[ به احترام مصائب ذوات مقدسه،
با معرفت و در شرایط مناسب خوانده شود. ]
-
-
به روايت شيخ صدوق چون سر حسین
-علیهالسلام' را برای ابن زیاد آوردند،
دستور داد آن را در طشت طلا برابرش
نهادند و با چوب دستی به دندانهایش
میزد و میگفت: -لقد أسرع الشیب الیک
یا أبا عبدالله- [ یا اباعبدالله چه زود پیر
شدی! ] و گفتهاند: زینب کبری -علیها
السلام- در جواب فرمود: ای پسر زیاد،
برادرم پیر نبود، ولی داغ علیاکبر او را
پیر نمود..
📚 أنوار المجالس، شهرابي، ج١، ص١٥٧
@ketabkhaneh_fazael
کتابخانه فضائل
بیسبب نیست شبجمعه شبرحمت شد مادری گفت حسین جان همه را بخشیدند #السلامعلیڪیااباعبدالله💛
-
در بند غمت هرکه اسیر است ، عزیز است . .
•پیراهنی که هر روز امام زمان میبیند!•
-
-
ان امام زمان سلام اللّه علیه یشهد منظر
الطف فی کل صبیحه و غروب هذه هی
حیات ولی عصر سلام اللّه علیه و ان
قمیص جده سیدالشهدا سلام اللّه علیه
معلق فی صدر الدار التی یقطنها بحیث
یشهد فیها کل یوم منظر القمیص و هذا
القمیص سیبقی علی تلک الحال حتی
یری المولی تجدد الدماء علیه و نبوعها
منه فیعلم أن ساعه ظهوره قد حانت.
------------------
همانا امام زمان عجلاللهفرجه هر صبح
و شام کربلا را مشاهده میکند و این
زندگی امام عصر سلام اللّه علیه است
و همانا پیراهن جدش سیدالشهدا بالای
خانهای که حضرت در آن است معلَّق
است طوری که هر روز به آن پیراهن
نگاه میکند و این پیراهن بر این حال
است تا وقتی که حضرت میبیند خون
تازه از آن میجوشد پس میفهمد که
وقت ظهورش رسیده است.
📚الوصایا العشر، عباس بن نخي، ص١٥
@ketabkhaneh_fazael
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
عَجَّلَ الله فَرَجَهُ الشَّرِيف
-
-
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلّم
ألا و صلي الله علي الباكين علي الحسين
-عليه السلام- و المقيمين عزائه.
آگاه باشيد که همانا خداوند متعال رحمت
میفرستد به گریهکنندگان بر حسین -علیه
السلام- و کسانی که اقامه عزا بر او میکنند.
----------------------
عن المنذر الثوری انه قال سمعت باذنی
من الحسین -علیه السلام- انه قال:
من عبر قطره واحده فی مصیبتی
خلده الله معی فی الجنه ابدالآبدین.
منذر ثوری گفت با همین دو گوشم از
امام حسین -علیه السلام- شنیدم که
فرمود: هر کسی یک قطره اشک در
مصیبت من بریزد خدا تا ابد ابدها
او را همراه من در بهشت جاویدان کند.
📚بشارت الباکین، تبریزی، ص١٠٥
@ketabkhaneh_fazael
-
-
کما ذکر بعض العلماء فی کتب المقتل
انّ بکاء رسول اللّه -صلی اللّه علیه وآله-
فی مصائب الحسین -صلوات اللّه علیه-
کان اعظم عنداللّه من صلوته و طاعته
و حرصه فی هدایة الناس و التبلیغ.
در کتب مقاتل آمده که گریهی رسول خدا
-صلی اللّه علیه وآله- در مصائب حسین
-صلوات اللّه علیه- نزد خدا عظیم تر بود از
نماز و طاعت و حرص او در هدایت مردم
و تبلیغ نمودن دین.
