eitaa logo
کشکول تبلیغ
4 دنبال‌کننده
465 عکس
236 ویدیو
136 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸 ﺭﻭﺯﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺤﺜﺸﺎﻥ ﺷﺪ . ﻣﺎﺭ ﮔﻔﺖ : ‏« ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﻓﻨﺎﮎ ﻣﻦ ﻣﯽﻣﯿﺮﻧﺪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﯿﺶ ﺯﺩﻧﻢ . ‏» ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﮑﺮﺩ . ﻣﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﺮﻓﺶ ﺑﺎ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻣﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ‏« ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺰﻡ ﻭ ﻣﺨﻔﯽ ﻣﯽﺷﻮﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﺵ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻦ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻦ . ‏» ﻣﺎﺭ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮐﺮﺩ . ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻓﻮﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ‏« ﺍﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ ‏» ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻣﮑﯿﺪﻥ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺯﻫﺮ ﮐﺮﺩ . ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﺧﻤﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻬﺒﻮﺩﯼ ﯾﺎﻓﺖ . ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻮﺩ، ﻣﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ . ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﯿﺶ ﻣﯽﺯﺩ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ . ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﺣﺸﺖ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻫﺮ ﺭﺍ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺿﻤﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩ . ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ ﻭ ﻧﯿﺶ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻣﺮﺩ . ﺑﺮﺧﯽ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼﻫﺎ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﯿﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ، ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﯾﺎ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﯽﺧﻮﺭﻧﺪ . ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻋﻤﺪﻩ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻣﯿﺮ زود هنگام ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻧﺶ ،ﺑﺎﺧﺖ ﻭ ﺗﻀﻌﯿﻒ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
972.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسد به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. فقیر همه آنها را دور ریخت و به جایش گلهایی زیبا و قشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید. ثروتمند شگفت زده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گل زیبا کرده ای و نزدم آورده ای؟ فقیر گفت: هرکس آنچه در دل دارد می بخشد ...!🌱 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🌸🍃🌸🍃 عربی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: چه کسی حساب رسی را در روز قیامت بر عهده خواهد داشت؟ حضرت فرمود: خدا. مرد عرب گفت: آیا او خود این کار را بر عهده دارد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): بله. آن عرب تبسمی نمود. پیامبر فرمود: چرا خندیدی؟ مرد گفت: کریم و بزرگوار آنگاه که قدرت پیدا کند، در می گذرد و آنگاه که به محاسبه بنشیند مسامحه می کند و آسان می گیرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: این مرد راست می گوید. آگاه باشید که کریم و بزرگواری بخشنده تر و بزرگوارتر از خدا نیست. او اکرم الاکرمین و بزرگوارترین بزرگواران است. سپس، حضرت فرمود: این اعرابی فقیه شد! ٢٥٥ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🌸🍃🌸🍃 خداوند به یکی از پیامبران خویش وحی نمود که به مؤمنین بگو: «لا تلبسوا لباس اعدائی و لا تطمعوا مطاعم اعدائی و لا تسکلوا مسالک اعدائی فتکونوا اعدائی کماهم اعدائی»؛ لباس دشمنان مرا نپوشید، غذا های دشمنان مرا نخورید و روش های دشمنان مرا پیروی نکنید که اگر چنین کنید شما هم دشمنان من خواهید بود همچنان که آنان دشمنان من هستند. تاثیر لباس در شخصیت انسان بسیار واضح است. تاثیر لباس اینقدر زیاد است که حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه در خطبه متقین، که صد و ده صفت مومنین را بیان می کند، می فرمایند دومین صفت، لباس آنهاست. «فَالْمُتَّقُونَ … وَ مَلْبَسُهُمُ الاْقْتِصادُ» لباس مستقیما روی شخصیت انسان تاثیر می گذارد. شما اگر لباسی را بپوشید که برای یک انسان خوب، عالی و بزرگوار است تاثیر خودش را می گذارد. همچنین اگر کسی لباسی بپوشد که برای فلان خواننده بدکاره آمریکایی است، بداند که رویش تاثیر می گذارد. اندازه لباس هم تاثیرگذار است. «من تشبه بقوم فهو منهم»؛ هر کس به قومی شباهت پیدا کند از آن قوم است. چه دلش پاک باشد چه نباشد، کم کم به آن سمت گرایش پیدا می کند. داستانک: فرعون دلقکى داشت که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید. روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود، مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ، عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد. پرسید: تو کیستى ؟ گفت : من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند براى دعوت فرعون به توحید آمده ام . دلقک از همانجا بازگشت ، لباسى شبیه لباس موسى پوشیده و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد. از باب مسخره و استهزاء تقلید سخن گفتن حضرت موسى علیه السلام کرد. آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد. هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ، آن مرد تقلیدگر را نجات داد. موسى عرض کرد: پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ، با این که مرا اذیت کرد؟ خطاب رسید: اى موسى ! من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود، اگر چه بر خلاف آنها باشد. ٣٥٤ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
📚 تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد. با بی قراری به درگاه خداوند دعا می‌كرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم می‌دوخت، تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمی‌آمد. سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد. روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟» صبح روز بعد او با صدای يك كشتی كه به جزيره نزديك می‌شد از خواب برخاست. آن کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسيد: «چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم!» آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی كه بنظر می‌رسد كارها به خوبی پيش نمی‌روند، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم، زيرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در ميان درد و رنج. دفعه آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آورید كه آن شايد علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 # 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🌸🍃🌸🍃 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هیچ وقت جبرئیل نزد من نیامد، مگر اینکه از خوف پروردگار، مرتعش و لرزان بود! روزی آن حضرت از جبرئیل سؤال کرد که چرا میکائیل را هرگز خندان نمی بینم؟ جبرئیل عرض کرد: از روزی که آتش جهنم خلق شد، میکائیل نخندید ١٤١ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🌸🍃🌸🍃 چون خلافت به بني العباس رسيد ، بزرگان بني اميه فرار كردند و مخفي شدند . از جمله ابراهيم بن سليمان بن عبدالملك كه پيرمردي دانشمند و اديب بود . از اولين خليفه عباسي ، ابوالعباس سفاح براي او امان گرفتند . روزي سفاح به او گفت : مايلم آنچه در موقع مخفي شدنت اتفاق افتاد بگوئي . ابراهيم گفت : در (حيره ) در منزلي نزديك بيابان پنهان بودم روزي بالاي بام پرچمهاي سياهي از كوفه نمودار شد ، خيال كردم قصد گفتن مرا دارند و فرار كردم به كوفه آمدم و سرگردان در كوچه ها مي گشتم به درب خانه بزرگي رسيدم . ديدم سواري با چند نفر غلام وارد شدند و گفتند : چه مي خواهي ؟ گفتم : مردي هراسانم و پناه به شما آورده ام . مرا داخل يكي از اطاقها جاي داده و با بهترين وجه از من پذيرائي نمودند نه آنها از من چيزي پرسيدند و نه من از آنها درباره صاحب منزل سئوالي كردم . فقط مي ديدم هر روز آن سوار با چند غلام بيرون مي روند گردش مي كنند و برمي گردند . روزي پرسيدم : دنبال كسي مي گرديد كه هر روز جستجو مي كنيد ؟ گفت : بدنبال ابراهيم بن سليمان كه پدرم را كشته مي گرديم تا مخفي گاه او را پيدا كنيم و از او انتقام بكشيم . ديدم راست مي گويد پدر صاحب خانه را من كشتم . گفتم : من شما را به خاطر پذيرائي از من ، راهنمائي مي كنم به قاتل پدرت ، با بي صبري گفت : كجاست ؟ گفتم : من ابراهيم بن سليمان هستم ! گفت : دروغ مي گوئي ، گفتم ، نه بخدا قسم در فلان تاريخ و فلان روز پدرت را كشتم ! فهميد راست مي گويم ، رنگش تغيير كرد و چشمهايش سرخ شد ، سر را بزير انداخت و پس از گذشت زماني سر برداشت و گفت : اما در پيشگاه خداي عادل انتقام خون پدرم را از تو خواهند گرفت ، چون به تو پناه دادم تو را نخواهم كشت ، از اينجا خارج شو كه مي ترسم از طرف من به تو گزندي برسد . هزار دينار به من داد . از گرفتن خودداري كردم و از آنجا و از آنجا خارج شدم ، اينك با كمال صراحت مي گويم بعد از شما ، كسي را كريم تر از او نديدم . ٢ص٩٢ پيامبر صلي الله عليه و آله : العفو لا يزيد العبد لا عزا گذشت سبب عزت عبد مي شود . 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🌸🍃🌸🍃 دليل اينكه نمی خنديد،آن نيست كه پير شده ايد، شما پير مي شويد چون نمی خنديد! خنديدن یک نيايش است! اگر بتوانی بخندی، آموخته ای كه چگونه نيايش كنی. سرور و شادی، خدای درون فرد است كه از اعماق او برخاسته و متجلی می شود! خنده موسيقی زندگی است. هر قدر بيشتر بتوانيم در خود و ديگران شادی بيافزاييم، دنيای بهتری خواهيم داشت! "شكسپير" می گويد: افرادی كه توانايی لبخند زدن و خنديدن دارند، موجوداتي برتر هستند! یادت نگه دار این فرمول را : شادی اگر تقسيم شود دو برابر می شود! غم اگر تقسيم شود نصف می شود! پس ضرر نمی كنی! از هم اكنون لبخند زدن را تجربه كن، تمرین کن! 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
❤️ رأفت امام رضا(ع)از ضمانت آهو تا شفاعت سگ آقای حصاری نقل کردند از آقای حایری شیرازی شنیدم که گفت ساعت یک یا دو بعد از نصف شب، از حرم مطهر حضرت رضا (ع) بیرون آمدم دیدم کنار فلکه، سگی روبروی حرم روی پاهایش نشسته، نگاهش را به گنبد نورانی آن حضرت دوخته. نزدیک رفتم دیدم از چشمانش آب می‌ریزد. به خود گفتم لابد سرّی در این معنی هست. گوشه‌ای نشستم تا ببینم چه می‌شود. بعد از دو ساعت دیدم یک ماشین آخرین سیستم و شیک نگهداشت دو نفر پیاده شدند. آمدند سگ را در بغل گرفتند و عقب ماشین گذاردند. چون خواستند بروند من جلو رفتم از آنها درباره‌ی حکایت این سگ و بردن آن پرسش نمودم. چون اصرار کردم اظهار داشتند که: ما یکی از ثروتمندان یکی از محله‌های خوش آب و هوای مشهدیم و باغ بزرگی داریم. این سگ به مدت 17 سال نگهبان باغ ما می‌بود. یک سگ جوانی خریداری و آن سگ را در بیابانهای قوچان رها کردیم که نتواند برگردد و همانجا بمیرد. خوابیدیم، در عالم خواب دیدیم می‌خواهیم وارد حرم شویم، دربان جلوی ما را گرفت. گفت: آقا فرمودند که شما را راه ندهیم. گفتم چرا؟ نگهبان گفت: آقا در حال رفتن می‌باشند از خودشان بپرسید! چون خدمت آقا علت آن را سؤال کردیم، صورت مبارک را برگردانیدند و فرمودند تو آدم بی‌انصافی هستی، 17 سال سگ به تو خدمت کرده است، حالا که پیر شده، باید او را رها کنی. از این رو حق نداری به حرم من وارد شوی. از خواب بیدار شدم. چند روزی است که در بیابانهای قوچان جستجو می‌نماییم، لکن او را نیافتیم. گفتم شاید دور حرم آمده، شکایت ما را کرده باشد. لذا به اینجا آمدیم، اکنون او را می‌بریم که تا زنده است ما خدمتکار او باشیم.[1] ❌ منبع: شرح زندگانی حضرت آیة الله مؤسس و... ص 269 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 علیه السلام کرامات 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔴 اصلاح کار بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم مردی از نوادگان عمر بن خطاب در مدینه، امام كاظم (علیه السلام) را آزار می داد و هرگاه ایشان را می دید، به امام دشنام می داد. برخی از اطرافیان به حضرت گفتند اجازه بفرمایید این مرد را به قتل برسانیم. امام كاظم (علیه السلام) آنان را از این كار به شدت منع كرد و سراغ نشانی مرد دشنام گو را گرفت. گفتند در فلان منطقه از مدینه كشاورزی می كند. امام، سوار بر مركب به سویش رفت و او را در مزرعه اش دید. با الاغش داخل مزرعه شد. آن مرد فریاد زد زراعت ما را لگدمال نکن! امام با مرکب از داخل زراعت به سوی مرد رفت تا نزدیک او رسید. پیاده شد، در كنارش نشست، با او شوخی و مزاح كرد و به او فرمود چه مقدار خسارت بر زراعت تو وارد كردم؟ گفت صد دینار. فرمود امید داری چقدر محصول به دست بیاوری؟ گفت علم غیب ندارم. فرمود گفتم چقدر امید داری؟ گفت امید دارم دویست دینار محصول به دست آورم. امام كاظم (علیه السلام) كیسه ای به او داد كه در آن سیصد دینار بود و فرمود زراعت تو بر جایش باقی است و خداوند آنچه امید داری را به تو روزی می كند. مرد بلند شد و سر مبارک حضرت را بوسید و خواست تا از تقصیرش درگذرد. امام تبسمی كرد و بازگشت. امام كاظم (علیه السلام) به مسجد رفت و مرد دشنام گو را دید كه در مسجد نشسته است. وقتی نگاهش به امام افتاد، گفت خداوند می داند رسالت خود را كجا قرار دهد. یاران امام به سوی آن مرد رفتند و گفتند داستان چیست، تو تا به حال به گونه ای دیگر سخن می گفتی؟ مرد گفت شنیدید الآن چه گفتم و شروع به دعا كردن برای امام كاظم (علیه السلام) كرد. گفتگوها میان مرد و یاران امام ادامه یافت. وقتی امام كاظم (علیه السلام) به خانه اش بازمی گشت، به اطرافیانش كه پیش از آن می خواستند مرد را بكشند فرمود كاری كه شما می خواستید انجام دهید بهتر بود یا آنچه من انجام دادم؟ من با این مقدار پول، كارش را اصلاح كردم و از شرش در امان گشتم.  منابع: ۱. بحارالانوار، جلد ۴۸، صفحه ۱۰۲ ۲. مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۴، صفحه ۳۱۹ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴موضوع: کرامت امام رضا(علیه السلام)به زن بدهکار سخنران استاد دانشمند 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 جناب شيخ رجبعلی خیاط، دوستان و شاگردان خود را از همكاری با دولت حاكم ( پهلوی) و به خصوص از تعريف و تمجيد آنان بر حذر میداشت. يكی از شاگردان شيخ از وی نقل كرده‌است كه فرمود: روح يكی از مقدسين را در برزخ ديدم محاكمه مي‌كنند و همه كارهای ناشايسته سلطان زمان او را در نامه عملش ثبت كرده و به او نسبت می‌دهند. شخص مذكور گفت: من اين همه جنايت نكرده‌ام!!!به او گفته شد: مگر در مقام تعريف از او نگفتی: عجب امنيتی به كشور داده‌است؟ گفت: چرا! به او گفته شد: بنابر اين تو راضی به فعل او بودی، او برای حفظ سلطنت خود به اين جنايات دست زد. » در نهج‌البلاغه آمده است كه امام علی(علیه السلام) فرمود: هركه به كردار عده‌ای راضی باشد، مانند كسی است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده باشد و هر كس به كردار باطلی دست زند او را دو گناه باشد؛ گناه انجام آن و گناه راضی بودن به آن.. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh