eitaa logo
کتاب رسان 📚
22هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1هزار ویدیو
100 فایل
توزیع کتاب‌های شاخص تا #۲۰_درصد_تخفیف با ارسال #کم_هزینه کشوری سفارش کتاب @sefaresh_ketab پیشنهادات @javadyarahmadi خرید سریع و مستقیم از: www.ketabresan.net مشهد: نبش شهید صادقی ۱۹ ، مجتمع تابان ، طبقه منهای یک واحد ۹ و ۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 کار و درس و زندگی 🔸 پدرش از منبرى‌هاى معروف خراسان بــود. هنــوز پنــج ســالش تمــام نشــده بــود کــه درگذشــت، امــا پــدر، دو پســر و دو دختــرش را طــورى تربیــت کــرده بــود کــه بــا ســختى آشــنا بودنــد و نازپــرورده نبودنــد. 🔹سید ابراهیم تابســتان‌ها بــراى خــودش کار و کاســبى راه انداختــه بــود؛ از دستفروشــى در خیابان‌هــاى منتهــى بــه حــرم امــام رضــا علیه الســلام تــا کار طاقــت فرســا در مرغــدارى. بعدهــا کــه طلبگــى را انتخــاب کــرد هــم تابســتان هایــش را بــه کار مى‌گذرانــد. خــرج و مخــارج خانــه و پــول کتاب‌هــاى درســى‌اش را از ایــن راه بدســت مــى‌آورد. آن روزهــا زندگــى کــردن بــا ۵ تومــان شــهریه ســخت بــود. دیــر بــه دیــر مى‌توانســت بــراى مــادر و خواهــرش گوشــت و برنــج بخــرد. هــر از چنــد گاهــى کــه حــق الزحمــه خوبــى بــه دســتش مى‌رســید کمــى گوشــت مى‌خریــد و بــه خانــه مى‌بــرد. 📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۷
💠 گره‌گشایی از کار ولی نعمتان انقلاب 🔸 تـازه انقـلاب شــده بـود و اقتصـاد کشـور رونق لازم را نداشــت. عـده‌ای هم از روســتاها بـــه شـــهرها آمـــده بودنـــد و بـــه دنبـــال کار بودنـد. پیاده روهــای اصلــی کــرج پــر شــده بــود از دسـت فروش‌هایی کــه عبــور و مــرور مــردم را بــا مشــکل رو بـه رو کــرده بودنــد. 🔹 ایــن گــره را بــاز کــرد، امــا نـه بــا دنــدان، بلکـه بـا دسـت! دســتور داد، جایی را بــرای دسـت فروشـ‌‌ـها پیــدا کننــد تـا بـه آنجــا منتقــل شــوند. بــا ایــن کار هــم زندگــی و رفــت و آمــد مـردم راحـت شـد، هــم دسـت فروشهای مســتضعف از کار بیــکار نشــدند. آن روزهـا امام به مسـئولین ســفارش کــرده بــود کــه اینهـا ولـی نعمتـان انقـلاب هسـتند. 📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۸
💠 بالاتر از قانون! 🔺 ماجرای شهید رئیسی و آقای خلخالی 🔸 از طــرف آقای خلخالــی حکــم داشــتند تــا بــا قاچاق مــواد مخــدر مبــارزه کننـد. سـلاح داشــتند و بـه هیـچ قانــون و رویــه ای اهمیت نمی‌دادنــد. تحــت عنــوان ‌دادگاه ویــژه مبــارزه بــا مــواد مخــدر جــاده را مـی‌بســتند، خودروهــا را می‌گشــتند و هـر کـــس را کــه می‌خواســـتند دســـتگیر و گاهـــی اوقـــات اجـــرای حکـــم می‌کردنـــد. تعــدادی از مســئولین نیــز از آنها حمایــت می‌کردنــد. 🔹 امــا جــوان بـر سـر قانــون بـا کسـی تعـارف نداشـت. رفـت خدمـت آیت الله قدوســی بــرای شـکایت. ایشـان گفت کــه ایـن مسـئله در جاهــای دیگــر کشــور هـم بــه وجود آمــده و قـرار اســت بـا امـام مطـرح کند. امـا گفـت کـه قضیــه کــرج را شــخصا حـل خواهـد کــرد. بـه محـل تجمــع آن‌هــا رفــت و اسلحه‌شـان را ضبط کرد و افــراد متخلــف را تحویــل دادگاه انقـلاب داد. آقــای خلخالـی زنـگ زد بـــرای بازخواسـت. 🔸 پرســید: «شــما اقــدام کردیـد بــه گرفتـن اعضـای این دفتـر؟» سید ابراهیم گفـت: «بلـه»! خلخالــی بــا عصبانیـت جــواب داد: «بالاتــر از تـو هـم نمـی‌توانــد ایـن کار را انجــام بدهــد.» ســید ابراهیـم بــا صدایـی مطمئــن و آرام گفـت: «مـن ایــن کار را کـــردم و شـــد و بــه بالاتـــر از مــا هــم ســـلام برســـانید، اگر در کــرج مــن مسـئول هسـتم و نمی‌گــذارم کار غیرقانونــی انجـام بشــود». این حرکت، شــاید اولیــن مقابلــه جــدی بــا اقدامــات خودســرانه در کشـور بـود. 📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۱۷
💠 اتاق خدمت 🔸 داشــت در اتـاق ریاسـت سـازمان بازرسـی کـه تـازه تحویـل گرفتـه بـود راه میرفـت کــه پایش به پارگی موکت کف اتــاق گیــر کــرد. ســریع بلنــد شــد و خـودش را جمـع و جـور کــرد و گفــت: «ایـن اتـاق محـل رفـت و آمـد مـردم اســت. بگـو بیاینـد موکـت را بکننـد و بردارند.» یکــی از همــکاران پیشــنهاد داد: بهتــر اســت بگوییــم بیاینــد اتــــاق را بازســازی کننــد و موکــت جدیــد هــم بزننــد.» 🔹 بــه چشــمانش خیــره شــد و بــا لحــنی جـدی گفــت: «بچه های ســازمان بـه نـان شبشــان محتـاج هسـتند. آن وقــت مــن بیایــم ایـن اتــاق را بازسـازی کنـم؟»! ده ســال بعــد کــه ســازمان را تحویــل داد، کل ســاختمان نــو نــوار شـده بــود مگر اتـاق خــودش؛ بــدون موکــت و کامــلا ســاده. 📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۲۵
💠 فراتر از یک دیپلمات 🔸 رئیســی در دوره ریاسـت آیت الله هاشــمی شــاهرودی بـر قـوه قضاییه، ۵ ســال پشـت سـر هـم در جمــع ســفرا و نماینــدگان ایــران در کشــورهای خارجــی دربـاره مسـائل کلان جهانی ســخنرانی می کرد. هـــر کـــدام از ایـــن افـــراد هـم در حـــوزه روابـــط بیـن الملـــل بـــرای خــود رجلـی بــه حسـاب می‌آمدنــد. 🔹بــا ایــن حــال، صحبت هـای او برای تعییـن سیاســت مناسـب نســبت بــه مناطــق مختلـف جهـان بـه حـدی بـا واقعیـت همخوانـی داشــت کــه همــه حضــار می‌گفتند: رئیسـی ایــن نــکات را از کجــا مـی‌داند؟ 📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۵۳
💠 کار و درس و زندگی 🔸 پدرش از منبرى‌هاى معروف خراسان بــود. هنــوز پنــج ســالش تمــام نشــده بــود کــه درگذشــت، امــا پــدر، دو پســر و دو دختــرش را طــورى تربیــت کــرده بــود کــه بــا ســختى آشــنا بودنــد و نازپــرورده نبودنــد. 🔹سید ابراهیم تابســتان‌ها بــراى خــودش کار و کاســبى راه انداختــه بــود؛ از دستفروشــى در خیابان‌هــاى منتهــى بــه حــرم امــام رضــا علیه الســلام تــا کار طاقــت فرســا در مرغــدارى. بعدهــا کــه طلبگــى را انتخــاب کــرد هــم تابســتان هایــش را بــه کار مى‌گذرانــد. خــرج و مخــارج خانــه و پــول کتاب‌هــاى درســى‌اش را از ایــن راه بدســت مــى‌آورد. آن روزهــا زندگــى کــردن بــا ۵ تومــان شــهریه ســخت بــود. دیــر بــه دیــر مى‌توانســت بــراى مــادر و خواهــرش گوشــت و برنــج بخــرد. هــر از چنــد گاهــى کــه حــق الزحمــه خوبــى بــه دســتش مى‌رســید کمــى گوشــت مى‌خریــد و بــه خانــه مى‌بــرد. 📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۷