فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ برخۍ علائم ظهور
به نقل از #استاد_رائفی_پور
👈🏻تا الان اغلب علائم ظهور
رخ داده واین رو به ما نشون میدن که ظهور میتونه نزدیک باشه😍
🌿انقلاب و قیام جهانی حضرت مهدی(عج)
نشونه هایی داره که دونستن اونها آثار مهمی درپی داره...👌🏻
🔅کارکردهای علائم ظهور:
⚠️ ممکنه در طول غیبت عدهای
#مدعیان_دروغین ادعا کنن که امام زمانن!!
👈🏻 ولی ما چون برای ظهور
یکسری علائم حتمی قائلیم
ویکسری علائم غیر حتمی...
حداقل از روی علائم حتمی متوجه میشیم اون فرد امام زمان هست یا نه...🙂
⚠️ممکنه شیعیان بخاطر طولانی شدن غیبت از ظهور و نجاتشون ناامید بشن😔
👈🏻رخدادن این علائم که خبر از نزدیکی ظهور میده باعث میشه امید شون دوباره زنده بشه😃
💌(ممکنه علایم بارها اتفاق بیفتن ولی ظهور نشه✋🏼
یعنی صرف اتفاق افتادن علائم ما رو به #ظهور نمی رسونه...
تحقق ظهور بستگی به ایجاد ظریفت های ظهور داره که همون شرایط ظهور هستند و بعدا درمورد شون صحبت خواهیم کرد😉)
هفته آینده در #صبحگاه_انتظار22 منتظر نگاه گرم شماییم😊🌹
°🌱°
براۍتحقق ظہور امام زمان
وجود ظلم و جور ،
شرطـ ڪافۍنیست...
بلڪہ وجود انسان های صالح!
انگیزه هاۍقوۍ،
ایمان هاۍراسخ،
گام هاۍاستوار
و نیز دلہاۍروشن
لازم و ضرورۍست...
-رهبرجانماݩ
@kelidebeheshte
🚩 #نماز_اول_وقت
🔹️پیامبر اکرم (ص):
کسی که نماز را از وقتش تاخیر بیاندازد، به شفاعت من نخواهد رسید.
📚 المحاسن ص۸٠
[●@kelidebeheshte●]
💠باما همراه باشید.💠
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_سی_وهفتم
یکی یکی میاومدن و به امیر و سارا تبریک میگفتن منم صبر کردم که یه کم خلوت تر بشه برم بهشون تبریک بگم
بعد از چند دقیقه آقایون از اتاق رفتن بیرون و امیر چادر و از روی سر سارا بالا برد
با دیدن چهره سارا لبخند زدم
رفتم نزدیکشون
چشم دوخته بودم به چشمای امیر
چقدر آرزو داشتم واسه همچین روزی
از شدت خوشحالی بقلش کردمو گریه میکردم
امیرم خیلی خودشو کنترل کرد که بغضش نشکنه ولی نشد
همه از عشق خواهر و برادری ما با خبر بودن
امیر همه چیزم بود ،بهترین دوست ،بهترین شنونده ،بهترین برادر
به سختی خودمو ازش جدا کردمو رفتم سمت سارا
بغلش کردم
- خیلی تبریک میگم بهتون ،امید وارم خوشبخت بشین
سارا گونه امو بوسید : خیلی ممنونم عزیزم
حلقه ها رو برداشتم و به سمتشون رفتم
امیر حلقه خودشو برداشت و گذاشت توی انگشت خودش که زدم زیر خنده
- آخه دیونه یعنی تا حالا کجا دیدی که دوماد حلقه اشو خودش تو انگشتش کنه
یعنی کل اتاق منفجر شد با این کار امیر
بعد دوباره امیر حلقه سارا رو داخل انگشتش گذاشت سارا هم حلقه امیرو گرفت و داخل انگشت امیر گذاشت بعد دستاشونو گرفتم و روی هم گذاشتم
یعنی از شدت سردی دست هر دوشون فهمیدم که چقدر استرس دارن بعد از مدتی با هم چند تا عکس گرفتیم و کم کم همه اومدن خداحافظی کردن و رفتن
سارا و امیر هم رفتن یه کم دور بزنن تا شب بشه مهمونا بیان برگردن خونه....
منم رفتم سوار ماشین بابا شدم و حرکت کردیم سمت خونه خونه ما مجلس زنونه بود ،خونه عمو اینا مجلس مردونه بود ،اینجوری خانوما راحت تر بودن
ساعتهای ۸ شب بود که امیر و سارا اومده بودن همه با دیدنشون شروع کردن به کل کشیدن...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_سی_وهشتم
بلاخره مجلس تمام شد و همه یکی یکی خداحافظی کردن و رفتن
به همراه مامان واسه بدرقه مهمونا به حیاط رفتیم دم در ایستاده بودم که چشمم به رضا افتاد
از صبح رضا رو ندیده بودم
چقدر خوش تیپ شده بود
حرصم گرفته بود از اینکه امیر در عرض یه هفته ازدواج کرد
ولی من الان چند ساله که منتظرم تا بیاد
تو فکر خودم بودم که دستی نشست روی شونه ام برگشتم نگاه کردم ،معصومه بود
- خدا نکشتت ترسیدم
معصومه: میخواستی با چشمات کسی و نپایی تا متوجه حضور من باشی
چیزی نگفتم و ازش جدا شدم رفتم داخل خونه
دیدم هیچ کس تو خونه نیست یه نفس راحتی کشیدمو رفتم سمت اتاقم
لباسامو درآوردم که لباس راحتی مو بپوشم که یه دفعه صدای باز شدن در اتاق و شنیدم
یه دفعه جیغ کشیدم : نیااااا داخل
از پشت در صدا اومد: نمیری تو دختر منم سارا
-درد بگیری داشتم سکته میکردم
سارا وارد اتاق شد تو دستش یه ساک بود
لباسمو عوض کردمو روی تختم دراز کشیدم
- اینجا چیکار میکنی ؟
سارا: اومدم اینجا لباسمو عوض کنم
- سارا جان ،اتاق امیر یه چند متر اون طرف تره ،اشتباه اومدی
سارا: میدونم ،امیر تو اتاق بود نتونستم لباسمو عوض کنم ،اومدم اینجا ،حالا سوالات تمام شد لباسمو عوض کنم
با حرفش زدم زیر خنده
بعد از عوض کرد لباسش
اومد کنارم دراز کشید
- وااا ،سارا ؟
سارا: میگم آیه ،نمیشه امشب و کنار تو بخوابم
یعنی منفجر شدم با حرفش
سارایی که تو دانشگاه از جواب دادن و پرویی زبون زد بود الان خجالت میکشه
بلند امیرو صدا زدم
-امییییییر امییییییر امیییی
سارا دستشو گذاشت روی دهنم : خیلی بیشعوری
یه دفعه در اتاق باز شد و امیر اومد داخل و هاج و واج نگاه میکرد...
ساراهم که دستش روی دهنم بود و کنارم دراز کشیده بود با دیدن امیر لبخند زد و نشست
امیر: چی شده؟
- داداشم بیا دست زنتو بگیر ببر تو اتاقت
یه دفعه سارا یه نیشگونی به پهلوم گرفت
گفتم: آییییی
بعد از چند لحظه سارا بلند شد و همراه امیر رفت بعد از رفتنشون فقط میخندیدم
تو فکر اینکه الان با ۶ متر فاصله کنار هم میخوابن خندم میگرفت...
از شدت خستگی زیاد نفهمیدم کی بیهوش شدم
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
💗#گامهای_عاشقی💗
#قسمت_سی_ونهم
باصدای سارا بیدار شدم
با دیدنش تعجب کردم
- چی شده ؟ اینجا چیکار میکنی ؟
سارا: هیچی بیدار شدم حوصله ام سر رفت اومدم پیش تو
- امیر کجاست؟
سارا: خوابه ؟
- خوب تو مگه مرض داشتی بیدار بشی دختر ،برو بگیر بخواب
سارا: میگم امیر همیشه اینقدر میخوابه ؟
- مگه ساعت چنده؟
سارا: ۱۱
خندم گرفت
سارا: چرا میخندی ؟
- شرط میبندم دیشب تا صبح امیر بیدار بود و نگات میکرد
سارا: واااا نه بابا
- من داداشمو میشناسم ،از اینکه مستقیم نگات کنه خجالت میکشید واسه همین تا صبح بیدار بوده
سارا: تو داشتی به کی نگاه میکردی که تا الان خوابیدی کلک
- پاشو برو بیرون صبحانه تو بخور منم میام
سارا: باشه ،زود بیا
بعد رفتن سارا بلند شدم تختمو مرتب کردم رفتم سرویس دست و صورتمو شستمو رفتم سمت آشپزخونه
کسی تو خونه نبود
از پنجره نگاه کردم سارا بیرون روی تخت نشسته داره صبحانه میخوره
بافتمو پوشیدم روسریمو سرم گذاشتم رفتم بیرون
- چرا اومدی اینجا
سارا: نمیدونم یه دفعه با دیدن شکوفه های درختا دلم خواست بیام اینجا
نشستم کنارش مشغول صبحانه خوردن شدم
- راستی مامان کجاست؟
سارا: گفت میره خونه زن عمو
- آها
در خونه باز شد و امیرم اومد سمت ما
امیر: سلام
- سلام شاه دوماد
سارا: سلام صبح بخیر
- صبح چیه ،ظهره بابا ،نپوسیدی امیر ؟
امیری چیزی نگفت و کنارم نشست و مشغول خوردن صبحانه شد
- منم چند تا لقمه خوردم و سردی هوا رو بهونه کردمو رفتم داخل خونه...
🕊🌹🔑کلیدبهشت🕊🌹🔑
@kelidebeheshte
کلیدبهشت🇵🇸』
•『🌱』•
.
حیدریواربیاحیدرڪرارزمان
جمڪرانمنتظـرمنبرمردانہتوست
پردهبردارازاینمصلحتطولانے
کہجہانمعبدومنزلگہشاهانهتوست..🌿
#کلیدبهشت
عاقبتـبـٰالطفِحقدورانِمهدۍمیرسد
بلبلِخوشنغمهـازبُستـٰانِمهدۍمیرسد
مۍدهدایندلگواھـےپیرِمـٰاسیدعلـے؛
پرچمازدستـِتوبردستـٰانِمهدۍمیرسد(:
#رَهبرٰانھ😌
#پروفایل 🤩
#کلیدبهشت
https://eitaa.com/kelidebeheshte/6788
#تلنگر
🥀نشانه های ضعف ایمان:
🍃سستی در نماز❗💔
🍃ترک تلاوت قران❗️💔
🍃ترک ذکر الله❗️💔
🍃ترک نماز جماعت❗️💔
🍃غیبت کردن❗️😕
🍃بی احترامی به والدین❗️😡😳
🍃رعایت نکردن حقوق دیگران❗️😏😪
🍃مشغول بودن به کارهای بیهوده❗️🤳
👈🏻کدام یک از این موارد درما وجود داره کمی فکر کنیم ⁉
https://eitaa.com/kelidebeheshte/6788
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ پست ویژه
🇮🇷 انقلاب ایرانی ها و زمینه سازی برای ظهور امام زمان (عجل الله فرجه)
👤 استاد عالی
👌🏻 حتما ببینید و نشر دهید
#دهه_فجر
#کلیدبهشت
https://eitaa.com/kelidebeheshte/6788
🔰لقمان حکیم:
✨ ای پسرم!
⚡️مبادا که خروس از تو زرنگ تر باشد!🐓
که وقت #سحر برخیزد و #استغفار کند،
در حالی که تو در خواب باشی!😴
📚مستدرک الوسایل ج 12
https://eitaa.com/kelidebeheshte/6788
💛نمازشب را با ما تجربه کنید.💛
هدایت شده از کلیدبهشت🇵🇸』
اوݪصبحسݪامبدیم✋🏻🌷
السلامعلیڪیااباعبدالله
السلامعلیڪیااباصالحالمهد
السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضا
السݪامعلیڪیافاطمةالزهرا
السݪامعلیڪیافاطمةالمعصومه
الہـمعجللولیڪالفـــرج
🍃🌸دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🌸🍃
📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
💍 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
💍 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
💍 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
🍃 دعای غریق 🍃
🌸 دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان 🌸
یا اَللَّهُ یا رَحْمن
یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
https://eitaa.com/kelidebeheshte/6254
ali-fani-8.mp3
21.06M
#قرارهرصبح
❤️ منتظران بقیه الله (ارواحنا فداه) ❤️
ان شاء ا... هر روز صبح
همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه
با 🌺امام زمان (عج)🌺
❗️چله دعای عهد❗️
روز7⃣1⃣
جهت یادآوری فراموش نشه ها☺️😇
#علی_فانی🎤
https://eitaa.com/kelidebeheshte/6370