📚 #معرفی_کتاب
شنیدید خانم ها هم باید در فعالیت ها شرکت کنند و در اجتماع نقش موثر داشته باشند؛ این #کتاب را خانم ها با لذت بخوانند و ببینند یک دختر #جوان چطور میتواند در جامعه پر شور و پر شعور باشد.. داخل و خارج هم ندارد.
همراه دختر داستان شوید در دانشگاه #فرانسه...
❌ کتابی که #رهبر معظم #انقلاب توصیه کردند خانم ها بخوانند. ❌
#جذاب و مناسب برای دختران نوجوان و جوان، و همه خانمها در تمامی سنین.👌
این اثر بخشی از مجموعه #خاطرات نویسنده از دوران دانشجویی اش در کشور فرانسه به عنوان یک #مسلمان ایرانی است.
این کتاب شامل خاطراتی است که ابتدا در وبلاگی به همین نام «سفیر» توسط #نویسنده نوشته شده و سپس به مرور بر آن خاطرات افزوده شده است.
نویسنده میگوید: آن زمانی که من شروع به مکتوب کردن این خاطرات کردم تعدادی از دانشجویان را میدیدم که همان اتفاقاتی که برای من پیش آمده برای بعضی از اینها نیز افتاده بود. اینها در برخورد با این اتفاقات واکنش های خوبی بروز نداده بودند. زیرا در آنجا با پوشش و #حجاب خانم ها برخورد خوبی ندارند از این رو تصمیم گرفتم خاطراتم را که بخشی از آن مربوط به برخورد با این گونه رفتارها بود را مکتوب کنم تا از این طریق آموزشی نیز داده باشم.
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب شنیدید خانم ها هم باید در فعالیت ها شرکت کنند و در اجتماع نقش موثر داشته باشند؛ این #
📌 #برشی_از_کتاب
و من شدم «ایران»! من باید پاسخگوی همه نقاط قوت و ضعف #ایران میبودم. انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بودم. چاره ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته واسطه انتقال بخشی از #اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن طور که باید و شاید وظیفه ام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من #سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.
➖➖➖➖
📌 #برشی_از_کتاب (2)
گفتم:«پیامبر فرموده اند که هرکس دوست داره مثل من زندگی کنه و مثل من بمیره و داخل بهشتی که #خداوند به من وعده داده بشه، علی و ذریه اون رو پس از من ولی خودش بدونه. چون اونا هرگز شما رو از در هدایت خارج نمیکنن و شما رو هیچوقت به ضلالت وارد نمیکنن. این هم یکی از اون احادیث!»
رشید به سرعت گفت: «البته به قول شما باید دید این حدیث رو چه کسی نقل کرده و کجا نقل شده.»
گفتم:«این حدیث به نقل از منابع اهل سنّت بود و توی خیلی از منابع اهل تسنن هم اومده. من از منابع اهل تسنن یه مورد رو گفتم. موارد دیگه ای هم هست.»
ریاض پرسید:«ما از کجا بدونیم این مواردی که شما میگید واقعا توی این کتابا وجود داره؟» گفتم:«اونی که براش پیدا کردن #حق اهمیت داشته باشه خودش هم میره این کتابا رو پیدا میکنه و این موارد رو چک میکنه. من به درستی اون چیزی که گفتم شک ندارم. شما هم یا شک ندارید که پس بپذیرید، یا شک دارید که پس خودتون برید بخونید.
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#خاطرات_سفیر
#نیلوفر_شادمهری
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
📚 #معرفی_کتاب
ایرج، بچه محلمان است. و تنها پسر خانواده شان. از خودش هفت خواهر بزرگ تر دارد که شوهر کرده اند. خودش ته تغاری و لوس. توی محل همیشه خدا دعوا و مرافع راه می انداخت...
⬅ کتاب "ایرج خسته است"، کتابی با محوریت #دفاع_مقدس می باشد که داستان های #کوتاه و شیرینی را در خود گنجانده.. این کتاب زیبا نوشته آقای داوود امیریان است که برای #نوجوانان منتشر شده است.
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب ایرج، بچه محلمان است. و تنها پسر خانواده شان. از خودش هفت خواهر بزرگ تر دارد که شوهر
📌 #برشی_از_کتاب
ایرج خواست سرجایش برگردد که حاچ آقا دستش را گرفت و گفت:" من نیمی از یک #حدیث را می گویم و می خواهم ببینم که برادر ایرج باقی این حدیث را می داند یا نه؟"
رنگ از روی ایرج پرید. قند توی دلم آب شد.
حاج آقا سرفه ای کرد و گفت:" حدیث این است: النظافه من الایمان و...؟"
حاج آقا انتظار داشت ایرج ساکت بماند و مثلا چهره در هم بکشد و بر و بر به حاجی نگاه کند. بعد به او بگوید که: خب، معلوم است، حدیث ادامه ندارد. اما ایرج نه گذاشت، نه برداشت و گفت:" و الکثافه من الشیطان!!"
چشمان حاج آقا از تعجب گشاد شد. شلیک خنده بچه ها بلند شد....
〰〰〰〰〰
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#ایرج_خسته_است
#داوود_امیریان
#رمان_نوجوان
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب اگر دلت یک رمان #عاشقانه میخواهد، ولی نه از جنس عاشقانه های همیشگی، نرگس پیشنهاد خوبی
📌 #برشی_از_کتاب
می دوم؛ مثل جت. از لا به لای بچه ها دویدن، خیلی مشکل است. هنوز به وسط های راه نرسیده ام که یک دفعه یادم می افتد نرگس دیگر مدرسه نمی رود. انگار همه ی دنیا روی سرم خراب می شود. صدایی از دور می آید. برمی گردم. یک نفر دوان دوان می آید طرفم. نزدیک تر که می شود، می شناسمش. مصطفی است. نفس زنان می گوید:" یک دفعه کجا غیبت زد؟"
-چه کار داری؟
-تو الان جایی کار داری؟
-نه.
-پس بیا بریم تو راه بگم.
راه می افتیم. مصطفی کمی مِن مِن می کند: ببین چیزه تو آبجی داری؟
گوش هایم سرخ می شود. به او چه که من آبجی دارم یا نه؟! می خواهم برگردم و یک جواب درست و حسابی بگذارم کف دستش.
-اِ، یعنی منظورم اینه....
➖➖➖➖➖
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#نرگس
#رحیم_مخدومی
#رمان_نوجوان
#کتاب_خوب_بخوانیم
🍃 @ketabekhoobam
📚 #معرفی_کتاب
فرشته ای در برهوت، #خواستگاری پر ماجرا که به چالش بین #سنی و #شیعه کشیده میشود.
دانشجویی که در بین تمام دخترهای مسلمان دانشگاه، عاشق یک دختر سنی میشود!.. و سختی کار وقتی بالا میگیرد که میفهمد برای خواستگاری، باید به یک روستای بسیار دور و البته ناآشنا برود!!.. و تازه در آن روستاست که میفهمد برای بله گرفتن از #عروس باید....
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب فرشته ای در برهوت، #خواستگاری پر ماجرا که به چالش بین #سنی و #شیعه کشیده میشود. دانش
📌 #برشی_از_کتاب
عبدالحمید پرسید:
- اسم پدرت چیست؟
رسول گفت:
- علی.
عبدالحمید سری تکان داد و گفت:
- باز هم علی. همه جا علی. انگار میان شما شیعه ها همیشه پای یک علی وسط است. اسم پدربزرگت چیست؟
رسول لبخندی زد و گفت:
- اسم او هم علی ست.
عبدالحمید با تعجب و حیرت نگاهش کرد و با صدای بلندی گفت:
- هر دو علی؟ هم پدر و هم پسر؟
رسول گفت:
- بله. چه اشکالی دارد؟ اتفاقا از امام حسین(ع) سوال کردند که چرا اسم تمام پسرهایت را علی گذاشته ای؟ امام جواب دادند اگر خدا پسرهای بیشتری به من میداد، من اسم تمام شان را علی می گذاشتم. از شدت علاقه زیاد به پدرشان امام علی(ع).
عبدالحمید همان طور که حواسش به جاده بود، لبخندی زد و گفت:
- باز خوب است اسم تو را رسول گذاشتند.
رسول بی آنکه به عبدالحمید نگاه کند، گفت:
- اسم من هم توی شناسنامه علی است. بچه های دانشگاه رسول صدایم می زنند.
عبدالحمید دهانش از تعجب باز ماند......
〰〰〰〰
🔹#سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#فرشته_ای_در_برهوت
#مجید_پورولی_کلشتری
#کتاب_خوب_بخوانیم
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب شاهرخ یه لات بود . حال لات های محله دیگه رو هم گرفته بود؛ تو #کاباره یهودی ها کار می
📌 #برشی_از_کتاب
توی محل شاهرخ را همه می شناختند. خیلی قوی بود. اما برای اینکه جلوی کسی کم نیاره رفت سراغ #کشتی.
در مسابقات درخششش خیره کننده بود. جوان تهرانی #قهرمان سنگین وزن مسابقات شد.
در پس هیکل درشت و ظاهر خشنی که شاهرخ داشت، باطنی متفاوت وجود داشت که او را از بسیاری از هم ردیفانش جدا می ساخت..
همیشه چهار یا پنج نفر به دنبال شاهرخ بودند. همیشه هم او رفقا را مهمان میکرد. صاحب آنجا شخصی به نام ناصر جهود از #یهودیان قدیمی تهران بود. یک روز بعد از اینکه کار ما تمام شد ناصر جهود من را صدا کرد و خیلی آهسته گفت: این جوانی که هیکل درشتی داره اسمش چیه؟! چیکاره است؟!....
〰〰〰〰〰
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#شاهرخ
#حر_انقلاب_اسلامی
#کتاب_خوب_بخوانیم
🌷 @ketabekhoobam
📚 #معرفی_کتاب
داعش، #طالبان، #القاعده... چنان سر و صدا راه می اندازند که گوش عالم را کر میکند. این #رمان با همین چند صفحه داستان #جذاب، تو خالی بودن طبل هایشان را برایت روشن میکند و همچنین قدرت و عظمت تو را..
بعد از تمام شدن کتاب دلم خواست #گریه کنم به خاطر #مظلومیت #اسلام بین ما پیروانش. 😭
تا حالا به این فکر کرده اید #داعش از کجا سر و کله اش در آمد؟
این کتاب جواب سوال شماست..
@ketabekhoobam
در هر حال کتــاب💕
📚 #معرفی_کتاب داعش، #طالبان، #القاعده... چنان سر و صدا راه می اندازند که گوش عالم را کر میکند. این
📌 #برشی_از_کتاب
کشتن یک آدم خیلی سخت است. گفتنش سخت است. نوشتنش سخت است. تجربه اش سخت است؛ اما فکر کنم از آن سخت تر روز های بعدش باشد. نه... همان ثانیه های بعد... همان اولین ثانیه.. درست به اندازه یک تیکِ عقربه ثانیه شمار ساعت ها!
سخت تر از کشتن آن است که مجبوری تا آخر عمر درباره اتفاقی که در چند ثانیه رخ داده است فکر کنی..
حتی اگر در کل #دنیا یک نفر هم پیدا نشود که بفهمد دستت به سرخی خون کسی آغشته است، باز وقتی تو در برابر آینه ی اتاقت قرار می گیری، آینه تو را در شمایل یک #قاتل نشان خواهد داد.
این ذات آینه هاست که #دروغ نمی گویند. شاید آینه ها کمی کدر و تار و غبار گرفته نشان دهند، اما هرگز اجازه ندارند واقعیتی را کتمان کنند!
شاید برای همین است که قاتل ها نمی توانند لحظات طولانی برابر آینه بایستند....
〰〰〰〰〰
🔹#سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔 @sefaresh_ketabekhoobam
#پسران_دوزخ_فرزندان_قابیل
#مجید_پورولی_کلشتری
#کتاب_خوب_بخوانیم
🍁 @ketabekhoobam