eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
17.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ در13 فروردین ماه سال 1394 در 40 کیلومتری دمشق منطقه می‌شود؛ اما از آنجایی که معاون یگان موشکی بود، فرمانده‌اش یک قبضه موشک که ارزش مالی زیادی داشت به ایشان تحویل می‌دهد...... در آن موقعیت محاصره فرمانده‌اش از پشت بیسیم صدایش می‌کند که مصطفی خودت را عقب بکش...... در جواب می‌گوید، نمی‌توانم این وسیله است نمی‌خواهم خدشه‌ای به بیت‌المال وارد شود...... می‌گوید: آن را رها کن و خودت را نجات بده اما اصرار دارد که مراقب موشک باشد و بعد آخرین حرفش تنها این می‌شود: ..... و اینگونه می‌شود . همچون پرستویی عاشق با اصابت تیر به کمرش ندای را لبیک می‌گوید..... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ هیچ وقت شبش قضا نمیشد، با آقا مصطفی رفته بودیم عملیات زیر آتیش بودیم من کف خانه پناه آوردم، داشتم از ترس میلرزیدم گفت ها ترسیدی؟ گفتم ممممن؛ تتترسیدم نه..... خندید خیلی آرام کنار خانه نشسته بود وقتی به نگاه میگردم آرام می شدم، در عین حال خیلی شجاع بود..... سید ابراهیم گفت یکی بره مهمات بیاره؛ کسی بلند نشد جز مثل شیر از زیر آتیش رفت برای مهمات آورد...... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ 🎥 پیشنهاد دانلود.... 🍂🍁🍂 فیلمبرداری به همراه دوستان در کوچه های @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ هیچ وقت شبش قضا نمیشد، با آقا مصطفی رفته بودیم عملیات زیر آتیش بودیم من کف خانه پناه آوردم، داشتم از ترس میلرزیدم گفت ها ترسیدی؟ گفتم ممممن؛ تتترسیدم نه..... خندید خیلی آرام کنار خانه نشسته بود وقتی به نگاه میگردم آرام می شدم، در عین حال خیلی شجاع بود..... سید ابراهیم گفت یکی بره مهمات بیاره؛ کسی بلند نشد جز مثل شیر از زیر آتیش رفت برای مهمات آورد...... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ همنام و رفیق بود. . .... خیلی خوش سیما بود. روحش از سیمایش هم جذابتر بود. اهل افغانستان بود، ولی ساکن . محرم سال 93 توی حسینیه "مضیف العباس" باهاش آشنا شدم. خیلی ازش خوشم اومد. واسه همین یکی از بهترین چیزهایی رو که دوست داشتم، بهش هدیه دادم. کتاب "دیدم که جانم می رود". زندگی و خاطرات یک بار با هم رفتیم (س) قطعه 26 ردیف 94 شماره 9. سر مزار چند وقت بعد توی (س) دیدمش. حال و هوای عجیبی داشت. می گفت: همناممه. خیلی دوستش دارم. اگر قبولم کنه، باهاش رفیقم. خدا کنه اونم منو به عنوان رفیق بپذیره. می گفت: هر وقت که بتونم، پنجشنبه ها میرم سر مزارش. شاید ده باری رفته بود بهشت زهرا (س) سر مزار چند وقتی گذشت. شدیدا عشق به و در راه اسلام و شهادت پیدا کرده بود. خودش می گفت از# آقا_مصطفی گرفته. دیگه نتونست بمونه. هر جوری که بود آموزش دید و اعزام زد رفت برای دفاع از حرم و حریم اهلبیت (ع). فروردین 1394، چند روز بیشتر از 20 ساله شدن نگذشته بود، که خبر دادند پس از چندین ماه مبارزه علیه جنایتکاران و تکفیریهای داعش، در عملیات "بصری الحریر" مفقودالاثر شده.... سرانجام 10 ماه بعد، 7 بهمن 1394، پیکر مطهرش به آغوش خانواده بازگشت و همراه با 6 مدافع حرم افغانستانی و پاکستانی، بر دوش مردم قم تشییع شد و در گلزار شهدای (س) آرام گرفت. حالا دیگر مزار در بهشت زهرای تهران، و مزار در بهشت معصومه (س) قم، شده اند زیارتگاه من. آخرش من هم : دیدم که جانم می رود. دوست هواخواه چشم انتظار @khademinekoolebar