eitaa logo
کلید‌بهشت🇵🇸』
1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
326 فایل
⊰به‌نام‌خدابه‌یادخدابرای‌خدا⊱ ❥کانالی‌پرازحس‌و‌حال‌معنوی⸙ ارتباط با مدیرکانال✉ @SadatKhanooom7 ⇠کپی‌مطالب‌کانال،فقط‌باذکرصلوات‌برای‌‌ظهورمولا(عج)💗 آوا {حرفامون}:@AVA_M313 تولدمون: ۱۳۹۹/۲/۵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات وتوضیحات صفحه ۱۸۸🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کلید‌بهشت🇵🇸』
دعارجب‌يامَنْ‌اَرْجُوهُ۩حلواجی.mp3
1.33M
🎙 با نوای اباذر حلواجی 🌙 دعای هر روز ماه رجب 🌹 ❇️ يا مَن اَرجُوهُ لِكُلِّ خَير 🔶 اى كه براى هر خيرى به او اميد دارم ❇️ و آمَنُ سَخَطَهُ عِندَ كُلِّ شَر 🔶 و از خشمش در هر شرى ايمنى جويم ❇️ يا مَن يُعطِى الكَثيرَ بِالقَليل 🔶 اى كه می‏دهد (عطاى) بسيار در برابر (طاعت) اندك ❇️ يا مَن يُعطى‏ مَن سَئَلَه 🔶 اى كه عطا كنى به هركه از تو خواهد ❇️ يا مَن يُعطى‏ مَن لَم يَسئَلهُ 🔶 اى كه عطا كنى به كسى كه از تو نخواهد ❇️ و مَن لَم يَعرِفهُ‏ تَحَنُّناً مِنهُ وَ رَحمَةً 🔶 ونه تو را بشناسد از روى نعمت بخشى و مهرورزى ❇️ اعطِنى‏ بِمَسئَلَتى‏ اِيَّاكَ، جَميعَ خَيرِ الدُّنيا وَ جَميعَ خَيرِ الأخِرَةِ 🔶 عطا كن به من به خاطر درخواستى كه از تو كردم همه خوبى دنيا و همه خوبى و خير آخرت را ❇️ و اصرِف عَنّى‏ بِمَسئَلَتى‏ اِيّاكَ جَميعَ شَرِّ الدُّنيا، وَ شَرِّ الأخِرَةِ 🔶 و بگردان از من به خاطر همان درخواستى كه از تو كردم همه شر دنيا و شر آخرت را ❇️ فاِنَّهُ‏ غَيرُ مَنقُوصٍ مااَعطَيت 🔶 زيرا آنچه تو دهى چيزى كم ندارد (يا كم نيايد) ❇️ و زِدنى‏ مِن فَضلِكَ يا كَريم 🔶 و بيفزا بر من از فضلت اى بزرگوار 👆به حال التجا و تضرّع به حركت دادن انگشت سبّابه دست راست ❇️ ياذَا الجَلالِ ‏وَ الاِكرامِ، يا ذَاالنَّعمآءِ وَ الجُود 🔶 اى صاحب جلالت و بزرگوارى اى صاحب نعمت و جود ❇️ يا ذَا المَنِّ وَ الطَّولِ، حَرِّم شَيبَتى‏ عَلَى النَّار 🔶 اى صاحب بخشش و عطا حرام كن محاسنم را بر آتش دوزخ‏ 🎙 با نوای اباذر حلواجی 64BitR📀1MB ⏰Time=2:28 _____________________________ ‎‎‎‌‎‎♥️@kelidebeheshte
هدایت شده از کلید‌بهشت🇵🇸』
🫀بسم رب الحسین🫀
سلااااااام.🌿 صبحتون بخیر☕️
خدایا شکرت برای شروع یه روز دیگه🤍
هدایت شده از کلید‌بهشت🇵🇸』
🔮 💚از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمودند:💚 ⭐️هر کس در شب بیست و پنجم ماه رجب، میان نماز مغرب و عشا، بیست رکعت نماز بگذارد(یعنی به صورت ۱۰ تا دو رکعت) و در هر رکعت بعد از سوره حمد، یک مرتبه آیه آمن الرسول و یک مرتبه سوره اخلاص را بخواند.⭐️ 🎁 ⬅️ هرکس این نماز را بخواند، خداوند او را و اهلش را و دین و دنیا و آخرتش را حفظ می نماید و هنوز از جای خود برنخیزد تا آنکه خداوند او را بیامرزد.💛 :اقبال الاعمال صفحه ۱۷۴📚 🤲🏻🌿 🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19 💛 💌حداقل برای ☝️🏻نفر ارسال کنید:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این دو قطبی را چه کسی بوجود آورده ، خطاکار یا تذکر دهنده⁉️ ( در بیانات مقام معظم رهبری پنج دسته دو قطبی مورد نکوهش قرار گرفته اند ) 🔥 به دقت گوش کنید فوق العاده مهمه👆 (انتشار رگباری) @kelidebeheshte
