فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماغیرعلیبااحدیکارنداریم🤍!'
🖤@kelidebeheshte
🪴پیامبر بعد از حضرت یوسف (علیه السلام) که بود؟
سالها بعد از درگذشت حضرت یوسف (علیه السلام) حضرت موسی (علیه السلام) به پیامبری مبعوث شد. حضرت موسی از نسل کدام یک از فرزندان یعقوب (علیه السلام) است؟
📙در روایت از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که، چون زمان رحلت حضرت یوسف (علیه السلام) فرارسید، آل یعقوب را که در آن وقت هشتاد نفر بودند، جمع کرد و گفت: قبطیان بر شما غالب خواهند شد و شما را اذیت میکنند. نجات تان توسط فردی از نسل لاوی است که نام او موسی و پسر عمران است.
حضرت موسی (علیه السلام) به سه واسطه به لاوی میرسد. یوشع بن نون از فرزندان افرائیم بن یوسف بعد از حضرت موسی (علیه السلام) به نبوت رسید. بر اساس برخی روایات مدت سی سال بعداز حضرت موسی (علیه السلام) زنده بود.
📙 علامه مجلسی ،حیوه القلوب ، تحقیق سید علی امامیان، قم، سرور، چاپ اول، 1375 ش ، ج 1 ،ص 584 .
🇵🇸 #جهت_ظهور_صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🖤@kelidebeheshte
بسماللهالرحمنالرحیم
تقدیمبهساحتمقدسحضرتزینب(س)
#رمانزیبایعطرخدا
#قسمت_سی_وهفتم
..... فاطمه بیاد 😔
پله های زیر زمین را بالا رفتم 😔
پله های حیاط راهم بالا رفتم ودر را باز کردم 🚪
فاطمه را صدا کردم 😢
گفتم:فاطمه،بیا زیر زمین،محمد..... محمد کارت داره 😔
فاطمه با ترس ولرز کنارم آمد و گفت:چی شده😢
گفتم:تو زیرزمین.... محمد.... کارت داره 😔
فاطمه هراسان پله های زیر زمین را پایین رفت 😢
وقتی دست محمد را دید،گفت:دا... دا... داداش.... خ.... خ... خوبی؟😭
محمد گفت:آره خواهر خوبم 😔
فقط دستم.... دستم اینطوری شده 😔
من هم روی پله دوم نشسته بودم ونگاهشان میکردم 👀
به فاطمه گفتم:فاطمه،محمد گفت بهت بگم که بیای دستشو پانسمان کنی 😔
فاطمه گفت:خب خودت چرا پانسمان نکردی 😢
گفتم:محمد گفت بگم تو بیای 😔
محمد هم که روی صندلی نشسته بود بلند شد وروی زمین نشست 😢
من را صدا زد و گفت:زینب جانم،خانم خونم،بیا بشین پیش من،دلم برات تنگ شده 😢
آرام بلند شدم ودوپله را پایین رفتم 😔
کنار محمد روی زمین نشستم 😢😔
محمد سرم را روی شانه اش گذاشت ودستم را گرفت 😢
فاطمه هم جعبه کمک های اولیه را از توی قفسه برداشت و روبه روی محمد نشست 😔
دستش را ضد عفونی کرد و بعد باند را از جعبه بیرون آورد 😢
دلم مثل سیرو سرکه میجوشید😢
به محمد گفتم:نمیخوای بریم بیمارستان 😢
گفت:ما تو خونه دوتا دکتر داریم،بیمارستان میخوایم چکار 🤨
فاطمه به من لبخند زد 🙂
فاطمه گفت:بیا داداش تموم شد 🙃
محمد گفت:قربون دستت آبجی 😊
فاطمه دست محمد را بوسید 🙂
محمد هم صورت فاطمه را بوسید 😉
فاطمه گفت:من میرم،شما هم زود بیاین 🙂
فاطمه رفت،گفتم:نمیگی چی شده؟😢
گفت:ولش کن خانم ☺️ بریم داداشت منتظره 😊
گفتم:فاطمه.... فاطمه خیلی ناراحت بود.... خودش روش نشد بیاد عذر خواهی کنه.... خواست.... خواست من بهت بگم 😢
محمد پیشانی ام را بوسید و گفت:باهاش صحبت میکنم 😊
لباسش را عوض کرد وباهم بالا رفتیم ☺️
گفتم:هنوزم شب میخوای بری رزمایش؟😢
گفت:نرم؟🤔
گفتم:نه هیچی،برو 😢
گفت:اگه راضی نباشی نمیرم 😊
گفتم:نه،من راضیم 😔ظهرم بهت گفتم،سپردمت به حیدر 🙃
محمد دستم را گرفت واز پله ها بالا رفتیم 😊
در اتاق را که باز کرد مریم بلند شد و گفت:سلام علیکم 😊خسته نباشید 😊
محمد هم گفت:سلام 🙂 خوش آمدید بفرمایید ☺️
ابوالفضل هم از بغل زهرا پایین پرید و به طرف محمد آمد ☺️
محمد هم گرم از ابو الفضل استقبال کرد ☺️
زهرا وقتی دست محمد را دید،گفت:چی شده بابا 😢
محمد گفت:چیزی نیست دخترم ☺️
مریم حتی نگذاشت میوه هارا داخل ضرف بچینم 🙁همه کار کردند ومن بیکار بودم 🙁
ساعت ۶ بود ومحمد باید میرفت 😢اولین ١٢ اردیبهشت مشترکم با محمد،دور از محمد بودم 😢
از داخل اتاق،یک قرآن جیبی کوچک ویک حرز امام جواد داخل جیب لباس سبز پاسداری محمد گذاشتم 😢☺️
محمد مثل همیشه پیشانی من را بوسید
گفتم:کی برمیگردی؟😢
گفت:شاید فردا ☺️
گفتم:فردا 😳
گفت:نمیدونم شاید 🤷🏻♀
بستگی داره فرمانده اصلی کی برسه،من فقط به عنوان جانشین میرم،قول میدم فرمانده که اومد برگردم 😊
گفتم:خیلی مراقب خودت ودستت باش 😢........
نویسنده ✍🏻: #کنیز_الزهرا
بسماللهالرحمنالرحیم
تقدیمبهساحتمقدسحضرتزینب(س)
#رمانزیبایعطرخدا
#قسمت_سی_وهشتم
....ودستت باش 😢
ودر دلم گفتم:علی یارت محمدم 😍😢سپردمت به حیدر 😢😍
کم کم همه مهمان ها میآمدند ومن فقط منتظر محمد بودم 😢
حسن،مادر و پدرم،پدر و مادر محمد،برادر محمد، دایی وخاله هایم هم آمده بودند 😊
اما من فقط منتظر محمد بودم 😢
تلفنش خاموش بود😢
همه آمده بودند 😊
فاطمه کیکی که محمد سفارش داده بود را از داخل یخچال بیرون آورد وروی میز جلوی من گذاشت 😊
معصومه دختر حسن،ابوالفضل پسر حسین وضحی دختر علی آقا هم کنار من نشسته بودند ☺️
شمع هارا روی کیک گذاشتند وروشن کردند ☺️
همه گفتند اول آرزو کنم 😄
در دلم گفتم:خدایا،تو این لحظه فقط محمدمو میخوام 😔
میخواستم شمع هارا فوت کنم که در زدند 😍
واااااااااای 😍
خدايا اینقدر زود 😍
گفتم:محمد اومد 😍
سریع بلند شدم ودر حیاط را باز کردم 🚪
دوان دوان به طرف در خانه رفتم و در را باز کردم 😍
محمد پشت در بود 😍
محمد را بغل کردم 🤗
محمد هم پیشانی ام را بوسید 🙂
گفت:بریم تو زشته مهمونا منتظرن 😊
سریع پله هارا بالا رفتیم و وارد اتاق شدیم 😊
همه بلند شدند و با محمد احوال پرسی کردند ☺️
پشت میز نشستم و این بار محمد هم کنارم بود 😍
با لباس سبز پاسداری 😍
سرم را روی شانه محمد گذاشتم و محمد هم دستش را روی شانه من گذاشت☺️
شمع هارا خاموش کردم وکیک راهم بریدم 😊
فاطمه هم با دوربینم از ما عکس میگرفت 😄😅
اولین تولد زندگی مشترکم با محمد به خوبی گذشت😊🤲🏻
قرار بود از ١٣ اردیبهشت به دانشگاه بروم 😄
محمد دم دانشگاه گفت:زینب!👀
گفتم:جانم عزیزم؟🙂
گفت:میتونی امروز خودت برگردی خونه؟🤨
گفتم:باشه میرم ولی چرا؟🤔
گفت:میخوایم با دو سه تا از همکارا فرشای حسینه رو بشوریم اگه بتونی بری که خوبه اگرم نه میام دنبالت،بعد دوباره برمیگردم ☺️
گفتم:نه عزیزم زحمتت میشه خودم برمیگردم 🙂
به رسم همیشه پیشانی ام را بوسید و من هم دستش را بوسیدم وپیاده شدم 🙃
وارد دانشگاه که شدم،همه همکلاسی هایم خبر داشتند 😟
همه به من میگفتند شیرزن متاهل 😃😂
استاد ها هم از دیدنم تعجب کرده بودند 😁😂
بندگان خدا 😂
کلاس های دانشگاه تمام شد 😊
با دوستم فاطمه خدا حافظی کردم وبه سمت خانه راه افتادم😊
تصمیم گرفتم که پیاده روانه خانه بشوم 😁
به پارک سر کوچه که رسیدم خیلی خسته شده بودم ☹️
با اینکه چند قدمی تا خانه فاصله داشتم،اما تصمیم گرفتم چند دقیقه ای داخل پارک استراحت کنم🙂
کوله چرمی را از روی شانه ام برداشتم وروی پایم گذاشتم 🙃
صدای حرکت از پشت سرم آمد 😟
پیش خودم گفتم:حتما رهگذر است 👌🏻
اما صدا که نزدیک شد ایستاد 😳
چادرم از پشت کشیده شد 😳
ترسیدم 😰
چادرم را سرم کردم وبا دست چپم کیفم را محکم گرفتم😒
وبا دست راست،جلوی چادرم را محکم نگه داشتم😏
پشت سرم را نگاه کردم 👀
یک زن بد حجاب بود که تلخ به من لبخند میزد 😣😒
توجه نکردم وبه سمت خانه راه افتادم......
نویسنده ✍🏻: #کنیز_الزهرا
سلام و رحمت ♥️🌱
دو قسمت از رمان تقدیم نگاهتون ☺️🌼🌱
اگه از رمان لذت بردید برا حال دل نویسنده هم دعا کنید 🥲♥️
میشه یکم از حال و هواتون وقت خوندن رمان برامون بگید🥲؟
مارو یاری کنید ↡'🌻
@Habibe_heidar213
هدایت شده از کلیدبهشت🇵🇸』
1_4346007867.mp3
21.06M
💬 قرائت #دعای_عهــــد"....:)
🎧 با نوای استاد #علی_فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
#قرار_همیشگی🌿
🤍اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🤍
@kelidebeheshte
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
🔮🔭
🔭
💎 تقویم نجومی 💎
✴️ یکشنبه 👈19 آذر/ قوس 1402
👈26 جمادی الاول 1445👈 10 دسامبر 2023
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
⛔️قمر در عقرب است.
👼 مناسب زایمان و نوزاد عمری طولانی دارد و متوسط الحال است.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج عقرب است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است :
✳️درمان بیمارب های عفونی.
✳️مرحم گذاشتن بر زخم.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️آبیاری.
✳️کندن چاه و کانال.
✳️جراحی چشم.
✳️کشیدن دندان.
✳️درختکاری.
✳️و جابجایی و نقل و انتقال نیک است.
🔵امور نگارش ادعیه و حرز و نماز آن خوب نیست.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث رهایی از بلا می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث خلاصی از مرض می شود.
😴😴تعبیر خواب.
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 27 سوره مبارکه "نحل" است.
قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین...
و چنین استفاده میشود که جاسوسی خبری به این شخص برساند و او درصدد تفحص در مورد این خبر شود و خبر صحیح باشد و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
🌸به امید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی
📚 منابع مطالب
کتاب تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
@taghvimehamsaran
با این دعا روز خود را شروع کنید
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ✨
🔭
🔮🔭
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
هدایت شده از کلیدبهشت🇵🇸』
﷽ 🌹﷽🌹﷽🌹 ﷽ 🌹﷽
✳️ دعای پیش ازخواندن قرآن ✳️
اَللّهُمَّ بِالحَقِّ اَنزَلتَهُ و بِالحَقِّ نَزَلَ ،، اَللّهُمَّ عَظِّم رَغبَتی فیهِ وَاجعَلهُ نُوراً لِبَصَری وَ شِفاءً لِصَدری وَ ذَهاباً لِهَمّی وَ غَمّی وَ حُزنی ،، اَللّهُمَّ زَیِّن بِهِ لِسانی وَ جَمِّل بِهِ وَجهی وَ قَوِّ بِهِ جَسَدی وَ ثَقِّل بِهِ میزانی ، وَارزُقنی تِلاوَتَهُ عَلیٰ طاعَتِکَ ءاناءَ اللَّیلِ وَ اَطرافَ النَّهارِ ، وَاحشُرنی مَعَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاَخیار..
🌹
﷽
🌹﷽
﷽🌹﷽
🌹﷽🌹﷽
﷽ 🌹﷽🌹﷽🌹
💚🌿@kelidebeheshte
๑๑๑๑๑๑๑๑๑๑
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - تحدیرجزء12 (معتز آقایی).mp3
4.05M
جزء12
📖🌹📖🌹📖🌹📖🌹📖
#تحدیر (تندخوانی)
#جزء 2⃣1⃣
توسط #استاد_معتز_آقایی
❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖
امروز: يكشنبہ
جزء 2⃣1⃣ هدیه به پیشگاه مقدس
🏴 حضرت علي(عليهالسلام)
و
🏴 حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
ظهور وسلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)
طول عمر مقام معظم رهبری
شفای بیماران اسلام
وشادی ارواح طيبه شهداء ودر گذشتگان مؤمنین و مؤمنات
❖═▩ஜ🍃🌸🍃ஜ▩═❖
#جزء12
64Bit🚀3/8 :MB⏰Time=33/19
*#تصویر_صفحه_131*🌹
.:
✨ *بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ*✨
❖◈ *هر روز یک صفـحـ📖ـه*◈❖
✵✿ بـا کـلام حــق ✿✵
〖 صـفـحـه ✍🏻1️⃣3️⃣1️⃣〗
🌸 *اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن*
📖 *اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن*
🌸 *اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن*
📖 *اَللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن*
🌸 *اَللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن*
🖤@kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفت:
وقتیجاییشلوغیباشه
مادر...
گوشهچادرشومیدهدستِبچهاشکهگمنشه.
ایندُنیاخیلیشلوغه،
گوشهچادرِحضرتزهراروبگیریدگُمنشید :))🙂💔
#فاطمیه 🖤
#یازهرا_س 🥀
🖤@kelidebeheshte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 امروز سالروز شهادت کسی است که محافظ #کاباره میامی بود و #شراب_خوار ولی دم مسیحایی روح الله دوباره زنده اش کرد
+ شهید شاهرخ ضرغام مشهور به حر انقلاب
🖤@kelidebeheshte
و پس از روضه، اندوههایمان فرو می ریزد و همچون بهار زنده خواهیم شد انگار هرگز مزهی تلخی را نچشیده ایم..