💠 اتاق خدمت
🔸 داشــت در اتـاق ریاسـت سـازمان بازرسـی کـه
تـازه تحویـل گرفتـه بـود راه میرفـت کــه پایش
به پارگی موکت کف اتــاق گیــر کــرد. ســریع
بلنــد شــد و خـودش را جمـع و جـور کــرد و
گفــت: «ایـن اتـاق محـل رفـت و آمـد مـردم
اســت. بگـو بیاینـد موکـت را بکننـد و بردارند.»
یکــی از همــکاران پیشــنهاد داد: بهتــر اســت
بگوییــم بیاینــد اتــــاق را بازســازی کننــد و
موکــت جدیــد هــم بزننــد.»
🔹 #سید_ابراهیم بــه چشــمانش خیــره شــد و بــا
لحــنی جـدی گفــت: «بچه های ســازمان بـه
نـان شبشــان محتـاج هسـتند. آن وقــت مــن
بیایــم ایـن اتــاق را بازسـازی کنـم؟»!
ده ســال بعــد کــه ســازمان را تحویــل داد،
کل ســاختمان نــو نــوار شـده بــود مگر اتـاق
خــودش؛ بــدون موکــت و کامــلا ســاده.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۲۵
#برش
#شهید_خدمت
💠 فراتر از یک دیپلمات
🔸#ســید_ابراهیم رئیســی در دوره ریاسـت آیت الله
هاشــمی شــاهرودی بـر قـوه قضاییه، ۵ ســال
پشـت سـر هـم در جمــع ســفرا و نماینــدگان
ایــران در کشــورهای خارجــی دربـاره مسـائل
کلان جهانی ســخنرانی می کرد. هـــر کـــدام
از ایـــن افـــراد هـم در حـــوزه روابـــط بیـن
الملـــل بـــرای خــود رجلـی بــه حسـاب میآمدنــد.
🔹بــا ایــن حــال، صحبت هـای او برای
تعییـن سیاســت مناسـب نســبت بــه مناطــق
مختلـف جهـان بـه حـدی بـا واقعیـت همخوانـی
داشــت کــه همــه حضــار میگفتند: رئیسـی
ایــن نــکات را از کجــا مـیداند؟
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۵۳
#برش
#شهید_خدمت
💠 نماینده همه اهل سنت و شیعه
🔸ســـنى و شـــیعه نـــدارد؛ او تقریبـــا به
تمـــام روســـتاهاى خراســـان جنوبـــى
ســـر زده و بــــا مردمانــــش نشســــت و
برخاســــت داشــــته. بــــراى همیــــن
اســــت کــــه تقریبــــا کل اســتان
مى شناســندش و رأى او در انتخابــات
خبــــرگان، از همــــان روز اول رقابــتهــاى
انتخاباتــــى همیشــه قطعــى بــوده
و هســت. در سرکشـــىهایــش بـــه
روســـتاهاى اســـتان، بارهـــا پیـــش
آمـــده کـــه اهـــل ســـنت بــــه او
اقتــــدا کردنــــد و پشــــت ســــرش
نمــــاز خواندنــــد.
🔹بــــس کــــه قبــــول
دارنــــد #آقــا_سیدشــــان را. اگــــر کمــى
دیرتــــر هــم مىرســــید، بــــدون تأمــل
بــه امــــام جماعــت اهــــل ســــنت
اقتــــدا مىکــــرد.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۵۵
#برش
#شهید_خدمت
💠 اول تحقیق بعد اقدام قاطع
🔸زمانــی کــه آقــای رئیســـی کــم و کســری در
اموال آســتان قدس را دید، مســئولین مربوطــه
را بازخواسـت کردنـد. چندمــاه هـم بــه تیــم
تحقیقاتــی فرصـت داد کــه مدارک و اطلاعات
موثقـی پیـدا کنند. آقای رئیســی نمیخواســت
بــدون تحقیـق و تهیــه مـدرک، وارد کار بشـود
و تیــم قبــل از خودشـان بی حرمــت بشـوند.
