر ما را تو سحر باش
الهی...
بحق مولای فرق شکسته😭
#الهم_العجل_لولیک_الفرج
#شهادت_امام_علی ع
#مهمانی_محبوب
#ماه_مبارک_رمضان
آن شــب
قسمت سوم......
انگار کسی از پس این ستاره های نورانی با او سخن می گوید....
امشب شب وصال او با ستاره ای است که سی سال پیش با دستان خودش در مدینه به خاک سپرد...😭💫
.......دختر دوباره از ایوان به پدر می نگرد .....😍
او بعد ازشهادت مادرش همدم و غمخوار پدرش بوده ....🥀
ولی حالا این اضطراب و تشویش پدر را نمی تواند درک کند ...
اینبار قصه فرق می کند....
دلش طاقت نمی آورد و پدر را صدا می زند .....
........و پدر به سمت دخترش بازمی گردد ....
لحظه ای نگاهش را در نگاه دخترش می دوزد....
و در این نگاه دنیای از حرف میان دختر و پدر مبادله می شود ......🤔
حرف هایی که دل دختر را زیر و رو می کند و از دلهره ی قلب پدر می کاهد.....😰
پدر داخل اتاق می شود .....
و حالا این دختر است که چشم به آسمان دوخته .....
و با خدای خود مناجات می کند ....🤲🏻
دلهره ای در دل دختر می افتد از جنس همان دلهره ای که در شب سفر کردن مادر داشت.....😭😭😭
......و مادر در بستر افتاده بود
و با تنی دردمند و رویی که کبود است از جور مردمان و روحی فسرده از رنج دنیا .....💔🥀
و مادر در گنجه ای را که در کنار خود دارد باز می کند ....
و مادر با صدایی حزن انگیز وصایای آخر خود را به دختر خردسالش می کند...
دخترم.....
زین پس تو غم خوار پدر و برادرانت هستی .....😰
مادر این خانه بعد از من تویی ...
بعد از داغ پدر و فرزند و برادرهایت ها را می بینی......😭
مصیبت اسارت بر سرتو خواهد آمد و تو تنها باید صبر کنی....
و اما داغ پدرت.....😰💔
و مادر لحظه به لحظه از همه داغ های پیش روی دخترش را روایت می کند ....
و او در آغوش مادر گریه میکند....
دخترم ...
این حنوط بهشتی را جبرائیل برای پدرم رسول خدا (ص)آورد ...💚
و او آن را سه قسم کرد .....
قسمی برای خودش 🌺
قسمی برای پدرت🌺
و قسمی برای من.....🌺
پس زمانی پدرت مرا غسل داد و زمانی برادرت از کار غسل دادن پدرت فارغ شد ....
این حنوط را به آنان بده.....
دخترم این کفن ها ی بهشتی برای ماست ...💚
امشب پدرت یکی از آن ها را برای کفن کردن من طلب می کند .....😭
کفن دیگر کفن پدر تو است که شبی از شب های رمضان برادرت حسن (ع)برای کفن کردن پدرت طلب می کند...😔
و این کفنی است برای برادرت و پس زمانی که حسین(ع)آن را از طلب کرد آن را به او بده تا برادرت را کفن کند.....💔
اشک در چشمهای مادر و دختر حلقه می زند ...
کفنی نمانده است ....😭😭😭😭😭
اما هنوز حسین (ع)کفن ندارد...
دختر با چشمانش سوال خود را را از مادر می پرسد...
مادر جان ....
کفن برادرم حسین (ع)کجاست....😭
و مادر سوال ناگفته ای دخترش را پاسخ می دهد ....
دخترم .....
این پیراهن خودم برای کفن برادرت حسین (ع) بافته ام...
و بدان هرگاه این را از طلب کرد کمتر از ساعتی در این دنیازخواهد بود...💔.
دختر دست بر دیوار ایوان گذاشته و گریه می کند....
و به آسمان می نگرد و اینچنین می گوید....
مادر جان...😔
وصایای تو را به یاد دارم ....
اما فکر نمی کردم به این زودی نوبت پدر بشود.....😭
مادر جان .....
دعا کن داغ دوباره را تاب بیاورم......
ادامه دارد
داستان کوتاه
برداشتی متفاوت از شهادت امیر مومنان ع
به قلم✍🏻سید امیر حسین سمائی
#الهم_لعن_قتلت_امیرالمومنین
#ماه_مبارک_رمضان
#شهادت_امام_علی ع
#داستان_کوتاه
#افطار_نامه
افطار بیست و یکم.ـــ...
و اینجا ایستگاه بیست و یکم است...
و ما در گذر زمان از دومین شب قدر گذر کردیم ......💚
و ما مانده ایم و حسرتی بزرگ ....
حسرتی به بزرگی عظمت شب قدر.....
.......عجب غروب دلگیر است ....
روز شهادت اول مظلوم عالم و اولین یتیم شدن جهان هستی باشد ...🥀
و این کافیست تا چشم ها خون ببارد و دلها آتش بگیرد....💔
......غروب ....
روضه خوان هستی است....😭☀️
غروب از خون جوشان شهدای کربلا بود که سرخ شد....
ایستگاه بیست و یکم و غروب آن درد آورترین لحظات رمضان است.. 😭😭😭
نگاهی به پشت سرت کن ....
تمام شد ...😔
از عمر این ماه تنها کمتر دهه مانده ....
چقدر از گل های این دشت در توشه جمع کردی....🤔
چقدر از شب های قدر بهره بردی ....😰
در نامه ی اعمال سال بعد خودت ثبت کردی؟ ....
آیا نامه ای که برای آینده ی خودت نوشته ای لایق امضای ولی خدا هست ؟ ......😰
آیا با دعایی کردی توانستی قدمی برداری برای نزدیکتر شدن روز موعود ؟.....🤔
آیا سال بعد او را خواهی دید ؟...😍
اگر هنوز هیچ کار کار نکردی ....
اگر هنوز بار کج گناه روی دوشت سنگینی می کند ....
بار زمین بگذار که بار کج به منزل نمی رسد .....
شب قدر سوم....🤲🏻
شب اوج عاشقی ....❤️
در راه است ....
مولای من
کمک کن تا بتوانیم آنگونه که شایسته است در آخرین شب قدر برای ظهور تو دعا کنیم .....😍
مولای من .....
دوستت دارم از صمیم دل....☺️
و هر چند سال که این جدایی به طول به انجامد .....😞
من عاشقانه انتظار تو را می کشم....
اما هر چیزی حدی دارد ....
و فراغ هم حدی....😭
پس .....
بازگرد ای زیباترین تمنای من از خدا....😍💚
#شهادت_امام_علی ع
#ماه_مبارک_رمضان
#شب_قدر
#الهم_العجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_حیدر
#مهمانی_محبوب
✍ یک شکاف.... امّـــــا ؛
میشود نقطهی مرکز یک دایره ،
تا دانههای غیورِ عالم، آرامآرام بر محورش ثبوت یابند،
و جریان تاریخ را به سمت رویش تمدنی نو، تغییر دهند ؛
تمدنی به وسعت حاکمیت الله در زمین!
✦ یک شکاف ... امّــــا ؛
میشود شروع همان اتفاقی که خدا، قصد کرده است.
▪️#شهادت_امام_علی ع🖤
#السلام_علیک_یا_امیرالمومنین
#سحرنامه
سحر بیست و یکم🌙
قسمت بیست و یکم : ما و او......
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ*
و عالم را خزانهای است
پر از گنجهای حکمت و معرفت
که خداوند
بر آن نگهبانانی گمارد
که وجودشان برای جهان برکت است
و برای اهل زمین مایه رحمت و امنیت
و سپاهان سیاهی
به فریب فتنه
و به زور زر و تزویر
و با توسل به دشنههای برهنه ظلم
و زهر جهل مردمان
یازده بار
خونها ریختند
و باغ بهشت را لگدمال کردند
و رد #خون هدایتگر مسیر شد در ظلمات شب
رد خونی که
سرآغازیش از دیوار کوچهای تاریک بود🕯
و ادامهاش از محراب گلگون
و گودالی که.....🥀
و از تمام #بهشت
تنها تک درختی ماند
که تمام کبوترهای عاشق دلخسته بر شانههای او🕊
لانه کردند
صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما*
و قصه ما و او
قصهای است پر از دردهایی که
خون گریستن بر آنان هم کم است💔
و او تنها ببیندهای است
که صبح و شام
خون میگرید و ناله میکند😭
بر داغ #آتش و #تیغ و #غربت
و سلام بر وارث تمام دردهای عالم🖤
و سلام بر غریب ترین بازمانده نسل خورشید
و سلام بر حقیقت #شب_قدر✨
و سلام بر #او
که #ما در این هیاهوی دنیا
جز او کسی را نداریم💔
و #او
سالهاست که #ما
از درون هزارتوی دنیا به او بازگردیم
#فرج
یعنی ما خودمان را پیدا کنیم
و به نور وجود حضرت دلبر برسیم💚
و الا او هم اینک هم در میان ماست
بر فرشهای ما قدم میگذارد
و گاهی
در میان خیابان
چشم در چشم ما میشود😭
الهی
عشق #او را
آن چنان در دلمان بیدار کن
که زندگی ما بی او هیچ باشد
و ما بیقرار و بیتاب او شویم❤️
آمین....
برگرفته از
۱.سوره هود آیه ۸۶
۲.زیارت ناحیه مقدسه
#ماه_رمضان
#شهادت_امام_علی ع
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#شب_جمعه
#اللھمالرزقنـانگاهالمھدي
#سحرنامه
سحرگاه نوزدهم
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ
يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ
إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ
خدایاازتوامانمےخواهم
روزےکہ
هیچمالواولادےسودنمےدهد
مگرکسےکہقلبےسالمبہپیشگاهخداوندبیاورد
در پای کلــــ📚ــــاس درس بندگی
آنچه هنگام روز امتحان آخرت همراه خود به همراه داری
تنها شرط سلامت و قبولی است
و چه بسیار ابن ملجم ها و زبیرهایی که در طول تاریخ
ثواب روی ثواب جمع کردند اما در درنگ سنجیدن اعمال
کوه اعمالشان به اندازهی پر کـــ🍂ــاهی سود نخواهد داشت
و امان از آنکه
شجـــ🌿ــره اعمال آدمی
به جای ریشه دواندن
در خاک عبودیت و سیراب شدن از سرچشمهی اطاعت
از گنـــ🥀ـــداب بخل و طمع و حسد تغذیه کند
و ثمرهاش بشود میوهی تلخ بیحاصلی
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ
و انسان هر چه کند
برای خود کرده اما مهم آن است که انبار دلش
از موش گناه در امان باشد
و خانهی قلبش اجاره داده نشده باشد جز به محبوب اصلی
و امان از دل بی در و پیکر ما آدمها باز هزار جور مهمان ناخوانده
خدای من
خودت دلـــ💙ـــدار دلم باش
برگرفته از
سورهی اسراء آیه ۱۷
مناجات امیر المومنین (ع) در مسجد کوفه
#ماه_رمضان
#شهادت_امام_علی 🖤
هدایت شده از "فات"
واینکـــــ
اینشماووحشــ🖤ـــتدنیاےبیعلے
🌱رسانهایازجـنسمـهدویـتــــ🌱
🔸️ @fatmedia_ir
#شهادت_امام_علی ع #پوستر #یاعلے
تلگرام|اینستاگرام|بله|توییتر|ایتا