eitaa logo
🏡کتاب خانه مادرانه سبزوار🏡
171 دنبال‌کننده
923 عکس
14 ویدیو
10 فایل
این جا محلی برای امانت کتاب های ماست🍃 ادمین ثبت امانات📚 @Ya_ghafar ادمین مشاوره کتاب📚 @m_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
کونیکو یامامورا وقتی خدا برای دختر نوجوان بودایی به صورت کاملا اختصاصی و شخصی پیامبری مبعوث کند! پیامبرش را از ایران بفرستد هندوستان، از آنجا بیاید هنگ کنگ و از آنجا بیاید ژاپن و آنهم نه توکیو بلکه بیاید در استان هیوگو و در شهری کوچک به نام آشیا که تازگی ها شهر شده است و او را از بوداییت به اسلام و خدا فرا بخواند و دل او را ببرد و او را به همسری بگیرد و به اسلام و تشیع دعوت کند و او را به ایران بیاورد و فرزندانی نصیب او شود که یکی از آنها در راه خدا شهید شود و او بشود مادر شهید. باور کردنی نیست؟ هست؟ اسدالله بابایی پیام آور الهی بود برای آن دختر نوجوان بودایی. و آن دختر نوجوان کونیکو یامامورا است. امروز اسدالله بابایی در میان ما نیست و کونیکو نیز مادر بزرگی است که فرزندش محمد در جبهه های جنوب به شهادت رسیده است. کتاب مهاجر سرزمین آفتاب، به سان آب روانی است که داستان این سرگذشت باور نکردنی را روایت کرده است. حمید حسام داستان زندگی این دختر نوجوان را شرح داده است. وقتی کتاب را به دست می گیرید دوست ندارید آن را زمین بگذارید و احساس می کنید بر جریان رودی آرام قرار گرفته اید و نرم نرمک زیر شکوفه های گیلاس حرکت می کنید. عطر هدایت و اسلام و ایمان در کتاب موج می زند. کتاب سراسر با یاد اسدالله بابایی آراسته شده است. احساس می کنید زوجی آسمانی زندگی بهشتی خود را روایت می کنند. مطالعه این کتاب را برای همگان توصیه می کنم. کتاب در دسته کتاب های رشد دهنده، انگیزه بخش و حرکت دهنده هست. دوستان حال خانم بابایی مساعد نیست. لطفا براشون حمد شفا بخونید 🌸🌸🌸 @ketabkhanemadarane
🌱🌱🌱 می رسد غم های بی پایان به پایان، غم مخور.... @ketabkhanemadarane
🏡کتاب خانه مادرانه سبزوار🏡
#حظ_کتابخوانی #مهاجر_سرزمین_آفتاب #حمید_حسام کونیکو یامامورا وقتی خدا برای دختر نوجوان بودایی به صو
🔰 ابلاغ سلام و دعای رهبر انقلاب به راوی ژاپنی کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» 🔻 معاون دفتر مقام معظّم رهبری و نمایندگان دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای عصر امروز (چهارشنبه) با حضور در بیمارستان خاتم‌الانبیاء(ص) تهران ضمن عیادت از خانم سبا بابایی (کونیکو یامامورا) مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس، سلام و دعای رهبر انقلاب را به ایشان ابلاغ کردند. 🔹 در این ملاقات، حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد محمدیان معاون دفتر مقام معظم رهبری ضمن اهدای چفیه معظّم‌له به این بانوی فداکار و انقلابی و ابلاغ سلام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به وی اظهار داشت: «حضرت آقا به شما سلام رساندند و برای سلامتی شما که عمر خود را در مسیر اسلام و انقلاب صرف نموده‌اید، دعا کردند.» 🔹 وی همچنین با بیان اینکه اخیرا رهبر انقلاب کتاب خاطرات خانم بابایی را مطالعه کرده و ضمن تحسین کتاب، تقریظی هم بر آن نوشته‌اند، از انتشار این تقریظ توسط موسسه حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب خبر داد. 🔹 آقایان علیرضا مختارپور رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی و ایمان عطارزاده معاون هماهنگی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در این عیادت همراه معاون ارتباطات حوزوی دفتر مقام معظم رهبری بودند. 🔹 سرکار خانم کونیکو یامامورا در سنین جوانی پس از آشنایی با معارف دین مبین اسلام و ازدواج با یک جوان مؤمن ایرانی، آیین شینتو را کنار گذاشت، به دین اسلام و مذهب تشیع گروید و نام سبا بابایی را برای خود برگزید. این بانوی فداکار در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس با همه وجود در میدان دفاع از انقلاب اسلامی حاضر بود و فرزندش را هم تقدیم انقلاب اسلامی کرد. 🔺 زندگانی پرفراز و نشیب این مادر شهید در قالب کتابی با عنوان «مهاجر سرزمین آفتاب» به قلم آقایان حمید حسام و مسعود امیرخانی به رشته‌ی تحریر درآمده و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. 🌱 @Khamenei_Reyhaneh @ketabkhanemadarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 یک روز بابرکت 🤗 دحوالارض چه روزی است؟ 😎 آیا چیزی از برکات این روز عظیم می‌دانید؟ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei @ketabkhanemadarane
در عالم طبیعت ، داعی فراوان‌است و به سوی خود می‌کشاند، به همین دلیل باید یک منبّهی ، متذکری، باشد که به انسان توجه بدهد. از اصل غافل نشوید. خودتان را فراموش نکنید. طوری نباشد که خانه ای ساخته و پرداخته و مجلل و زیبا داشته باشید اما درون این خانه یک مردار متعفن و بدبویی افتاده باشد. آنانی که به دنبال طبیعت میروند و فقط آن را آرایش می‌کنند و ظاهر خودشان را زینت می‌کنند و به دنبال مادیات هستند ، اینان خودشان و حقیقت‌شان را فراموش کرده اند. انسانِ عاشق، عالم، عارف،خواهان علم و معارف، کتابخانه دارد زینت طاقچه اش کتابخانه است ، نه مجسمه، مجسمه به چه کارش می‌ آید. چیزی را بخواهید که برایتان‌پاینده باشد. خویشتن را ارزان مفروشید و به امور مادی خودتان را گرفتار نسازید. " علامه حسن زاده آملی" مصاحبه با روزنامه رسالت در هفته کتاب و کتاب خوانی سال ۷۵ @ketabkhanemadarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘☘☘☘ تصویر تازه‌ای از زندگی امام علی (ع) رمانی تاریخی و جذاب با استناد به منابع قابل اطمینان🌾 در این کتاب، با روایتی جذاب و به هم پیچیده از ۹ سال زندگی امام علی (ع) با حضرت صدیقه طاهره فاطمه سلام الله علی‌ها مواجهیم. ❤️ روایتی که راوی‌اش حیدر (ع) است.❤️ از زبان اما علی(ع) داستان را می‌خوانیم که از سال دوم تا یازدهم هجری چه گذشته است. از روز‌های نزدیک به ازدواج حضرت امیر (ع) تا روز‌های بعد از شهادت حضرت «زهرا (س)». هر آنچه از زندگی مشترک، نبرد‌ها و روزگار به‌طرزی پراکنده در منابع شیعه و سنی ثبت شده است، از دید نویسنده دور نمانده و در تلاشی هوشمندانه با اتکا و ارجاع بر بیش از ۱۲۰ منبع متقن، تصویری روشن و یک‌پارچه از زندگی مولی‌الموحدین در رمان حیدر گردآوری کرده است. @ketabkhanemadarane
🌀بخشی از کتاب از جنگ بدر که برگشتیم، بقیه دهه دوم ماه را در مسجد معتکف شدیم. غوغایی در دلم به پا بود. دوست داشتم فاطمه، خانم خانه‌ام باشد و من سایه سرش. همیشه حتی در سخت‌ترین دقایق جنگ هم با ترس بیگانه بودم؛ اما آن روزها چه‌چیزی جسارت را در من ذوب کرده بود، نمی‌دانم؟ هرچه با خودم کلنجار می‌رفتم، نمی‌توانستم پا پیش بگذارم. باز مرور کردم آن روزی را که پیامبر پرسیدند: «نمی‌خواهی ازدواج کنی؟» از لحنشان معلوم بود که یعنی خوب است یکی از دختران قریش را برایت بگیرم. سکوت کردم. نمی‌خواستم فاطمه را از دست بدهم.۹ فاطمه به سن ازدواج رسیده بود. خواستگارهایش مال‌ومنال داشتند و اسم‌ورسم. ابوبکر دخترش عایشه را تازه به عقد پیامبر درآورده بود. انتظار شنیدن جواب رد نداشت؛ اما شنید، همچنین عمر و عبدالرحمن‌بن‌عوف. وضع مالی عبدالرحمن و عثمان‌بن‌عفان، نسبت به بقیه بهتر بود. چنان مهریه را بالا گرفته بودند که همه می‌گفتند: پیامبر فاطمه را به یکی از آن دو می‌دهند.۱۰ من در مقایسه با آن‌ها وضعیت مالی خوبی نداشتم. از روزی که به مدینه آمده بودیم در مزرعه مردی یهودی کار می‌کردم تا دستم جلوی انصار دراز نباشد. روزها با تنها شترم برای نخلستان‌ها آب می‌بردم، دست‌هایم تاول می‌زد و پینه می‌بست؛ اما می‌ارزید...... با همه این‌ها، مصمم شدم پا پیش بگذارم. کهنه عبایم را تن کردم و رفتم خواستگاری. آن روزها تنها دارایی‌ام از مال دنیا شمشیر و زره و همان یک شتر بود. @ketabkhanemadarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا