eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
1.8هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برنامه کتاب باز با حضور دکتر یامین پور (بخش اول) موضوع این بخش: خلسه و مواجهه‌ی وجودی با پدیده‌ی جنگ 📗📘📙 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
#تمرینات_تمرکز 🤯 تمرینات بسیار فراوانی برای تمرکز وجود دارد ابتدا عنوان هر تمرین را بخوانید و با هر
تمرینات (قسمت دوم) تمرین کارهای عجیب و غریب!😊‌ ‌ ‌یک سری از تمرین‌ها هستند که لازم نیست آن‌ها را یاد بگیرید؛ این تمرین‌ها بیشتر شبیه بازی هستند و انجام دادنشان لذت‌بخش است.😍‌ ‌ انجام کارهایی مثل:👇🏻 بدون حرکت نگاه خیره دست‌ها ثابت بدون حرکت:😑 روی یک صندلی راحت بنشینید و ببینید چقدر می‌توانید بدون حرکت بمانید. این کار به آن آسانی که فکر می‌کنید، نیست. شما مجبورید تمام توجه‌تان را به بی‌حرکت نشستن روی صندلی جلب کنید. مراقب باشید هیچ یک از ماهیچه‌های بدنتان حرکت نکند.🙄‌ ‌ ابتدا ممکن است فقط پنج دقیقه بتوانید بدون حرکت بمانید؛ اما به تدریج حتی می‌توانید به ۱۵ دقیقه در روز هم برسید. خود را به زور روی صندلی نگه ندارید؛ زیرا باید کاملا احساس آرامش کنید. وقتی بتوانید روی بدن خود تسلط داشته باشید، می‌توانید امیدوار باشید که ذهن‌تان را هم رام کنید.😎‌ ‌ ‌‌ نگاه خیره:😳 به گونه ای روی صندلی بنشینید که سر، اندکی بالا و چانه‌تان رو به جلو و شانه‌هایتان به عقب متمایل باشد. دست‌تان را هم سطح شانه‌تان بالا برده و به سمت جلو اشاره کنید. به مدت یک دقیقه به انگشتان دست‌تان خیره شوید همین کار را با دست چپ نیز انجام دهید. به تدریج، زمان انجام این کار را افزایش دهید. با این روش، پس از مدتی متوجه می‌شوید که می‌توانید به راحتی روی کاری متمرکز شوید...‌😇 ‌ ‌ دست‌های ثابت:✋🏻 یک لیوان پر از آب برداشته و با انگشتان‌تان آن را محکم بگیرید. دست‌تان را به آرامی مقابل خود برده و در همان حال که لیوان را جلوی خود نگه می‌دارید، به آن خیره شوید و مراقب باشید دست‌تان کوچک‌ترین تکانی نخورد. همین کار را با دست دیگرتان نیز انجام دهید به این ترتیب می‌توانید بر قدرت تمرکزتان بیفزایید.✌🏻‌ ‌ ‌ ‌تمرین تیزحسی (رادیو تلویزیونی)📻📺‌ ‌این یکی از تمرین‌های بسیار جذاب تمرکز است‌. می‌توانید این کار را برای تفریح هم که شده انجام دهید!😉‌ ‌ صدای رادیو را به کم‌ترین حد ممکن رسانده و سعی کنید متوجه پیام گوینده شوید. یا مقابل تلویزیون بنشینید و خروجی صدا را بر روی عدد خاصی تنظیم کنید. پس از مدتی توجه و دقت، صدای آن را کاهش دهید تا جایی که بتوانید سعی کنید با لبخوانی یا ضعیف‌ترین درجه صدا متوجه حرف‌های گوینده شوید.👌🏻😁 ‌ ‌ ‌ ‌ادامه داره... :) 🌸با ما همراه باشید👇 📚 @ketabkhanehmodafean
جنس ضریح حرم حضرت معصومه از نقره است و نقره قویترین میکروب کش با هزار سال سابقه است؟.pdf
393.6K
جنس ضریح حرم حضرت معصومه از نقره است و نقره قویترین میکروب کش با هزار سال سابقه است؟ 🔷پویش کرونا با پیشگیری قابل درمان است 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
موقع نوشتن وصیت نامه ی خصوصی گفتم: حمید شاید من مادر شده باشم..چندجمله ای برای بچه مون بنویس..اگر اس
۴شنبه صبح که سر کار رفت، کل طول روز من بودم و وصیت نامه های حمید.. خط به خط میخواندم و گریه می کردم.. به انتها که می رسیدم دوباره از اول شروع می کردم..تک تک جمله هایش برایم شبیه روضه بود از سر کار که آمد حس پرنده ای را داشت که میخواست از قفس آزاد بشود.. 🌹گفت:" امروز برگه ای رو به ما دادن که باید محل دفن و کسی که خبر شهادت رو اعلام می کنه رو مشخص می کردیم.. نوشتم که وصیت نامه هامو سپردم به خانمم..محل دفن رو هم اول نوشتم وادی السلام نجف! اما بعد به یاد تو و مادرم افتادم..فکر کردم که تاب دوری منو ندارید..خط زدم نوشتم گلزارشهدای قزوین". 🌷🌷🌷 نفس عمیقی کشیدم و با صدای خش دار بخاطر گریه های این چند روز گفتم: خوب کردی..وگرنه من همه زندگیمو میفروختم می اومدم نجف که پیش تو باشم.. 🌾 به خواست من اعلام کرده بود که اگر شهید شد، پدرم خبر شهادت را بدهد..چون فکر می کردم هر کس دیگری به جز پدرم بخواهد چنین خبری را بدهد تا سال های سال از او متنفر می شدم و هربار او را میدیدم یاد این خبر تلخ می افتادم.. 💔 دلم نمیخواست کسی تا ابد برایم یادآور این جدایی باشد..ولی پدرم فرق می کرد..محبت پدری خیلی بزرگتر از این حرف هاست.. 🌹وقتی میخواست بعداز ناهار استراحت کند به من گفت:" من زودتر بیدار کن بریم مجدد از خونواده هامون خداحافظی کنیم". به عادت همیشگی کنار بخاری داخل پذیرایی دراز کشید و خوابید.. دوست داشتم ساعت ها بالای سرش بایستم و تماشایش کنم.. 💛 نه به روزهایی که میخواستم عقربه های ساعت را جلو بکشم تا زودتر حمید را ببینم نه به این روزها که عقربه های ساعت برای جلورفتن باهم مسابقه گذاشته بودند... همه چیز خیلی زود داشت جلو می رفت..ولی من هنوز در پله روزهای اول آشنایی با حمید مانده بودم... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۴۱ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 الهی . . . اشکی قلیل دارم و امیدِ مرحمت ! یُعطِی الکثیرِ ماهِ رجب را شنیده‌ام 💜🖤💔 یار ما بنده نواز است @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
۴شنبه صبح که سر کار رفت، کل طول روز من بودم و وصیت نامه های حمید.. خط به خط میخواندم و گریه می کردم.
از خانه که درآمدیم اول خانه پدر من رفتیم..مادرم لحظه ای که وارد شدیم شروع به گریه کرد..جلوی خودم را گرفته بودم..خیلی سخت بود که بخواهم خودم را آرام نشان بدهم.. ◻️ چون روزی که از پدرم خواسته بودم که اسم حمید را داخل لیست اعزام بنویسد قول داده بودم بی تابی نکنم.. ♦️ موقع خداحافظی پدرم داخل حیاط حمید را با گریه بغل کرد..زمزمه های پدرم را می شنیدم که می گفت:" می دونم حمید بره شهید میشه..حمید بره دیگه برنمی گرده". 👆اینها را می گفت و گریه می کرد.. با دیدن حال غریب پدرم طاقتم تمام شد..سرم را روی شانه های حمید گذاشتم و بی صدا شروع کردم به گریه کردن.. 🌫 هوا سرد شده بود..بیشتر از سرمای هوا، سوز سرمای رفتن حمید بود که به جانم می نشست.. از آنجا سمت خانه پدرشوهرم رفتیم ..گریه های من تا خانه عمه ادامه داشت..صورتم را به پشت حمید چسبانده بودم و گریه می کردم... 🌹حمید گفت:" گریه نکن..صورتت خیس میشه روی موتور یخ میزنی". 🚰 وقتی رسیدیم صورتم را داخل حیاط شستم که کسی متوجه گریه هایم نشود.. 🌹حمید برخلاف همیشه پله های ورودی خانه را با آرامش بالا آمد.. همه خواهر برادرهای حمید جمع شده بودن ..فقط حسن آقا نبود.. عمه تا ما را دید گفت:" آخیش..اومدید..نگران شدم حمید".. فکر می کرد رفتن حمید کنسل شده است..برای همین خوشحال بود.. 🌹حمید با چشم به من اشاره کرد که ماجرای اعزامش را به عمه بگویم.. چادرم را از سرم برداشتم و داخل آشپزخانه شدم..عمه مشغول آشپزی بود.. من را که دید گفت:" شام آبگوشت بار گذاشتم ولی چون حمید زیاد خوشش نمیاد براش کتلت درست می کنم"... ✍ادامه دارد.. 🌷۲۴۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 آن هايي که خدايشان همواره در تجلي نيست خيلي خوشحال مي شوند كه چندين ساعت شان را با كامپيوتر پر کرده اند و از فشار تنهايي راحت شدند. مي گويند: «اين کامپيوتر عجب چيز پربركتي است، اگر نبود من اين دو، سه ساعت را چه كار مي كردم؟!» اين آدم وجود خودش روي دستش مانده است! اين بشر، با حرف هاي تكراري و کهنه وقت خود را پر مي كند، هم زندگي خودش را ضايع مي کند و هم زندگي بقيه را @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
از خانه که درآمدیم اول خانه پدر من رفتیم..مادرم لحظه ای که وارد شدیم شروع به گریه کرد..جلوی خودم را
روبروی هم نشسته بودیم ..خودم را مشغول پاک کردن سبزی کرده بودم که عمه متوجه سرخی چشمهایم شد .. با نگرانی پرسید:" چی شده فرزانه جان؟ گریه کردی؟ چشمات چرا قرمزه؟". گفتن خبر قطعی شدن رفتن حمید به سوریه کار ساده ای نبود..فرزند هرچقدر هم که بزرگ شده باشد برای مادر نقش همان بچه را دارد..که با تب کردنش باید شب را بیدار بماند ..پابه پایش بیاید تا راه رفتن را یاد بگیرد..مادرها در شرایط عادی نگران بچه هایشان هستند..چه برسد به اینکه مادری بخواهد فرزندش را به دل دشمن بفرستد..آن هم کیلومترها دور از وطن.. 💔 اگر دل کندن از حمید برای من سخت بود، برای مادرش هزاران بار دشوارتر بود.. حرفهایی را که میخواستم بزنم کلی بالا پایین کردم و بعد با کلی مقدمه چینی بالاخره گفتم: راستش حمید فردا میخواد بره..اومدیم برای خداحافظی.. با شنیدن این خبر عمه شروع به گریه کرد..گریه هایش جانسوز بود.‌هرچقدر خواستم آرام باشم نشد..گریه هایمان نوبتی شده بود..یکسری عمه گریه می کرد من آرامش می کردم..بعد من گریه می کردم عمه می گفت:" دخترم آروم باش". 🌹حمید هرچنددقیقه یکبار داخل آشپزخانه می آمد و می گفت:" گریه نکنید". عمه بین گریه هایش به حمید می گفت:" چطور دلت میاد بذاری بری؟ تو هنوز مستاجری..تازه رفتی سر خونه زندگیت..ببین خانمت چقدر بی تابه..تو که اونقدر دوسش داری چطور می خوای تنهاش بذاری؟.... ✍ادامه دارد.... 🌷۲۴۳ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙✦ مــاهِ آشتےڪنون ✦🌙 ✨❥❥◆✧🌸✧◆❥❥✨ 🔰 مهترین چیزی که در برخورد با عالم غیب نیاز داریم اینه که اول باید در رو به رومون باز کنن... 👈 درسته که همیشه در توبه باز هست... اما در ماه رجب این مغفرت و بخشایش خیلی بیشتر هست ↯↻↯↻↯ 🌧 ماه رجب ماه بارش بارون مغفرت و برکت و رحمته ... ماه رجب ماه آشتی‌کنونه💞 ✨ و ذکر بهترین واژه برای عذرخواهی و آشتی هست جا نمونیـ🏃‍♂️ــا ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
dbp_3777dd981948938e21f06ceb7aeb1424.amr
908.9K
📚جلد چهارم ⬆قسمت 8⃣الف ✏بخش سوم: 😎ویژگی های بازی مفید ☺ویژگی اول: مشارکت والدین در بازی 🌹بسم الله... 👶از اینجا به بعد ، تمامی فایلها ، بشدت کاربردی تر میشوند. 📢پس دانلود و گوش کنید... 🍎 @ketabkhanehmodafean
dbp_75b3d25c5c8332fcc5fd39e892e399ef.amr
1M
📚جلد چهارم ✏بخش سوم: 😎ویژگی های بازی مفید ☺ویژگی اول: مشارکت والدین در بازی ⬆قسمت8⃣ب ☺ادامه ویژگی اول: مشارکت والدین در بازی 🌹بسم الله... 👶از اینجا به بعد ، تمامی فایلها ، بشدت کاربردی تر میشوند. 📢پس دانلود و گوش کنید... 🍎 @ketabkhanehmodafean
dbp_e424c28cadc66356f6cdee98f40bcdaf.amr
1.58M
📚جلد چهارم ⬆قسمت9⃣ ✏بخش سوم: 😎ویژگی های بازی مفید ☺ویژگی دوم: بچه شدن والدین در هنگام بازی 🌹بسم الله... این جلسه کولااااااکه 📢پس دانلود و گوش کنید... 🍎 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
dbp_77fedbde8e429822d1ccf4a1c3faf611.amr
936.9K
📚جلد چهارم ⬆قسمت 🔟الف ✏بخش سوم: 😎ویژگی های بازی مفید ☺ویژگی سوم: فعال و همراه با حرکت 🌹بسم الله... 👶این دو جلسه راهکار و پاسخ به این پرسش هاست 👇 که چرا بچمون لجبازه؟چرا زود عصبی میشه؟چرا به حرفمون گوش نمیده؟چرا با دیگر بچه ها خوب نیست؟ 📢پس دانلود و گوش کنید... 🍎 @ketabkhanehmodafean
dbp_68d0f114a821d19d5c0241e923b83040.amr
1.15M
📚جلد چهارم ⬆قسمت🔟ب ☺ادامه ویژگی سوم:فعال و همراه با حرکت 🌹بسم الله... 👶این دو جلسه راهکار و پاسخ به این پرسش هاست 👇 که چرا بچمون لجبازه؟ چرا زود عصبی میشه؟ چرا به حرفمون گوش نمیده؟ چرا با دیگر بچه ها خوب نیست؟ 📢پس دانلود و گوش کنید... 🍎 @ketabkhanehmodafean