کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس ✍..."ای مردم! پرهیزکار باشید تا رستگار باشید. ای مردم! چه چیزی ما را بر گناه جراءت داده و
#قدّیس
✍..." ای مردم! زهد یعنی کوتاه کردن آرزو و شکرگزاری در برابر نعمت ها و پرهیز از گناه.. پس اگر نتوانستید همه ی این صفات را فراهم سازید، تلاش کنید که حرام بر صبر شما غلبه نکند و در برابر نعمت ها ، شکر یادتان نرود.
چه اینکه خداوند با دلایل روشن ، عذرها را قطع و با کتاب های آسمانی روشنگر ، بهانه ها را از بین برده است.
🔸🔶🔸
ای مردم! خدا گوش هایی برای پندگرفتن از شنیدنی ها و چشم هایی برای کنارزدن تاریکی ها به شما بخشیده است
و هر عضوی از بدن را اجزای متناسب و هماهنگ عطا فرموده است تا در ترکیبِ ظاهری صورت ها و دوران عمر با همسازگار باشند،..با بدن هایی که منافع خود را تامین می کند و قلب هایی که روزی را به سراسر بدن با فشار می رساند.
🔷🔹🔷
از نعمت های شکوهمند خدا برخوردارند و در برابر نعمت ها شکرگذارند و از سلامت خدادادی بهره مندند..
پس قدر سلامتی و صحت بدن های خود را بدانید و بدن هایتان را از مال حرام سیراب نکنید.
پس ای مردم! خود را بسنجید قبل از اینکه مورد سنجش قرار گیرید..پیش از آن که حسابتان را برسند، حساب خود را برسید و بدانید همانا آنکس که خود را یاری نکند و پنددهنده و هشداردهنده ی خویش نباشد، دیگری هشدار دهنده و پند دهنده ی او نخواهد بود."
🔷کشیش نفس بلندی کشیده، عینکش را برداشت و به مردم چشم دوخت.
برگه های کاغذ را تا کرد و در جیب قبایش گذاشت.
دستهایش را به حالت دعا مقابل سینه اش گرفت و گفت:" همه با هم دعا می کنیم."
⛪️
مردم از روی نیمکت هایشان برخاستند و دستها را مقابل سینه هایشان گرفتند :
" خدایا ! از ما درگذر! آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتیم و انجامش ندادیم ما را ببخش.
خدایا! ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدیم ولی با قلب آن را ترک کردیم.
خدایا! بلخشای نگاه های اشارت آمیز و سخنان بی فایده و خواسته های بی مورد دل و لغزش های زبان را.
خدایا! به تو پناه می بریم از آنکه در سایه ی بی نیازی تو، دست تهی باشیم یا در پرتوی روشنایی هدایت تو، گمراه گردیم یا در پناه قدرت تو بر ما ستم روا دارند.
خدایا! ما به تو پناه می بریم از آنکه از فرموده ی تو بیرون شویم یا از دین تو خارج گردیم...یا هوای نفسانی پیاپی بر ما فرود آید که از هدایت ارزانی شده از جانب تو سر باز زنیم..
خدایا آبرویمان را با بی نیازی نگهدار و با تنگدستی، شخصیت ما را لکه دار مفرما..
خدایا! ما را هدایت کن ..گناهان را ببخشای و توفیق ترک از گناهان را پیش از مرگ نصیب مان فرما. آمین
📌پایان فصل ۹
🎚۱۲۶
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
| السَّلامُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِكَ |
✍ به اشتیاق ملاقات توست که؛ آفتاب می تابد،
و شب، بر آسمان پرده می اندازد...
تو مرکز اندیشهی خورشید، و تنفس تمام کائناتی!
✨ سلام؛ بهانهی آمد و رفتِ زمان...
#مولانامهدی
#یامهدی_ادرکنا
📚
@ketabkhanehmodafean
📗#معرفی_کتاب📗
كتاب " آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا" یکی از برجستهترین آثار مرحوم دکتر محمد ابراهیم آیتی محسوب میشود
و درباره تاریخ آندلس ( اسپانیای کنونی) در زمان حکومت مسلمانان بر آن دیار است.
این اثر گزارش مفصل تاریخی از دوره نخستین فرمانده مسلمانان اسپانیا تا آخرین حاکم مسلمانان آن به دست داده است.
آیتی در این اثر به بیان وقایع اکتفا کرده و از تحلیل و تفسیر آن خودداری کرده است.
مؤلف همچنین در این کتاب نحوهی برخورد مسیحیان با«مدجنان» و «موریسكوها» را توضیح میدهد، و نیز از نقش آنان در پیشرفت اقتصادی، ادبی و هنری اسپانیا سخن میگوید.
«مدجنان» لقب گروهی خاص از مسلمانان اسپانیا است، كه با تجاوز مسیحیان به قلمرو اسلامی، تحت حاكمیت آنان به زندگی خویش ادامه دادند. در مقابل «موریسكو» لقب مسلمانانی بود كه بر اثر فشار مسیحیان، اسپانیا را ترك كردند.
استاد محمد ابراهیم آیتی (۱۲۹۴_ ۱۳۴۳هجری شمسی) نویسنده و مورخ شیعه بود که علاوه بر تحصیلات حوزوی دارای مدرک دکترای فلسفه اسلامی از دانشگاه تهران بود ، شهید مطهری درباره توان علمی و میزان اطلاعات تاریخی ایشان گفته است:
آقای آیتی مورخی است که نسبت به تاریخ صدر اسلام، من به جرئت میتوانم بگویم در همه تهران، و شاید همه کشور کسی را نداریم که به تاریخ صد ساله اول اسلام مثل آقای آیتی احاطه داشته باشد.
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
2.mp3
7.35M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا
✍اثر : مرحوم محمد آیتی
📼 قسمت دوم
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
3.mp3
7.31M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا
✍اثر : مرحوم محمد آیتی
📼 قسمت سوم
🎧📘
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس ✍..." ای مردم! زهد یعنی کوتاه کردن آرزو و شکرگزاری در برابر نعمت ها و پرهیز از گناه.. پس ا
#قدّیس
📌فصل۱۰
🔷کشیش کتاب مقدس را بست و عینکش را برداشت. کتاب را روی میز عسلی گذاشت. با دو انگشت چشم هایش را مالید و با خودش فکر کرد چرا مطالعه ی کتاب مقدس مانند گذشته راضی اش نمی کند❔
پیش از این عادت داشت شبی چند صفحه ای از کتاب مقدس را بخواند و برخی موعظه ها و دعاهایش را حفظ کند.
فکر می کرد مطالعه ی هیچ کتابی چون کتاب مقدس ارضایش نمی کند.
📖
کلام انجیل که کلام خدا بود، دغدغههای زندگی را از او می زدود..وقتی چیزی نگرانش می کرد یا اضطرابی داشت، با مطالعه ی کتاب مقدس آرام می شد.
به همین دلیل مطالعه ی کتاب مقدس را به همه توصیه می کرد و در موعظه هایش جز از انجیل سخنی نقل نمی کرد.
🌀🌀🌀
اما مدتی بود که انجیل دیگر آن انجیل سابق نبود. مطالعه ی آن تاءثیر همیشگی را نداشت. از وقتی سیر مطالعاتی اش تغییر کرده بود و کتاب قدیمی و کتاب هایی درباره ی علی را می خواند؛ دریچه های تازه ای از مفاهیم نو و درخشان به رویش گشوده شده بود.
بخصوص کتاب نهج البلاغه که به اعتقاد کشیش ، انجیل تازه ای بود. او توانسته بود با کلام علی ، مومنین مسیحی را در کلیسا منقلب کند.
⚜
پدر کارپیانس آن روز اصرار داشت که بداند او متن موعظه اش را از روی کدام کتاب نوشته است، اما برخی ملاحظات مذهبی باعث شده بود او منبع موعظه را افشا نکند.
🔆🔅🔆
از نظرگاه او علی #قدیسی بود که اگر در دنیای مسیحیت به دنیا می آمد و به کلیسا تعلق داشت، کلامش مکمل کلام عیسی مسیح می شد و آن وقت او می توانست آزادانه نام او را به زبان بیاورد.
👧
صدای آنوشا او را به خود آورد. آنوشا موهایش را از دو طرف بسته بود و شلوار جین صورتی و کاپشنی سفید با گل های آبی آسمانی بر تن داشت.
از در که وارد شد، به طرف کشیش دوید و گفت:" بابابزرگ! ما آمدیم!"
خودش را توی آغوش کشیش انداخت .
🔹کشیش گونه هایش را بوسید و سرش را نوازش کرد و پرسید:" مامان اینها کجایند؟" ..آنوشا با دست در سالن را نشان داد و گفت:" توی حیاط دارند ماشین را پارک می کنند."
🔶کشیش پرسید:" بازار خوش گذشت؟"
آنوشا سرش را بالا گرفت و گفت:" نه بابابزرگ! من هیچی نخریدم!"
🛍
ایرینا و یولا از در وارد شدند. یولا دو پاکت پلاستیکی توی دستهایش بود.
سلام کرد و به طرف آشپزخانه رفت.
ایرینا کیفش را روی مبل انداخت و در حالی که داشت دکمه ی مانتوب زیتونی اش را باز می کرد رو به کشیش گفت:"
بیروت چه شهر ارزانی است! قابل مقایسه با مسکو نیست."
🛋
بعد مانتویش را روی دسته ی مبل انداخت ، نشست و ادامه داد:" آدم دلش می خواهد هی خرید کند."
🔸کشیش آنوشا را از روی پاهایش بلند کرد و کنار خودش نشاند و گفت:" مگر نشنیدی که می گویند مسکو دومین شهر گران جهان است؟"
آنوشا به کشیش نگاه کرد و گفت:" خب پس چرا اینجا نمی مانید؟ مگر نمی گویید اینجا همه چیز ارزان است؟"
ادامه دارد ...
🎚۱۲۷
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
🎓 #ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران #تولد تا #حکومت جهانی:
⬅️ #قسمت_شصت_و_پنجم
🌍زمینه های ظهور
🔰 ج): یاران
5⃣ صبر و بردباری
🔰بدیهی است که مبارزه علیه ظلم جهانی و برقراری حکومت عدل جهانی با رنج و مشقتهای فراوان همراه است و یاوران امام در راه تحقق آرمانهای جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مشکلات و ناگواریها را به جان میخرند ولی از سر اخلاص و تواضع، عمل خود را ناچیز میشمارند.
🔹امام علی علیه السلام فرمود:
👈«آنها گروهی هستند که به خاطر صبر و بردباری در راه خدا، بر خداوند منّت نمی گذارند. و از این که جان خویش را تقدیم آستان حضرت حق میکنند، به خود نمی بالند و آن را بزرگ نمی شمارند. » [1]
6⃣ اتّحاد و همدلی
🔸امام علی علیه السلام در توصیف همدلی و اتحاد یاران امام چنین فرمود:
«ایشان یکدل و هماهنگ هستند. » [2]
این یکدلی به سبب آن است که خودخواهیها و خواستههای شخصی در وجود آنان نیست آنها با اعتقادی صحیح در زیر یک پرچم و برای یک هدف، قیام میکنند و این خود یکی از عوامل پیروزی آنها بر جبهه مقابل میباشد.
7⃣زهد و پارسایی
🔹الف):👇
🌷امام علی علیه السلام در وصف یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود:
👈«او از یارانش بیعت میگیرد که طلا و نقره ای نیندوزند و گندم و جوی ذخیره نکنند. » [3]
⏫ آنان اهداف بلندی دارند و برای آرمانی بزرگ برخاسته اند و مادّیات دنیا نباید آنها را از اهداف و آرمانها باز دارد. بنابراین آنها که با دیدن زرق و برق دنیا، چشمهایشان خیره میشود و دل هایشان میلرزد در میان یاوران ویژه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف جایی ندارند.
↩️ آنچه گذشت بخشی از ویژگیهای یاران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و به جهت برخورداری از این خصوصیات، در روایات از آنان به بزرگی یاد شده است و پیشوایان معصوم علیهم السلام زبان به ستایش و بزرگداشت آنان گشوده اند.
#ادامه_دارد..
✍..پی نوشتها:
📂[1]. یوم الخلاص، ص ۲۲۴.
📂[2]. یوم الخلاص، ص ۲۲۳.
📂[3].منتخب الاثر،فصل۶،باب ۱۱، ح ۴، ص ۵۸۱.
📚کتاب نگین آفرینش/جلد(1)..!
#شناخت_امام_مهدی"عج"
#کلاس_درس_مهدویت
➕ یک مزرعهی خشک و سوخته 🍁
میخواهند از خاک ما . .
جوانه های رشدمان🌱 زمینگیرشان کرده . .
جانمان را هدف گرفته اند🔪🔪🔪
دانشمند، جان یک کشور است♡
دستِ انجام دادن کار های نشدنی است!✋
پای بالا رفتن از پله های موفقیت است!👣
مغز متفکر است!💡قلب پر تپش است!❤️
محسن فخری زاده،
گره ها باز کرد از کار این مملکت!
از زندگی من و شما . . !☔️
لرزه انداخته بود در
دلِ دشمنان پیشرفٺ من و شما . . !🔬
چند بار نقشه کشیده بودند برای از میان برداشتنش؛
تا دیروز ناموفـق بودند 🕸 و از امـروز،
ناموفق تر..!🔒
دانشمند ما را شهید کردند
و ما را مطمئن تر...✨
➖ آمریکا🇺🇸 دشمن🕷 است!
- دشمنی که از روی
جنازه من و شما راه میرود . .
- دشمنی که میخواهد
زندگی من و شما را به آتش بکشد🔥
- دشمنی که آرزو دارد
سر به تن من و شما و سردار هایمان نباشد!💔
بار اولشان نبوده که بی دلیل،
دل ما را خون میکنند !!!
عادت شان است . .
هنوز یک سال نگذشته
از حمله به حاج قاسم و . .🥀
ما نه بی خیالیم و نه بی عرضه...🚫
دست و دهانمان هم بسته نیست!🤐
مشت گره کرده را میزنیم
بر صورت استکبار . .✊🏻
پرچمِ ظلم را ×پـاره× میکنیم . .🚀
🌏 | به همین زودی ها
📣📣 فریادمان عالم گیر میشود :
✊| مرگ بر آمریکا که
دانش و دانشمند هم سرش نمیشود‼️
و
✊ مرگ بر اسرائیل که
سازمان امنیتش، عامل نا امنی است‼️
و
✊ مرگ بر منافقان که
هم دست و هم کار و هم راه دشمنند‼️
#منطق_نوشت
#انتقام_سخت
#محسن_فخری_زاده
#کتابخانه_مدافعان_حریم_ولایت
@ketabkhanehmodafean
داستان زندگی حضرت محمد 1.mp3
11.56M
داستان زندگی
#حضرتمحمد(صلی الله علیه و آله )
اثر استاد #علیموسویگرمارودی
قسمت 1⃣
➖➖➖📚🎧➖➖➖
@ketabkhanehmodafean
داستان زندگی حضرت محمد 2.mp3
11.24M
داستان زندگی
#حضرتمحمد(صلی الله علیه و آله )
اثر استاد #علیموسویگرمارودی
قسمت 2⃣
➖➖➖📚🎧➖➖➖
@ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤯 هی میگن: کتاب بخون!
🤦♂️ واسه چی بخونم آخه؟!؟!؟! ولم کنیییین!
دهه هفتادی ها، دهه هشتادیا!
این کلیپ کوتاه واسه شماست✌
#فرهنگ_کتابخوانی
#کتابخوانی
📚
@ketabkhanehmodafean
کتابخانهمدافعانحریمولایت
#قدّیس 📌فصل۱۰ 🔷کشیش کتاب مقدس را بست و عینکش را برداشت. کتاب را روی میز عسلی گذاشت. با دو انگشت
#قدّیس
🔶کشیش موهای او را نوازش کرد و گفت:" تو هم توی رگ هایت خون روسی است آنوشا؛ یک روزی باید بیایی و ساکن روسیه شوی."
آنوشا گفت:" من بدون بابا و مامان هیچ جا نمی روم. "
🍷🍷🍷
یولا با سینی شربت به آنها نزدیک شد. سینی را روی میز عسلی جلوی کشیش گذاشت ، خودش روی مبل کنار ایرینا نشست و گفت:" حسابی خسته شدیم! مخصوصا مادرجان که از نفس افتاد."
ایرینا دهانش را باز کرد که حرفی بزند، اما آنوشا گفت:" پس من چی مامان؟ من که از همه بیشتر خسته شدم!"
🔸کشیش رو به یولا گفت:" چرا خرید را خودت انجام می دهی؟ میگفتی راننده ی سرگئی می خرید."
یولا گفت:" البته بیشتر خریدها را سرگئی خودش انجام می دهد. این بار خودم به خرید رفتم تا مادرجان توی خانه حوصله اش سر نرود..کمی هم توی شهر گشتیم."
☺️
ایرینا شربتش را تا ته نوشید و گفت:" من توی فروشگاه خسته شدم. امشب هم با شما نمی آیم به کنسرت؛ حال و حوصله اش را ندارم."
یولا گفت:" ولی مادرجان! سرگئی برای کنسرت امشب بلیط گرفته..شما که نیایید لطفی ندارد."
🔶کشیش گفت:" یولاجان! این مادرشوهرت دیگر آن مادرشوهر سابق نیست؛ می بینی که پیر شده و باید فکری به حال پدرشوهرت بکنی."
😂😅
بعد با صدای بلند خندید و به ایرینا نگاه کرد که داشت با اخم نگاهش می کرد.
یولا گفت:" پدرجان شما که لابد می آیید به کنسرت؟"
🔸کشیش گفت:" نه دخترم! من امشب باید مطالعه کنم..حال و حوصله ی کنسرت و موسیقی را هم ندارم."
ایرینا گفت:" او را چه به کنسرت؟! آن قدر پیر شده که حال ندارد راه برود! 😁
خودم با شما می آیم."
یولا گفت:" حرف پدر؛ رگ غیرت شما را جنباند مادرجان!😅 حالا که شما می آیید ، دست از سر پدر می کشیم تا به کارهایش برسد."
👧
آنوشا بازوی کشیش را گرفت و گفت:" تو هم بیا بابابزرگ. "
🔸کشیش گفت:" نه عزیزم؛ من باید کتابهایم را بخوانم."
آنوشا گفت:" شما چقدر کتاب می خوانید بابابزرگ! خسته نمی شوید؟"
🔸کشیش گفت:" چرا عزیزم، خسته می شوم ، اما چاره ای ندارم؛ باید این کتاب ها را بخوانم تا آن چیزی که دنبالش می گردم پیدا کنم."
آنوشا پرسید:" بابابزرگ! توی کتاب ها دنبال چی می گردید؟"
🔶کشیش او را به خود فشرد و گفت:" خیلی چیزها آنوشاجان. بزرگ که بشوی تو هم باید گمشده هایت را توی کتاب ها پیدا کنی."
آنوشا گفت:" ولی من چیزی گم نکرده ام. همیشه مواظب هستم تا وسایلم گم نشود."
😄😄
ایرینا و یولا با صدای بلند خندیدند. اما کشیش سرش را پایین انداخت و به کتاب مقدس در روی میز عسلی خیره ماند."....
ادامه دارد
🎚۱۲۸
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean
#کتاب_خوب
🌱🌱🌱🥀🥀🥀
امام چشم می چرخاند و خطاب به انبوه جمعیت حاضر در مدرسه رفاه می گوید:
" گویا خداوند همیشه گروهی را بر می گزیند تا حجت او باشند بر دیگران، تا آن ها را به رخ بکشد و دیگران را با آن ها تحقیر کند. برای خوکردگان به بزدلی و دنیا پرستی، دیدن بلند همتان دریادل عذاب شدیدی است."
✍وحید یامین پور
📚ارتداد
#ارتداد
📚
@ketabkhanehmodafean