دو خلق الهی_۲۰۲۴_۰۲_۰۴_۰۰_۰۱_۴۷_۵۹۱.mp3
949.1K
🎧 🔴امر به معروف و نهی از منکر دو خلق از اخلاق الهی الکافی ( ط_الاسلامیه)ج۵ انتشار طوفانی 🌪 @kelidebeheshte
دنیا هنوز قشنگیاشو داره🥲😍
هدایت شده از کلید‌بهشت🇵🇸』
🔮 💎 از حضرت رسول اکرم { صلی الله علیه و آله و سلم } روایت است که فرمودند : 💎 🌟هركس در شب بيست و ششم ماه رجب،  دوازده ركعت نماز می باشد،[یعنی به صورت ۶تا دو رکعت] که در هر ركعت بعد از سوره‌ى «حمد»، سوره‌ى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ»   چهل بار، يا بنابر روايتى  چهار  بار-بخواند.🌟 🎁 ⬅️فرشتگان با او دست مى‌دهند و هركس كه فرشتگان با او دست بدهند، از ايستادن بر [پل]صراط، حساب‌كشى و ميزان عمل ايمن مى‌گردد. و خداوند  هفتاد فرشته به سوى او گسيل مى‌دارد تا براى او استغفار نموده و ثواب او را بنويسند و براى او تهليل بگويند و هرگاه كه از مكان خود تكان مى‌خورند، مى‌گويند: «خداوندا، اين بنده را بيامرز» تا اين‌كه صبح فرداى آن روز فرا برسد💛 : اقبال الاعمال.صفحه ۱۷۶ 🤲🏻🦋 🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19 💛 💌حداقل برای ☝️🏻نفر ارسال کنید:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📀 نماهنگ امام زمان (عج) از علی فانی 🎼 ندیدم شهی در دل آرایی تو... 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/kelidebeheshte
به اذن الله و باذن رسول الله و باذن امیرالمومنین ولی الله...
به وقت رمان 🌱✨
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم تقدیم‌به‌ساحت‌مقدس‌حضرت‌زینب(س) ...... پهن کردیم 😊 بعد دوباره پشت میز نشستیم و محمد وصیت نامه مکتوب راهم نوشت ☺️ یک صفحه دو رو،بدون خط خوردگی 😊 ساعت ٣:٣٠ بود 😢 حسابی سردرد شده بودم 🤕 رفتم که بچه ها را بیدار کنم 😢 سرم گیج رفت و روی پله ها افتادم 😢 محمد دوید وکنارم آمد 😢 گفت:بشین من میرم بچه هارو بیدار میکنم 😊 گفتم:ممکنه روسرس نداشته باشن 😢 گفت:میدونم زهرا بیدار میشه 😊در میزنم ☺️ در زد و بعد از چند لحظه هردو بیرون آمدند 😊 وضو گرفتند وسجاده پهن کردند 😊 همه نماز شب وبعد صبح را خواندیم وبه بچه ها گفتم:میخواین موهاتونو شونه کنم و ببافم!؟😊 زهرا که خیلی با صحبتم موافق بود گفت:آره مامان من دوست دارم 😍 فاطمه هم به نشانه رضایت سری تکان داد 😊 گفتم:پس برین بالا من الان میام ☺️ بچه ها بالا رفتند و من هم بعد از برداشتن شانه برای فاطمه از پله ها بالا رفتم 😊 هنوز کمی سرم درد میکرد 🤕 رفتم و روی تخت زهرا نشستم 😊 یکی یکی موهای بلند وصاف هردو را شانه کردم و دو شاخه بافتم 😊 همینطور که موهایشان را شانه میکردم،با هردو هم صحبت می‌کردم 😊 به فاطمه گفتم:اگه بشی دخترم،دوست داری اتاقت با اتاق زهرا یکی باشه یا باید اتاقارو جابجا کنیم و ما بریم پایین؟! ☺️ کمی فکر کرد و گفت:ازونجایی که زهرا رو خیلی دوست دارم میخوام همیشه کنارش باشم 😊 زهرا هم با ذوق گفت:عالیه 😍 فاطمه وزهرا خیلی به هم شبیه بودند ☺️ هردو قدشان نسبتا بلند و یک اندازه بود، هردو موهایشان صاف و بلند بود، هردو ١٣ ساله وکلاس هفتم بودند،چهره هایشان هم شبیه هم بود 😅 یعنی اگر کسی نمی‌دانست،فکر می‌کرد دوقلو هستند 😅 هردو هم مهربان و عاشق چادر بودند 😉 کم‌کم هوا روشن شد وصبحانه خوردیم و بچه ها هم رخت ولباس مشکی پوشیدند وروی مبل نشستند 😢 محمد هم لباس‌هایش را پوشیده بود و با تلفن، برای غسل و کفن و دفن برنامه ریزی می‌کرد 👍🏻 فاطمه سرش را روی شانه زهرا گذاشته بود واشک می‌ریخت 😢 من هم لباس هایم را پوشیده بودم وروی پله ها نشسته بودم و سرم را به نرده چوبی پله ها تکیه داده بودم 😢 به زهرا و فاطمه نگاه میکردم😢 غم در چهره هردو موج میزد 😢 دلم برایشان میسوخت!😢 با خودم فکر میکردم روز شهادت محمد هم همینطور صبور و آرام هسنتد!؟🙁 محمد صدایمان کرد و گفت:خانمای من بریم؟! 🙂 همه بلند شدیم از پله ها پایین رفتیم 😕 محمد در را برای دختر ها باز کرد و سوار شدند 😊 من هم سوار شدم ومحمد در را بست😊 بعد هم سوار ماشین شد وحرکت کردیم 🚙 هنوز هیچ کس از اینکه فاطمه پیش ماست و قرار است دخترمان باشد،خبر نداشت! 😅 ..... همه کار ها انجام شد وتا عصر،پدر فاطمه را دفن کردند 🥀 فاطمه با آرامشی وصف ناشدنی مشت،مشت خاک را برمی‌داشت ومیبوسید روی پدرش می‌ریخت 😢 هیچ کس نبود 😢 فقط مسئولین کفن و دفن بودند وما! مسئولین که رفتند،به زهرا ومحمد گفتم:بذارید تنها باشه!گناه داره طفلی 😢 بعد از اینکه از بهشت زهرابرگشتیم،محمد مستقیم رفت که کار های سرپرستی فاطمه را پیگیری کند 😊 بر خلاف تصورمان، کارها سریع انجام شد و سرپرستی فاطمه رسما وشرعا به من ومحمد سپرده شد 😍 دوروز بعد از دفن پدرش،فاطمه کاملا دختر ما شده بود! 😍🤲🏻 کم کم دنبال خرید رفتیم 😁😍 خرید تخت وکمد،برای فاطمه 😊 یک تخت،دقیقا شبیه تخت زهرا خریدیم با یک میز تحریر ☺️ اتاق زهرا خیلی بزرگ بود و راحت توانستیم تخت ومیز تحریر فاطمه راهم جا بدهیم ☺️چون کمد دیواری اتاق زهرا خیلی بزرگ بود و نصفش هم خالی، دیگر کمد نخریدیم 😊 به اصرار پدر محمد که گفته بود:میخوام وسایل نوه دومم خودم بخرم! وسایل را با هزینه پدر محمد خریدیم ☺️ همه از آمدن زهرایی دیگر،خوشحال بودند ☺️ فاطمه راهم در مدرسه زهرا ثبت نام کردیم واز یک هفته بعد،فاطمه هم همکلاس زهرا بود 😍....... نویسنده ✍🏻:
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم تقدیم‌به‌ساحت‌مقدس‌حضرت‌زینب(س) ..... زهرا بود 😍 همه چیز به خوبی می گذشت ولی هنوز بچه ها از شهادت محمد خبر نداشتند 😢 ...... ٢اسفند تولد محمد بود 😍 همه چیز آماده بود ومنتظر محمد بودیم 😍محمد که وارد شد وخانه را ریسه بندی شده دید،خیلی خوشحال شد 😍 اولین تولدش کنار دودخترش 😍 اولین،وآخرین تولد کنار محمد را رقم زدیم 😢😍 بچه ها برای هدیه،بلوز و شلوار آبی آسمانی خریده بودند ☺️ محمد خیلی رنگ آبی را دوست داشت 😊مخصوصا آسمانی! من هم برایش قاب گوشی با تصویر رهبر ویک قاب عکس رهبر برایش خریدم 😍همانی که همیشه دوست داشت 😢 ....... ایام راهیان نور نزدیک بود 😍 محمد پیشنهاد داد که برای راهیان نور ثبت نام کنیم 😊 با استقبال گرم بچه ها مواجه شدیم 😅 من ومحمد، هردو قبل از ازدواج،سفر راهیان نور را تجربه کرده بودیم😊 من ومحمد،به عنوان خادم شهدا ودختر هاهم زائر شهدا بودند ☺️ محمد قسمت هماهنگی ها بود و من هم قسمت درمانی بودم😊 دختر ها،معمولا برنامه هارا تنها شرکت می‌کردند وما همراهشان نبودیم 😅 گاهی، کوتاه واز دور همدیگر را می‌دیدیم 😊 بیشتر من ودختر ها همدیگر را می‌دیدیم و محمد،خیلی درگیر و سرش شلوغ بود 😢 گاهی هم که محمد را پیدا میکردیم،غیبش میزد و دیگر اورا نمی‌دیدیم 🤷🏻‍♀ راهیان نور هم با خاطرات شیرین و خوبش تمام شد وبرگشتیم 😊 ..... لحظه به لحظه به شهادت محمدم نزدیک تر میشدم 😢😭 بایدبه دختر ها میگفتم! 😢اینطور نمیشد! باید آماده می‌شدند 😭 یک روز با بچه ها ومحمد نشسته بودیم 😢 گفتم:دخترا،میخوام یه چیزی براتون بگم 😢قول بدین بی تابی نکنین 😢 بچه ها کمی ترسیده بودند وبا حواس جمع به حرف های من گوش می‌دادند 😢 تمام ماجرا،بجز تاریخ شهادت وآسیب دیدن زهرا واینکه محمد، بار اول شهید می‌شود را برایشان گفتم 😢 به قول محمد،صبر و آرامشم را به آنها منتقل کرده بودم 😅 هردو خیلی دلشان شکست 😢 از آن روز،بیشتر یه محمد ابراز علاقه می‌کردند 😢 دلم برایشان میسوخت 😢 دو دختر که هردو پدر هایشان را از دست دادند،برای بار دوم هم پدرشان را از دست می‌دهند 😭 تمام دلم آشوب برپا بود! 😭 ......محمد مرخصی اش جور شده بود وقرار شد به مشهد برویم 😍 همه چیز آماده بود 😍 قرار بود با قطار برویم ☺️ داخل قطار نشسته بودیم و منتظر حرکت قطار بودیم 😊 من ومحمد وزهرا،از داستان های باهم بودنمان برای فاطمه تعریف میکردیم 😢 از تمام خاطراتی که با هم رقم زدیم 😢 از رنگ زدن خانه ورفتن برق ها لحظه تحویل سال گرفته تا......تمام خاطرات قبل از اربعین 😢 به مشهد رسیدیم و به هتل رفتیم 😊 بعد از غسل،پیاده به سمت حرم راه افتادیم 😊 از دست تقدیر،باران بهاری باریدن گرفت 😅 سریع به سمت حرم حرکت میکردیم 😅 وقتی به حرم رسیدیم،تقریبا تمام لباسهایمان خیس بود 😅 قالی های حیاط هم خیس شده بودند وباید داخل رواق ها میرفتیم 🤷🏻‍♀ اما با لباس های خیس نمیشد 😢 مجبور شدیم بازهم پیاده به هتل برگردیم 😢 اما این بار آب کشیده 😂 لباس هایمان را عوض کردیم و اینبار،با تاکسی به حرم رفتیم 😊 داخل حرم که رفتیم،فاطمه وزهرا هردو اشک در چشمانشان موج میزد 😢😍 موجی طوفانی از اشک هایی که دامن گیر می‌کند! 👊🏻 من هم به دیوار تکیه داده بودم وچشمهایم از اشک تار شده بود 😢 محمد هم پشت سر من دست به سینه گذاشته بود وزیر لب صلوات خاصه می‌خواند 🙂 من ودخترها از یک در ومحمد هم از در دیگر وارد حرم شدیم 😢 این اولین وآخرین زیارت با محمد بود 😭 همین دلم را پر از دلهره کرده بود 😭 دلی که دیگر شکسته بود 💔 سفر مشهد،با همه خوبی‌هایش برای همه تلخ بود 😭....... نویسنده ✍🏻:
سلام و رحمت ♥️🌱 دو قسمت از رمان تقدیم نگاهتون ☺️🌼🌱 مارو حلال کنید 🥲 اگه از رمان لذت بردید برا حال دل نویسنده هم دعا کنید 🥲♥️ میشه یکم از حال و هواتون وقت خوندن رمان برامون بگید🥲؟ مارو یاری کنید ↡'🌻 @Habibe_heidar213
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کلید‌بهشت🇵🇸』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸افرادی که اهل نمازشب هستند، حتماً این کلیپ رو ببینند، تا با این ذکر بعد از نماز وتر پاداشی عظیم نصیب شان شود... 🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤍@kelidebeheshte ❤️نمازشب را با ما تجربه کنید❤️