تا چه زمانی خدا یاریمان میکند؟!
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
اِنَّ اللّهَ فِى عَوْنِ الْمُؤمِنِ مادامَ الْمُؤْمِنُ فِى عَوْنِ اَخِيهِ الْمُؤْمِنِ.
تا زمانى كه مؤمن در كمك به برادر مؤمن خود كوشا باشد، خدا هم او را كمك و يارى خواهد كرد.
تو هرگز رسیدی به فریاد کس
که میخواهی امروز فریاد رس
-----
در جای دیگری گوید:
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز
کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅راهکار جلب #نصرت الهی #خدمت_به_خلق ویاری برادر مومن است
روزی پیامبر(ص) حیوانی را قربانی کرد و جز قسمت کوچکی همهی آنرا به دیگران بخشید، یکی از همسرانشان گفت: جز همین تکّه همهاش رفت! پیامبر(ص) فرمود: همهاش باقی است، جز همین یک تکّه.
تار و پود عالم امکان بهم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکه دلی را شاد کرد.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅از #مال و #ثروت #دنیا آن چیزی که در راه خدا #صدقه داده می سود ماندگار است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
#داستانعشقجوانکارگربهگوهرشادخاتون
✍گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او میخواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند .
به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مىدهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بدزبانى نکنید و با احترام رفتار کنید.
🍂او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید
و این زبان بستهها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند .
بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مىدهم ..
🍃گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛
روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود
در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید .
جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد.
🍂چند روزی بود که به سر کار نمیرفت و گوهرشاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت..
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد.
🍃مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند .
و گفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکسالعمل گوهرشاد بود.
🍂ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت:
این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟
🍃و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم
ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد .
یکى اینکه مِهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز .
🍂اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور.
و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم . حال اگر تو شرط را مىپذیرى کار خود را شروع کن.
🍃جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم .
🍂جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نمازهایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد .
🍃روز چهلم گوهرشاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد .
قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مىشود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد .
🍂جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى ؟؟
💐جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بىتاب کرد؛ هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم، ولى اکنون دلم به عشق خدا مىتپد و جز او معشوقى نمىخواهم .
🍂من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهرشاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم. و آن جوان شد اولین پیشنماز مسجد گوهرشاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز "آیتالله شیخ محمد صادق همدانی".
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅ارتباط با خدا و #خلوت و #مناجات باعث ایجاد #محبت خذا در دل بنده میشود و #هوای_نفس را رام میکند
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔺دو متر چِلوار!
▫️حجت الاسلام شیخ مهدی #انصاری:
🔹صبح با علامه #جعفری رفتیم نان بگیریم . یک نفر باربر آمد. بارش را بر زمین گذاشت وگفت: آقایان یکی تان کمک کند بارم را روی دوشم بگذارم.
🔸مرحوم جعفری رفت جلو بار را بلند کرد . پیرمرد سرش را خم کرد و گفت: یک مقدار بالاتر بگذارید که روی سر من قرار بگیرد.
▪️آقای جعفری گفت: سر تو هم که مثل من مو ندارد. این بار به سر شما فشار می آورد.
▫️باربر گفت: چه کنم که خدا برای من معیشت و دنیا را این طور خواسته...عیبی ندارد.
▪️آقای جعفری به او گفت بار را زمین بگذار. سپس عمامه شان را از سر برداشتند و سر او گذاشتند و گفتند حالا بار را بذار روی سرت!
▫️باربر گفت: آقا این عمامه شماست.
▪️ایشان با آن لهجه آذری جواب داد: برو بابا جان! این دو متر چِلوار است عمامه کجا بود؟ خدا دل را اصلاح کند.
🌀من عمامه ام را برداشتم به آقای جعفری دادم که سر ایشان بی عمامه نباشد.
🔻گفتند شما جوانید و این هوس ها سراغ شما می آید. ما از این دوران گذشتیم و خدا هم به ما رحم کرد و تا پایانش هم به ما عنایت کند.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅این داستان نمونه ای از #تواضع و #مهرورزی و #خدمت_به_خلق یکی از عالم ان دین است
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
این همه بزرگواری👇
🔸نقل است که مرحوم وحید بهبهانی بسیار نماز و روزه استیجاری قبول می کرد و خود به جا می آوردند و پولش را به مردم محله و شاگردان فقیرش می بخشید.
🔸درباره مـقام علمی ایشان، همین بس که شاگردانی چون علامه بحرالعلوم و صاحب ریاض او را علامه بهبهانی و صاحب جواهر و شیخ انصاری و دیگران همه جا او را استاد اکبر و استاد کل خواندهاند.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅این داستان نمونه ای از #تواضع و #مهرورزی و #خدمت_به_خلق و #انفاق و #صدقه یکی از عالم ان دین است
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
این همه بزرگواری 👇
یک تاجر شوشتری می گفت : مشرف شدم کربلا و نجف. همین که از اتوبوس پیاده شدم ، دیدم شخصی با لباس عربی آمد و اظهار کرد: بار شما را ببرم.
اثاث را گذاشتیم روی دوشش ، دو سه خانه گشتیم تا منزلی پیدا شد و بار را گذاشتیم.
آمدم پول بدهم ؛ گفت: لازم نیست ؛ پیش مولا که مشرف می شوید ، مرا دعا کنید.
گفتم: شما کی هستید؟ گفت: عباس.
فردا آمدم حرم. دیدم آن بار بر دیروزی شیخ عباس قمی ( صاحب مفاتیح الجنان ) است!
یک ساعت هم که فراغت دارد ، میگوید: بروم بار زوار امیرالمؤمنین را بردارم!
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅این داستان نمونه ای از #تواضع و #مهرورزی و #خدمت_به_خلق و خدمت به اهل #زیارت بویژه زوار #امیر_المومنین عبیه السلام توسط یکی از عالم ان دین است
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
این همه بزرگواری 👇
حاج شیخ حسین انصاریان:
يك بار جوان 19 يا 20 ساله اى از قرّاء مصر خدمت آيت الله العظمی گلپايگانى رسيد و در قرائت نفر اول شده بود ايشان به آن جوان فرمودند: من سوره حمد را مى خوانم شما ببينيد من درست مى خوانم يا نه؟ وقتى سوره حمد را قرائت كردند آن جوان قرائت ايشان را تصديق كرد و گفت قرائت شما شبيه قرائت اهل حجاز است.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅نمونه ای از #تواضع یکی از #عالم ان دین ....
✅یادگیری و #علم_آموزی سن و سال و جایگاه و #مقام و پست نمی شناسد حتی برای #مدیریت
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
حافظا علم و ادب ورز که در مجلسِ او
هر که را نیست ادب لایقِ صحبت نبود
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
#ادب
#علم_آموزی
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
#روایت
حضرت باقر علیه السلام:
هـیچ دو مـؤمنی بیش از سه روز بـا یكدیگر قهر نكردند، مگر این كه در روز سوم من از آن دو بیزار شدم. عرض شد: یابن رسول اللّه، آن كه ظالم و مقصّر است، آری (حقّش همین است) امّا مظلوم چرا ؟ فرمود: چرا آن مظلوم پیش مقصّر نمیرود و نمیگوید: مقصّر من هستم، تا آشتی كنند؟!
ما مِـن مُؤمنَينِ اهـتَجَرا فَوقَ ثَلاثٍ إلاّ وَبَرِئتُ مِنهُما في الثّالِثَةِ، فقيلَ لَهُ: يابنَ رسولِ اللّه، هذا حالُ الظّالِمِ فما بالُ المَظلومِ ؟ فقالَ عليه السلام: ما بالُ المَظلومِ لا يَصيرُ إلَى الظّالِمِ فيَقولُ: أنا الظّالِمُ، حتّى يَصطَلِحا ؟!
اصول کافی ج ۴ ص۴۳
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
✅یکی از اسباب #آزار و #اذیت ولی خدا #قهر کردن دو مومن با همدیگر است
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