eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
⬆️ 🔰طرح ها و برنامه های اجرایی: ۱) طراحی برنامه مادران قصه گو با مشارکت خانواده ها بویژه مادران برای کتابخوانی و مطالعه برای استفاده خردسالان در سطح شهر: در قالب این برنامه که با مشارکت مهدهای کودک و همه مادران انجام می گیرد، هرشب قصه های مناسب و زیبا با انتخاب مادران برای فرزندان آنان خوانده می شود. همچنین صدا و سیما در فرهنگ سازی و تبلیغ این برنامه می تواند بسیار تأثیرگذار باشد. 💬منبع: کتاب اندیشه ناب 😊📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه دارد...
ما را به سخت جانی خود ؛ این گمان نبود... 👆تمام‌آن دقایق این بیت شعر در سرم می چرخید و باور نمی کردم که هنوز زنده ام..به معنای واقعی کلمه پیر شدم تا از خانه بیرون بیایم.. 💔 وقتی گفتند برویم پیکر حمید را ببینیم ، یاد قراری که با دلم گذاشته بودم افتادم..دلم نمی خواست پیکر حمید برگردد..منتظر پیکر نبودم..پیش خودم گفته بودم: یاحمیدم سالم از این ماموریت بر می گرده یا اگر شهید شد برای همیشه بمونه پیش حضرت زینب.. اعتقادداشتم وقتی یک شهید جاویدالاثر می شود و پیکرش روی خاک ها می ماند، این امید را داری کنار پیکرش یک گل زیبا شکوفا بشود که وقتی باد می وزد، عطر آن گل در همه ی عالم بپیچد.. 👆این یعنی زندگی..این یعنی شهیدت هنوز هست..اما در گلزار شهدا سردی سنگ مزار احساس زندگی را دور می کند.. وقتی روی قبر سنگ می آید، فاصله به خوبی حس می شود..چیزی که در راه خدا با جان کندن هدیه کرده بودم، منتظر برگشتنش نبودم..ولی روزیِ ما همین بود.. 🍂🍂🍂 از خانه یک راست به سمت معراج الشهدا رفتیم..اول خیابان عبید..همه چیز روی دور تند رفته بود..چندساعت بیشتر نگذشته بود که من از شهادت حمید باخبر شده بودم.. حالا پیکرش را به قزوین آورده بودند..میخواستم بگویم: حمیدجان تو که بامعرفت بودی..حداقل منو زودتر خبر می کردی..طاقت ندارم آنقدر سریع همه چیز رو باور کنم..با نبودنت کنار بیام و همه چی رو تنهایی پیش ببرم.... ✍ادامه دارد... 🌷۲۷۱ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"واقعاً اگر ممکن بود برای من، پا می‌شدم می‌رفتم همدان، دیدن این مرد" امام خامنه ای پس از خواندن کتاب خاطرات حاج میرزا سلگی (آب هرگز نمی میرد) گفتند: "واقعاً اگر ممکن بود برای من، پا می‌شدم می‌رفتم همدان، دیدن این مرد" حاج میرزا به یاران شهیدش پیوست روحمان با یاد شهیدان شاد باد🌷 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آزاده باش... قیمتی خواهی شد... آنقدر قیمتی که خداوند خریدارت شود آن هم به بالاترین قیمت؛ یعنی «ولایت» سلمانش را با «مِنّا اهلَ البِیت» خرید حُرَّش را با «حَلَّت بفِنائِک» و یقین بدان تو را با «انتظار» خواهد خرید و چه مقامیست این ... 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💡 آیا می دونید؟ ⏱ میانگین سرعت مطالعه هر ایرانی بین ۲٠٠ تا ۲۵٠ کلمه در دقیقه است؟ یعنی مطالعه هر صفحه کتاب بین ۱ تا ۱/۵ دقیقه وقت ایرانی ها رو میگیره. 💡 آیا می دونید؟ 📱متوسط زمان حضور ما ایرانیا در فضای مجازی، بین ۷ تا ۹ ساعت یعنی ٤ برابر متوسط جهانیه؟؟ 💡 آیا می دونید؟ 📺 میانگین تماشای تلویزیون ما ایرانیا در شرایط عادی(غیر کرونایی) ۳ ساعت در روزه؟ 📚📖📚📖📚📖📚📖 حالا اگه از این حدود ۱٠ ساعت تلویزیون و فضای مجازی فقط ۳٠ دقیقش رو صرف مطالعه کتاب کنیم، روزانه بین ۲٠ تا ۳٠ صفحه کتاب خوندیم، و حدود ۹٠٠٠ صفحه در سال😳🤔 جالبه، نه؟!!! و این یعنی حدود ۳٠ کتاب در سال. سال ۹۸ چند کتاب خوندین؟؟؟ از امروز شروع کنین تا با روزانه فقط نیم ساعت مطالعه سال متفاوتی داشته باشین . فردا دیره همین حالا مطالعه رو شروع کن... 🌷🌸🌷🌸🌷🌸 سال نوتون متفاوت باشه و مبارک 📚 کتابخانه مدافعان حریم ولایت @ketabkhanehmodafean
