eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
22.7هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
108 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،عطاران
مشاهده در ایتا
دانلود
بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای فاطمه است تمام عزت شیعه رحین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش دوام خدمت ما با دعای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم به هر دری کوتاست امید دلخوشی من وفای مادر توست بیا که با تن خونین ، هنوز منتظر است که انتقام تو تنها دوای مادر توست ‍ روز آخر زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شدند کمی کارهای خونه رو انجام دادند.. فرمودند اسماء ...من ساعتی استراحت می کنم .. منو صدا بزن اگه جواب ندادم اسماء ...بدون دیگه به بابام پیغمبر خدا ملحق شدم... 🌹 اسماء میگه... دل نگران بودم.. گفتم خدا چرا خانم اینطور فرمودند ..دیدم وارد حجره شدند خدا ...ساعتی بعد صدا زدم ..عرضه داشتم .. یا بنت رسول الله.. دیدم جواب نیومد...خدایا ...چه خبر شده... چرا خانم جواب نمیدن...دوباره صدا زدم: (یا بنت رسول الله) دیدم جواب نمیاد 🌹 وارد حجره شدم...دیدم خانم رو به قبله خوابیدند... یه پوشیه ی سفیدی روی صورت کشیدند...میگه اومدم کنار خانم.. ای پوشیه رو کنار زدم دیدم ای وااای... خاک به سرم شده خانم جان دادند...ای وای ای وای... خدایا ...حالا من جواب امیرالمومنین رو چی بدم .. جواب بچه ها رو چی بدم ... در همون حالت میگه دیدم صدای حسن و حسین میاد .. وارد خانه شدند تا اومدند صدازدند اسما بگو مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند ...کنار بدن بی جان مادر نشستند.. حالا میخوای گریه کنی بسم الله ... برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن...این بچه ها خودشون رو انداختند روی بدن مادر... ( جملات زمینه ساز👈 نميدونم تا حالا بچه ی یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه) امام حسن (علیه السلام) خودشو انداخت روی بدن مادر ...صدازد: (یَا أُمَّاهُ کَلَّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی) ...مادرجان من حسنم... با من حرف بزن مادر.. الان روح از بدنم جدا میشه مادر ... مادر ابی عبدالله اومد... آی کربلایی ها ..آقاتون اومد..این صورت رو گذاشت روی پاهای مادر..هی پاهای مادر رو میبوسه صدا میزنه (یَا أُمَّاهُْ کَلِّمِینِی) هی صدا میزنه وای مادر با من حرف بزن ...من حسینتم...😭 مااادر.. اگه بامن حرف نزنی میمیرم مادر...مادر...ای وای ای وای 🔹اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر 🔹وقت اذان مغرب خوابیده مادر
ای شده محرم به ولای ولی فاطمۀ دوّم بیت علی اختر تابندۀ برج ادب شیر زن خیل زنان عرب امّ بنین امّ ادب امّ نور چشم بد از قدر و جلال تو دور اختر تابندۀ برج شرف همسر ارزندۀ شاه نجف یار علی مادر صدق و صفا مرّوج مکتب عشق و وفا باغ گل یاس، سلامٌ علیک مادر عبّاس، سلامٌ علیک فخر تمام شهدا کیست تو شیر زن شیر خدا کیست تو معرفتت زبانزد عالم است هر چه بگویند به وصفت کم است مقاوم و صابر و آزاده ای چار پسر بهر علی زاده ای چار پسر نه، چار قرص قمر چار ستاره چار نور بصر ای به علی پس از وفات بتول همچو خدیجه در سرای رسول درود بر سه سرو بستان تو بر گل عبّاسی دامان تو تو گفته ای، ای گل باغ عفاف با پسر فاطمه شام زفاف کی همه جا چشم و چراغ همه منم کنیز مادرت فاطمه همدم نور احدی فاطمه عروس بنت اسدی فاطمه تو بانوی بیت ولی گشته ای دور حسین ابن علی گشته ای تا که در آن بیت مقرّب شدی از دل و جان عاشق زینب شدی به پاس اخلاق ز گل بهترت خواند بهین دخت علی، مادرت حق بتو یک بهشت احساس داد دسته گلی بنام عبّاس داد دید چو بر عشق ادب قائمت داد خدا ماه بنی هاشمت حق به تو در بیت ولا راه داد تا بتو سه ستاره یک ماه داد ماه تو از ماه فلک خوبتر پیش علی از همه محبوب تر ستارگانت همه خورشید نور چشم بد از جمالشان باد دور سزد که ناموس خدا خوانمت مادر کلّ شهدا خوانمت در بغلت بود گل یاس تو یعنی قندانۀ عبّاس تو بود چو خورشید رخش منجلی خواستی دهی به دست علی مشام تو شنید بوی حسین چشم تو افتاده به روی حسین فدایی خون خدا خواندیش دور سر حسین گرداندیش ای ادب از تو ادب آموخته به پای مصباح هدی سوخته دلم گرفته ذکر امّن یجیب زیارت مدینه ام کن نصیب که گریم از برای تو در بقیع به یاد گریه های تو در بقیع بقیع از اشک تو آید به جوش صدای گریۀ تو آید بگوش کرده به داغ چار فرزند صبر کشیده ای چهار تصویر قبر اشک مصیبت ز بصر ریختی به یادشان خون جگر ریختی چشم تو از بسکه فراوان گریست به گریۀ تو چشم مروان گریست تو نالۀ وا ولدا می زدی اهل مدینه را صدا می زدی بدین سخن فکند آهت طنین که کس نگوید به من امّ البنین منکه دگر امّ بنین نیستم مادر چار نازنین نیستم چار گلم ز تیغ پرپر شدند چار مهم به خون شناور شدند امّ بنین باغ گل یاس داشت دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت ای ثمر دل گل احساس من ساقی اهلبیت عبّاس من شنیده ام دست تو از تن زدند به فرق تو عمود آهن زدند شنیده ام تا که تو رفتی ز دست پشت حسین ابن علی هم شکست شنیده ام که جای من فاطمه به دیدنت آمده در علقمه شنیده ام شعله به خشمت زدند شنیده ام تیر به خشمت زدند شنیده ام سکینه بی تاب بود جام به کف منتظر آب بود شنیده ام که دشمنان صف زدند کنار جسم بی سرت کف زدند شنیده ام که شد ز شمشیر تیز پیکر تو چو برگ گل ریز ریز گریه کنم روز و شب ای نور عین بهر تو نه بلکه برای حسین تو در مدینه مادری داشتی مادر خونین جگری داشتی اگر که پاره پاره شد پیکرت بود به دامان برادر سرت حسین فاطمه برادر نداشت کشته شد و مثل تو مادر نداشت تو را فراق اشجع النّاس کشت داغ حسین و داغ عبّاس کشت جز غم و اندوه و فغانت نبود حیف که آن چار جوانت نبود تا که بگریند برایت همه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه سلام بر اشک تو یا فاطمه جزای تو اجر تو با فاطمه گریه تو به جز عبادت نبود وفات تو کم از شهادت نبود داغ تو یک شرارۀ نار بود برای اهلبیت دشوار بود مدینه در وفات امّ البنین ناله اش افکند به گردون طنین ز ناله و سوز پر آوازه شد دوباره داغ فاطمه تازه شد سلام «میثم» به گل یاس تو به دست و چشم و سر عبّاس تو استاد حاج غلامرضا سازگار ┄┅•••✧❁•🌸•❁✧•••┅┄ مرکز تخصصی آموزش مداحی کریمه @karimeeh
. ⬛️ ◼️ 🍁برروح سُلاله حسینی صلوات 🍁بر او که بود چو نور عینی صلوات 🍁بر سمبل پرتوان ایمان وشرف 🍁بر رهبر پاکِ ما خمینی صلوات 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 🍂بر بت شکن کبیر دوران صلوات 🍂بر روح خدا پیر جماران صلوات 🍂فرمود که فخر ما به اهلبیت است 🍂بر پیرو اهلبیت و قرآن صلوات 🖤 🔘 💔خیسه چشام آهی کشم ای خدا 💔سینه سوزونده عالمو گریونده ماتم روح الله 💔هر طپشم آه میکشم ای خدا بودی وارث امامت 💔ای تو خورشید هدایت 💔تو چشمات ای نور ولایت ای روح الله ⬅️روز سالگرد ارتحال ملکوتی امام عزیزمونه...یه جمله بگم.. ◾️دل به تو دادیم و سر به سید علی ◾️میرسه راه حیدر به سید علی ◾️پرچم که دست گرفتی ◾️بعد از تو زمین نمانده ◾️آقا رو خدا رسونده ◾️یا روح الله... ☑️شنیدید ...دیدید ...سه شبانه روز بدن امام عزیزمون دفن نشد.. گفتن همه مردم بیان دلداه ها میخوان بیان... سه شبانه روز طول کشید تا بدن امام عزیزو دفن کنند..اونم با اون همه جمعیت و بدرقه عظیم میلیونی... 🔘همون امامی که وقتی آقای کوثری روضه میخوند تا میگفت شاته های امام میلرزید ...اشک امام جاری میشد... ⚫️اما میخوام بگم یا امام عزیز...سه شبانه روز بدنتون منتظر آمدن عاشقان و یارانت بود... گفتن مبخوایم بدن امام رو با عزت تشیع کنیم..حق هم همین بود.. آخه فرزند زهراست رهبر ماست..امام ماست... ☑️اما آی دلای کربلایی میخوام بگم مگه حسین ع فرزند پیغمبر نبود...بدنی که سه شبانه روز زیر آفتاب گرم کربلا...بعد از سه شبانه روز بنی اسد اومدن.. بدن آقا رو دفن کردند.. ای غریب حسین... 🍁غم به دل افتاده، نیمه خرداده 🍁روز فراق تو، تاب و تبم ذکر لبم، یا حسین 💠بأبی_انت_و_امی_و_نفسی_یا_اباعبدالله . 📋روضه متنی ایام ارتحال امام خمینی (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ *شب رحلت امام عزیزمونه؛ همه شنیدید، وقتی آقامون از دنیا رفتن سه روز این بدن رو نگه داشتن تا مردم از جای جای این کشور جمع بشن. آخه گفتن بزرگه، از ساداته ، بچه حضرت زهراست. مردم هم احترام گذاشتن، چه جمعیتی جمع شد، چقدر آدم اومدن، تشییع کردن. چه تشییع جنازه ی با احترامی، با شکوهی. چه خاکسپاری محترمانه ای. امام امته ، بایدم همه احترام بذارن، بچه حضرت زهراست بایدم همه احترام بذارن. اما آی نوکرای حسین، برا حسین گریه کنید؛ برا اون اقایی که سه روز بدنش رو خاک گرم کربلا بود. دهاتی ها هم اومدن بدنش رو خاک کردن....* مونده روی زمین ، پیکر تو رها السلام علی من دَفَنَ اهلَ قُری (صدای ناله ی حسینتون برسه به عرش... پیغمبر به دخترش گفت دخترم، میاد امتی که تو منظرشی؛ اینا برا حسینت مثل بچه مادر مرده گریه میکنن، مرداشون مثل زنا میگن حسین...) همه ی قافیه با شمر به هم می ریزد بدنت را به خدا شمر به هم می ریزد خواهرت پیش تو صد بار زمین می افتد وسط معرکه تا شمر به هم می ریزد ضجّه ی آه بُنیّ به هوا می خیزد در همان حال و هوا شمر به هم می ریزد خنجر کند گرفته به میان دستش حنجر پاک تو را شمر به هم می ریزد ناله ی زینب کبراست، خدایا بنگر بوسه ی جدّ مرا شمر به هم می ریزد بین گودال و لب تشنه کنار دریا پسر فاطمه را شمر به هم می ریزد حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❁﷽❁ (علیه السلام) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است اینقدر آقا امام مجتبی کریم بود فرمودند سه بار ، تمام داراییهای خودش ، همه ی مال و اموالش رو در راه خدا به فقرا بخشید در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامیِ گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستانِ خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است 1 قربونت برم ، آقای مدینه، قربون قبر بی شمع و چراغت آقاجان، ان شالله یه روزی بقیع آزاد میشه شیعه ها میان ماهم میایم، فرش زیر پامون رو میدیم برا حرمت، چه صحن و سرایی بسازیم تو بقیع، چه خبر بشه حرم بقیع، آقاجان...زنده باشیم و ببینیم سخت است چگونه بنویسم محنت را آتش زده این زهر تمام بدنت را روزهای آخر عمر امام مجتبی از وقتی که اون جام زهرو سر کشید دور و بر امام مجتبی یکی یکی، بچه ها، خواهرا، برادرا میرفتن و میومدن، اما اونیکه از همه بی تاب تر بود خواهرش زینب بود، آی، امام مجتبی آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را آقاجان...خدا میدونه چی دید امام مجتبی، یه عمری گوشه گیر شد، هر موقع اسم مادر میومد زیر لب ناله میزد وای مادر .... از کودکیت سوختی و شکوه نکردی حالا همه دیدند ولی سوختنت را هر پاره جگر تکه ای ازغصه ی کوچه ست مادر، تو کجایی که ببینی حسنت را 2 آقا جان....امام مجتبی رو زهری که جعده، لعنت الله داد این زهر، امام مجتبی رو زمین گیر نکرد، اون چیزی که امام مجتبی رو زمین گیر کرد آتشی بود که از لابلای در زبانه می‌کشید. بگم کی؟ اون لحظه ای که مادر سادات ، اومد پشت در، صدا زد مگه نمیدونید ما داغداریم مگه نمیدونید بابام پیغمبر تازه از دنیا رفته، برید ما رو به حال خودمون رها کنید. من از امام زمان معذرت می خوام، نامرد دومی، تو نامه ای که برا معاویه نوشت گفت من دیدم دستای فاطمه رو از لابلای در، یعنی میدونستم فاطمه پشت دره، آنچنان با لگد، به در نیم سوخته زدم، آه، وقتی در آتش بگیره، میخ در سرخ میشه داغ میشه، یه مرتبه دیدن فاطمه ، بین درو دیوار، علی رو صدا نزد فقط گفت فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند آه، در وسط کوچه تو را میزدند مادر جان کاش به جای تو مرا میزدند آی مادر..... یه مرتبه دیدن، آقا سیدالشهدا دوید وسط کوچه صدا زد حسینم، اینهمه آذر به سینه ام مزنید نمک به زخم دل درد پرورم نزنید در این مدینه همینجا سر مرا ببرید غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم ━━━━━━─────── ✍ 1 شاعر:حسن کردی ✍2شاعر: امیر علوی ━━━━━━─────── ع
❁﷽❁ (علیه السلام) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است اینقدر آقا امام مجتبی کریم بود فرمودند سه بار ، تمام داراییهای خودش ، همه ی مال و اموالش رو در راه خدا به فقرا بخشید در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامیِ گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستانِ خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است 1 قربونت برم ، آقای مدینه، قربون قبر بی شمع و چراغت آقاجان، ان شالله یه روزی بقیع آزاد میشه شیعه ها میان ماهم میایم، فرش زیر پامون رو میدیم برا حرمت، چه صحن و سرایی بسازیم تو بقیع، چه خبر بشه حرم بقیع، آقاجان...زنده باشیم و ببینیم سخت است چگونه بنویسم محنت را آتش زده این زهر تمام بدنت را روزهای آخر عمر امام مجتبی از وقتی که اون جام زهرو سر کشید دور و بر امام مجتبی یکی یکی، بچه ها، خواهرا، برادرا میرفتن و میومدن، اما اونیکه از همه بی تاب تر بود خواهرش زینب بود، آی، امام مجتبی آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را آقاجان...خدا میدونه چی دید امام مجتبی، یه عمری گوشه گیر شد، هر موقع اسم مادر میومد زیر لب ناله میزد وای مادر .... از کودکیت سوختی و شکوه نکردی حالا همه دیدند ولی سوختنت را هر پاره جگر تکه ای ازغصه ی کوچه ست مادر، تو کجایی که ببینی حسنت را 2 آقا جان....امام مجتبی رو زهری که جعده، لعنت الله داد این زهر، امام مجتبی رو زمین گیر نکرد، اون چیزی که امام مجتبی رو زمین گیر کرد آتشی بود که از لابلای در زبانه می‌کشید. بگم کی؟ اون لحظه ای که مادر سادات ، اومد پشت در، صدا زد مگه نمیدونید ما داغداریم مگه نمیدونید بابام پیغمبر تازه از دنیا رفته، برید ما رو به حال خودمون رها کنید. من از امام زمان معذرت می خوام، نامرد دومی، تو نامه ای که برا معاویه نوشت گفت من دیدم دستای فاطمه رو از لابلای در، یعنی میدونستم فاطمه پشت دره، آنچنان با لگد، به در نیم سوخته زدم، آه، وقتی در آتش بگیره، میخ در سرخ میشه داغ میشه، یه مرتبه دیدن فاطمه ، بین درو دیوار، علی رو صدا نزد فقط گفت فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند آه، در وسط کوچه تو را میزدند مادر جان کاش به جای تو مرا میزدند آی مادر..... یه مرتبه دیدن، آقا سیدالشهدا دوید وسط کوچه صدا زد حسینم، اینهمه آذر به سینه ام مزنید نمک به زخم دل درد پرورم نزنید در این مدینه همینجا سر مرا ببرید غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم ━━━━━━─────── ✍ 1 شاعر:حسن کردی ✍2شاعر: امیر علوی ━━━━━━─────── ع
❁﷽❁ (علیه السلام السلام علی المعذب فی قعر السجون روز شهادت آقامون ،موسی بن جعفر ،باید به دخترش بی بی فاطمه ی معصومه تسلیت بگیم، ما ایرانی‌ها مدیون آقا موسی بن جعفریم ، تو هر روستا که میری تو هر شهری که میری یکی از امامزاده ها از نوادگان آقا موسی بن جعفر مهمانه، در صدر همه ی امامزاده ها خود امام رضا و دخترش بی بی فاطمه ی معصومه ما سائلان محضر موسی بن جعفریم در سایه سار دختر موسی بن جعفریم ایران بدون مشهد و قم ارزشی نداشت ما ساکنان کشور موسی بن جعفریم شاگردهای مکتب قرآن و عترتیم حلقه به گوش محضر موسی بن جعفریم عمری مدافعان حریم ولایتیم سربازهای سنگر موسی بن جعفریم ما اهل قم رها نکنیم انقلاب را تا در پناه دختر موسی بن جعفریم زهرا قبول کرده که ما گریه کن شویم مدیون لطف مادر موسی بن جعفریم اما امروز که روز شهادت آقا موسی بن جعفره، پر می کشیم رو به سوی شهر کاظمین محو ضریح انور موسی بن جعفریم چقدر دلمون میخاست یه همچین روزی کاظمین بودیم، به زیارت حرم نورانی آقا موسی بن جعفر می رفتیم روز عزای حضرت موسی بن جعفر است بی تابِ شورِ محشر موسی بن جعفریم اما دلتون آماده شده میخام وارد روضه بشم گفتند آب شد بدنش در سیاهچال گریانِ زخم پیکر موسی بن جعفریم یکی از شیعیان آقا موسی بن جعفره، میگه هر طوری که بود اجازه گرفتم اومدم به ملاقات آقا موسی بن جعفر، منو بردن داخل یه سیاهچال، چندین متر زیر زمین، تاریک، نمور، از یه سوراخ تنگ، گفتن از همینجا داخلو نگاه کن ، هر چی نگاه کردم گفتم چیزی پیدا نیست، زندانبان ملعون گفت باید بیشتر نگاه کنی، خوب که نگاه کردم دیدم یه عبای نازنین ، میانه ی زندان، گفتم من غیر این عبا چیزی رو نمیبینم، گفت نه بیشتر نگاه کن، خوب که نگاه کردم دیدم بدن نازنین آقا موسی بن جعفر آنقدر نحیف شده ، از زیر عبا چیزی پیدا نیست مثل مادرش فاطمه ی زهرا، بدن نازنینش، آنقدر نحیف و لاغر بود این روزای آخر تو زندان ، سر به سجده ناله میزد خدایا دیگه خلاصم کن، دیگه خسته شدم، خدا لعنت کنه سندی بن شاهک، اون زندانبان یهودی، میگن آقا موسی بن جعفر روزها روزه میگرفت دم افطار که می‌شد این زندانبان ملعون با تازیانه میومد آنقدر بر بدن امام کاظم میزد، ای کاش فقط همین بود صدای ناله ی آقا بلند میشد هر چقدر میخای منو بزن اما دیگه به مادرم جسارت نکن قربونت برم آقاجان...قربونت برم یا موسی بن جعفر..... خدایا آرزو دارم ببینم بچه هایم را در این خلوت اجابت کن دوباره ربنایم را آرزوی هر پدریه، لحظه های آخر بچه هاش کنارش باشن، اما آقا موسی بن جعفر، چی میگه دلم تنگ است میخاهم کنار دخترم باشم چه می شد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را خیلی بی بی فاطمه ی معصومه به انتظار بابا نشست ، میگن هر کاروانی که از سمت بغداد میومد تو مدینه، بی بی فاطمه ی معصومه می‌رفت به استقبالش، هی سراغ می گرفت شما از بغداد میاید آیا از بابای من موسی بن جعفر خبر دارید یا نه؟ از اینجا یه گریز بزنم ، یا فاطمه ی معصومه، شما یه عمری چشم انتظار باباجانتون بودید اما یه روز خبر آوردن آقا موسی بن جعفر به شهادت رسید شاید بی بی فاطمه ی معصومه هم اولین سوالی کنه این باشه، بابام چی شد؟؟ حالا که بابام ب شهادت رسید بگید ببینم بدن بابامو به خاک سپردن یانه؟ آیا تشییع جنازه ای برا بابام گرفتن یا نه؟؟ شاید امام رضا دلداری بده خواهرو، غصه نخور معصومه جان، اره، مردم شیعه ی بغداد جمع شدن آنقدر به بابای ما احترام کردن، چه تشییع جنازه ی با شکوهی برپا شد، این یه دختر امام، منتظره باباش بود اما من یه دختر سه ساله سراغ دارم تو خرابه ی شام، میگن روزها میومد جلو در خرابه می‌نشست هی به خواهرش سکینه میگفت خواهرجان، بگو ببینم این مردمانی که دارن از اینجا رد میشن ، کجا میرن؟ جواب می‌داد خواهر خوبم، اینا دارن میرن خونه هاشون، خواهر جان، پس چرا ما خونه نداریم، بعضی وقتا بچه ها رو می دید دستشون تو دست باباهاشون بود یه طوری با حسرت نگاه می کرد صدا می زد خواهرم سکینه، بگو ببینم بابای من کی بر می گرده؟؟عاقبت یه نیمه شب سر بابا رو براش آوردن، سر بابا رو بلند کرد فرفعته من الطشت از تو تشت بلند کرد هاضمت الیل یعنی سر رو در آغوش گرفت هی سوال می کرد ابتا ابتا...من ذا الذی ایتمنی علی صغر سنی، کی منو در این کودکی یتیم کرد، هر جا نشستید ناله بزنید یا حسین...