📚 بشارت الباکین، تبریزی، ص١٦٦
@ketabkhaneh_fazael
-
-
انّ أعظم أعمال هؤلاء المعصومين الّذي
به بلغوا الي المقام المحمود، الّذي ليس
فوقه مقام من المقامات و درجة من الدّرجات
كان هو البكاء علي الحسين -عليه السّلام-
عظیمترین و بزرگترین عمل اهل بیت
عصمت و طهارت که به واسطه آن عمل
به مقام محمود رسیدند، مقامی که بالاتر
از آن مقام، مقام و درجهای نیست، گریه
کردن بر امام حسین -علیه السلام- بود.
📚 بشارت الباکین، تبریزی، ص١٦٦
@ketabkhaneh_fazael
4_5960732153724538628.mp3
8.58M
چی شد قول و قرارامون
کویر دل مرده تو حسرت بارون
کتابخانه فضائل
-
-
-
جبرئیل آمد و نوح را به کشتی ساختن امر
کرد و هشت کشتی را بر پا نمود و امر کرد
ساختن کشتیها را از چوب درخت خرما،
جبرئیل صندوقی آورد و در آن صندوق
صد و نود هزار مسمار [میخ] بود یکی
یکی را به نوح میداد و میگفت بفلان
موضع کشتی بکوب، تا آنکه پنج میخ
بزرگ ماند، نوح یکی را برداشت ناگاه
نوری از آن ساطع گردید که عالم از آن
روشن شد، نوح ترسید، میخ به زبان آمد
و گفت نترس، محمد -ﷺوآله- پیغمبر
آخر الزمان میباشم، نوح از جبرئیل
پرسید این چه سرّی است؟ جبرئیل
گفت ای نوح این میخ به اسم حبیب
خداست، آنرا به کشتی بکوب تا از
غرق سالم مانی! نوح او را پیش روی
کشتی طرف راست راست کوبید، میخی
دیگر برداشت عالم روشن شد، جبرئیل
گفت این به اسم زهراست او را نزدیک
مسمار والد بزرگوارش بکوب، مسمار دیگر
برداشت عالم روشن شد گفت این به اسم
حسن مجتبی -علیهالسلام- است، او را
نزدیک مسمار والد بزرگوار بکوب، چون
مسمار پنجم را برداشت عالم سرخ شد،
دست نوح خون آلود شد و تعجب کرد!
جبرئیل گفت این مسمار به اسم فرزند
زهراست او را با لب تشنه شهید میکنند،
نوح و جبرئیل بسیار گریه کردند.
📚مبکی العیون، نجفی اصفهانی، ص۲۷۳
@ketabkhaneh_fazael
-
-
از سه موضع جناب سیدالشهدا نور
ساطع بود، میان دو ابرو و لبهای
مبارک و گلو. و این از اثر بوسه
لبهای مبارک جناب رسول خدا
بود که مکرر این سه موضع را میبوسید.
📚مبکی العیون، نجفی اصفهانی، ص٢٤٦
@ketabkhaneh_fazael
-
-
راوی میگوید چنان زبانش خشک بود،
چون به کام میمالید، مثل این بود که
چوب خشکی به چوب خشکی مالیده
شود، بلی نوشتهاند که در آن جناب
هفتاد سبب از اسباب تشنگی جمع بود.
📚مبکی العیون، نجفی اصفهانی، ص٢٧٦
@ketabkhaneh_fazael
کتابخانه فضائل
-
-
-
شریح قاضی از زمان ابابکر و عمر
-لعنهما الله- تا روزگار یزید در کوفه
مشغول قضاوت بود و مردم به او
وثوق تامّ داشتند، وقتی امیرالمومنین
خواست شریح را از قضاوت معزول
کند، اهل کوفه از جهت اخلاصی که
به شریح قاضی داشتند، اجماع کرده
هلهله کردند، صدای وا عمرا بلند کردند،
حضرت لابدّ شده و او را در قضاوت
باقی گذاشت. والحاصل همینکه شریح
حاضر شد ابن زیاد امر کرد که فتوای
قتل سیدالشهدا را بنویسد، آن حرامزاده
اِبا کرد که سهل است، از روی غیظ و
غضب قلمدان خود را بر سر خود
زده سر خود را شکست که من کجا،
فتوای قتل فرزند پیامبر کجا! برخواست
به منزل خود رفت. عبیدالله لعین چون
شب شد چند بدره [کیسه] زر از برای او
فرستاد، چون صبح شد شریح ملعون
آمده به منزل ابن زیاد ملعون ...
شریح گفت من امشب خیلی تامل
کردم، قتل حسین بن علی -علیهما
السلام- را واجب دیدم! زیرا که به امام
زمان خروج نموده و بنای فساد دارد،
دفع مفسد و خارجی لازم است..
📚 مزامیر الاولیا، گنجوی، ص۱۳٥
@ketabkhaneh_fazael
-
-
در کتب اخبار از امام بیمار ماثور است که
فرمود عمّه مکرّمه ام زینب با آن کثرت
رنج و تعب از کربلا تا شام به نافلۀ شب
اقدام مینمود و با وجود گرفتاری خویش
و پرستاری عیال دلریش و تحمّل زاری
اطفال و تفقّد جمعی پریشان حال از
مراسم عبادت غافل نبود!
در یکی از منازل آن مظلومه را نشسته
مشغول نماز دیدم و از سبب ضعف آن
دختر امیر عرب پرسیدم گفت سه شب
است حصّه خود را به اطفال خردسال
داده و امشب از شدّت گرسنگی از پا
در افتادهام زیرا که هریک از طفلان را
برای قوت لا یموت در یک شبانه روز
زیاده از یک قرص نان نمیدادند برای
ایشان کافی نبود!
📚 تحفه الذاکرین، کرمانشاهی ص ۱۳۱
@ketabkhaneh_fazael
-
-
فاضل بحرینی نوشته که جائی که حضرت
از زین به زمین افتاد، همان جائی است
که حال مدفون است و اینکه مقتل آن
حضرت چند قدم از مدفنش دور است
و آن سردابی است که حال معروف است
به قتلگاه، این است که آن مظلوم زانو
به زانو خود را به خیمه گاه کشیدند.
📚 مبکی العیون، نجفی اصفهانی، ص۸۲
@ketabkhaneh_fazael
-
-
روزی ابوحمزه ثمالی به محضر امام سجاد -علیهالسلام- رسید، آن حضرت را با حال
گریان مشاهده میکرد! عرضه داشت: ای
آقایمن! این گریه و اندوه شما کی تمام
میشود؟ مگر قتل برای شما خاندان، عادت
نبود؟! مگر شهادت، کرامتی از جانب خدای
متعال برای شما نبود؟! در این هنگام امام
سجاد -علیهالسّلام- به او فرمودند:
وَ هَلْ سَبْيُ النِّساءِ لَنا عٰادَةٌ؟!
اما آیا به اسیری بُردن زنها،
برای ما خانواده، عادت بود؟!
يا أبا حمزة! وَاللّهِ مٰا نَظَرتُ إلىٰ
عَمّاتِي وَ أخَواتي إلّا ذَكَرتُ فَرارَهُنَّ
فِي البَيداءِ مِنْ خَيمَةٍ إلىٰ خَيمَة
ای اباحمزه! به خدا قسم تا نگاهم به
عمهها و خواهرانم میافتد به یاد میآورم
آن ساعاتی را که چگونه بر روی ریگ و رمل
بیابانها میدویدند و از دست دشمنان از
خیمهای به خیمه دیگر فرار میکردند؛
وَ المُنادي يُنادِي أحرِقوا بُيوتَ الظالمِين!
در همان حال هم یک نفر از
لشکر دشمن دائماً فریاد میزد:
خانه ستمکاران را به آتش بکشید!
📚مجمع مصائب أهل البيت عليهم السلام
الشيخ محمد الهنداوي ج٣، ص٣١١
@ketabkhaneh_fazael
4_5782704183052341845.mp3
15.42M
-
همچون انار خونِدل
از خویش میخوریم
غم پروریم و حوصله
شرح قصه نیست!