🎍 به در ورودی معراج که رسیدم، عطر اسپند و گلاب همه جا را گرفته بود..چقدر برای حمید اسپند دود کرده بودم تا هرکجا می رود، سالم برگردد.. معراج الشهدا ۲۰تا پله بیشتر ندارد..تا من به بالا برسم، یک ساعت طول کشید..چندبار زمین خوردم..دور تابوت را خلوت کرده بودند.. عمه که یا بیهوش می شد یا خیره خیره به تابوت نگاه می کرد..بُهت زده بود.. 🍁 بالای سر تابوت حمید ایستاده بودم و گفتم: دروغه..عروسکه..الان دست میزنم بلند میشه..دوباره شیطنتش گل کرده و میخواد سربسرم بذاره.. 🍂 سمت چپ‌صورتش پر بود از ترکش..از بالا سر دور زدم و به سمت راست رفتم..چشم های نیمه بازش را که دیدم، خندیدم و گفتم: حمید شوخی بسه..پاشو دیگه..به خدا نصفه عمر شدم.. حس کردم دارد بامن شوخی می کند..یا شاید هم خواب رفته.. پیش خودم گفتم: الان دست می کشم توی موهاش ، الان می بوسم حمید بلند میشه... چشم هایش را بوسیدم..سرم را عقب آوردم..انتظار داشتم حمید بلند بشود و این داستان را همینجا تمام کنیم.. همه ی صورتش را بوسه باران کردم به امید اینکه تکانی بخورد 🌱طول زندگی هروقت روی موتور می نشست یا از بیرون می آمد، دستهای سردش را بین دستهایم می گذاشت.. حالا هم دستهایش سرد سرد بود..می خواستم با دستهایم گرمش کنم.. سرم راومی بردم جلو توی صورتش نفس می کشیدم و ها می کردم تا گرم شود...😭 ✍ادامه دارد.. 🌷۲۷۲ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام...روز جمعه تون به خیر😍 امروز یک اوریگامیِ کمی تا قسمتی سخت تر، براتون آوردیم. یک گل خوشگل که البته بچه های بزرگتر حتما می تونن به تنهایی درستش کنن و کوچکترها هم کمی نیاز به تمرین و دقت دارن! در این روزهای عید و شادی، گل بسازین و خونه رو گل بارون کنین!🌺🌺🌺 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قهوه خوشمزه است، خوشمزگی‌اش به همان تلخ بودنش است! وقتی می‌خوریم تلخی‌اش را تحویل نمی‌گیریم، اما می‌گوییم چسبید! زندگی هم روزهای تلخش بد نیست، مثل قهوه می‌ماند، تلخ است اما لذتبخش، تلخی‌هایش را تحویل نگیر و بخند... @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_89131.pdf
3.28M
📙نام: روزنه‌هایی از 🔍 موضوع: روایتهایی از اولیاء، حیات برزخی، ماوراء، شیاطین و فرشتگان ✍ مولف: آیةالله سید محسن خرازی 📗☘ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارسالی یکی از اعضای خوب کانال این دوستمون مدتیه یک باشگاه کتاب راه انداختن و اونجاسعی میکنن با روشهای شاد و جذاب کودکان و نوجوونها رو به کتاب علاقه مند کنند👇🥰😍 سلام من برای بچه های باشگاه پک هدیه عید نوروز آماده کردم و بهشون دادم و گفتم اینم جایزه کتاب خوندنتون خیلی خوشحال شدن پکها شامل:(ماسک،کتاب سه دقیقه تا قیامت،ودعای هفتم صحیفه سجادیه،ووسایل ساخت حاجی فیروز) 📚 @ketabkhanehmodafean
ناامید شده بودم..روی بدنش دنبال نشانه های خاص می گشتم..حمید یک ماه گرفتگی سمت چپ گردنش داشت ، ولی الان اثری از آن ماه گرفتگی نبود.. بهانه ی دلم جور شده بود.. عقب رفتم و روی یک سکو ایستادم و گفتم: این شوهر من نیست..این حمید من نیست..حمید من روی گردنش ماه گرفتگی داشت..ولی الان اون ماه گرفتگی نیست.. 🍂 بابا من را همان بالای سکو بغل کرد و با گریه و صدایی گرفته گفت:" از بدنش خون رفته، برای همین اثر ماه گرفتگی ناپدید شده".😭 بعد بابا به بالای تابوت رفت ..بند کفن را باز کرد و گفت:" فرزانه بیا بیین..همه جای بدنش ترکش خورده الا سینه اش که سالم مونده".. تا این را گفت، دوباره به بالای تابوت رفتم..یاد حرف حمید افتادم که در مجالس امام حسین محکم سینه می زد و می گفت:" این سینه هیچ وقت نمیسوزه"🌹 همه جای پیکر تیر و ترکش خورده بود..شکم، پاها، دست ها، گردن، صورت..همه جا..به جز سینه که کاملا سالم مانده بود دست لرزانم را روی سینه اش گذاشتم..دلم می خواست تپش قلب داشته باشد..زیر دستم حس کنم که هنوز قلب حمید من زنده است..ولی هیچ خبری نبود..هیچ واکنشی نشان نمی داد.. 😭 سخت ترین لحظات برای یک همسر، همین لحظات است..قلبی که یک عمر برای تو تپیده، حالا دیگر هیچ نبضی..هیچ حرکتی..هیچ حرارتی نداشته باشد.. 💚قلب حمید من از حرکت بازایستاده بود..همان قلبی که روز خواستگاری به من گفته بود: " عشق اول این قلب خداست... عشق دومش امام حسین است.... و شما عشق سوم من هستی.. ✍ادامه دارد... 🌷۲۷۳ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا