✍روایت امام سجاد (ع) درباره داستان یوسف و علت ابتلای یعقوب به فراق یوسف
📚در معانی الاخبار به سند خود از ابی حمزه ثمالی روایت کرده که گفت: من با علی بن الحسین (علیه السلام) نماز صبح روز جمعه را خواندم. بعد از آنکه از نماز و تسبیح فارغ شد برخاست تا به منزل برود، من هم به دنبالش برخاستم و در خدمتش بودم حضرت، کنیزش را که سکینه نام داشت، صدا زد و به او فرمود: از در خانه ام سائلی دست خالی رد نشود، چیزی به او بخورانید، زیرا امروز روز جمعه است. عرض کردم آخر همه سائلها مستحق نیستند، فرمود: ای ثابت! آخر می ترسم در میان آنان یکی مستحق باشد، و ما به او چیزی نخورانیم و ردش کنیم، آن وقت بر سر ما اهل بیت بیاید آنچه که بر سر یعقوب و آل یعقوب آمد، به همه آنان طعام بدهید.
یعقوب رسمش این بود که هر روز یک قوچ می کشت و آن را صدقه می داد و خود و عیالش هم از آن می خوردند، تا آنکه وقتی سائلی مؤمن و روزه گیر و اهل حقیقت که در نزد خدا منزلتی داشت در شب جمعه ای موقع افطارش از در خانه یعقوب می گذشت، مردی غریب و رهگذر بود، صدا زد که از زیادی غذایتان چیزی به سائل غریب و رهگذر گرسنه بخورانید، مدتی ایستاد و چند نوبت تکرار کرد، ولی حق او را ندادند و گفتارش را باور نکردند. وقتی از غذای اهل خانه مأیوس شد و شب تاریک گشت انالله گفت و گریه کرد و شکایت گرسنگی خود را به درگاه خدا برد و تا صبح شکم خود را در دست می فشرد و صبح هم روزه داشت و مشغول حمد خدا بود. یعقوب و آل یعقوب آن شب سیر و با شکم پر خوابیدند، و صبح از خواب برخاستند در حالتی که مقداری طعام از شب قبل مانده بود.
امام سپس فرمود: صبح همان شب خداوند به یعقوب وحی فرستاد که تو، ای یعقوب! بنده مرا خوار داشتی، و با همین عملت غضب مرا به سوی خود کشاندی، و خود را مستوجب تأدیب و عقوبت من کردی؛ مستوجب این کردی که بر تو و بر پسرانت بلاء فرستم. ای یعقوب! محبوبترین انبیاء نزد من و محترم ترین آنان آن پیغمبری است که نسبت به مساکین از بندگانم ترحم کند، و ایشان را به خود نزدیک ساخته طعامشان دهد، و برای آنان ملجأ و مأوی باشد.
ای یعقوب! تو دیشب دم غروب وقتی بنده عبادت گر و کوشای در عبادتم دمیال که مردی قانع به اندکی از دنیا است به در خانه ات آمد، و چون موقع افطارش بود شما را صدا زد که سائلی غریب و رهگذری قانعم، شما چیزی به او ندادید او انا لله گفت و به گریه در آمد، و به من شکایت آورد، و تا به صبح شکم خالی خود را بغل گرفت و حمد خدا را بجای آورد و برای خشنودی من دوباره صبح نیّت روزه کرد، و تو ای یعقوب با فرزندانت همه با شکم سیر به خواب رفتید با اینکه زیادی طعامتان مانده بود.
ای یعقوب! مگر نمی دانستی عقوبت و بلای من نسبت به اولیائم سریع تر است تا دشمنانم؟ آری، به خاطر حسن نظری که نسبت به دوستانم دارم اولیائم را در دنیا گرفتار می کنم (تا کفّاره گناهانشان شود) و بر عکس دشمنانم را وسعت و گشایش می دهم. اینک بدان که به عزّتم قسم بر سرت بلائی خواهم آورد و تو و فرزندانت را هدف مصیبتی قرار خواهم داد، و تو را با عقوبت خود تأدیب خواهم کرد، خود را برای بلاء آماده کنید، و به قضای من هم رضا دهید و بر مصائب صبر کنید.
ابو حمزه ثمالی می گوید: به امام علی بن الحسین (علیه السلام) عرض کردم خدا مرا قربانت گرداند، یوسف چه وقت آن خواب را دید؟
فرمود در همان شب که یعقوب و آلش شکم پر، و دمیال با شکم گرسنه بسر بردند و صبح از خواب برخاسته برای پدر تعریف کرد، یعقوب وقتی خواب یوسف را شنید در اندوه فرو رفت، همچنان اندوهگین بود تا آنکه خدا وحی فرستاد: اینک آماده بلاء باش، یعقوب به یوسف فرمود خواب خود را برای برادران تعریف مکن که من می ترسم بلائی بر سرت بیاورند، ولی یوسف خواب را پنهان نکرد و برای برادران تعریف کرد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#بلا_مصیبت
#انفاق_صدقه
#بی_تفاوتی
#بد_بینی
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
🔻مرد آزاده
همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای ، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم ، ما را ترک کرده اند.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل👆
#مثبت_نگری
#حسن_ظن
#خوش_بینی
#منفی_نگری
#سوء_ظن
#بد_بینی
🦋#درسنامه
مردم میگویند، آدمهای خوب را
پیدا کنید و بدها را رها ...
اما باید اینگونه باشد،
خوبی را در آدمها پیدا کنید
و بدی آنها را نایده بگیرید ...
«هیچکس کامل نیست»...👌👌
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#مثبت_نگری
#منفی_نگری
#حسن_ظن
#سوء_ظن
#بد_بینی
#خوش_بینی
🌸🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
نبی مکرم اسلام (ص) در اعتکاف بودند که شب، یکی از همسرانش به مسجد برای دیدن ایشان آمدند. همسر پیامبر اکرم (ص) در تاریکی بودند و ایستاده با هم سخن میگفتند که مردی از نزد آنها رد شد. حضرت آن مرد را صدا کرده و فرمودند: من در اعتکاف هستم و نمیتوانم خانه بروم، ایشان همسرم من هستند و من با همسرم گفتگو میکردم.
آن مرد عرض کرد یا رسول الله من به شما ایمان دارم. حضرت فرمودند: شیطان همیشه انسان را وسوسه میکند، دوست نداشتم در این تاریکی شب خود را موضع تهمت قرار دهم و از ذهنت بگذرد شاید رسول الله در تاریکی شب با زن نامحرمی حرف میزد، چرا که اگر همسرش بود، حتما در خانهاش با هم صحبت میکردند.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
✅باید مراقب باشیم خودمان را در معرض #تهمت دیگران قرار ندهیم و باعث #بد_بینی و #سوء_ظن دیگران نشویم... یکی از راههای جلوگیری از این اتفاق تبیین و توضیح است
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