eitaa logo
کشکول تبلیغ
147 دنبال‌کننده
340 عکس
110 ویدیو
126 فایل
اینجا محتواهای مختلف تبلیغی با قابلیت جستجوی موضوعی دسته بندی شده و خیلی سریع میتونید به مطالب ناب مورد نظرتون برسید ارتباط با ادمین👇🏻 @admin_kashkol
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 🍃نَکَف: سرپیچی از روی خوش بینی کاذب را گویند. حق تعالی امر کرده که انسان با انجام مقدمات امری بر خدا توکل نماید. مثال، اسب خود را ببندد که فرار نکند. اگر کسی اسب خود را بدون بستن به امید خدا رها کند و در خیال خود توکل نماید، استنکاف کرده است. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خدا را امتحان نکنید که دچار بلا می شوید. مثال کسی که دست اش زخمی شده و خونریزی می کند دست خود را خون بند نکند و خدا را امتحان کند که بدون بستن محل خونریزی، خون آن بند آید، استنکاف کرده است. لَنْ يَسْتَنْكِف الْمَسِيحُ أَنْ يَكُون عَبْدًا لِلَّه وَلا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبون وَمَن يَسْتَنكِف عَن عِبَادَتِه (۱۷۲_نساء)  یعنی از روی خوش بینی کاذب به رحمت من، عیسی نبی از عبادت من استنکاف نکرد. پس شما پیروان مسیح که با خاطری شیطانی او را فدیه گناهان خود می دانید از عبادت من سرپیچی کرده و با این خوش بینی کاذب اقدام به معصیت من می کنید که بزودی با پیامبر خود نزد من محشور خواهید شد و برائت او از شما را در حق خود خواهید دید. 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 ✅یکی از مصادیق کاذب و خوش بینی بیجا در مورد الهی است که باعث جرات پیدا کردن بر و میشود. اگر کسی بخواهد خدا را کند دچار و میشود. 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔆چاره بى تابى در سوگ عزيزان   يكى از قاضى هاى بنى اسرائيل پسرى داشت كه زياد مورد علاقه او بود. ناگاه پسر مريض شد و مرد. قاضى از اين پيشامد سخت ناراحت شد و صدايش به ناله و گريه بلند گرديد. دو فرشته براى پند و نصيحت به نزد قاضى آمده و شكايتى را عليه يكديگر مطرح كردند. يكى گفت : اين مرد با گوسفندان ، زراعتم را لگدكوب كرده و آن را از بين برده است . ديگرى گفت : او زراعتش را ما بين كوه و رودخانه كاشته بود، راه عبور برايم نبود، چاره اى نداشتم جز آن كه گوسفندان را از زراعت ايشان عبور دهم . قاضى رو به صاحب زراعت نموده و گفت : تو آن وقت كه زراعت را بين كوه و رودخانه مى كاشتى ، مى بايست بدانى چون زمين زراعت راه مردم است . در معرض خطر خواهد بود. بنابراين نبايد از صاحب گوسفند شكايت داشته باشى ! صاحب زراعت در پاسخ قاضى گفت : شما نيز آن وقت كه پسرت به دنيا آمد بايد بدانى در مسير مرگ قرار دارد، ديگر چرا ناله و گريه در مرگ فرزندت مى كنى ؟ قاضى فورى متوجه شد اين صحنه براى پند و آگاهى او بوده . از آن لحظه گريه و ناله را قطع كرد و مشغول انجام وظيفه خود گرديد. 📚بحار : ج 82، ص 155 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 ✅برای افزایش در و یکی از راهکارها توجه به اقتضائات و محدودیتهای ست 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔺️تحلیل بإذن الله: 📌در۱۷ آیه قرآن ۱۸ بار این عبارت به کار رفته است: ✅مجموعا درباره این است که تمام: 🔹️معجزات 🔹️تسلط ها و غلبه ها و پیروزی ها با اذن خداست و تا خدا نخواهد: 🔹️شیاطین و اجنه هیچ کاری نمی توانند انجام دهند. آیات: ۱. قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلي‏ قَلْبِکَ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ بقره ٩٧ ۲. وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ بقرة ١٠٢ ۳. قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثيرَةً 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ بقرة ٢٤٩ ۴. فَهَزَمُوهُمْ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ بقرة ٢٥١ الهی ۵. وَ رَسُولاً إِلي‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُکُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَکُونُ طَيْراً 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتي‏ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ آل عمران ٤٩ ۶. وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ يُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِي الشَّاکِرينَ آل عمران ١٤٥ ۷. وَ ما أَصابَکُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ 👈فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنينَ آل عمران ١٦٦ ۸. وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً نساء ٦٤ ۹. الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فيکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ انفال ٦٦ ۱۰. وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَي الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ يونس ١٠٠ ۱۱. وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّيَّةً وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ رعد ٣٨ ۱۲. ما کانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَکُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ابراهيم ١١ ۱۳. ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبيرُ فاطر ٣٢ ۱۴. وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ غافر ٧٨ ۱۵. إِنَّمَا النَّجْوي‏ مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلاَّ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ مجادله ١٠ ۱۶. ما قَطَعْتُمْ مِنْ لينَةٍ أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلي‏ أُصُولِها 👈فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقينَ حشر ٥ ۱۷. ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ إِلاَّ 👈بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ تغابن ١١ 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل کرد: من و میرزا علی آقا (آقازاده میرزای شیرازی) و آقا سیّد محمّد سنگلجی در سامرا شب در پشتبام در خدمت مرحوم میرزا محمّدتقی شیرازی درس می‌خواندیم. در اثناء درس ما استاد بزرگ ما مرحوم آقای آقا سیّد محمّد فشارکی تشریف آورده در حالتی که آثار گرفتگی و انقباض در بشـره‌اش پیدا بود. معلوم شد که این انقلاب و انقباض وی در اثر بروز وبا بود در عراق که در آن اوقات خبرش منتشر شده بود. فرمود: شما مرا مجتهد می‌دانید؟ عرض کردیم: بلی فرمود: عادل می‌دانید؟ گفتیم: بلی فرمود: من به تمامی شیعیان سامرا از زن و مرد حکم می‌کنم که هر یک از ایشان یک فقره زیارت عاشورا نیابتاً از نرجس خاتون والده ماجدہ حضرت حجت (س) بخوانند و آن خاتون را نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار بدهند که آن حضرت پیش خداوند شفاعت نماید تا شیعیان سامرا را از این بلا نجات دهد. فرمود: همین که این حکم صادر گردید و چون مقامْ مقامِ ترس و بیم بود همه شیعه‌های مقیم سامرا اطاعت نموده زیارت عاشورا را به همان قرار خواندند. در نتیجه آن، یک نفر شیعه در سامرا تلف نشد در حالتی که هر روز ده پانزده نفر از غیر شیعه تلف می‌شد. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 ✅بهترین راههای دفع و که مورد تاکید ان دین هم بوده بویژه با بوده است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
📌داستان امشب 🍃🌺 راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد. همان جا شروع به شکایت از خدا کرد: خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟و... در همین حال چون خسته بود خوابش برد، وقتی صبح از خواب بیدار شد از شکایت شب گذشته‌اش خیلی شرمنده شد. ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود... همه ما امکان به خطا رفتن را داریم، پس اگر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمی‌رود، شکایت نکنیم، شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگاه باشد... 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 ✅گاهی و یرای انسان و است. در حوادث با نکنیم 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
در پناه نماز! حضرت امام صادق "علیه السلام" فرمودند: 🔸 «كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام إِذَا هَالَهُ‏ شَيْ‏ءٌ فَزِعَ إِلَى الصَّلَاةِ» 🔹 حضرت امیرالمؤمنین علی "علیه‌السلام" هرگاه برایشان مشکلی پیش می آمد و از موضوعی نگران می شدند به نماز پناه می بردند. سپس حضرت صادق علیه‌السلام این آیه را خواندند: (وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة_ بقره:42) «از شکیبایی و نماز یاری بجویید.» 📚 كافي؛ ج‏3؛ ص480؛ ح1 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 در و یکی از چیزهایی که خیلی کمک میکند _نماز است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔵 پاسخ آیت‌الله بهجت(ره) به یک شبهه فراگیر(۲) 🔴 چرا بعضی‌ها آسوده‌تر از ما زندگی می‌کنند و کمتر رنج می‌کشند؟ (ره): 🔸فقرا در کمبودها و فقر و ناداری باید صبر و شکیبایی داشته باشند و بدانند که آنها هم از نعمت‌های دیگری برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند. 🔸ثروتمندان بلاها و ابتلائات و گرفتاری‌هایی دارند که مستضعفان و محرومان ندارند. طاووس را می‌بینی، پایش را هم ببین! 🔸خوبی و خوشیِ عیش، تنها به زیادی وسایل راحتی نیست؛ راحتی درونی و رفاه و خوشی و آرامش دل، به داشتن وسایل رفاه و راحتی نیست، بلکه چه‌بسا وسایل رفاه، اسباب نگرانی و ناراحتی و اضطراب درونی را فراهم کنند. 🔸در کلمات امیرالمؤمنین(ع) آمده است: «أَلْمَصائِبُ بِالسوِیةِ مَقْسُومَةٌ بَینَ الْبَرِیةِ» (الدعوات، ص۲۸۸) گرفتاری‌ها به‌صورت مساوی و یکسان میان مردم تقسیم شده است. 🔻در محضر بهجت، ج۱، ص۶۸، نکته۹۹ 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
نشانه آقایی و سروری!👇 علی " ع" : مِنَ اَلسُّؤْدَدِ اَلصَّبْرُ لاِسْتِمَاعِ شَكْوَى اَلْمَلْهُوفِ. از علائم سیادت و بزرگواری و سروری این است که : برای گوش دادن به شکایت شخص گرفتار و مبتلا صبر و حوصله داشته باشی.... توضیح ذلک: معمولا افراد دردمند وقتی گرفتاری هاشون را نقل می کنند [که البته روایت دارن که مشکلات خودتان با چه کسانی در میان بگذارید] سبک می شوند. گوش دادن صرف، بدون اینکه بتونی کاری برای شخص بکنی خیلی ارزشمند است. غرر. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣یکی از نشانه های و اینست که در مواجهه با انسانهای دیده داشته باشی 2️⃣بکی از مصادیق اینست که تحمل شنیدن رنج دیگران را داشته باشی 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
حافظ از بادِ خزان در چمنِ دَهر مَرَنج فکرِ معقول بفرما گُلِ بی‌خار کجاست؟ در کنار نیش نوش هست... در کنار نوش نیش هست. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣کسی که در توقع دارد و نبیند بیجا دارد 2️⃣نمونه ای از بیجا 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت . از شدت درد فریادی زد !! و سوزن را چند متر دورتر پرت کرد.!! مردی حکیم که از آن مسیر عبور می‌کرد ماجرا را دید سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد: درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن انگه که خارش خوری. حکیم به کفاش گفت : این سوزن منبع درآمد توست. این همه از آن فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می‌اندازی!  نتیجه اینکه اگر از کسی رنجیدیم خوبی هایی که از جانب آن شخص به ما رسیده را به یاد آوریم، آن وقت ضمن اینکه نمک نشناس نبوده ایم تحمل آن رنج نیز آسان‌تر می شود. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣در عالم و و ممکن است از دوستان خود تلخی و بدی و و ببینیم. توجه به خوبیها و منافع و برکات آن شخص باعث میشود گزار آنها باشیم و باشیم. 2️⃣توجه به محاسن و ها و منافع یک شخص باعث میشود در برابر بدیهایی که از آن شخص به ما میرسد آسانتر شود 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
گربه مسکین اگــر پر داشتی تخــــم گنجشک از هوا برداشتی. آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی یک شکم در آدمی نگذاشتی. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣تفضلات و های خدا به بندگانش بر اساس و است 2️⃣گاهی یک چیز برای کسی نعمت و برای دیگری و و است 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
آیت الله فهری نقل می‌کند که جناب شیخ به ایشان فرمود: «روزی برای انجام کاری روانه بازار شدم، اندیشه مکروهی در مغزم گذشت، ولی بلافاصله استغفار کردم. در ادامه راه، شترهایی که از بیرون شهر هیزم می‌آوردند، قطاروار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شترها لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می‌دیدم. به مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه می‌گیرد و با اضطراب عرض کردم: خدایا این چه بود؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکری بود که کردی. گفتم: گناهی که انجام ندادم. گفتند: لگد آن شتر هم که به تو نخورد!» 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣ باعث و و دنیایی است 2️⃣شدت گناه در شدت بلا و مصیبت و عذاب موثر است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
یکی از شاگردان شیخ نقل می‌کند: سلاخی نزد جناب شیخ آمد و عرض کرد: بچه‌ام در حال مردن است، چه کنم؟ شیخ فرمود: «بچه گاوی را جلوی مادرش سربریده‌ای.» سلاخ التماس کرد بلکه برای او کاری انجام دهد. شیخ فرمود: «نمی‌شود، (حیوان)می‌گوید: بچه‌ام را سر بریده، بچه‌اش باید بمیرد»! در اسلام بی‌رحمی حتی نسبت به حیوانات نکوهش شده‌است. مسلمان حق ندارد حیوانی را بیازارد و یا حتی به آن پیامبر اکر (ص) در حدیثی می‌فرماید: «لو غفر لکم ما تأتون إلی البهائم لغفر لکم کثیراً؛ اگر ستمی که بر حیوانات می‌کنید بر شما بخشیده شود بسیاری از گناهان شما بخشوده شده‌است.» امام علی (ع) نیز فرمودند: «لاتذبح الشاه عند الشاه و لا الجزور عند الجزور و هو ینظر إلیه؛ گوسفند را نزد گوسفند و شتر را نزد شتر ذبح نکن در حالی که به او می‌نگرد.» 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣ و باعث و میشود 2️⃣گاهی والدین باعث و بلا برای فرزندان می شود 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
https://www.aparat.com/v/5fCwD 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣آثار در بیان استاد 2️⃣تقوا و و 3️⃣تقوا و و از و و 4️⃣معنای تقوای الهی 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 کشکول تبلیغ https://eitaa.com/kashkole_tabligh
«سوگند به كسى كه تمام صداها را مى‌شنود، هركس سرور و خوشحالى در قلبى ايجاد كند خدا از آن سرور برايش لطفى مى‌آفريند كه هرگاه مصيبتى بر او وارد شود اين لطف همچون آب (در يك سطح شيب‌دار به سرعت) به سوى او سرازير شود تا آن مصيبت را از وى (بشويد و) دور سازد، همان‌گونه كه شتر بيگانه از گله (يا از چراگاه خصوصى) رانده مى‌شود» (فَوَ الَّذِي وَسِعَ‌ سَمْعُهُ‌ الْأَصْوَاتَ‌، مَا مِنْ‌ أَحَدٍ أَوْدَعَ‌ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ‌ اللّٰهُ‌ لَهُ‌ مِنْ‌ ذٰلِكَ‌ السُّرُورِ لُطْفاً. فَإِذَا نَزَلَتْ‌ بِهِ‌ نَائِبَةٌ‌ جَرَى إِلَيْهَا كَالْمَاءِ‌ فِي انْحِدَارِهِ‌ حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ‌ كَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ‌ الْإِبِلِ‌) حضرت امیر علیه السلام نهج البلاغه ☝️ 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣یکی از راهکار های دفع و و رسیدن به در مشکلات مومن است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🔶 همسر شهید نواب صفوی: بعد از افطار به آقا گفتم: دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک فقط لبخندی زد این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم سحر برخاست آبی نوشید گفتم: دیدید سحری چیزی نبود افطار هم چیزی نداریم باز آقا لبخندی زد بعد از نماز صبح هم گفتم بعد از نماز ظهر هم گفتم تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم اذان مغرب را گفتند آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود: امشب افطارى نداریم؟ گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم نداریم، نیست! آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟! خندیدم و گفتم: صد البته که هست رفتم و با عصبانیت سفره‌ای انداختم بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند طبقه پائین پسرعموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا همه آمدند سلام و تحیت و نشستند آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست، رفتم و آوردم آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند در همین هنگام باز صدای در آمد به آقا یوسف همان پسرعموی آقا گفتم برو در را باز کن این دفعه حتماً از مشهدند الحمدلله آب در لوله‌ها هست فراوان مرحوم نواب چیزی نگفت یوسف رفت در را باز کرد وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است گفتم: اینها چیه؟! گفت: همسایه بغلی بود ظاهراً امشب افطاری داشته‌اند و به علتی مهمانی آنان به هم خورده است آقا نگاهى به من کرد خندید و رفت من شرمنده و شرمسار غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم ميل کردند و رفتند ‼️آقا به من فرمود: یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تأخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟! وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همین است نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صدایشان وقتِ نداشتن، داد می‌زنند وقتِ داشتن، بخل و غفلت دارند. نمازروزه هاتون قبول شکر بعد از نعمت یادت نره 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 1️⃣نمونه ای از صبر در سختیها و مشکلات 2️⃣نمونه ای از رزقو روزی لایحتسب 3️⃣شکر نکردن در وقت آسایش مصداق سکوت غیر منصفانه است 4️⃣نمونه ای از نصرت و گشایش الهی الهی 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
😭😭😭😭 شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣نمونه ای از صبر و استقامت در برابر بلا و مصیبت 2️⃣نمونه ای از ایثار و زهد که با وجور موقعیت خوب دنیایی قید دنیا را زد 4️⃣نمونه ای از تبعیت و اطاعت از حکم ولی فقیه 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🌸🍃🌸🍃 ساده لوحی پیش صاحب دلی از فقر و نداری ناله کرد. صاحب دل، دست در جیب برده سکه ای ( صدقه) به او داد. ساده لوح از خشم صورتش سرخ شد. و با لحنی تند گفت: من صدقه از کسی نمی گیرم . انتظار چنین توهینی از تو را نداشتم. صاحب دل تبسمی کرد و گفت: این خرد شدنت را هرگز فراموش نکن و بدان پیش کسی که کاری برای رفع مشکل تو نمی تواند بکند، زبان به شکایت از روزگار مگشا که با ناله از روزگار، فقط خودت را پیش او تحقیر کرده ای و چیزی دستگیر تو نخواهد شد. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣بیان مشکلات و مصائب زندگی برای دیگران عزت انسان را نابود میکند 2️⃣ درد و دل باعث ذلت میشود 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
گویند: دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت! درراه با پرودرگار سخن می گفت: ( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای ) در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت! او با ناراحتی گفت: من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند! ندا آمد که: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣در بلا و مصیبت عجله نکنیم شاید نعمتی در راه است 2️⃣عامل بی صبری در مشکلات قضاوت عجولانه است 3️⃣یکی از مصادیق قضاوت بیجا قضاوت در بلا و مصیبت نسبت به خداست 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
نصيحت حضرت امير المؤمنين(عليه السلام) به ابوذر وقتي اباذر (رضوان‌الله‌عليه) را كه خواستند به ربذه تبعيد كنند، مرحوم كليني رضوان الله عليه نقل مي‌كرد كه با اينكه حكومت وقت بدرقهٴ اباذر را قدغن كرده بود، مع ذلك اميرالمؤمنين و حسنين (عليهم السلام) و بعضي از صحابهٴ خاص حضور داشتند. آنجا حضرت نصيحت كرد كه مبادا از اين جهت نگران باشي كه ربذه يك جايي بيآب و علفي است،‌ زندگي در آنجا دشوار است،[14] چه كنيم اينها. در آنجا ظاهراً اباذر به عرض حضرت رساند من از نظر عقيده به اينجا رسيده‌ام يا حضرت به او فرمود كه اگر سراسر زمين مثل يك فلز بشود، مس و قطره‌اي هم از بالا باران نبارد، اگر روي زمين مثل يك فلز نظير مس شد، چيزي از زمين ديگر نمي‌رويد. اگر از بالا هم هيچ قطره‌اي نبارد، اباذر عرض كرد: من اگر در يك همچنين جايي تبعيد بشوم ايمانم همان است كه هست. و مي‌دانم خدا رازق من است. و اين را حضرت تصديق كرد. معلوم مي‌شود انسان به وسائل عادي نبايد اعتماد كند. و وسائل عادي را جزء مجاري فيض او بداند ولا غير. ااين طور نيست كه اباذر گزاف گفته باشد، چون «ما اظلّت الخضراء ولا اقلت الغبراء ذا لهجة أصدق من ابي‎ذر»[15] و نه ممكن است در حضور ولي الله كسي گزاف بگويد و حضرت صحّه بگذارد. اين كه اباذر عرض كرد من عقيده‌ام آن است كه اگر تمام روي زمين در حد يك مس باشد كه چيزي از زمين نرويد، و نمي هم از بالا نبارد، خدا مي‌تواند ما را روزي بدهد. اين نشانة توكل كامل است. اين تكيهٴ به خداست ولا غير. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از توکل و ایمان به خدا آرامش است 2️⃣یکی از و های توکل و ایمان 3️⃣یکی از توکل و ایمان افزایش صبر در مشکلات و بلا است 4️⃣یکی از های افزایش صبر افزایط ایمان و توکل است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🌸🍃🌸🍃 روزی شاگرد کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد سوزن را چند متر دور تر پرت کرد . استاد کفاش نگاعی به شاگزد جوانش کرد و گفت درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن انگه که خارش خوری . این سوزن منبع درامد توست این همه فایده حاصل کردی یک روز که از ان دردی برایت امد ان را دور می اندازی! درس اخلاقی اینکه اگر از کسی یا وسیله ای رنجشی امد بیاد اوریم خوبی های که از جانب ان شخص یا فوایدی که از ان حیوان وسیله یا درخت در طول ایام به ما رسیده , ان وقت تحمل ان رنجش اسان تر می شود ... 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣توجه به محاسن و خوبیهای دیگران صبر در معایبشان را آسان میکند 2️⃣قدران خوبیهای دیگران باشیم و با دیدن اشتباه و بدی آنها را کنار نگذاریم 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
عبرت [ ۴ ] اینگونه عبرت می گیرند!😂 در یك جنگل سرسبز، شیر قدرتمندی سلطنت می كرد كه یك روباه و گرگ هم، خدمتگزارش بودند. روزی از روزها تصمیم گرفت؛ برای شكار به كوه و دشت برود پس خدمتگزارانش را صدا زد و هر سه به راه افتادند و از تمام دشت ها عبور كردند. در همان لحظة اول ورود، سلطان جنگل یك خرگوش، بعد یك گاو و سپس یك بز كوهی را شكار كرد. خدمتگزارانش با تعجب نگاه می كردند، شیر هم رو كرد به گرگ و گفت: گرگ عزیز ! تو همیشه در خدمت من بوده ای، به نظر من بهتر است این شكارها را تو به عدالت تقسیم كنی. گرگ گفت: سلطان عزیز ! این گاو بسیار لذیذ و بزرگ است و بهتر است قسمت شما باشد، بز كوهی كه ناچیزتر است قسمت من و خرگوش هم كه از همه كمتر است باید به روباه برسد كه كوچكتر از ماست. شیر عصبانی شد و گفت: گرگ گستاخ ! نكند فراموش كرده ای كه روزی شما را هم من می دهم! مگر ندیدی كه همه این شكارها كار من بود؟ اگر واقعا می خواستی ثابت كنی كه زیردست من هستی، باید می گفتی همه این شكارها به سلطان بزرگ می رسد. گرگ با گستاخی تمام گفت: ای سلطان جنگل، این شكارها حقّ ما هم هست چون ما، شب و روز به تو خدمت می كنیم، پس باید از این شكارها هم سهمی داشته باشیم. شیر به شدت عصبانی شد و با یك حمله سریع، سر گرگ را از بدنش جدا كرد. روباه آنقدر ترسیده بود كه نمی توانست حرفی بزند. نوبت به روباه رسید. شیر به او گفت: تو این شكارها را عادلانه تقسیم كن تا ببینم تو چقدر انصاف داری؟ روباه گفت: ای سلطان بزرگ، این گاو را برای صبحانه، بز را برای نهار و خرگوش را هم برای شام بخورید و من هم بعد از تمام شدن غذای شما، هرچیز كه باقی مانده باشد می خورم و سیر می شوم. شیر از این رفتار روباه خوشش آمد و به او آفرین گفت و سپس پرسید: این طور رعایت عدالت را از چه كسی یاد گرفته ای؟ روباه گفت: از عاقبتی كه گرگ به آن دچار شد یاد گرفتم و دلم نمی خواست مانند او از بین بروم. پس به جای تكرار اشتباه گرگ، سعی كردم راه حل دیگری، پیدا كنم. شیر گفت: تمام این شكارها را به تو می دهم. چون تو بسیار زیرك هستی و تمام فكرت را به كار انداختی تا خطای گرگ را تكرار نكنی. روباه هم با خوشحالی شروع به خوردن شكارها كرد. 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣عبرت آموزی باعث جاوگیری از بلا و مصیبت و پشیمانی است 2️⃣یکی از عوامل بلا و مصیبت و پشیمانی، عبرت نگرفتن از وقایع و حوادث است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
وس از اینکه پیامبر از خیبر برگشتند، زنی یهودی که اظهار اسلام می‌کرد، ذراعی پخته‌شده و مسموم را خدمت حضرت آورد. حضرت فرمود: این چیست؟ زن یهودی گفت: پدر و مادرم فدای شما یا رسول الله، شنیده بودم که خیبر مردان قدرتمندی دارد، وقتی شنیدم می‌خواهید به خیبر بروید، نذر کردم اگر به سلامت برگردید، گوسفندی ذبح کنم و گوشت ذراعش را برای شما بیاورم. امیرالمؤمنین و براءبن‌معرور نیز در مجلس حضور داشتند. پیامبر نان درخواست کردند. [در این فاصله] براء دستش را دراز کرد و مقداری از گوشت کند و در دهان قرار داد. امیرالمؤمنین فرمود نگیر. براء که شخصی اعرابی بود گفت: گویا تو رسول خدا را بخیل و خسیس می‌دانی! امیرالمؤمنین فرمود: بخیل نمی‌پندارم بلکه به‌جهت بزرگواری و کرامت ایشان می‌گویم دست‌درازی نکن. نه من و نه تو و نه هیچ‌یک از خلایق نباید بر پیامبر تقدم جویند. نه در گفتار، نه در افعال، نه در خوردن و آشامیدن. این گوشت را زن یهودیه آورده و ما او را نمی‌شناسیم. اگر به دستور پیامبر از آن بخوری، سلامتت تضمین‌شده است و اگر بدون اذن ایشان بخوری، سلامتی‌ات بر عهده خودت می‌باشد. امیرالمؤمنین سخن می‌گفت و براء همچنان مشغول خوردن بود و لقمه را فرو داد. ناگهان گوشت به سخن در آمد و گفت: یا رسول الله، مرا نخورید که مسمومم. در همین اثنا، حال براء [بر اثر آن زهر] به هم خورد و به حالت احتضار افتاد و از دنیا رفت.حضرت آن زن را خواستند و به وی فرمودند: چه چیزی تو را به این جنایت وا داشت؟ زن یهودیه گفت: مصیبت بزرگی به من وارد ساختی، تو باعث مرگ پدر و عمو و شوهر و برادر و فرزندم شدی! با خود گفتم اگر او پادشاهی بیش نباشد، با این کار انتقامم را می‌گیرم و اگر پیامبر باشد، او وعده فتح مکه را داده، پس خدا جانش را حفظ خواهد کرد پیامبر فرمود: راست گفتی، ولی به مرگ براء دل‌خوش نباشی! خداوند او را به‌خاطر تقدمش بر رسول امتحان کرد و اگر صبر می‌کرد، خدا شرّ این سم را از او دفع می‌کرد. پس پیامبر، عده‌ای از بهترین اصحاب، من‌جمله: سلمان، مقداد، ابوذر، عمار، صهیب و بلال را فرا خواندند و دور گوشت حلقه زدند، پیامبر دستشان را بر گوشت نهادند و بر آن فوت کردند و دعایی خواندند: سپس فرمود: بخورید. همه خوردند تا سیر شدند و بعد از آن، آب نوشیدند. زن یهودیه را هم حبس کردند. روز دوم، او را آوردند و گفتند: مگر همین‌ها نبودند که پیش تو آن گوشت مسموم را خوردند؟ گفت: چرا! یا رسول الله، من تاکنون در نبوتت شک داشتم، الآن یقین کردم که رسول خدایی و شهادتین بر زبان جاری کرد. از آن طرف، جنازه براء را خدمت پیامبر آوردند تا بر او نماز بخوانند. حضرت پرسید: علی‌بن‌ابی‌طالب کجاست؟ گفتند: یکی از مسلمانان کاری داشت، ایشان به مسجد قبا رفته‌اند. پیامبر نشستند و نماز را اقامه نکردند. از حضرتش وجه آن را سؤال کردند! فرمود: خداوند دستور داده که نماز را به تأخیر اندازم تا علی‌بن‌ابی‌طالب حاضر شود و او را به‌خاطر آن حرفی که زده بود، حلال کند تا خداوند مرگ براء را کفاره آن کلامش قرار دهد! یکی از افرادی که شاهد حرف براء بود، گفت: یا رسول الله، براء با علی‌بن‌ابی‌طالب شوخی کرد، جدی نگفت تا مورد مؤاخذه پروردگار قرار گیرد. پیامبر فرمود: » اگر جدّی گفته بود، خداوند همۀ اعمالش را حبط و نابود می‌کرد، گرچه به‌مانند ما بین زمین تا آسمان، طلا و نقره در راه خدا انفاق کرده بود؛ لکن او شوخی کرد ؛ امیرالمؤمنین رسیدند، کنار جنازه ایستادند و فرمودند: « ای براء، خدای تو را رحمت کند، تو فردی بودی که زیاد روزه می‌گرفتی و بسیار نماز می‌خواندی، و در راه خدا از دنیا رفتی. پیامبر فرمود: اگر بنا بود شخصی از نماز میت پیامبر بی‌نیاز باشد، همین براء است، با این دعایی که علی‌بن‌ابی‌طالب برایش نمود. سپس بلند شدند و بر او نماز خواندند و دفنش کردند. بعد در جمع عزاداران براء قرار گرفتند و فرمودند: ای اقوام براء، شما به تبریک سزاوارتر از تعزیه هستید! [زیرا براء بهشتی از دنیا رفت] و هر گناهی داشت با طلب مغفرت علی(ع) آمرزیده شد. ای مردم دنبال این باشید که علی‌ برایتان دعا کند، نه اینکه مشمول نفرین او واقع شوید اگر او کسی را نفرین کند، خداوند هلاکش می‌کند، اگرچه حسناتش به‌مقدار تمام خلایق باشد! و کسی که علی برایش دعا کند، نجات می‌یابد، اگرچه گناهانش به‌عدد خلایق باشد. بحار الانوار، ج۱۷، ص۳۱۹-۳۲۱ علیهم السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: علیه السلام 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣راهکار آمرزش و نجات و دعای ولی خدا 2️⃣نمونه ای از کرامت امیرالمومنین علیه السلام 3️⃣آمرزش یکی از آثار دعای ولی خدا 4️⃣پیامد بی ادبی به ولی خدا بلا و مصیبت است 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 https://eitaa.com/kashkole_tabligh
🕯 عزا خانه ما را دریابید! ☑️ استاد مجاهدی نقل ‌می‌کنند: ▪️ خانه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار ‌می‌شد. روزهای تاسوعا و عاشورا شخصیت‌های بزرگی همانند مرحوم علامه طباطبایی (رحمت الله) - صاحب تفسیر المیزان – در این مجالس عزاداری شرکت ‌می‌کردند و اغلب به صورت ناشناس در میان مردم عزادار ‌می‌نشستند بر مصائب سالار شهیدان اشک ‌می‌ریختند. بارها شخصاً آن مرحوم را ‌می‌دیدم که با حضور در آن مجالس، غمگینانه در گوشه ای نشسته و بی تابانه برای جد بزرگوار خود و مصائب آل الله ‌می‌گریستند و در این حالت سعی ‌می‌کردند که با گوشه عبا چهره خود را بپوشانند. مرحوم برقعی (رحمت الله) برای من این قضیه را با انقلاب حال تعریف ‌می‌کردند و ‌می‌گریستند: ▫️ هر سال در روز پایان عزاداری، پاکت حق الزحمه واعظان و ذاکران حسینی را پس از ختم جلسه به آنان تقدیم ‌می‌کردم. سالی، روز عاشورا با روز جمعه مصادف شده بود و من پس از نماز صبح وقتی که خواستم پاکت‌ها را آماده کنم، دیدم که چهل هزار تومان کم دارم! پول به اندازه نیاز در حساب بانکی داشتم ولی چون روز جمعه بود نمی‌توانستم از آن استفاده کنم، و از طرفی با مولای خود امام حسین (علیه السلام) عهد کرده بودم که از بابت هزینه مجالس عزاداری شخصاً از کسی وجهی مطالبه نکنم ولو به صورت قرض الحسنه! لذا برای اولین بار در طول سال‌ها عزاداری، خود را با مشکلی رو به رو ‌می‌دیدم که ظاهراً حاصلی جز شرمساری برای من نداشت! مغموم و افسرده، سماور را روشن کردم و قلباً به آقا امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم که آبروی مرا بخر و نگذار شرمنده ذاکران تو باشم. هنوز چند دقیقه ای از دم کردن چای نگذشته بود که شنیدم در ‌می‌زنند! برخاستم و در خانه را باز کردم. دیدم دو نفر ناشناس (یا سه نفر، تردید از نویسنده است) و آذری زبان پشت در ایستاده اند. پس از سلام و احوالپرسی، گفتند: 🔹 از طرف جعفر آقا حامل پیغامی برای شما هستیم! ▫️ آنان را به درون خانه راهنمایی کردم و پس از صرف چای، بسته ای را به من دادند و گفتند: 🔹 ساعتی پیش در خدمت جعفر آقای مجتهدی بودیم. در اثنای صحبت، ایشان چند لحظه سکوت کرده و به ما گفتند: 🔸 آقا امام حسین (علیه السلام) ‌می‌فرمایند: 🔶 عزا خانه ما را دریابید! 🔹 بعد چند بسته اسکناس را داخل روزنامه پیچیدند و گفتند: 🔸 آقا جان! این بسته را به حاج آقا مصطفی برقعی برسانید! منزل ایشان در گذرخان، کوچه معروف به کلاه فرنگی است! 🔹 از خدمت شان مرخص شدیم و پرس و جو کنان آمدیم و خدا را شکر که این توفیق نصیب ما در این روز عزیز شد! ▫️ بسته پول را باز کردم و در نهایت تعجب دیدم که جعفر آقا چهار بسته ده هزار تومانی برای من فرستاده اند! بغض گلویم را فشرد و بی آن که بتوانم با آنان سخنی بگویم با من خداحافظی کردند و رفتند! ⬅️ در محضر لاهوتیان، جلد۱، صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷ 🏷 علیه السلام (ره) 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از گشایش در وقت بلا و مصیبت دعا و توسل است 2️⃣یکی از های امداد و نصرت الهی توسل است که گاهی بوسیله یکی از اولیائش انجام میشود 3️⃣یکی از توسل و دعا اجابت و نصرت و امداد الهی است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh
✅ برای اموات فاتحه کبیره بخونید یکی از علمای شیعه به نام شیخ مهدی فقیهی جهت استخاره و رفع گرفتاری نزد آیت الله بهجت می‌رود. آیت الله بهجت به ایشان می‌فرماید:  چرا فاتحه‌ی کبیره نمی‌خوانید؟ شیخ مهدی می‌پرسد، فاتحه‌ی کبیره چیست؟ آیت الله بهجت می‌فرماید:  – سوره حمد یک مرتبه – چهار قل هر کدام یک مرتبه (سوره‌های توحید، کافرون، ناس و فلق)  – سوره قدر هفت مرتبه – آیت الکرسی سه مرتبه سپس آیت الله بهجت می‌فرماید:  هرکس برای میتی این‌گونه فاتحه بخواند، هم رفع گرفتاری از خودش می‌شود و هم گنجی است برای میت. شیخ مهدی فقیهی می‌گوید:  به روستای خودمان رفتم و بر سر قبر پدر و مادرم فاتحه‌ی کبیره را خواندم و به قم بازگشتم.  شب عمه‌ام خواب پدر و مادرم را می‌بیند که خمره‌ای از طلا و جواهرات در مقابل‌شان است. عمه‌ام از من پرسید چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟ گفتم: فاتحه‌ی کبیره را خواندم. مشخص شد روزی که من فاتحه‌ی کبیره را برای پدر و مادرم خوانده‌ام، رحمت واسعه‌ای از طرف خداوند شامل حالشان شده است. در ضمن به برکت خواندن فاتحه‌ی کبیره، گشایشی نیز در زندگی‌ام مشاهده کردم.  🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 واژه یاب: 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 برداشتها: 1️⃣یکی از گشایش و نجات از بلا و مصیبت و مشکلات هدیه برای اموات بویژه والدین 2️⃣یکی از احسان به والدین گشایش در مشکلات است 3️⃣یکی از هدیه و خیرات برای اموات گشایش در مشکلات است 4️⃣یکی از هدیه و خیرات برای اموات فاتحه کبیره است •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/kashkole_tabligh