🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉
سلام ویژه به مامانای عزیز کتابخونه مادرانه!
چه خبرا؟ حال و احوال تون چه طوره؟
چون می دونستیم دلتون برامون تنگ شده، با یه پویش عیدانه اومدیم پیشتون😍😋🤗
تو پویش #کتاب_عیدانه ما از شما می خوایم بهمون بگید، عید غدیر چه کتابی قراره بخونید یا عیدی بدید😃
برای شرکت تو این پویش کافیه اسم کتاب رو برامون بفرستید تا ما تو کتابخونه مادرانه بذاریم و بقیه هم ایده بگیرن و تو ثواب امر خیر شریک بشید😀😀
پس بشتابید🏃♀🏃♀🏃♀🏃♀
@Ya_ghafar
#پویش_کتاب_عیدانه
#کتابخانه_مادرانه
#عید_بزرگ
سلام صبح زیباتون بخیر🌱
بریم که داشته باشیم معرفی کتاب هایی جذاب.🏃♀
معرفی کتاب هایی با موضوع غدیر برای کودک و نوجوان و ...📚
آسمان چهارم 📣معرفی مجدد
داستانی بلند، تخیلی و جذاب درباره غدیر
«الیاس» با اسب سرخش، که اسبی معمولی نبود، به دستور پیامبر (ص) برای مسلمان کردن مردم قبیلة ربیع، که عمویش حارث رئیس قبیله بود، به راه میافتد. خواهرزادهاش، تیهان یازدهساله، نیمههای شب به او میپیوندد.بعد از تحمل مشقاتی به قبیلة ربیع میرسند.
الیاس در نیمههای شب مورد اصابت تیر دو راهزن قرار میگیرد و به تیهان و فیروز، که پسربچهای مهربان و برده بود و مخفیانه برای آنها غذا آورده بود، میگوید که سوار اسب سرخ شوند و به سوی مکه بگریزند.
آن دو سوار بر اسب میشوند و راهزنان به تعقیب آنها میپردازند تا اینکه به برکهای میرسند و اسب ناگهان به زبان آمده و میگوید که دو تار مو از یال من بکنید و در آب بیندازید. فیروز و تیهان، این کار را انجام میدهند و در مقابل چشمان بهتزدة آنان، دو تار مو تبدیل به دو مار قویهیکل میشوند که راهزنان با دیدن آنها پا به فرار میگذارند. تیهان از هوش میرود و وقتی به هوش میآید میبیند که اسب با فیروز در حال صحبت کردن است.
اسب میگوید که من از آسمان چهارم آمدهام و فرشته هستم که یک لحظه در عبادت خداوند سستی کردم و به اینجا فرستاده شدم و تنها زمانی میتوانم به آسمان برگردم که فرشتهای زمینی را با خود به آسمان ببرم.
در قالب این داستان به زیبایی جریان غدیرخم و ماجرای ولایت حضرت علی علیه السلام بیان شده است.
#آسمان_چهارم
#فریباکلهر
#نشرقدیانی
#تاریخ_اسلام
#امام_علی_علیه_السلام
#نوجوان
@ketabkhanemadarane
بچه اي كه نمي خواست آدم باشد 📣معرفی مجدد
با محوریت زندگی امام علی علیه السلام
داستانی آموزنده و طنز گونه😁👌
با محوریت ماجرای غدیر
با تصاویر جذاب و طنز🤣🙃
كتاب، داستان بچه شتري 🐪🐫خوشمزه و شيرين بيان😊 را از زبان خودش مي گويد؛ بچه شتر قصۀ ما عاشق ماجراجويي و سفر است.
آدي پسر كوچولوي قصه، صاحب شتر است. هم شتر و هم آدي هر دو بازي گوش و سر به هوا هستند. بچه يعني شتر كوچولوي اين قصه داستان زندگي خودش را با خاطرۀ جا ماندن دُمش لاي در شروع مي كند. او در اين خاطره همۀ افراد كتاب را معرفي مي كند، يعني آي دي ، پدر و مادر آي دي، پدر و مادر خودش و خودش را كه يك بچه شتر خاطره جمع كن است.
اين كتاب كه درون مايه ديني دارد به بازخواني واقعه غدير مي پردازد و آدي و بچه شتر را در يك سفر زيبا و خاطره انگيز به غدير مي كشاند و بچه شتر، مرد مهربان را آن جا دست در دست پيامبر(ص) مي بيند.
#بچه_ای_که_نمی_خواست_آدم_باشد
#زهراموسوی
#نشرکتابستان
#کودک
#نوجوان
#رمان
#تخیلی
#تاریخ_اسلام
#پیامبر
#امام_علی_علیه_السلام
@ketabkhanemadarane
#اطلاعیه
بسم الله الرحمن الرحیم
یک روز، روشنی اندکی که توانسته بود از همه ی تیرگیها و غبارهای بالای روزنه ی سلّول بگذرد و به داخل سلّول نفوذ کند، توجّهم را جلب کرد. از شادی نتوانستم خودم را کنترل کنم. فریاد زدم: آهای... مژده ... آفتاب... آفتاب...! چشمهای ما به این نوری که ما را با گستره ی فضای آزاد و رها پیوند میداد، دوخته شد. به مدّت نیم ساعت یا کمتر، همچنان با خوشحالی به آن نگاه می کردیم تا این که ناپدید شد. روز بعد این شعاع نور بیشتر شد و مدّت بیشتری دوام آورد. چند هفته وضع به همین منوال بود تا آن که خورشید در زاویه ای قرار گرفت که دیگر این عطیّه ی ناچیزش به ما نمیرسید.
🌟کتاب «خون دلی که لعل شد» حاوی خاطرات حضرت آیت الله سید علی خامنه ای است. از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی است. تا فداکاری و مجاهدت های همسر و فرزندان و خانواده ایشان.
این کتاب ترجمهی فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» است که پیش از این به زبان عربی در بیروت منتشر و توسط سیّد حسن نصرالله معرّفی شد.
این کتاب زندگی نامه خود نوشت آیت الله خامنه ای است که بسیار روان و ساده به رشته تحریر در آمده است.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
واحد مطالعه مادرانه در نظر دارد که برای دور جدید مطالعه، به هم خوانی این کتاب بپردازد.
برای شرکت در این هم خوانی به این آیدی پیام بدهید.
@m_borzoyi
⏰شروع مطالعه: اول مرداد ماه
#مادرانه_سبزوار
#واحد_مطالعه_و_پژوهش
#ارسالی_مادران
_ مامان! میشه قصهی امشب رو من بگم.
_ باشه پسرم. شما بگو.
کتابش را باز کرد. ورق زد و آخرین داستان کتاب را آورد؛ «نالهی مرغابیها».
_ مامان! میخوام این قصه رو بخونم خیلی غمانگیزه. فقط قول بده گریه نکنی.😭
شروع کرد به خواندن،
من و دخترها هم محو گوش دادن.
داستان، قضایای شب شهادت امیرالمؤمنین (ع) را روایت میکرد.
او میخواند و من میگریستم.
سرش را بالا آورد، اشکهایم را پاک کرد و گفت: مامان! مگه نگفتم گریه نکنی؟!
قصه که تمام شد، کتاب را بست.
شروع کرد به تحلیل قصه.
به قسمتهایی از وصیتنامه امام علی (ع) که داخل قصه آمده بود اشاره کرد و گفت: ببینید امام علی (ع) توی وصیتنامهاش هیچی از خودش نگفته و نخواسته. همش برای بقیه دعا کرده و سفارش کرده.
و ادامه داد:
من این کتابو خیلی دوست دارم.
بعضی داستانها رو گفتگوهاشو دوست دارم
بعضیا رو، نقاشیهاش رو
بعضیا رو هم، مفهوم داستانش رو دوست دارم...
و اشاره کرد به داستان «عقیل و آهن سرخ» که خیلی به دلش نشسته و تا حالا چند بار دیگر هم برایمان تعریف کرده.
خدا را بابت رزق امشبمان، شکر کردم
که بدون نیت و برنامه ریزی قبلی ما، این سفره پربرکت با مدیریت پسرم پهن شد،
حول کتاب «۱۲ قصه از امام علی (ع) و یارانش» با نگاهی به نهجالبلاغه،
به روایت مژگان شیخی.
@ketabkhanemadarane
سلام.من این کتاب رو برای پسرم خریدم و حالت مجله داره،با بازی و ریاضی و ...
موضوع این کتاب آشنایی کودکان با واقعه غدیر خم به شیوه مسابقه و سرگرمی می باشد.
#ارسالی_مادران
#پویش_کتاب_عیدانه
#کتابخانه_مادرانه
🏡کتاب خانه مادرانه سبزوار🏡
#با_ذکر_صلوات #کتاب_بزرگسال #حیدر #آزاده_اسکندری #انتشارات_کتابستان_معرفت #معرفی این کتاب به تص
یه پیشنهاد عالی☺️
کتاب #حیدر در وصف امام علی علیه السلام 📚