eitaa logo
کتابخانه‌مدافعان‌حریم‌ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
آیدی مدیر کانال @Mohamadjalili1 ادمین پاسخگو @Mesbaholhodaaa 👈 انتشار مطالب و فایل ها با ذکر آیدی کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
2.mp3
7.35M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا ✍اثر : مرحوم محمد آیتی 📼 قسمت دوم 🎧📘 @ketabkhanehmodafean
3.mp3
7.31M
🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا ✍اثر : مرحوم محمد آیتی 📼 قسمت سوم 🎧📘 @ketabkhanehmodafean
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌فصل۱۰ 🔷کشیش کتاب مقدس را بست و عینکش را برداشت. کتاب را روی میز عسلی گذاشت. با دو انگشت چشم هایش را مالید و با خودش فکر کرد چرا مطالعه ی کتاب مقدس مانند گذشته راضی اش نمی کند❔ پیش از این عادت داشت شبی چند صفحه ای از کتاب مقدس را بخواند و برخی موعظه ها و دعاهایش را حفظ کند. فکر می کرد مطالعه ی هیچ کتابی چون کتاب مقدس ارضایش نمی کند. 📖 کلام انجیل که کلام خدا بود، دغدغه‌های زندگی را از او می زدود..وقتی چیزی نگرانش می کرد یا اضطرابی داشت، با مطالعه ی کتاب مقدس آرام می شد. به همین دلیل مطالعه ی کتاب مقدس را به همه توصیه می کرد و در موعظه هایش جز از انجیل سخنی نقل نمی کرد. 🌀🌀🌀 اما مدتی بود که انجیل دیگر آن انجیل سابق نبود. مطالعه ی آن تاءثیر همیشگی را نداشت. از وقتی سیر مطالعاتی اش تغییر کرده بود و کتاب قدیمی و کتاب هایی درباره ی علی را می خواند؛ دریچه های تازه ای از مفاهیم نو و درخشان به رویش گشوده شده بود. بخصوص کتاب نهج البلاغه که به اعتقاد کشیش ، انجیل تازه ای بود. او توانسته بود با کلام علی ، مومنین مسیحی را در کلیسا منقلب کند. ⚜ پدر کارپیانس آن روز اصرار داشت که بداند او متن موعظه اش را از روی کدام کتاب نوشته است، اما برخی ملاحظات مذهبی باعث شده بود او منبع موعظه را افشا نکند. 🔆🔅🔆 از نظرگاه او علی بود که اگر در دنیای مسیحیت به دنیا می آمد و به کلیسا تعلق داشت، کلامش مکمل کلام عیسی مسیح می شد و آن وقت او می توانست آزادانه نام او را به زبان بیاورد. 👧 صدای آنوشا او را به خود آورد. آنوشا موهایش را از دو طرف بسته بود و شلوار جین صورتی و کاپشنی سفید با گل های آبی آسمانی بر تن داشت. از در که وارد شد، به طرف کشیش دوید و گفت:" بابابزرگ! ما آمدیم!" خودش را توی آغوش کشیش انداخت . 🔹کشیش گونه هایش را بوسید و سرش را نوازش کرد و پرسید:" مامان اینها کجایند؟" ..آنوشا با دست در سالن را نشان داد و گفت:" توی حیاط دارند ماشین را پارک می کنند." 🔶کشیش پرسید:" بازار خوش گذشت؟" آنوشا سرش را بالا گرفت و گفت:" نه بابابزرگ! من هیچی نخریدم!" 🛍 ایرینا و یولا از در وارد شدند. یولا دو پاکت پلاستیکی توی دستهایش بود. سلام کرد و به طرف آشپزخانه رفت. ایرینا کیفش را روی مبل انداخت و در حالی که داشت دکمه ی مانتوب زیتونی اش را باز می کرد رو به کشیش گفت:" بیروت چه شهر ارزانی است! قابل مقایسه با مسکو نیست." 🛋 بعد مانتویش را روی دسته ی مبل انداخت ، نشست و ادامه داد:" آدم دلش می خواهد هی خرید کند." 🔸کشیش آنوشا را از روی پاهایش بلند کرد و کنار خودش نشاند و گفت:" مگر نشنیدی که می گویند مسکو دومین شهر گران جهان است؟" آنوشا به کشیش نگاه کرد و گفت:" خب پس چرا اینجا نمی مانید؟ مگر نمی گویید اینجا همه چیز ارزان است؟" ادامه دارد ‌... 🎚۱۲۷ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎓 🎒ــــلاس درس مهدویت 💠 شناخت امام مهدی"عج" از دوران تا جهانی: ⬅️ 🌍زمینه های ظهور 🔰 ج): یاران 5⃣ صبر و بردباری 🔰بدیهی است که مبارزه علیه ظلم جهانی و برقراری حکومت عدل جهانی با رنج و مشقت‌های فراوان همراه است و یاوران امام در راه تحقق آرمان‌های جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مشکلات و ناگواریها را به جان می‌خرند ولی از سر اخلاص و تواضع، عمل خود را ناچیز می‌شمارند. 🔹امام علی علیه السلام فرمود: 👈«آنها گروهی هستند که به خاطر صبر و بردباری در راه خدا، بر خداوند منّت نمی گذارند. و از این که جان خویش را تقدیم آستان حضرت حق می‌کنند، به خود نمی بالند و آن را بزرگ نمی شمارند. » [1] 6⃣ اتّحاد و همدلی 🔸امام علی علیه السلام در توصیف همدلی و اتحاد یاران امام چنین فرمود: «ایشان یکدل و هماهنگ هستند. » [2] این یکدلی به سبب آن است که خودخواهی‌ها و خواسته‌های شخصی در وجود آنان نیست آنها با اعتقادی صحیح در زیر یک پرچم و برای یک هدف، قیام می‌کنند و این خود یکی از عوامل پیروزی آنها بر جبهه مقابل می‌باشد. 7⃣زهد و پارسایی 🔹الف):👇 🌷امام علی علیه السلام در وصف یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: 👈«او از یارانش بیعت می‌گیرد که طلا و نقره ای نیندوزند و گندم و جوی ذخیره نکنند. » [3] ⏫ آنان اهداف بلندی دارند و برای آرمانی بزرگ برخاسته اند و مادّیات دنیا نباید آنها را از اهداف و آرمان‌ها باز دارد. بنابراین آنها که با دیدن زرق و برق دنیا، چشمهایشان خیره می‌شود و دل هایشان می‌لرزد در میان یاوران ویژه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف جایی ندارند. ↩️ آنچه گذشت بخشی از ویژگی‌های یاران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و به جهت برخورداری از این خصوصیات، در روایات از آنان به بزرگی یاد شده است و پیشوایان معصوم علیهم السلام زبان به ستایش و بزرگداشت آنان گشوده اند. .. ✍..پی نوشتها: 📂[1]. یوم الخلاص، ص ۲۲۴. 📂[2]. یوم الخلاص، ص ۲۲۳. 📂[3].منتخب الاثر،فصل۶،باب ۱۱، ح ۴، ص ۵۸۱. 📚کتاب نگین آفرینش/جلد(1)..! "عج"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
➕ یک مزرعه‌ی خشک و سوخته 🍁 می‌خواهند از خاک ما . . جوانه های رشدمان🌱 زمین‌گیرشان کرده . . جانمان را هدف گرفته اند🔪🔪🔪 دانشمند، جان یک کشور است♡ دستِ انجام ‌دادن کار های نشدنی است!✋ پای بالا رفتن از پله های موفقیت است!👣 مغز متفکر است!💡قلب پر تپش است!❤️ محسن فخری زاده، گره ها باز کرد از کار این مملکت! از زندگی من و شما . . !☔️ لرزه انداخته بود در دلِ دشمنان پیشرفٺ من و شما . . !🔬 چند بار نقشه کشیده بودند برای از میان برداشتنش؛ تا دیروز ناموفـق بودند 🕸 و از امـروز، ناموفق تر..!🔒 دانشمند ما را شهید کردند و ما را مطمئن تر...✨ ➖ آمریکا🇺🇸 دشمن🕷 است! - دشمنی که از روی جنازه من و شما راه می‌رود . . - دشمنی که می‌خواهد زندگی من و شما را به آتش بکشد🔥 - دشمنی که آرزو دارد سر به تن من و شما و سردار هایمان نباشد!💔 بار اولشان نبوده که بی دلیل، دل ما را خون می‌کنند !!! عادت شان است . . هنوز یک سال نگذشته از حمله به حاج قاسم و . .🥀 ما نه بی خیالیم و نه بی عرضه...🚫 دست و دهانمان هم بسته نیست!🤐 مشت گره کرده را می‌زنیم بر صورت استکبار . .✊🏻 پرچمِ ظلم را ×پـاره× می‌کنیم . .🚀 🌏 | به همین زودی ها 📣📣 فریادمان عالم گیر می‌شود : ✊| مرگ بر آمریکا که دانش و دانشمند هم سرش نمی‌شود‼️ و ✊ مرگ بر اسرائیل که سازمان امنیتش، عامل نا امنی است‼️ و ✊ مرگ بر منافقان که هم دست و هم کار و هم راه دشمنند‼️ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان زندگی حضرت محمد 1.mp3
11.56M
داستان زندگی (صلی الله علیه و آله ) اثر استاد قسمت 1⃣ ➖➖➖📚🎧➖➖➖ @ketabkhanehmodafean
داستان زندگی حضرت محمد 2.mp3
11.24M
داستان زندگی (صلی الله علیه و آله ) اثر استاد قسمت 2⃣ ➖➖➖📚🎧➖➖➖ @ketabkhanehmodafean
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤯 هی میگن: کتاب بخون! 🤦‍♂️ واسه چی بخونم آخه؟!؟!؟! ولم کنیییین! دهه هفتادی ها، دهه هشتادیا! این کلیپ کوتاه واسه شماست✌ 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶کشیش موهای او را نوازش کرد و گفت:" تو هم توی رگ هایت خون روسی است آنوشا؛ یک روزی باید بیایی و ساکن روسیه شوی." آنوشا گفت:" من بدون بابا و مامان هیچ جا نمی روم. " 🍷🍷🍷 یولا با سینی شربت به آنها نزدیک شد. سینی را روی میز عسلی جلوی کشیش گذاشت ، خودش روی مبل کنار ایرینا نشست و گفت:" حسابی خسته شدیم! مخصوصا مادرجان که از نفس افتاد." ایرینا دهانش را باز کرد که حرفی بزند، اما آنوشا گفت:" پس من چی مامان؟ من که از همه بیشتر خسته شدم!" 🔸کشیش رو به یولا گفت:" چرا خرید را خودت انجام می دهی؟ میگفتی راننده ی سرگئی می خرید." یولا گفت:" البته بیشتر خریدها را سرگئی خودش انجام می دهد. این بار خودم به خرید رفتم‌ تا مادرجان توی خانه حوصله اش سر نرود..کمی هم توی شهر گشتیم." ☺️ ایرینا شربتش را تا ته نوشید و گفت:" من توی فروشگاه خسته شدم. امشب هم با شما نمی آیم به کنسرت؛ حال و حوصله اش را ندارم." یولا گفت:" ولی مادرجان! سرگئی برای کنسرت امشب بلیط گرفته..شما که نیایید لطفی ندارد." 🔶کشیش گفت:" یولاجان! این مادرشوهرت دیگر آن مادرشوهر سابق نیست؛ می بینی که پیر شده و باید فکری به حال پدرشوهرت بکنی." 😂😅 بعد با صدای بلند خندید و به ایرینا نگاه کرد که داشت با اخم نگاهش می کرد. یولا گفت:" پدرجان شما که لابد می آیید به کنسرت؟" 🔸کشیش گفت:" نه دخترم! من امشب باید مطالعه کنم..حال و حوصله ی کنسرت و موسیقی را هم ندارم." ایرینا گفت:" او را چه به کنسرت؟! آن قدر پیر شده که حال ندارد راه برود! 😁 خودم با شما می آیم." یولا گفت:" حرف پدر؛ رگ غیرت شما را جنباند مادرجان!😅 حالا که شما می آیید ، دست از سر پدر می کشیم تا به کارهایش برسد." 👧 آنوشا بازوی کشیش را گرفت و گفت:" تو هم بیا بابابزرگ. " 🔸کشیش گفت:" نه عزیزم؛ من باید کتابهایم را بخوانم." آنوشا گفت:" شما چقدر کتاب می خوانید بابابزرگ! خسته نمی شوید؟" 🔸کشیش گفت:" چرا عزیزم، خسته می شوم ، اما چاره ای ندارم؛ باید این کتاب ها را بخوانم تا آن چیزی که دنبالش می گردم پیدا کنم." آنوشا پرسید:" بابابزرگ! توی کتاب ها دنبال چی می گردید؟" 🔶کشیش او را به خود فشرد و گفت:" خیلی چیزها آنوشاجان. بزرگ که بشوی تو هم باید گمشده هایت را توی کتاب ها پیدا کنی." آنوشا گفت:" ولی من چیزی گم نکرده ام. همیشه مواظب هستم تا وسایلم گم نشود." 😄😄 ایرینا و یولا با صدای بلند خندیدند. اما کشیش سرش را پایین انداخت و به کتاب مقدس در روی میز عسلی خیره ماند.".... ادامه دارد 🎚۱۲۸ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🌱🌱🥀🥀🥀 امام چشم می چرخاند و خطاب به انبوه جمعیت حاضر در مدرسه رفاه می گوید: " گویا خداوند همیشه گروهی را بر می گزیند تا حجت او باشند بر دیگران، تا آن ها را به رخ بکشد و دیگران را با آن ها تحقیر کند. برای خوکردگان به بزدلی و دنیا پرستی، دیدن بلند همتان دریادل عذاب شدیدی است." ✍وحید یامین پور 📚ارتداد 📚 @ketabkhanehmodafean
⬜️◻️◽️▫️ خلوت و سکوت منزل و نشاطی که از خواب بعدازظهرش در خود احساس می کرد ، نوید یک شبِ پر مطالعه را می داد. اوراق باقی مانده از کتاب قدیمی آن قدر زیاد نبود که نتواند مطالعه ی آن را به پایان برساند، اما راه هنوز باقی بود؛ راهی که کشیش احساس می کرد پایانی ندارد. 📚 کتاب های زیادی توی قفسه در نوبت مطالعه بودند. همه ی کتاب ها درباره ی علی بود و او احساس می کرد که چقدر دیر به جستجوی علی در لابلای کتاب ها پرداخته است. کاش سالها پیش ، بهانه ای و انگیزه ای پیش می آمد تا با علی آشنا می شد. همان سالها که در لبنان بود و نام علی را بارها شنیده بود...نامی که آن روزها هیچ توجه و حساسیتی را در او بوجود نمی آورد.. 📜 اما این نسخه ی خطی و آن روءیای نیمه شب، دست به دست هم دادند تا او را در وانفسای عمر ، مانند یک پژوهشگر و محقق جوان به دنبال پاسخ سوالات و ابهامات پیرامون علی باشد. 👓 شیشه ی عینکش را تمیز کرد و آن را به چشم زد..اوراق پیش رویش ، زرد و کهنه بودند که بر روی آنها با عربی خوش خطی با فاصله ی مناسب در بین خطوط نوشته شده بود. اما نوشته‌ها عنوان نداشت و از صفحه ی دوم شروع می شد.. 🔶کشیش سعی کرد در بین اوراق ، صفحه ی اول را پیدا کند، ولی چنین صفحه ای نبود. خوشبختانه نام نویسنده و تاریخ کتابت در پایان نوشته‌ها ذکر شده بود: " الکاتب: مصطفی خراسانی سنه ۱۱۰۵هجری قمری" 🔸کشیش با یک حساب سرانگشتی سال هجری را به میلادی تبدیل کرد؛ این اوراق حدود ۴۰۰سال پیش نوشته شده بودند ، آن هم در ایران که با یک جستجوی ساده در اینترنت توانسته بود بفهمد مصطفی خراسانی اهل شمال شرقی ایران بوده است. هیچ بعید نبود که این کتاب از ایران به تاجیکستان رفته باشد.. دلش می خواست بداند این بار کاتب ایرانی درباره ی علی چه گفته است... ادامه دارد.... 🎚۱۲۹ @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀جسم شما از میان ما رفت، اما هر یک از ما سعی خواهیم کرد که با جمع آوری ذرات تان، نشان دهیم آنچه برایش جان باختید، تمام شدنی نیست. ما چون همیشه ثابت می کنیم که ترورها، کشتن ها، و کشته شدن ها، نه تنها ضربه ای به و ایمان ما نخواهد زد، بلکه به جهانیان نشان می دهیم این خون ها آبیاری کننده درخت ماست. 📘کتاب«انسان در قالب زمان»ص۱۴ ✊ ای شهید راهت پرقدرت تر از قبل ادامه خواهد یافت... 📚 @ketabkhanehmodafean
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا