ا❁﷽❁ا
⛔️ کودک کشی مقابل چشمان مادر! #رسم_فرعون
✈️ بیاید یک #سفر_در_زمان داشته باشیم. حداقل تخیلش کنیم.
🗿حتی تخیلش هم هیجانانگیز است. چشمهایمان را ببندیم و برویم سالهایی خیلیخیلی دور، به سرزمینی پر از عجایب. پر از ساختمانهای عظیم و غولپیکر با پیکرتراشیهای عظیمالجثه. به #تمدنی_قدرتمند و یکپارچه و سرشار از هنرهای درخشان معماری، پیکرتراشی و جواهرسازی و غیره. تمدنی در نهایتِ شکوه و زیبایی مربوط به حدود سههزار سال پیش از میلاد #حضرت_مسیح. حالا وارد #قصر_پادشاه این سرزمین بشویم. پادشاهی بسیار قدرتمند که شکوه سلطنتش باعث شده مردم او را فرستادهای از آسمان بدانند و او هم خودش را خدای مردمش بداند.
👑حالا تصور کنید که شما #ملکه زیبای این قصر هستید.
🧕🏻ملکهای مهربان، نجیب، بااصالت و از خاندانی بزرگ و #مؤمن و درعینحال خسته از جوّ جاهطلبی و قدرتطلبی درباریان و جوروستمشان به مردم. در این سالهای اخیر هم کاسه صبرتان لبریز شده از خونریزیهای پادشاه که بهخاطر خوابی که دیده، پایههای تخت سلطنتش را لرزان حس کرده، و دستور داده تا تمام #کودکان_بی_گناه پسر در حکومتش کشته بشوند. تاریکی و خونریزی، تمام سرزمین کنار #رود_نیل خروشان را پر کرده بهقدری که بوی خون تا دالانهای قصر موج زده است.
👶🏻اما در همان روزهای خونین، #پسرکی_گندمگون با موهایی مجعد داخل سبدی در تلاطم رودخانه به سمت شما حرکت میکند تا نوری باشد برای قلب درهمفشردهشده شما از غمهای این روزهای #کودک_کشی. این کودکِ چندروزه آبآورده را از آب میگیرید و با در آغوش کشیدنش تمام آرامش دنیا در دلتان جای میگیرد و مصمم میشوید تا نگذارید #پادشاه حداقل این یک کودک را بکشد. بهسختی و با چنگ و دندان در مقابل این پادشاه #مقاومت میکنید تا دل سنگش را چون موم نرم کنید.
✅خب دیگر تا حالا حتماً حدس زدید که دارم درباره چهکسی صحبت میکنم و دعوت کردم خودتان را جای چهکسی بگذارید. بله دارم درباره #بانو_آسیه یکی از چهار بانوی برگزیده عالم و #ملکه_شهیده ای صحبت میکنم که در زمانهای بسیار دور از ما زندگی کرده است اما در قالب کلمات کتاب #جواهر_مصری زنده شده است تا روایتگر روزهای سخت زندگیاش در دربار مغرورترین و ستمگرترین #فرعون تاریخ مصر باشد. و از روزهایی بگوید که دل سپرد به موسای چندروزه، از روزهایی که قلبش را تسکین داد به ایمان به #خدای_موسی و از روزهایی که در جلوی چشمانش، همسرش، مؤمنان به آن خدا را با شکنجههای وحشتناک میکشت. از روزی که صبرش تمام شد و ایمانش را در آن ظلمات فکر و اندیشه آشکار کرد و از خدا خواست تا خانهای در کنار خودش برای او در #بهشت فراهم کند بهسبب تحمل شکنجههایش بهدست فرعون.
😰شاید تصور بشود نوشتن از تاریخ ترسناک است چون سند و مدرک کمی از تاریخ برجای مانده است. اما نویسنده کتاب #جواهر_مصری این را مانع خودش ندانسته و علاقه او به تاریخ و این شخصیت بزرگ تاریخی که یادش در #قرآن هم آمده است برایش انگیزهای شده است تا دراینباره بنگارد. و چه کار بزرگی کرده است که در دنیای مادیگرای ما که هرکسی در دنیای خودش آن هم فقط بُعد مادیاش غرق شده است، یاد و نام چنین شخصیتی را زنده کرده است. شخصیتی که ازنظر مادی و مالی، بهظاهر غرق در امکانات و نعمات است، اما دل و ایمانش نه.
🕋زنی در دورانی که ترس و وحشت از #فرعون بر جامعه حاکم شده، چشم بر روی همه لذتهای دنیایی میبندد و ایمانش را به فرستاده خدای آسمانها آشکار میکند و شکنجههای طاقتفرسایی را تحمل میکند، تا قرنها بعد، در کتاب نازل شده بر #آخرین_پیامبر_الهی، اسوهای معرفی شود برای تمامی مؤمنان تمام تاریخ: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْامْرَأَتَ فِرْعَوْنَ..وَ مَرْیمَابْنَتَ عِمْرَانَ». الگوی تمام زنانی که در طول تاریخ زیر ظلم ستمگران هستند تا با الگو گرفتن از او در دنیا، همپاداش او در بهشت شوند.
🦸🏻♂️در دنیای امروز که پر شده از #قهرمان_های_خیالی و اغلب دروغین برای تمام قشرها و شاهزادههای خوشبخت افسانهای برای #دختران، خواندن از این شخصیتهای واقعی و #قهرمان، کمکی است برای تشخیص راه درست و جاده حقیقی زندگی. کمکی برای آنکه سلیقه خداوند دستمان بیاید تا بدانیم چگونه بندههایی را میپسندد و به حریم خودش راه میدهد. برای این روزهایی که دلهایمان داغدار کودکان به خاکوخون کشیدهشده #غزه است خواندن این کتاب را توصیه میکنم تا برای ماهایی که غمهای تاریخ را زندگی کردهایم، به یاد بیاوریم که اگر تمام #کودکان_غزه را هم بکشند باز هم مادری کودکش را در سبدی خواهد گذاشت و #خدا او را بزرگ میکند، آنقدر بزرگ که #کاخ_فرعونیان عالَم فرو بریزد.
☀️و صبح آن #ظهور نزدیک است...
✍🏻#یادداشت از: #زینب_هادی
📚#جواهر_مصری
تهیه کتاب👇
https://ketabejamkaran.ir/77137
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran
📺 یک بار در برنامهای درباره تربیت فرزند دیدم که سخنران گفت وقتی #بچه را بیرون میبرید و او مدام بهانه میگیرد و #گریه میکند، به جای دعوا کردنش بنشینید و همقد او بشوید، ببینید او چه میبیند؟ فقط یک عالَم پا، و چون این برایش جذابیتی ندارد، شروع میکند بهانهگیری.
👶🏻آن موقع فهمیدم برای درک بچه باید همقدوقواره او شد. باید دنیا را از #زاویه_دید او نگاه کرد و فهمید. اینطوری بهتر میشود به دنیای #کودک راه پیدا کرد و درکش نمود. چون خیلی از ما فراموش میکنیم وقتی کودک بودیم، چطور فکر میکردیم، رفتار میکردیم و از بزرگترها چه میخواستیم.
📕حالا کتابی را میخوانم درباره سالهای #جنگ، از زاویه دید کودکی که پدرش برای دفاع از #اعتقاد و #خاک و خانوادههای سرزمینش راهی جبهههای جنگ شده. کتاب #گوشواره_های_آلبالویی نوشته #لعیا_اعتمادی از انتشارات کتاب جمکران.
📖در جایی از کتاب میخوانم:
از #صدّام متنفر بودم. از هواپیماهای صَدّام که هر روز شهرمان را #بمباران میکردند، متنفر بودم. دلم میخواست یک تفنگ بزرگ داشتم و با آن صَدّام را میکشتم تا بچههای او هم بیبابا بشوند و غصه بخورند. اینطوری شاید میفهمید که وقتی باباهای بچههای دیگر را #شهید میکند، چقدر آنها غصه میخورند. آخر بیبابا بودن خیلی سخت است. با خودم فکر میکردم یعنی صَدّام هم یک عالَم بچه دارد؟ نکند صَدّام هم مثل بیبی صنوبر، پیرزن ته کوچه، بچه نداشته باشد؟! کاش میتوانستم بفهمم بچه دارد یا نه.
👧🏻 راوی این حرفها #ریحانه_سادات است. ریحانه سادات نهساله، دختری به شدت #بازیگوش و پرحرف که دارد قصه سالهای #دهه_شصت را برایم میگوید. اینها احساسات صادقانه اوست به آنکه زندگی خودش و دوستانش را خراب کرده.
📓در حال خواندن این #کتاب این احساس به من دست داد که دستم را دادهام به دست ریحانه سادات و همقدوقواره او شدهام و #دنیای_جنگ را از زاویه نگاه او نگاه میکنم. همیشه قصه جنگ را از زبان مادران یا همسران #شهدا و #رزمندگان خوانده بودم اما این بار راوی یک کودک است. کودکی که در عین کودکیاش همه چیز را خوب میفهمد، از اشکهای یواشکی مادری #دلتنگ همسر که توجیه گریههایش را از تندی پیاز و بوی تاید میگوید. از بغضهایی که هر بار ریحانه دلتنگ پدرش میشود قورت میدهد. از ترسش از #حملات_هوایی، دعاهایش در #مسجد برای رزمندهها، از بیتابیهای برادر شیرخوارش در دوری از پدر، از اشکهایی که یواشکی زیر پتو و دور از چشم مادر میریزد، از اینکه چون نمیتواند به #جبهه برود، در مسجد کمک میکند در جمعآوری کمکهای مردمی برای رزمندهها. ریحانهای که یاد گرفته از دل سختیها و تلخیها، شیرینیها را بیرون بکشد، نقش خودش را بهخوبی بازی کند، به آینده امیدوار باشد و شغلی را انتخاب کند تا به پدری که چشمهایش را در جبههها جا گذاشته کمک کند.
👌🏻 این کتاب حسوحال خانوادههای #شهدا و #جانبازان و #اسرا را بهخوبی بیان میکند. اینکه در نبود مردهای خانه، چه اتفاقاتی میافتد و خانواده چه چیزهایی را تجربه میکنند.
😔کتاب را که میبندم یاد #کودکان_غزه میافتم. سیاهترین جنگی که بشریت به خود دیده است. تصویری که این کودکان بیش از هر چیزی دیدهاند آدمهای
خاکستری و سیاه و قرمزند. کودکانی که از شدت ترس انفجارها لرزشهای بیامان بر پیکر نحیفشان نشسته، خوابهایی که با صداهای مهیب پاره میشود، #گرسنگی، #تشنگی. یاد حرف دخترکی میافتم که رو به دوربین میگوید جنگ زندگی ما را زشت کرده، من را زشت کرده و به خودش اشاره میکند. دخترک راست میگوید، جنگ موهایش را پریشان کرده، چهرهاش را تکیده، اگر ترکشهایش صورت و بدنش را پر از بخیه نکند یا اعضای بدنش را قطع، قطعاً روزهای خوش کودکیاش را تاریک کرده، دخترکی که میتوانست با پیراهن رنگی با دوستانش بازی بکند و #عروسک در بغل باشد و برای پدرش دلبری و شیرینزبانی کند، حالا باید ساعتها گرسنگی را تحمل کند، مدتها رنگ آب و حمام را نبیند. اما دخترک خوب میداند این جنگ تمام میشود و روزهای خوش به زندگیشان برمیگردد. میداند #مقاومت تنها راه نجات است. حتما دخترک زمانی که بزرگ شود قصه این روزهایش را برای کودکان سرزمینش نقل خواهد کرد درست مثل #ریحانه_سادات قصه #گوشواره_های_آلبالویی.
💔برای خنده تو ، بغض قلکم کافیست
همین پلاک و النگوی کوچکم کافیست
بخند کودک زیبا برای کشتن شب
تفنگ کاغذی و خشم موشکم کافیست
برای اینکه بفهمند راه حق زندهست
فقط همین که بدانند کودکم کافیست....
شاعر: ماهرخ درستی
✍🏻#یادداشت از: #زینب_هادی
📚کتاب: #گوشواره_های_آلبالویی
🖋 به قلم: #لعیا_اعتمادی
🖌تصویرگر: #کوثر_رضایی
📜روایتی از عشق و امید دختری که چشمهای پدر قهرمانش میشود!
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/132277
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran