eitaa logo
یک کتاب خوان معمولی
135 دنبال‌کننده
199 عکس
21 ویدیو
5 فایل
اینجا درمورد کتابهایی که خوانده‌ام مینویسم، نظراتِ یک کتاب خوان معمولی اینجا هستم @raziyehtaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفِ جناب فرهانیان نسبت به کانالِ قِنج و مِنج و جمع و جور بنده😁
هدایت شده از هُرم
یک کتاب خوان معمولی می‌شناسم که کتاب‌های خوبی می‌خواند و کتابها را خوب هم معرفی می‌کند. این کتاب‌ها بخشی از آن پیشنهادها ست. https://eitaa.com/ketabkhanemamoli
نام تصویر سازش را نمیدانم اما گمان میکنم حال و احوالش شبیه من بوده که این طرح را زده، شبیه کسی که قلبش درون سینه‌اش مثل پرنده ای که فصل مهاجرتش فرا رسیده اما باید در قفس باشد بال بال میزند. خوش به حال طراحش که چنین امیدوارانه دریچه را باز کرده و طعم رهایی را چشیده ... خوش‌به حالِ پرنده های آزاد!
فیودور داستایفسکی گفت: «ما همه از شنل گوگول درآمده‌ایم.» یک داستان کوتاه که همه‌ی عناصر داستان نویسی را دارد همین!
آرش صادق بیگی در یک پادکست تعریف میکرد که دیداری داشته با اصغر عبدالهی در اواخر عمرش. اواخر یعنی آنجایی که آدم می‌داند فرصتی ندارد، همانجا که کم کم می افتد به تکاپوی حلالیت طلبیدن یا انجام دادنِ کارهای نکرده یا وصیت کردن و این طور چیزها. صادق بیگی که از مریدانِ عبدالهی بوده در کافه روبه رویش می‌نشیند تا حرفی بزند، مثلا دلداری بدهد یا همدلی کند(چون عبدالهی سرطان داشته و خودش هم میدانسته) بغض امانی برای این کارها به صادق بیگی نمیدهد. استادش اما رهاتر، آرام‌تر، و سبکبال‌تر از آن چیزی بوده که صادق بیگی تصورش را میکرده، استاد رو می‌کند به شاگرد خوبش و می‌گوید: نگران من نباش، من حسرت چیزی را ندارم! من با همین جای این گفت و گو کار دارم، همین جا که لابد عبداللهی خیره مانده به چشم‌های صادق بیگی و یک جرعه از قهوه‌اش را نوشیده و گفته:(حسرت چیزی را ندارم) آدم باید خیلی پاک، درست و با سروسامان زندگی کرده باشد تا خیال جمع و خاطر آسوده باشد که حسرت چیزی به دلش نمانده و این طور آماده‌ی مرگ است. این بی حسرتی و بی عقده بودنِ عبداللهی در این کتابش کاملا پیداست، ذره ذره تجربه هایش را ریخته روی کاغذ تا همه بدانند و بفهمند. این میزان از دقت و توجه برای انتقال تجربه فقط از آدمی مثل اصغر عبداللهی بر می آید و بس! . . .
یک اثر خوب با نثری روان، جذاب و کم نظیر ضد قهرمانی که منصور علیمرادی در تاریک ماه ساخته و پرداخته بشدت باور پذیر است و راز این باور پذیری هم استفاده از تجربه‌ی زیسته در نوشتن است. این رمان که در دسته‌ی رمان‌های رئالیستی قرار می‌گیرد، میتواند شما را به دنیایی دور ببرد دنیای که کمتر آن را دیده یا شنیده ایم اما با هنرِ نویسنده می‌توانیم جهانِ میر جان یا همان ضد قهرمان را تصور کنیم و از خواندن داستانش لذت ببریم. . . .
اگر هنوز مشغول خرید از نمایشگاه هستید و به دنبال یک رمانِ درست و حسابی می‌گردید سگ سالی را به لیست خریدتان اضافه کنید و یا به دوستانتان بگویید برایتان هدیه بخرند😁 (ممنونم از نعیمه که برایم این کتاب را خرید😎) این کتاب را بخوانید تا با چهره ای دیگر از انسان مواجه شوید! با نگاهی نو که نویسنده زحمتش را کشیده، با خلق دنیایی در طویله! سگ سالی‌ را حتما بخوانید😊
گوش کنید و لذت ببرید😊
هدایت شده از [ هُرنو ]
مسافر چهارم.mp3
20.27M
نمایش‌نامه خوانی اپیزود چهارم مسافر چهارم: گلین استادجعفر نقش‌خوان: آواز: مرحوم {امشب جبل‌النور، نوربارون می‌شه...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را...
سعیده خیلی درست گفته، منم باهاش موافقم😔
کتابِ این جا همه‌ی آدم ها اینجوری اند را به توصیه‌ی محمد طلوعی خریدم، این کتاب شامل شش داستانِ بلند است که نویسنده هایشان جوایز مهم ادبی برده اند و این یعنی شما شش داستانِ درجه یک می‌خوانید. داستانهایی که ته مغزتان می‌ماند و رهایتان نمیکند. مهم نیست داستان در مورد زنی تنها باشد یا پیرمردی که فراموشی گرفته یا حتی پسری نوجوان و یا خانواده ای اهل چین و استاد دانشگاهِ گرفتار شده، هر داستان قابلیت این را دارد که شما را تا ساعتها درگیر نگه دارد. (توصیه: داستانِ مردی با کت و شلوار مشکی را نیمه های شب نخوانید😅)
امروز در جمعی بودم که از چالشِ چند از چند گفته شد نقد شد و حتی کوبیده شد! بعد از آن جلسه توی وقت استراحتِ کوتاهی که داشتم یک ورِ مغزم گفت: راضیه چرا میخوای صدتا کتاب بخونی؟ که چی بشه؟ که همه بگن وای چه کتابخون؟ یا اینکه خودت به خودت ببالی و مغرور بشی؟ ورِ دیگرم خوب گوش داد و تحلیل کرد تمام آن لحظاتی که عذاب وجدانِ کتابهای نخوانده آزارم میداد را جلوی چشمم آورد و گفت: تو برای خودت می‌خونی، برای رشد، برای بهتر زندگی کردن، مهم نیست حتی اگر به صد نرسی مهم تلاشی‌ست که برای رشد داشتی مهم زمان‌هایی‌ست که به بطالت طی نشد، مهم وقت‌های کم و کوتاهی‌ست که با کتاب پر شد. ارزشش را دارد!
دوستان جدیدی که تشریف آوردن به کانال بنده خیلی خوش آمدید😊 اگر دلتون نشانگرِ کتابی می‌خواد که خاص و متفاوت باشه بهم اطلاع بدین😉
عالیه عطایی نویسنده‌ی ایرانی افغانستانی‌ست که کافور پوش اولین رمانِ اوست. یک مونولوگ ِ طولانی و گاهی هم حتی خسته کننده! عالیه عطایی جسارت کرده رمان را از زبانِ یک مرد نوشته، برای رهایی از نقد منتقدان یا پیش بردِ داستانش(نمیدانم) ویژگی‌های زنانه به شخصیتش بخشیده و این است که ما هر بار می‌خواهیم ایرادی از لحنِ زنانه‌‌ی راوی بگیریم با خودمان می‌گوییم راستی این مردِ مرد نیست! البته که داستانی با شخصیتی متفاوت خلق کرده، حرف‌های نویی از هویت و اصالت و... زده اما آنچه ممکن است سیمِ اتصالِ شما را با این رمان قطع کند، پراکنده گویی های راوی است که البته در ساخت شخصیت کمک کرده ولی میتواند حوصله سر بر و خسته کننده باشد.
این حالِ این روزهایِ ماست، ما یعنی منو زهرا زهرا را در تلگرام دنبال کنید خوش سلیقه‌ست در انتخابِ آهنگ و خودافشایی های جذابی دارد😁 https://t.me/akharinotoboos بزنید روی لینک اگر تلگرام دارید
مرثیه ای بر یک رهایی کتابی‌ست عمیق و پر محتوا که در فرم ضعیف است! بی غیر از دو سه مورد از روایت‌ها که درست و اصولی هستند مابقی بیشتر گزارش‌اند تا روایت‌. اما این نقطه‌ی ضعف دلیل بر آن نشد که کتاب را کنار بگذارم و ادامه ندهم، خواندنِ ماجراهای کتاب بیشتر از آنکه مرا به فکرِ جدایی و طلاقِ آدمها فرو ببرد، برد به دنیای وسیع‌ِ تربیت! جایی که ما پدر مادرها حضور داریم و خدا می‌داند چه نقش پر رنگ و اساسی در زندگیِ آینده و خوشبختی بچه هایمان داریم.
هدایت شده از کلمه
از لحاظ روحی نیاز دارم درِ کمدم رو بازکنم، چشمم رو ببندم، به صورت رندم دست بذارم روی یکی از این لباس‌ها و بعد بپوشم. ۰۳/۳/۱۶ @kalamehh