🔹چنــــد مــــاه صبــــر کردنــــد. سیســــتم
اطلاعاتـــی کار کــرد؛ خــود دســت اندرکاران
شـــرکت هــم همـــکاری کردنــد و حرمتها
را نگـــه داشـــتند. امـا وقتـی بـه او گفتیم همه
ایـن تـلاشهایـی کـه کـردهایـد و تذکرهایـی
کــه داده ایــد هیــچ ثمــری نداشــته و شــخص
متخلــف بایــد محاکمــه شــود، دیگــر صبــر
نکــرد. وقتــی بــه یقیــن رســید اقــدام قاطــع
کـرد و کسـی کـه سـالهـا در آسـتان قـدس
در بالاتریـن رده فعالیـت مـیکـرد را بـا دلیـل
و مـدرک کافـی بـه قـوه قضاییـه معرفـی کـرد.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۵۷
#برش
#شهید_خدمت
💠 در فکر آخرت
🔸آقــای رئیســی اهـل زد و بنــد و معاملـه نبـود.
همیشــه بــر اســاس آنچــه کــه بتوانــد در
روز قیامــت پاســخ بدهــد، عمــل مـی کــرد.
بــه دلیــل موقعیـتهایــی کــه داشــت،
میتوانســت بـدون تخلــف، اموالــی را بـه دسـت
آورد ولــی هیچوقــت ایـن کار را نکــرد. شـاید
در دنیــا هیچوقـت جلویـش را نمیگرفتنـد، امـا
همیشــه بـــه فکــر آخـــرت بـــود.
🔹در دوران دادسـتانی مسـتاجر بـود.
مدتــی بعــد از ازدواج
خانــه ای در قــم خریــد و خانــواده را بـه قـم
بــرد. وقتــی سرپرســت دادگاه انقـلاب در اوین
شــد، خانواده را به تهــران آورد و بــرای مـدت
کوتاهـی در تجریـش سـاکن شـد. بعـد از آن هـم
بـه یــک آپارتمـان سـاده بیـن خیابـان فاطمـی
و حجــاب رفـت.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۵۹
#برش
#شهید_خدمت
💠 ژست عکاسی
🔸 آمـده بـود بازدیـد مناطـق عملیاتـی شـــلمچه.
داشـــتیم قـــدم مـی زدیـــم کـــه یکـــی از
رفقـــا آهســته بــه مـن گفــت: حــاج آقـا رو
بکــش بـه سـمت ســیم خاردارهـا تـا بتونـم یه
عکـس خـوب خبـری ازشـــون بگیـرم. آقـای
رئیسـی حـرف هایمـان را شـنید. بـرای همیـن
چرخیــد و راهــش را عــوض کــرد
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۶۱
#برش
#شهید_خدمت
💠 پیگیری شخصی
🔸پیــامهــای مردمــی کــه از طریــق کانــال
تلگــرام بــه دســتش مــیرســید، دو
بخــش داشــت. بخشــی مربــوط بــه
درخواســت مــردم بــرای دریافــت غــذای
حضرتــی کــه بــه دســتور او فیــش غــذا
در اختیارشــان گذاشــته مــیشــد و بخــش
دوم پیــامهــای درخواســتهاى خــاص
بــود. خیلــى از کســانى کــه دچــار
محرومیــت و گرفتــارى بودنــد و امیدشــان
از همــه جــا قطــع شــده بــود بــه امــام
رضــا علیــه السـلام متوســل شــده
بودنــد. از زنــان سرپرســت خانــوار بــا
فرزنــدان یتیــم تــا مــردم کــه در بــه در
دنبــال کار مــىگشــتند.
🔹بــه مســئول کانــال دســتور داده بــود
ایــن پیــامهــا را وارد سیســتم اداری نکنــد
تــا یــک وقــت دیــر رســیدگی نشــود.
خــودش شــخصا بــه تــک تــک آنهــا
رســیدگی مــیکــرد و آن قــدر پــیگیــر
بــود تــا مشــکل حــل شــود.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۶۱
#برش
#شهید_خدمت
💠 پیگیری شخصی
🔸طبـق اصـل ۴۹ قانون اساسـی، اختیـار امـوال
بــدون صاحــب و مجهــول المالــک دســت او
بــود. تمــام ایــن امــوال حکــم عــام را داشــتند
و او اجــازه دخــل و تصــرف در آنهــا را داشــت.
امـا از مـال دنیـا فقـط یـک آپارتمـان دارد کـه
شــراکتی و قســطی خریــده؛ بــا یــک زندگــی
عــادی و معمولــی مثــل همــه مــردم
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۶۷
#برش
#شهید_خدمت
💠 نظارت بر سازمان
🔸بعــد از دیــدار عمومــی کــه رهبــری بــا
کارکنـان سـازمان بازرسـی داشـت، در ملاقاتـی
خصوصــی، رهبــری بــه او پیشــنهاد داد در
ســازمان کــه مرجــع عالــی نظارتــی اســت، از
خودشــان هــم غافــل نشــوند و بخشــی هــم
بــرای نظــارت درون ســازمانی راه بیاندازنــد تــا
بــه کار بازرســان و کارشناســان نظــارت کنــد.
🔹 سـرش را پاییـن انداخـت و گفـت کـه شـش
ماهــی اســت چنیــن بخشــی در ســازمان راه
انــدازی شــده تــا عملکـرد نیروهــا بــه صــورت
نامحســوس ارزیابــی شــود و گــزارش بخــش
مربوطـه را بـه مقـام معظـم رهبـری نشـان داد.
لبخنـدی روی لـب هـای رهبـری نشسـت و از
ایــن تدبیــر بــه جــا تشــکر کــرد.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۷۳
#برش
#شهید_خدمت
💠 اصل شایسته سالاری
🔸وقتـی بـه ریاسـت سـازمان بازرسـی کل کشـور
منصــوب شــد، چنــد نفــر از مدیــران ســازمان
کـه گرایـش هـای سیاسـی مخالـف او داشـتند،
نگــران اخــراج و برکناریشــان بودنــد. امــا او بــا
علـم بـه نـگاه سیاسـی آنهـا، در تمـام ده سـال
ریاسـتش بـر سـازمان از تـوان آنهـا بهـره بـرد.
عمــلا معتقــد بــه شایســته ســالاری بــود؛ نــه
فقـط در شـعار!
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۷۷
#برش
#شهید_خدمت
💠 سید ابراهیم مردمی
🔸هیــچ وقــت از مــردم جــدا نبــود.
چــه در دوران طلبگـی اش چـه در دوران مسـئولیتش.
همیشـه در اجتماعـات مردمـی و نمـاز جمعـه و
جماعـت حاضــر بــود و همیشــه هــم بــا مــردم بــود.
اطلاعاتــش از مســائل کاری و مســائل جامعــه
از راه همیـن ارتباطـات مردمـی بـود؛ نـه فقـط
دسـتگاه هـای اطلاعاتـی. در سـازمان بازرسـی
یــک روز در هفتــه را اختصــاص داده بــود بــه
دیدارهــای مردمــی.
🔹مــردم از قبــل ثبــت نــام
مــی کردنــد و ســه شــنبه هــا بــرای بررســی
مشکلاتشـان دعـوت مـی شـدند. گاهـی روزهـا
تــا ۱۵۰نفــر بــه دیدنــش مــی آمدنــد. حــرف
همـه را مـی شـنید و تـا جایـی کـه از دسـتش
بــر مــی آمــد مشکلشــان را حــل مــی کــرد.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۷۹
#برش
#شهید_خدمت
💠 پرکار همچون جوانان
🔸 در یکــی از برنامــه هــای ســخنرانی آقــای
رئیسـی کنـار یکـی از محافظـان نشسـته بـودم.
وقتــی آقــای رئیســی بــرای ســخنرانی رفــت
پشــت تریبــون، بــه محافــظ گفتــم کاش یــک
صندلــی مــی گذاشــتید تــا آقــا ســید نشســته
ســخنرانی کنــد.
🔹گفــت: بــه ســر و رو رویــش
نــگاه نکــن. فقــط ریــش هایــش ســفید شــده؛
هنــوز جــوان هســتند و پرشــور. بعــد بــا خنــده
گفــت: مــا از دســت ایشــان پیــر شــدیم؛ حــاج
آقـا از ۵صبـح تـا ۱۱شـب مشـغول کار هسـت.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۸۱
#برش
#شهید_خدمت
💠 فراتر از یک دیپلمات
🔸 ســید ابراهیم رئیســی در دوره ریاسـت آیت الله
هاشــمی شــاهرودی بـر قـوه قضاییه، ۵ســال
پشـت سـر هـم در جمــع ســفرا و نماینــدگان
ایــران در کشــورهای خارجــی دربـاره مسـائل
کلان جهانی ســخنرانی می کرد. هـــر کـــدام
از ایـــن افـــراد هـم در حـــوزه روابـــط بیـن
الملـــل بـــرای خــود رجلـی بــه حسـاب میآمدنــد.
🔹 بــا ایــن حــال، صحبت هـای او برای
تعییـن سیاســت مناسـب نســبت بــه مناطــق
مختلـف جهـان بـه حـدی بـا واقعیـت همخوانـی
داشــت کــه همــه حضــار می گفتند: رئیسـی
ایــن نــکات را از کجــا مـی داند؟
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۵۳
#برش
#شهید_خدمت
💠 پیــکان رئیس سازمان بازرسی کل کشور
🔸 بعــد از جلســه پرســش و پاســخ دانشجویى
در دانشــگاه شــریف از ســالن بیــرون آمــد.
چنــد نفــر از دانشــجوها خودشــان را بــه
همراهانــش رساندند و پرسیدند: ماشــــین
آقــــاى رئیســــى کــــو؟ گفتند: همیــــن
پیــکان!دانشــجوها بــا تعجــب گفتنــد
جــــدى؟! همیــن؟! بــاورش برایشــان
خیلــى ســخت بــود.
🔹بعـــد چنـــد نفـــر
بـــه کنایـــه از ماشـــین دیگـر دولـــت
مـــردان شـعار دادنـــد: »بیت المـال حیـا
کـن، مسـئولانو رهـا کـن«!، آن موقـع،
اسـتاندار تویوتـــا کریســـیدا داشـــت! موقــع
خداحافظــى بحـــث عـوض شـد و شـروع
کردنـد بـه تعریـف و تمجیــــد از آقــــاى
رئیســــى و روبوســى
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۴۹
#برش
#شهید_خدمت
💠 سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
🔸فــردای دیـــدار دانشـــجویی در دانشــگاه شــریف
روزنامـــه ابـــرار آن موقـــع شــیطنت و کـم لطفـی
کـرد و نوشــت آقای رئیســی برای جلســه پرســش
و پاســخ در خصـوص ســازمان بازرســی به دانشـگاه
رفتــه بـود کـه دانشــجوها بـا شـعارِ «مسـئولان حیـا
کنیــد، بیـت المـــال رو رهـــا کنیـــد» ایشـــان را
بدرقــه کردنــد!
🔹بعــد از ایــن ماجــرا رفتــم با مدیـر مسـئول روزنامه
صحبت کردم. بــه او گفتــم لااقــل یــه جـو انصاف
داشــته بـاش؛ بـــه قـــول امـــام حســـین (علیـه
السلام) اگـــه دیـــن نـــداری آزاده بـــاش. جلـــو
چشـــم مــن ایـــن اتفاقـات افتــاده؛ ماشـین آقـای
رئیســی پیــکان بــوده و ایـن شــعارها در حمایـت از
آقــای رئیسـی بـود.
او هــم گفــت یکـی از بچه های مــا شـیطنت کـرده
اسـت. بعـد هـم عذرخواهـــی کـــرد. من پـس از آن
رفتـــم پیــش آقـــای رئیســی و ماجــرا را تعریــف
کــردم.
🔺بـا آرامش گفـــت: «در بیابـــان گـــر بـــه شـــوق
کعبـــه خواهـــی زد قــدم / ســـرزنش ها گـر کنـد
خــار مغیــان غــم مخــور» و گفــت: «مــا عـددی
نیســتیم؛ دیگــران رفتن سـینه ســپر کردند و شـهید
شــدند مـن یک بچـه ســرباز بیشــتر نیســتم، بگذار
ایــن را هــم بگــویند بـه کجــا بر می خــورد؟»
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۵۱
#برش
#شهید_خدمت
💠 از التهاب تا آرامش
🔸بعـد از قضایـای ۱۸تیـر ۷۸و شـلوغی دانشـگاه
هــا، دانشــگاه صنعتــی شــریف ســید ابراهیــم
را بــرای ســخنرانی دعــوت کــرد. گفتنـد بـا
محافــظ برویــد امــا قبــول نکــرد. میگفــت
دانشــگاه محفــل علمــی اســت و نبایــد بــا
رویکــرد امنیتــی برخــورد کــرد.
🔹آن هـــم در
اوج درگیـری هـای دانشــگاهی کـــه بیشـــتر
مســـئولین جرات نمی کردنــد بـــه دانشــگاه
هــا برونــــد. وقتــی رســید ســالن اجتماعــات
دانشگاه پـــر شــده بــود. دانشـــجوها شــعار
نمـی دادنـــد ولـــی فضـــا ملتهـــب بـــود.
آقــــای رئیســــی رفــت پشــــت تریبــــون؛
یکــی ســوالات را مــی خوانــد او جــواب مــی
داد، بعضــی از دانشــجوها هــم شــفاهی مــی
پرســیدند.
🔸آقــای رئیســی بــا آرامــش بــه همــه
سـوال هـا جـواب داد. تقریبـا دو سـاعتی طـول
کشــید. آرامــش آقــای رئیســی و پاســخ هــای
دقیـق و روشـنگرانه اش دانشـجوها را هـم آرام
کــرد.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۴۷
#برش
#شهید_خدمت
💠 دوران طلایی
🔸ســـید ابراهیــم همیشــه دنبـــال ایــن بــود
کــــه خــــودش شــناخت دقیقــی از مســائل
جــــاری در ســــازمان داشــته باشــد.
🔹 بــرای همیــن اشــرافش بــر مســائل دســتگاه هــای
مختلــف کشــور شــگفت آور بــود. وقتـــی در
جلســات هیــات دولت شــرکت می کــرد، بــا
چنــان تســلطی از آسـیب هـا و گلـوگاه هـای
فسـاد در وزارت خانـه هـا صحبــت مـی کــرد
کــه برخــی از اعضــاء مـی گفتنــد: رئیســی
خــودش یــک پـا وزیــر اسـت.
🔸ایــن اظهــار نظرهـای کامــلا تخصصـی و بـه
جــا آنقـدر اثرگـذار بـود کــه رئیـس جمهــور
وقــت، علیرغــم تفـــاوت ســـلیقه سیاســـی،
تعامـــل وســـیعی بـــا ســـازمان بازرسـی را
تعریــف کرد و اکثــر اوقـات، نظـرات، تذکـرات
و پیشــنهادات ســازمان را عینـا بـه وزارت-خانه
های مربوطــه بــرای پیگیــری منتقل می کرد.
بـه اعتـراف همـه متخصصــان، دوره مدیریـت
ســید ابراهیـم رئیســی، دوران طلایـی سـازمان
بازرســـی کل کشـور بـود
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۴۳
#برش
#شهید_خدمت
💠 حق برای حق دار
🔸در یکــی از دیدارهــای مردمــی بــه او گــزارش
دادنـد یکـی از مدیـران آمـوزش و پـــرورش بـا
ِ گـزارش خلاف واقـع بازرس ســـازمان، بــدون
هیــچ تقصیـری برکنار شـده.
آن قـدر پـیگیـری کرد تــا مشـخص شــد حـق
بـا مدیـر برکنار شده بوده است. بازرس سازمان را برکنار و
مدیــر را بـه جایـگاه قبلــیاش برگرداند.
ســید ابراهیــم رئیســی در هــر منصبــی کــه
حضـور داشـت، رویـه اش همیـن بـود. حـق را
بـه حـق دار مـی رسـاند. از ســازمان بازرســی
گرفتـه، تـا دادســتانی کل کشــور و معاونت اول
قــوه قضاییــه.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۴۱
#برش
#شهید_خدمت
💠 سه شنبههای مردمی
🔸ســه شــنبه هــر هفتــه روز خاصــی بــــود؛ روز
دیدارهــای مردمــی. در بعضــی از ســه شــنبهها
سـید ابراهیم، میــزش را بــه راهرو انتقــال می
داد و تــا شــب مـی نشســت تـا مـردم بیایند و
از مشکلاتشـان بگوینـد و گاهـی اوقات ســرش
فریـاد بزننـد!
🔹او هـم بـا کمـال آرامـش آنهــا را
مــورد لطــف قــرار مـیداد و قـول مـیداد کار
آنهــا را پیگیــری کنـد. واقعـا تا آنجــا کــه در
تـوان داشــت، پیگیـری می کـرد. گاهـی تعـداد
ایــن مراجعیــن بـه ۱۵۰نفــر در روز می رسـید
کــه بــا همــه آنهــا بــا روی بـاز برخـورد می
کــرد و حــرف هایشــان را میشــنید
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۳۹
#برش
#شهید_خدمت
💠 بیتعارف، حتی با رئیس جمهور
🔸 مســئول دفتــر رئیس جمهـور پشــت خـط بـود.
ســید ابراهیــم بیسـت ســاله، دادســتان کـرج،
تلفـــن را برداشــت. «شــما فلانــی را بازداشــت
کردیــد؟ رئیــس جمهــور دســتور مــی دهــد هــر
چه زودتر آزادش کنید.» در ذهنــش مــرور کــرد
و یـادش آمـد ایـن آقا تخلــف ســنگینی داشــته
و از نزدیـکان رئیـس جمهـور اسـت. بعـد گفــت:
«بــه آقـای #بنی_صدر ســلام بنــده را برسـانید و
بگویید این تصمیم دادســتان و قاضــی اســت و
هیـچ کـس حــق لغــو حکـم قاضـی را نـدارد.»
🔹مسـئول دفتـر رئیـس جمهـور کـه عصبانی شــده
بــود، بـا لحــن تنـدی خطاب بـه او گفت: «شـما
مــی فهمیــد چــه مــی گوییــد؟! ایـــن دســـتور
رئیــس جمهـــور اســـت.» او هــم بـــا آرامــش
همیشــگی جــواب داد: «ایــن خواسـته رئیـس
جمهـور، دخالـت در کار دادسـتانی اسـت و قانـون
بــه ایشــان چنیـن حقـی نمـی دهـد.» مسـئول
دفتــر کـــه از قاطعیــت او عصبانــی شــده بــود،
بــدون خداحافظــی ارتبــاط را قطــع کــرد و بنــی
صـدر هـم دیگـر پیگیـر آزادی آن فــرد نشـد.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۱۳
#برش
#شهید_خدمت
💠 توبیخ وزیر!
🔸مـدت کوتاهی از آغــاز بــه کارش در ســازمان
بازرســی نگذشـته بـود کــه بـا خبـر شـد یکـی
از بازرســان سـازمان را در حال تهیـه گـزارش از
وزارت بهداشـت کتک زده اند. پانـچ را بـه سـینه
بـازرس کوبیـده و زخمـیاش کـرده بودنـد. سـید
ابراهیــم فورا بــا وزیـر بهداشــت وقـت تمـاس
گرفــت و او را احضـار کـرد. توضیـح خواسـت و
جایــگاه ســازمان را بـه او یــادآوری کرد. وزیـر
قـول داد کـه دیگـر چنیـن اتفاقـی تکـرار نشـود
و تکـرار هـم نشـد
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۳۱
#برش
#شهید_خدمت
💠 گره گشایی از کار ولی نعمتان انقلاب
🔸تـازه انقـلاب شــده بـود و اقتصـاد کشـور رونق
لازم را نداشــت. عـده ای هم از روســتاها بـــه
شـــهرها آمـــده بودنـــد و بـــه دنبـــال کار
بودنـد. پیاده روهــای اصلــی کــرج پــر شــده
بــود از دسـت فروشهایی کــه عبــور و مــرور
مــردم را بــا مشــکل رو بـه رو کــرده بودنــد.
سید ابراهیم ایــن گــره را بــاز کــرد، امــا نـه
بــا دنــدان، بلکـه بـا دسـت! دســتور داد، جایی
را بــرای دسـت فروشــها پیــدا کننــد تـا بـه
آنجــا منتقــل شــوند. بــا ایــن کار هــم زندگــی
و رفــت و آمــد مـردم راحـت شـد، هــم دسـت
فروشهای مســتضعف از کار بیــکار نشــدند. آن
روزهـا امام به مسـئولین ســفارش کــرده بــود
کــه اینهـا ولـی نعمتـان انقـلاب هسـتند
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۱۱
#برش
#شهید_خدمت
💠 پرکار همچون جوانان
🔸در یکــی از برنامــه هــای ســخنرانی آقــای
رئیسـی کنـار یکـی از محافظـان نشسـته بـودم.
وقتــی آقــای رئیســی بــرای ســخنرانی رفــت
پشــت تریبــون، بــه محافــظ گفتــم کاش یــک
صندلــی مــی گذاشــتید تــا آقــا ســید نشســته
ســخنرانی کنــد. گفــت: بــه ســر و رو رویــش
نــگاه نکــن. فقــط ریــش هایــش ســفید شــده؛
هنــوز جــوان هســتند و پرشــور. بعــد بــا خنــده
گفــت: مــا از دســت ایشــان پیــر شــدیم؛ حــاج
آقـا از ۵صبـح تـا ۱۱شـب مشـغول کار هست.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۸۱
#برش
#شهید_خدمت
💠 کار و درس و زندگی
🔸 پدرش از
منبرىهاى معروف خراسان بــود.
هنــوز #ســید_ابراهیــم پنــج ســالش
تمــام نشــده بــود کــه درگذشــت، امــا
پــدر، دو پســر و دو دختــرش را طــورى
تربیــت کــرده بــود کــه بــا ســختى آشــنا
بودنــد و نازپــرورده نبودنــد.
🔹سید ابراهیم
تابســتانها بــراى خــودش کار و
کاســبى راه انداختــه بــود؛ از دستفروشــى در
خیابانهــاى منتهــى بــه حــرم امــام رضــا علیه
الســلام تــا کار طاقــت فرســا در مرغــدارى.
بعدهــا کــه طلبگــى را انتخــاب کــرد هــم
تابســتان هایــش را بــه کار مىگذرانــد.
خــرج و مخــارج خانــه و پــول کتابهــاى
درســىاش را از ایــن راه بدســت مــىآورد.
آن روزهــا زندگــى کــردن بــا ۵ تومــان
شــهریه ســخت بــود. دیــر بــه دیــر
مىتوانســت بــراى مــادر و خواهــرش
گوشــت و برنــج بخــرد. هــر از چنــد
گاهــى کــه حــق الزحمــه خوبــى بــه
دســتش مىرســید کمــى گوشــت
مىخریــد و بــه خانــه مىبــرد.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۷
#برش
#شهید_خدمت
💠 در فکر آخرت
🔸آقــای رئیســی اهـل زد و بنــد و معاملـه نبـود.
همیشــه بــر اســاس آنچــه کــه بتوانــد در
روز قیامــت پاســخ بدهــد، عمــل مـی کــرد.
بــه دلیــل موقعیـتهایــی کــه داشــت،
میتوانســت بـدون تخلــف، اموالــی را بـه دسـت
آورد ولــی هیچوقــت ایـن کار را نکــرد. شـاید
در دنیــا هیچوقـت جلویـش را نمیگرفتنـد، امـا
همیشــه بـــه فکــر آخـــرت بـــود.
🔹در دوران دادسـتانی مسـتاجر بـود.
مدتــی بعــد از ازدواج
خانــه ای در قــم خریــد و خانــواده را بـه قـم
بــرد. وقتــی سرپرســت دادگاه انقـلاب در اوین
شــد، خانواده را به تهــران آورد و بــرای مـدت
کوتاهـی در تجریـش سـاکن شـد. بعـد از آن هـم
بـه یــک آپارتمـان سـاده بیـن خیابـان فاطمـی
و حجــاب رفـت.
📚 کتابِ (سید محرومین)، ص ۵۹
#برش
#شهید_خدمت