eitaa logo
کانال خاطرات شهدایی.🌷🌷
294 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
57 فایل
شهدا را به خاک نسپارید به یاد بسپارید شهادت چشمه آب حیات است که شهید ازآن می نوشد و جاودانه می ماند با معرفی کردن کانال مارو دراین راه یاری کنید.....🌷🌷 https://eitaa.com/katrat👈ایدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘ *بسم رب الشهدا*🕊 دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم و دست بر سینه، به زیارت "شهــــــداء" مے رویم... *بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ* *اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ* *اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ* *اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ* *اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم*
با درد ِما هم خانہ شو... باشد ڪہ با ما خو ڪنے.... شهدا هرلحظہ نگاهے... 🌷 🕊🕊
🌱[ عواقب سستی در نماز]🌱 🍃حضرت زهرا سلام الله علیهامی‌فرماید: 👈از پدرم رسول خداصلی الله علیه وآله درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری می‌کنند، پرسیدم. 👈آن حضرت فرمودند: 🍃هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند: 🌱↞ خداوند برکت را از عمرش می گیرد. 🌱↞ خداوند برکت را از رزق و روزی اش می گیرد. 🌱↞ خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند. 🌱↞ هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد ماند. 🌱↞ دعایش مستجاب نخواهد شد. 🌱↞ برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود. 🌱↞ ذلیل خواهد مرد. 🌱↞ گرسنه جان خواهد داد. 🌱↞ تشنه کام خواهد مرد به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند، تشنگی اش برطرف نخواهد شد. 🌱↞ خداوند، فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش نا آرام سازد. 🌱↞ قبرش را تنگ گرداند. 🌱↞ قبرش تاریک باشد. 🌱↞ خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد. در حالی که خلایق به او بنگرند. 🌱↞ به سختی مورد محاسبه قرار گیرد. 🌱↞ خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد. 📚مسند حضرت فاطمه الزهراء (س)، ص235
AUD-20201211-WA0039.mp3
7.39M
دانلود_ویژه 👌👌👌 نذر کن به امام زمان سلام الله علیه خدمت کنی تا مشکلات خودت حل شود. مرحوم آیت الله شیخ محمود " رضوان الله علیه "
در مدینه ماتمی چون ماتم زهرا نبود چون به گلزار نبی جز یک گل زیبا نبود در تمام زندگی داغی برای مرتضی سخت تر از داغ آن صدیقه ی کبری نبود
4_6037558209433044729.mp3
17.61M
🔊 ▫️سبک 📝شب و روز من... 👤سید مجید ▪️ ایام شهادت 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🌸✨] 🌹|° دلنشین از 🌱 [ ❥︎.....فرمانده اصلی خداست .....❥︎ ] 🌱 ❤️~چون خدا حاکم بر قلب هاست ~❤️ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄ خاکے‌تر‌ از خاڪ‌ شدند؛ آنانے‌ ڪه‌ راه‌ هایِ آسمان‌ را بهتر از زمین‌ مےشناختند..💔🍃 🕊°•° هدیه به روح پاک شهید احمد کاظمی °•°🕊 ➣ツ°•|
: ضامن دار نظامی دوش آب سرد ... لباس هام رو عوض کردم ... از اتاق که خارج شدم ... تلفنش رو قطع کرد ... - پزشکي قانوني بود ... خيلي وقته منتظره ... نگاهي به اطراف کرد ... - بد نيست به يه شرکت خدماتي زنگ بزني ... خونه ات عين آشغال دوني شده ... تهوع آوره ... عجيب نيست نمي توني شب ها اينجا بخوابي ... پزشکی قانونی ... از در که وارد شديم ... به جاي هر چيز ديگه اي ... اول از همه چشمم به جسدي افتاد که کارتر روش کار مي کرد ... نصف سرش له شده بود ... - دوباره توي اتاق تشريح من بالا نياري ... سرم رو آوردم بالا و بهش نگاه کردم ... با عصبانیت بهم زل زده بود ... از اون دفعه که حالم وسط اتاق تشریح بهم خورد خيلي مي گذشت اما گذر زمان در کم کردن خشمش تاثیری نداشت ... رفت سمت ميز کناري و پارچه رو کنار زد ... - هيچ اثري از مواد و الکل يا ماده ديگه اي توي بدنش نبود ... يه بچه 16 ساله کاملا سالم ... - اطلاعات قاتل چي؟ ... - روي لباس و وسائلش اثر انگشتي که قابل شناسايي باشه باقي نمونده ... قاتل حدودا 6 فوت قد داشته ... مرد بوده با جثه اي کمي بزرگ تر از مقتول ... راست دست ... و کاملا در استفاده از چاقو حرفه اي عمل کرده ... آلت قتاله احتمالا بايد يه چاقوي ضامن دار نظامي باشه ... دقيق نمي تونم نوعش رو مشخص کنم چون خيلي با دقت چاقو رو قبل از در آوردن دايره وار چرخونده ... مي خواسته توي هر ضربه مطمئن بشه بيشترين ميزان آسيب رو به قرباني وارد مي کنه ... و خوب مي دونسته بايد چه کار کنه که اثري از خودش باقي نزاره ... از نوع ضربه و طریق عمل کردنش، بدون هيچ شکي ... اين کار رو در آرامش تمام انجام داده و کاملا روي موقعيت تسلط داشته ... قاتل صد در صد يه آدم حرفه ايه ... و مطمئنم اولين باري هم نبوده که يه نفر رو کشته ... يه آدم غير حرفه اي محاله بتونه با اين آرامش و سرعت يه نفر رو اينطوري از پا در بياره ... این بچه هیچ شانسی برای زنده موندن نداشته ... قاتل حرفه اي؟ ... اونم براي يه بچه 16 ساله؟ ... نمي تونستم چشم از چهره کريس بردارم ... چه اتفاقی باعث شد که با چنين آدمي طرف بشه؟ ... پارچه رو کشيد روي صورت مقتول ... - توي صحنه جنايت به نظر مي رسيد شخص ديگه اي هم غير از قاتل و مقتول اونجا بوده باشه ... موقع بررسي جسد چيزي در اين مورد متوجه شدي؟ ... فقط قاتل باهاش درگير شده يا شخص سوم هم کمک کرده؟ ... با حالت خاصي زل زد توي چشم هام ... - به نظرت من شبيه سايکک هام يا روي پشيونيم نوشته مديومم؟ * ... اين جنازه فقط در همين حد، حرف براي گفتن داشت ... پيدا کردن بقيه داستان کار خودته ... ولي شک ندارم قاتل هيچ نيازي به کمک نفر سوم نداشته ... اونم براي يه نفر توي سن و سال اين بچه ... جنازه رو بردن سمت سردخونه ... قاتل حرفه اي ... چاقوي نظامي ... راست دست ... تنها مدرک هاي صحنه جرم ... چيزهايي که براي اثبات محکوميت يه نفر ... به هيچ درد نمي خورد ... تازه اگر مي شد توي اطرافيان کريس کسي رو با اين سه نشانه پيدا کرد ... * افرادی که ادعا می کنند می توانند با روح مردگان ارتباط برقرار کرده، آنها را ببینند و مستقیم با آنها صحبت کنند. بامــــاهمـــراه باشــید🌹
: ساندرز مادر دنيل ساندرز توي بيمارستان بستري بود ... واسه همين نمي تونست براي صحبت با ما به اداره پليس بياد ... دنبالش مي گشتيم که پرستار با دست به ما نشونش داد ... چهره جوان و غمگيني داشت ... و مهمتر از همه ايستاده بود و داشت با دست چپش، برگه هاي ترخيص رو پر مي کرد ... با روي گشاده با ما دست داد ... هر چند اندوه رو مي شد در عمق چشم هاش ديد ... اندوهي که عميق تر از خبر مرگ يک شاگرد براي استادش بود ... انگار دوست عزيزي رو از دست داده بود ... هيچ کلام ناخوشايندي در مورد کريس از دهانش خارج نمي شد ... هر چند، بيشتر اوقات حتي افرادي که مرتکب قتل شده بودن ... در وصف و رثاي مقتول حرف مي زدن تا کسي متوجه انگيزه شون براي قتل نشه ... اما غير از چپ دست بودنش ... دليل ديگه اي هم براي اثبات بي گناهيش داشت... در ساعت وقوع قتل ... توي بيمارستان بالاي سر مادرش بود ... از صحبت با آقاي ساندرز هم چيز قابل توجهي نصيب ما نشد ... جز اينکه کريس ... توي آخرين شب زندگيش ... براي ديدن دبير رياضيش به بيمارستان اومده بود ... - يه نوجوان ... شب براي ديدن شما اومده ... و بدون اينکه چيز خاصي بگه رفته؟ ... خيلي عجيب بود ... با همه وجود مي خواستم بگم اعتراف کن ... اعتراف کن که پخش مواد دبيرستان زير نظر توئه ... چه جايي بهتر از اينجا براي اينکه مواد رو جا به جا کني ... جايي که به اسم مادرت اومدي و به خوبي مي توني ازش براي پوشش کارت، استفاده کني ... خيلي آروم مکث کرد ... - کريس خيلي آشفته بود ... چند بار اومد حرف بزنه اما يه فکري يا چيزي مانع از حرف زدنش مي شد ... سعي کردم آرومش کنم ... اما فايده نداشت ... به حدي بهم ريخته بود که موبايلش رو هم جا گذاشت ... رفت سمت کيفش و موبايل کريس رو در آورد ... موبایلی رو که فکر می کردم حتما دست قاتله ... - بعد از اينکه متوجه شدم با منزل شون تماس گرفتم و به پدرش گفتم ... قرار شد بعد از ظهر بياد و گوشيش رو ببره ... وقتي ازش خبري نشد دوباره با خونه شون تماس گرفتم که ... و بغض راه گلوش رو بست ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
‍ 📎قول سردارسلیمانی به فرزند شهید سعیدانصاری 🍃آخرین بار که حاج قاسم سلیمانی را ملاقات کردیم . مراسم تقدیر از خانواده شهدای مدافع حرم بود اصلاً خبر نداشتیم که قرار است ایشان هم در مراسم شرکت کنند البته همیشه این‌طور بود به دلایل امنیتی حضور ایشان تا لحظه آخر از همه پنهان بود . 🍃همه می‌دانستند به‌محض اینکه حاج قاسم سلیمانی وارد جلسه شود نظم برنامه به هم می‌خورد . همیشه فرزندان خانواده شهدا می‌دویدند کنارش می‌نشستند انگار هرکدام پدرشان را ملاقات کرده باشند . چنان مهربانی داشت که بچه‌هایی که تا آن لحظه آرام نشسته بودند دیگر حرف بزرگ‌ترها را گوش نمی‌کردند و سر جایشان نبودند . آن بار هم همین اتفاق افتاد . 🍃بااینکه سردار سلیمانی از انتهای سالن وارد شدند و به‌ آرامی در یکی از صندلی‌ها نشستند تا نظم جلسه به هم نخورد؛ اما یکی از بچه‌ها او را دید و با فریاد همان کودک که «حاج قاسم سلام»، تمام سالن غرق سلام‌ و صلوات شد . دیگر هیچ شخصی حرف‌های سخنران را نمی‌شنید . اوضاع که این‌طور شد سخنران از سردار درخواست کرد که پشت تریبون تشریف ببرند . بچه‌ها مهلت نمی‌دادند دوست داشتند که با او حرف بزنند عکس بیاندازند و گپ و گفت داشته باشند . 🍃راستش برای همه خانواده‌ها عادت شده بود که این‌طور با سردار جلسه داشته باشند بدون هیچ تشریفاتی، فقط حرف بزنند و درد دل کنند . سردار بیشتر مراسم دیدار با خانواده شهدا را در روزهای جشن برگزار میکرد تا دل بچه‌های شهدای مدافع حرم شاد شود . همه این را خوب می‌دانستند . اصلاً هر وقت مراسم ولادت بود بچه‌های ما دوست داشتند در کنار حاج قاسم باشند . 🍃حالا که ولادت حضر
. 🍃حالا که ولادت حضرت زینب شده بود انگار دل همسران و فرزندان شهید گواهی می‌داد که مراسم دیدار نزدیک است اما، نمی‌دانستیم که قرار است اینجا جمع‌شویم و عزای نبودش را بگیریم و باهم بنشینیم تا کمی دلمان آرام شود . 🍃درهمان آخرین دیدار، پسرم حسین، کنار حاج قاسم نشست و من و دخترم زینب روبه رویش . حسین لباس رزم پوشیده بود درست شبیه به لباس پدرش . از حسین پرسید پسر کدام شهید هستی؟ حسین جواب داد شهید «سعید انصاری» . حاج قاسم کمی در صورت حسین مکث کرد و گفت: «چقدر شبیه به پدرت سعید هستی!» پیشانی حسین را بوسید و گفت: «پدرت خیلی باهوش و باذکاوت بود .» بازهم پیشانی حسین را بوسید . 🍃زینب از حاج قاسم پرسید: «پیکر پدرم کی برمی گرده؟» چشمان حاج قاسم را نم اشک پر کرد و درحالی‌که سعی می‌کرد اشک‌هایش را کنترل کند روبه زینب گفت: «به شما قول میدم هر طور شده پیکر پدرتان را برگردانم .» حسین و زینب چنان تحت تأثیر جمله او قرار گرفتند که زینب بار دیگر پرسید: «سردار شما مطمئن هستید؟ خیالمون راحت باشه؟» سردار سلیمانی که حالا نفس عمیقی می‌کشید زد روی شانه حسین و گفت: «به خواهرت بگو که مطمئن باشه به‌زودی نشانی از پدرتان به شما میرسه .» از آخرین درخواست بچه‌هایم هنوز ۳ ماه نگذشته بود که در اسفندماه سال گذشته استخوان جمجمه همسرم «شهید سعید انصاری» به خاک وطن بازگشت و زینب و حسینم آرام گرفتند . راوی: همسربزرگوارشهید : ۱۳۴۹/۱۰/۴ : ۱۳۹۴/۱۰/۲۳ 🕊محل‌شهادت خانطومان‌سوریه 🌷شهید سعید انصاری🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🕊🕊🕊🌹🌹🌹
💌 💠شهید مدافع‌حرم سعید انصاری ▫️همسر شهید نقل می‌کنند: شب آخری که سعید پیش‌مون بود، گفت من امسال عید پیشتون نیستم و این‌دفعه دیر میام و شاید اصلاً برنگردم! زینب اخمهایش ریخت؛ سعید رفت طرفش و مثل همیشه به زینب گفت: مادر کاری نداری؟ چیزی نمیخوای؟ من دارم میرم! ▫️زینب گفت: بابا میشه نری؟ ▫️سعید گفت: ما به اسلام و انقلاب بدهکاریم، باید بریم. ▫️زینب گفت: بابا تو که از ۱۶سالگی سابقه جبهه داری و ۳سال هم ارومیه خدمت کردی و ۶ماه هم که رزمنده مدافع‌حرم تو عراق بودی؛ دیگه دِینی به گردن انقلاب نداری؛ بذار بقیه برن تو پیش ما بمون؛ اگر تو برنگردی چی؟! ▫️سعید گفت خدای بالای سر رو که دارید! اگر بدونید تو سوریه چی به سر زن و بچه‌شون میارند، این حرف رو نمیزنی! رو جنسیت بچه تو شکم زن سوریه، شرط می‌بندند و شکم زن سوریه‌ای رو با چاقو جلوی چشم دیگران پاره می‌کنند تا ببینند بچه‌ی تو شکم دختره یا پسره! شرطشون رو برنده شدند یا بازنده! ▫️سعید گفت: اگر ما نریم و جلوی داعش واینستیم، داعش میاد ایران همین غلطها رو می‌کنه! اگر ما زندگی‌مون رو میذاریم میریم، فقط به خاطر اسلامه و اینکه زن و بچه‌مون امنیت داشته باشند.
: حیات وحش گوشي رو گرفت سمتم ... شارژش تموم شده بود ... باورم نمي شد چيزي رو که ديروز اونقدر دنبالش گشتيم به اين راحتي پیدا شد ... از آقاي ساندرز جدا شديم ... به محض ورود به آسانسور، يه لحظه ام مکث نکردم ... - برو اتاق امنيتي بيمارستان و تمام دوربين ها رو چک کن ... مطمئن شو ديروز دنيل ساندرز تمام مدت رو اينجا بوده ... - واقعا لازمه؟ ... طبق شواهد پزشکي قانوني، قاتل راست دسته ... ولي اون ... - منم ديدم چپ دست بود ... اما چه دليلي داشته يه نوجوان اين همه راه رو بياد اينجا ... و بدون اينکه چيزي بگه برگرده ... و گوشيش رو هم جا بزاره ... اين داستان زيادي عجيبه ... شايد خودش مستقيم کريس رو نکشته اما مي تونه شريک جرم باشه ... اگه پخش کننده اصلي باشه يا اصلا رئيس و مغز اصلي باند باشه ... واسش کاري نداره يه قاتل حرفه اي رو اجير کنه ... فقط بايد بتونيم انگيزه قتل رو پيدا کنيم ... و به ماجرا ربطش بديم ... مشخص بود نمي تونست باور کنه دنيل ساندرز با اون شخصيت و رفتار ... قاتل يا شريک جرم باشه ... اما من ياد گرفته بودم هيچ وقت نميشه به رفتار و ظاهر انسان ها اعتماد کرد ... يه رفتار و شخصيت به ظاهر محترم ... بهترين سرپوش براي اعمال و نيت هاي کثيف آدم هاست ... هر چند طبق قانون ... تا زماني که جرم کسي اثبات نشه بي گناهه ... اما من سال ها بود که ديگه اينطوري فکر نمي کردم ... ديدم رو نسبت به تمام انسان ها از دست داده بودم ... انسان هايي که به خاطر يک طمع، وسوسه يا حتي حسادت ساده ... خوي درنده شون رو آزاد مي کردن ... و حتي يک خودخواهي ساده ... حق زندگي و نفس کشيدن رو از انسان ديگه اي مي گرفت ... جز اينکه برهنه نيستيم ... و مي تونيم وحشي گري مون رو با فضاپيما به ساير سيارات هم ارسال کنيم ... چه فرق ديگه اي بين ما با حيوانات درنده آمازون و حيات وحش آفريقا وجود داره؟ ... اوبران رفت سراغ بررسي نوارهاي امنيتي ديروز و شب قبلش ... بايد حتما کپي نوارهاي امنيتي رو با چشم هاي خودم مي ديدم و مطمئن مي شدم خود کريس، موبايلش رو جا گذاشته ... نه اينکه از راه ديگه اي به دست دنيل ساندرز رسيده باشه ... مثلا توسط قاتل ... موبايل رو تحويل دادم تا بعد از شارژ مجدد و باز شدن رمزش ... تمام اطلاعاتش رو بازيابي کنن ... مي خواستم حتي فايل ها، تصاوير و مسيج هاي پاک شده اش رو ببينم ... معده ام به شدت مي سوخت ... در اين بين، سر و کله آقاي بولتر، معاون دبيرستان هم پيدا شد ... بعد از حرف هاي کوين ... ديد من به اون سه نفر، ديگه ديد دبير، معاون يا مدير مدرسه نبود ... حالا پشت هر کلمه اي که قرار بود به زودي ... از دهان الکس بولتر خارج بشه ... دنبال حلقه ها و حقيقت گمشده هر دو پرونده قتل و مواد مي گشتم ... اگر حدس مون درست بود اطلاعاتی که به دست می اومد می تونست خیلی برای دایره مواد مفید باشه ... اون به اسم يه صحبت دوستانه اومده بود ... بهش قول داده بودم هيچ ضبط صدايي انجام نشه ... اما چرا بايد براي قول به شخصي که مي تونست توي قتل دست داشته باشه ... احترام قائل مي شدم؟ ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
: پرونده سازی وارد اتاق بازجويي شديم ... از چهره اش مشخص بود از اينکه بين تمام گزينه هاي مکاني ... براي صحبت به اونجا اومده بوديم ... اصلا خوشش نيومده ... - واقعا جاي عجيبي براي يه صحبت دوستانه است ... با اين همه ميکروفن و دوربين ... به يکي از افسرها سپرده بودم توي اين فاصله دوربين پشت اتاق شيشه اي رو روشن کنه ... نمي خواستم چيزي رو از دست بدم ... شايد به دروغ بهش گفتم تمام وسائل صوتي خاموشه ... اما قصد داشتم اگر واقعا توي قتل يا فروش مواد دخالتي نداشت ... مطمئن بشم هيچ وقت کسي اون حرف ها رو نمي شنوه ... هر چند سوالش و حس ناخوشايندش، من رو به فکر فرو برد ... چرا قرار گرفتن در حس بازجويي براش نگران کننده بود؟ ... حرف هاش حول محور رفتار و برخورد مدير بود ... اينکه چطور با استفاده از ارتباطاتش ... کل منطقه رو زير و رو کرده ... و پاي گنگ ها رو از اونجا کوتاه کرده ... اگر چه از کوتاه شدن دست مواد فروش ها از دبيرستان خوشحال بود ... اما رفتار مدير و تحت فشار گذاشتن دانش آموزها رو کار درستي نمي دونست ... - اونها نوجوانن ... با کلي انرژي و هيجان بود ... - شما معاون دبيرستان هستيد ... و مشخصه خيلي وقته آقاي پروياس رو زير نظر گرفتيد ... توي اين مدت متوجه نشديد با افراد مشکوکي در ارتباط باشه؟ ... کمي خودش رو روي صندلي جا به جا کرد ... - فرد مشکوک؟ ... در ارتباط با قتل؟ ... فکر مي کنيد ممکنه مدير توي مرگ کريس دست داشته باشه؟ ... نه ... امکان نداره ... من اينطور فکر نمي کنم ... اون هر کي باشه بهش نمي خوره بتونه کسي رو بکشه ... بدون اينکه فرصت بدم حرفش رو ادامه بده ... - گفتيد گنگ ها رو بيرون کرده ... حتي با پرونده سازي و بهانه هاي الکي ... دانش آموزهايي رو که توي گنگ بودن يا حتي حس مي کرده مدرسه رو دچار مشکل مي کنن، اخراج کرده ... يعني به تنهايي براي دانش آموزها پرونده سازي مي کرده؟ ... قطعا براي اين کار به کمک احتياج داشته ... اما از افراد مشکوک، منظورم فقط چنين افرادي نبود ... تمام کارهايي که جان پروياس انجام داده ... مي تونسته فقط براي خالي کردن عرصه از ساير مواد فروش ها و گنگ ها باشه ... هر چند پاسخ اين سوال و اون نيروهاي کمکي ... مي تونستن من رو به سرنخ اصلي پرونده برسونن .. بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🍂در فراقِ آخـر زِ ما چیزی نماند ... 🍃هر کہ از هستے ما ای با خویش برد... رفیقان مےروند نوبت بہ 😔 🌺 🍃🌹🍃🌹
✍شهید سلیمانی: خدایا ؛ثروت چشمانم ، گوهر اشک بر حسینِ فاطمه است.. 📚فرازی از وصیتنامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ندا ندا عباس بکوشی بابا بگذارید فقط صحنه محشر برسد چادر مادر ما گار خودش را بلد است... 🌺
💔 سلام ... من نبودم آن روزها❗️❕❗️ سوختنت را ندیدم... نه میخی دیدم نه زخم بازویی... اما به اندازه ی تمام شنیده هایم زجر کشیدم... کردم... برای غربت غریبانه ات...😭 و اکنون در حرارت آتشی می سوزم که بیادم می اورد شما آنقدر عظیم بود که حتی نمیتوانم ضریحت را بغل بگیرم و در آغوشت برای همه ی مصائبت بریزم... اما مادر نمیگذارم قبر پنهانت پرچمهای عزاداری مرا پایین بکشد... اینجا را به شما قدم به قدم حَرمت میکنیم❗️ عزا علم میکنیم...🏴 همه ی ما را حَرمت میکنیم.... ☝️
🌿 پنجشنبه و دلتنگی ها و هنگامه اذان ظهر به افق قم جمکران🥀 مهـدی جان سلام✋ اے ناب ترین صبح خداوند بیا ✨ اے نوردریچه هاے پیوند بیا ⚪️ آن آینه هاے صاف را یادت هست؟ ✨ آن آینه ها خاڪ ڪَرفتند بیا در هر لحظه از زندگانی من چه کنم‌ این‌ همه دلتنگی را..!😔 دلتنگ ظهور ▪️دلتنگ مادر🖤 پهلو شکسته ▪️دلتنگ شهدا ▪️ در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی من ظهور لحظه‌ها را می‌شمارم تا بیایی مولایم آخرین امید🌼 محمد ص🌼 بیا من محمد(ص)رادوستدارم💚 الا لعنة الله علی قوم الظالمین الفاسقین 🌼ظهر پنجشنبه و یاد رفتگان شادی روح همه خاص شهدا سردار دلها و همراهانش و✈️ و عروج عمار و سفر کرده های دیار باقی که این روزها غریبانه و مظلومانه😭 رفته و میروند صلوات و فاتحه🥀 یاصدیقة الشهیده🥀 آتش و این همہ اَسرار نمی دانستیم پشت در ماندن و دیوار نمی دانستیم مادری در وسط شعلہ اگر گیر ڪند نتوان گشت بر او یار نمی دانستیم اَلـــلّهُمَّ ؏َجِلْ لــــِوَلیـــِکَـــ الْفـــَرَج☘
🔔 ⚠️ هر چقدر گشتیم عکس تو را پیدا نکردیم یا در میدان‌ جنگ بودی یا میان مـردم، یاد بگــــــیرند مـسئولین بی کفایت! سردار دل ها حاج
. وقتی حاجتت را به تاخیر می اندازد، دارد چیز بزرگتری به تو می دهد...:)) منتها تو حواست به خواسته‌ی خودت هست و متوجه نمیشوی... تو میخواهی، او به تو می دهد :) . -میرزااسماعیل‌دولابی🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 با این👆👆ذکر حوائجتون رو از حضرت زهرا(سلام الله علیها) بگیرید... 😭