#روضه_باسبک
امام سجادعلیه السلام
یه عمره ازابردیده هام بارون خون میبارم۲
به یاد هیجده سر به نی یه عمره بی قرارم
یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ و بارم و چید۲
غروب که شدهیزم مدینه به خیمه رسید
یه عمره ازابردیده ها بارون خون میبارم
به یادهیجده سر به نی یه عمره بی قرارم
*این هیجده تاهیفده تاش یه طرف یه دونش یه طرف اون هیفده تا یه طرفه خب جنگه دشمنه اینهاهمه پهلوان بودن، زدن*
یه عمره ازابر دیده ها بارون خون میبارم
به یاد هیجده سر به نی یه عمره بیقرارم
یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ وبارم و چید
غروب که شد هیزم مدینه به خیمه رسید
*حالا اینها یه طرف*
یه ساعتِ بعدش نه باغ گلی بود نه باغِبونش۲
رسیده بودآخرعقیق یمن دست ساربونش
توی آتیش وحشت صحراش دوتا خواهرا زیردست وپا جلوی چشام جون دادن اونجا
*خب عرض کردم که آدم مصیبت که داره حرف میزنه یه هو یه شاخه دیگه میره تمرکزش سرجاش نیست، امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیخوره، فراموشی نیست، امام هیچوقت لکنت نداره،امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیریزه ، امام هیچوقت توپوق نمیزنه، امام هیچوقت هیچ نقصی،کم و زیاد نداره،کامله کامله در همه لحظات عمرش، اون لحظه ای که ایستاده دارن باباشو میکشن امام حواسش هست اون لحظه ای هم که نشسته تو خونه با آرامش حواسش به همه جا هست،تو عالم خودمون داریم صحبت میکنیم*
هنوزم اون سوز گریه هاش داره میاد به گوشم
یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم
*کی بود حل شد معما... مثه اینکه خانم نمیخواد دست از سر ما برداره از دیشب تا حالا خوب دیگه حالا رزق شماست دیگه *
هنوزم اون سوزه گریه هاش داره میاد به گوشم
یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم
میگفت داداشی نرسه حرفم به گوش بابا
*چی؟! قربونت برم، آبجی کوچولو... *
میگفت داداشی نرسه حرفم به گوشه بابا
*فقط خودمون دوتا بدونیم*
ولی دلم لک زده برم روی دوش بابا
*چی میخوای بگی حالا در گوشش میرفتی رو دوش بابا *
برم دم گوشش بگم مگه قهری با من باباجون*
چشات چرا بسته ست موهات پریشونه لبت پرِ خون *اما ...اما .. اقا زین العابدین رازنگه دار خواهرش بود اما این نسیم حرفای سه ساله رو شنید به گوش یکی دیگه رسوند به بابا نه ها!! *
نسیمی شنید سوز حرفاشو
به سقا رسوند ماجراشو
*خب چه اتفاقی افتاد وقتی رسید؟!*
نسیمی شنید سوز حرفاشو
به سقا رسوند ماجراشو
عمو بسته بود چشم دریاشو...
حسین ....
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
4_6021484350162341631.mp3
5.9M
بریده حنجر خداحافظ
#حاج_میثم_مطیعی
#واحد
#شب_دوازدهم_محرم❣﷽❣
🔳 #آقای_مطیعی
🔳 #واحد #اسارت #کوچ از قتلگاه
بریده حنجر خداحافظ
عزیز بی سر خدا حافظ
علی اکبر خدا حافظ
علی اصغر خدا حافظ
تو را می سپارم به آغوش صحرا
فتاده ز نی سایه ات بر سرما
من و گریه ها همسفر در بیابان
تو مویه های پر از سوز زهرا
مانده، خاکستری از خیمه ها
مانده، از قتلگه داغی با ما
افتد، بر روی ما چشم اعدا
🔳(حسین خدا حافظ یابن الزهراء)
ببین از امشب برادر جان
شروع کرب و بلای من
ملائک را خیره خواهد کرد
شکوه صبر و رضای من
فتد آتش خطبه هایم پس از این
به شام سیه روی این قوم بی دین
به لحن کلامم شود زنده حیدر
به سعی مدامم شود زنده آئین
بردم، بعد از تو صحرا به صحرا با خود
پیغام کرب و بلا را
زینب، فدای تو یا بن الزهراء
🔳(حسین خدا حافظ یابن الزهراء)
(آقای محمد مهدی سیار)
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Shab11Moharram1402[03].mp3
18.92M
از دل زینب ای وای
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
تنت تنها ماند / به خاک صحرا
خیمه های تو / به خاکسترها
مانده در غمها ، زینبت تنها
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
امان از غارت / فغان از یغما
بیمعجر ماندند / پردهنشینها
زیر دست و پا ، مانده کودک ها
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
در آتش می سوخت / پر چادرها
بر لب ما بود / ذکر زهرا
روضه ی آتش ، شد تکرار اینجا
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
از دویدنها / خسته شد گویا
نانجیبی برد / خلخال او را
برزمین افتاد ، دختری تنها
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
گریز از خیمه / مگر آسان بود
از آتش بدتر / چشم گرگان بود
معجرها بردند ، آه و واویلا
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
کجایی عباس / یل غیرتمند
این بی غیرتها / به من می خندند
می کشد ما را ، طعنهی اعدا
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
رقیه می گفت / کجایی بابا
پریشان می گشت / میان صحرا
پاسخش دادند ، ضرب سیلیها
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
ربابت با آه / لالایی خوانده
به دستش، طفلی / خیالی مانده
لالایی لالا ، لالایی لالا
از دل زینب ای وای
ای وای، ای وای، ای وای
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#شب_دوازدهم_محرم
گرچه زینب بود تنها غصه دار کربلا
آفرینش جملگی غرق عزای زینب است
تا برادر را مقطّع دید بر صحرا بگفت
مصحف اینجا پاره شد دیگر چه جای زینب است
عصر گشت و چشم چرخاند و نبودش محرمی
این زن آواره ی تنهای تنها زینب است
مرده بود اسلام و تنها جثه ای مردار بود
آنکه در دین بر دمید همچون مسیحا زینب است
ما رایت الا جمیل چشمان زیبای حسین
ما نطقتِ عن هوی فریادهای زینب است
هر کسی آن خطبه های عشق و اتش دید گفت
این صدای حیدر است اکنون ز نای زینب است
در ته پستو فراوانند زنهای عفیف
آن عفیف کوچه و بازار و صحرا زینب است
غم فراوان گشت بعد از قتل مولا مان حسين
انکه بر دوشش گرفت انبوه غم ها زینب است
انکه فرزندان خود را داد در کرب و بلا
لیک خم بر ابرویش ناورده گویا زینب است
تن به صحرا مانده و راس حسین همراه اوست
زینب اکنون با حسین است و حسین با زینب است
قهرمان کربلا بنشسته میخواند نماز
این کمر بشکسته و این دخت زهرا زینب است
✍استاد علی فرخی
(دفن شهدای کربلا)
بنی اسد من چارمین امامم
نامم علی و حیدری مرامم
بر گل فاطمه بود سلامم
گشته ام خونجگر
من ز داغ پدر
این گل پرپر نور عین است
بابای مظلومم حسین است
آه و واویلا زین مصیبت۲
بنی اسد این جا بود گلستان
بر جان رسد عطر و بوی شهیدان
منم ز داغ پدرم پریشان
یک طرف اکبر است
چون گل پرپر است
گشته ز کینه اربا اربا
از ظلم و جور جمع اعدا
آه و واویلا زین مصیبت۲
بنی اسد خون جگر رباب است
از این مصیبت هر دلی کباب است
اصغر به پشت خیمه ها به خواب است
غرقه خون پیکرش
پاره شد حنجرش
حرمله آمد رو به رویش
با تیر کین زد بر گلویش
آه و واویلا زین مصیبت۲
من بر پدر بودم همیشه حساس
بنی اسد غربت نمودم احساس
آن دم که شد بی دست و بی سر عباس
گل ام البنین
شده نقش زمین
فرقش ز ظلم و کین دو تا شد
جانش به راه دین فدا شد
آه و واویلا زین مصیبت۲
بنی اسد یک بوریا بیارید
پیکر پاکش روی آن گذارید
از داغ او اشک بصر ببارید
او بود غرق خون
پیکرش لاله گون
پیکر پاکش روی خاک است
صد پاره گردیده و چاک است
آه و واویلا زین مصیبت۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_حاج_اکبر_ناظم
#دفن_شهدای_کربلا
#یازینب_کبری
#وسلامعلیقلبزینبالصبور
🔳 روز یازدهم، روضه ناموسِ خدا...
من بمیرم که تو را سوی اسارت بردند
#حضرت_زینب
#محرم
┄┅═══••✾••═══┅┄
@jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
🔳 در میان مردم کوفه
◾️چون اسیران کربلا را آوردند، زنان اهل کوفه گریبان چاک زده و زاری میکردند و مردان هم با آنها میگریستند.
◾️ زین العابدین علیهالسلام که بیمار بود با صدایی ضعیف و آهسته فرمود: «اینان بر ما گریه میکنند! پس چه کسی ما را کشته است؟».
◾️ آنگاه زینب سلاماللهعلیها به سوی مردم اشاره کرد که خاموش باشید! دمها فرو بسته شد و زنگ شتران از نوا باز ایستاد. روایتگر ماجرا گفته است: هرگز زنی پردهنشین را خوشسخنتر از وی ندیدم؛ گویی بر زبان علی سخن میراند.
▫️او خدا را ستایش کرد و بر رسول او درود فرستاد و مردم کوفه را به خاطر رفتار دوگانهشان و کوتاهی در یاری امام حسین علیهالسلام نکوهش کرد و آنان را به کیفری بزرگ برای کشتن سید جوانان اهل بهشت وعده داد. پس از سخنان زینب سلاماللهعلیها، مردم حیران شده بودند و دستها به دندان میگزیدند.
▫️امام زین العابدین علیهالسلام رو به عمهاش کرد و فرمود: «عمه جان آرام بگیر، سرگذشت گذشتگان برای آنان که ماندهاند مایه عبرت است. خدای را سپاس که تو عالمه تعلیم ندیده و خردمندِ خرد نیاموزیدهای. گریه و زاری، آنان را که رفتهاند به ما باز نمیگرداند». سپس زینب سلاماللهعلیها آرامش گرفت و سخنی نگفت.
🔲 فرازهایی از خطبه حضرت زینب برای مردم کوفه
▪️ای مردم کوفه، ای مردمان حیلهگر و خیانتکار! گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و نالههایتان آرام نگیرد.
◾️همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبانپردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟
▪️آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلودهاید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست.
▪️وای بر شما ای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا دریدهاید؟ چه زنان و دختران باعفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟! و چه حرمتی از او شکستهاید؟!
◾️ شما این جنایت فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سرآغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبرانناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟
📚 منابع:
- طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۰۴
- مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۶۳
#حضرت_زینب
#امام_حسین
#خطبه
┄┅═══••✾••═══┅┄
@jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹زینت سجادهٔ عشق🔹
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان داغ دل آینهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد
بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد
خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق
از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که میمردم من
مصلحت نیست بگویم که چهها سهم تو شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد
📝 #رضا_اسماعیلی
در وسعتِ شب، سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
آن لحظه که زینب به اسارت میرفت
بر نیزه سر بریدهای آه کشید
📝 #میلاد_عرفانپور
Hossein Pooyanfar - Azamallah Ojoorana (320).mp3
4.05M
اعظم الله اجورنا
بمصابنا
بالحسین
لالنا الا حسین
💔🥀💔
ساکنم زیر پرچم تو
میزنم سینه با غم تو
محرمم تو محرم تو
یا حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 نمیشه باورم که وقت رفتنه ...
.
آتش خیمه همان آتش پشت در بود
سرِ بر نیزه همان زخم سر مادر بود ...
.
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله 🖤
.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️ درود به غیرت و شرافت دینی این مرد که شجاعانه در مورد بیحجابی این ایام تذکر میده!
👈🏻لطفا تا میتونید منتشر کنید!!!
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصیبت_دفن_اجساد_مطهر
🩸آمدن إمام سجاد علیهالسلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود...
در نقلها آمده است:
🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیهالسلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع میشد، شناختند. دور پیکر امام علیهالسلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند.
📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا.
▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند.
🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدنها را دفن کنیم؟! ما از کجا میدانیم که هر جسد از آن کیست؟!
📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ
▪️خودتان هم میبینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است.
🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد میشد؛
📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه،
▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیهالسلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود:
📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا»
▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد.
🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستادهاید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم.
🥀 ما آمدهایم تا جسد امام حسین علیهالسلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم.
🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را...
📚مقتل الحسین علیهالسلام، بحرالعلوم ص۴۶۶
🏴 السلامُ عَلَیکَ يا عَلی بِن الحُسَيِن السَجّاد
این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین
یاد گودال فقط سینه زد و گفت حسین
▪️از امام سجاد علیهالسلام پرسیدند:
سختترین مصائب شما در سفر کربلا
کجا بود؟ در پاسخ سه بار فرمودند:
الشّام، الشّام، الشّام!🥀
⚫️ شهــــادت حضرت سید الساجدین امام زینالعابدین علیهالسلام تسلیت باد.
#امام_سجاد
#شهادت
┄┅═══••✾••═══┅┄
@jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
از ما زمینیان ...
به شما آسمان، سلام
مولای دل شکسته ...
امام زمـ💔ـان، سلام
این روزها ...
هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجای ...
روضه ی جدت نشسته ای؟
سلام صاحبـ💔ـ عزا ...
▪آجرک الله یا صاحب الزمان في مصيبة جدك الحسين عليه السلام
#امام_حسین
#امام_زمان
#محرم
#امام_حسین__ع__مناجات
من زمین گیرم ، گرفتارم.. دعایم کن حسین
از خودم والله بیزارم ..دعایم کن حسین
ناظر من بودی و من ملتفت بودم ولی..
باز هم آلوده رفتارم ..دعایم کن حسین
روبه موتم چون که باشد دردهایم لا علاج
سال های سال بیمارم..دعایم کن حسین
می کنم توبه ولی دنبال عصیان می دوم!!!
به خدا خسته ز تکرارم ...دعایم کن حسین
نیستم پیش تو و پشتم به جایی گرم نیست
در بیابان بوته ای خارم....دعایم کن حسین
هرچه من بد می کنم تو مهربانی می کنی
من به تو خیلی بدهکارم....دعایم کن حسین
از تو دورم که رفیق خلوتم شیطان شده
زخم خورده از همین یارم ..دعایم کن حسین
تو نگاهم می کنی و من خجالت می کشم
نوکرم..افسوس سربارم!! دعایم کن حسین
صبر کن حرفی است که مانده درون سینه ام
هر چه باشم دوستت دارم..دعایم کن حسین
خورده بر کارم گره با دست تو وا می شود
حاجت کرب وبلا دارم..دعایم کن حسین
محمد سعید طالبی
امام حسین (ع)
مناجات
https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
#روضه
#یا صاحب الزمان ....یا صاحب الزمان۴
حالا که بی پناه شدم صاحب الزمان
محتاج یک نگاه شدم صاحب الزمان
خوب دل بده خوب گوش کن این دوببت خیلی حرف داره
حالا که بی پناه شدم صاحب الزمان
محتاج یک نگاه شدم صاحب الزمان
(بزا یخورده هیئتی بخونم آره؟
میخای مناجاتی حرف بزنی بگو اینو)
هربار من زمین بخورم با دعای تو
هربار رو به راه شدم صاحب الزمان
برداشت من اینه آقا هنوز مارو میخاد شک نکنید
ازکجا میفهمی آقا من تو رو میخاد میگم صبر کن
گاهی وقتا تو هفته شش روزش رو غرق ،دنیا
مادیات، گناه، میشیم رفیق بهت برنخوره قصد تهمت و افترا ندارم بهرحال ما معصوم نیستیم اصلا خودمو میگم ها
یادی از اقا نمیکنم شما ها که الحمدالله سیم دلتون وصله خوش بحالتون
ولی وای برمن وای برمن
بزار راحتت کنم گفتم آقا منو تو رو میخاد دلیل دارم حرف دارم
دلیلم اینه الان کجای کجا نشستی کی تورو آورد مولا دعوتت کرده دستتو گرفت
خوب فکر کن شب و روز ای جمعه چرا دلت میگیره غمگین میشی اصلا فکر هیات رفتن جلسه رفتن نیستی ولی دلت میگه برو بلند شو برو یکم روضه گوش کن گریه کن ناله بزن
داد بزن بگو
حسین حسین حسین
چی میخام بگم
این که بعضی وقتا بعضی شب و روزا غیبت داری تو جلسه نمیای
امام زمان حواسش بهت هست والله
جا تو تو جلسه نگه می داره حضرت منتظره ازدر بیای داخل بشینی برا جدش گریه کنی سبک شی
بزار ی جمله کلیدی و خاص بگم
بگم آقا جان قربونتون برم فداتون بشم
شما که همیشه بما لطف داشتی و داری
نگاه به معرفتی من و امثال من نمیکنی
همیشه جامو نگه داشتی تو روضه ها
پس میشه ی لطفلی بکنی یه شب جمعه ی صبح جمعه تو کربلا کنار ضریح شش گوشه جدت ی جا برام نگه داری
ای اونایی که رفتین کربلا بعد آخرین دفعه هنوز نشده بری کربلا
بگو مولا جان دلم برا کربلا لک زده
آقا هی این واون میرن کربلا دوستام میرن کربلا میان میگن رفیق جات خالی زیر قبه حرم ارباب چه صفایی داشت چه حالی کردم
لذا هرکی میره کربلا میگم منو یاد کن
حالا این چند خط چند بیت حرف دل من و شماست
با گریه بر حسین عزیز تو می شوم
تورو خدا حقشو ادا کن چون خوب گریه کردی میخونم برات والا این حرفا این اشعارو هرجا نمیشه خوند مگه این که خریدار ش باشه والا
منم نمیخونم دونفر م گریه کنن من میخونم
زبونم لال تماشا چی نباشی چون تماشا چی زیاده
اصلا میدونی چرا گفتم حقشو ادا کن چون مادرش زهرا سلام الله علیها دوس نداره تو مجلس بشینی و نگاه کنی
همین جا بزار دلتو ببرم کربلا
تماشاچی فقط ی عده تو گودال قتلگاه بودن
خانم زینب داشت از رو بلندی نگاه می کرد
نا نجیبا می دیدن حسینش با صورت رو زمین افتاده
عوض این که یاریش کنن
علیا مخدره زینب نگاه کرد دیدنیزه هاشون بالا اومد
شمشیراشون بالا اومد
پیرمرد ا عصاهاشون بالا اومد
همه به ی مرکز به بدن مطهر حسین اصابت می کرد
رفیق حالا اگه فقط تماشاچی باشی خودت موندی و فردا قیامت این مجلس روضه
با برگریه بر حسین عزیز تو می شوم
به به عجب اشک وناله ای
با آن که رو سیاه شدم صاحب الزمان
هنگام روضه چشم مرا گریه باز کرد
راهی قتلگاه شدم صاحب الزمان
کجا رفت دلت
شبای جمعه آقا
همین ارزومه
ببینم ضریحه
حسین رو به رو مه
یکم خودمونی حرف بزنیم
دوست دارم آقا
محاله ندونی
خونم هیاتا شد
تو اوج جوونی
حرم دوای همه ی دردای منه۲
اگه اینطوریه بلند بلند ناله بزن
اونی که گریه میکنه چشمای منه
کیا اربعین رفتن پیاده کربلا
اونی که اربعین اومد پاهای منه
ازهمه جا خالی فقط دستای منه
دستت بیاد بالا
ازهمه جا خالی فقط دستای منه
حالا میخام دستتوروسرت بزاری
چون میخام اصل روضه رو بخونم
این روضه رو ی خانومی خونده که دستاش رو سرش بود
آماده ای ناله بزنی داد بزنی
به اون که نیزه میزنی داداش منه
سینشو داری میشکنی داداش منه
داری سرش رو میبری داداش منه
لباسشو تو میکنی داداش منه
میان ی گودال ۲
هجومای نیزه
شده دور زینب ۲
پراز چشم هرزه
ابی عبدالله به ی نیزه شکسته تکیه کرده بود
هنوز نفس تو سینه آقا جان من تو مونده
هنوز جون داره
دید ی عده دارن میرن سمت خیمه ها
غیرت دارا غیرتشون رو بزارن وسط
هرچی ناله داری اشک داری خرج کن برا ارباب
ان شالله روزی هممون بشه من این روضه رو حرمش کنار ضریحش بخونم برات
حضرت نگاه کرد گفت اگه دین ندارید
لااقل آزاد باشید
یکی نگاه کرد گفت راست میگه
حیفم میاد دلی که رفته کربلا مدینه نره
کوتاه عرض کنم وقتتو نگیرم
میخام بگم امام حسین طاقت نمی آورد کسی به ناموسش چپ نگاه کنه سمت ناموسش برن
لاااقل تا وقتی که زنده بود همه تلاششو کرد
اما من بمیرم برا داداشش غریب مدینه امام حسن
فدای مظلومیش برم
دستش تو دست مادرشه
سریه کوچه اون حروم زاده راه مادرش رو سد کرد
غرورمو شکست
دستت برای سیلی زدن خودت
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
❁﷽❁
روضه ی یازدهم محرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا اباعبدالله
از لطف زهرا(س) ما گرفتار حسینیم
شکر خدا گرمی بازار حسینیم
(الحمدالله)
شب دوازدهم محرم، بازم اومدیم مهمان روضه ی اربابیم،
هر کس که پرسید از مقام ما بگوئید
ما جزو نوکرهای دربار حسینیم
این رفت و آمدهای ما معنیش این است
دیوانۀ یک لحظه دیدار حسینیم
نمیدونم هر کدوم از شماها چند وقته کربلا نرفتید یک ماه، دوماه، سه ماه، یکساله چند وقته کربلا نرفتی اما دلت برا کربلا یه ذره شده هی این شبا میای تو مجلس روضه میگی ارباب خوبم، تو رو به جان علی اصغرت بطلب مارو، این اربعین بیایم کربلا به پابوست، دلت تنگ شده برا کربلا ،آره؟اما من یه خانومی روضه میشناسم مثل امشبی فقط یه روزه داداشش، حسین رو ندیده، خیلی دلتنگش شده، نمیدونم روز یازدهم کی بود زینب یه فرصتی پیدا کرد اومد تو گودال قتلگاه،
ای سربریده بال و پرم را نگاه کن
داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن
ای حسین، از دیشب تا حالا خیلی تازیانه خوردم، ای حسین، پاشو معجرم رو به غارت بردن
پاشو کمک بده که سوار شتر شوم
نامحرمان دور و برم را نگاه کن
ای حسین
با شمر و حرمله طرف کوفه میروم
برخیز همسفر ، سفرم را نگاه کن
همینطور که داشت با بدن بی سر برادرش، درددل میکرد یه مرتبه دید سکینه اومد بالای گودال، دید عمه یه بدن بی سرو رو دست گرفته داره باهاش حرف میزنه، صدا زد یا عمتی، هذا نعش من؟؟! عمه جون این بدن کیه؟! سکینه نشناخت بدن بابا، حق داره نشناسه، زینب صدا زد عزیز دلم، هذا نعش ابیک الحسین، این بدن بابای غریبت حسینه، اما بگم چرا نشناخت روز یازدهم عمر سعد ملعون دستور داد همه ی اجساد کشته هاشونو به خاک سپردند کار تمام شد، نوبت رسید به بدنهای پاک بچه های زهرا، یه نگاه کرد سمت گودال قتلگاه، صدا زد کی حاضره با اسب بر بدن حسین فاطمه بتازونه، ده نفر داوطلب شدن صدا زدن یا امیر ، ما به اسبهامون نعل تازه زدیم، حالا فهمیدی چرا سکینه بدن باباشو نشناخت، اومد خودشو انداخت رو بدن بی سر بابا، نگفت بابا منو تازیانه زدن، نگفت بابا میخان مارو به اسارت ببرن، صدا زد ابتا، پاشو ببین دارن عمه مو با تازیانه میزنن
هر جا نشستی ناله بزن یا حسین
ای حسین
بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
سر تو را به روی نی زدند این ستمگران
نمی روم ولی مرا به این بهانه میبرن
هر کجا نشستی ناله بزن
یا حسین....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_یازدهم_محرم
#استادحاج_اسماعیلی