eitaa logo
قلب های آسمانی
1.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
104 فایل
به امید روزی که خادمین شهدای کربلا به شهدا بپیوندند 🌷 🎖به جمع ِ خادمین شهداء کربلا بپیوندید👇 @khademinshohada karbala پاسخگوی پیام های شما @Rastegar110s واحد خواهران:
مشاهده در ایتا
دانلود
📔| | قسمت‌صدو‌پنجاه‌و‌شش درحالی که سبزی خرد می‌کردم، به مادرم و مادرت زنگ زدم: «دوباره مصطفی مجروح شده!» به خانم قاسمی هم خبر دادم و او به یکی از کسانی که در سوریه می‌شناخت پیام داد. دیدم که ابوعلی از طریق تلگرام عکس خودش و تورا فرستاد. هر دو لباس بیمارستان پوشیده بودید و سرپا. به مامان گفتم: «خداروشکر، حتی راضیم با دست و پای قطع شده بیاد، اما باشه!» باز قیافه مادر در هم رفت. با تو تماس گرفتم: «چه ساعتی می‌رسی؟» _ خونه نمیام، مستقیم مارو می‌برن بیمارستان! ساعت چهار عصر پروازت بود. باید خود را برای صبح فردا آماده میکردم. آیا می‌توانستم بخوابم؟ پرده هارا که خشک شده بودند زدم، ملحفه هارا کشیدم و نگاه آخر را به وسایل هال و اتاق انداختم. همه چیز تمیز، منظم و سر جای خودش بود، حتی لباس هایی را که باید تن بچه ها میکردم آماده گذاشته بودم. جز انتظار چه کار دیگری می‌توانستم بکنم؟ بلند شدم و شروع کردم به شام درست کردن. تا صبح هنوز خیلی مانده بود. ظرف آبمیوه(سیب و هویج مخلوط)دستم بود و داخل طبقات میچرخیدم. چرا گم شده بودم؟ بالاخره بخش را پیدا کردم. بوی بیمارستان به سر گیجه ام می‌انداخت. فاطمه و محمدعلی را پیش مامان گذاشته بودم و حالا همانجایی بودم که باید. سمت راست تو بودی، روی تخت کناری ابوعلی و تخت سوم یکی دیگر از دوستانت. تا مرا دیدی ملحفه را کشیدی روی پایت. آمدم جلو و سلام کردم و آبمیوه را گذاشتم روی میز جلوی تخت. _ سالمی آقا مصطفی؟ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
محمـدرضــا هم مداح بود هم فرمانده سفـارش ڪرده بود روی سنگ مزارش بنویسند یا زهرا (س) انقــدر رابطـه ‌اش با حضرت زهرا قوی بود که مثل بی‌بی شهیــد شد وقتی خمپـاره خورد به سنگرش ترڪش خـورده بـود ... به پهلوی چپ و بازوی راستش ... ▪️شهید محمدرضا تورجی زاده ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬| چهارشنبه های امام رضایی مارو یادت نره سلطان ... ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
از شیخ‌ بهایی‌ پرسیدند :خیلی‌ سخت‌ می‌گذرد ! چه باید‌ کرد ؟ شیخ‌ گفت : خودت‌ می‌گویی‌ سخت‌ می‌گذرد ! سخت‌ که نمی‌ماند ! پس‌ خدا را شکر که می‌گذرد‌ و نمی‌ماند
یادت‌باشد_قسمت‌نوزدهم_2.mp3
2M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت نوزدهم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔| | قسمت‌صدو‌پنجاه‌و‌هفت _ آره، ببین هیچیم نیست! سالمم و تندرست. _ اذیت نکن، بگو مجرحیتت چیه؟ _ چند تا ترکش خورده پشت پام! همان پایی که دفعه قبل مجروح شده بود. قبلا مچ پا، این دفعه ترکش نشسته بود پشت زانو. تعدادی ترکش رو درآورده بودند و هنوز چندتایی در پایت بود. همان موقع دکتر آمد، پایت را معاینه کرد و گفت: «بعد از ظهر عملت میکنم.» دستورات لازم را به پرستار ها داد. دکتر که رفت گفتی: «حالا برو سمیه!» گفتم: «می‌مونم تا عملت کنند!» _ بچه کوچیک داری، برو! _ بچه ها پیش مامانم هستند، برم همه فکرم اینجاست! _ برو خونه اینجا مرد هست، نمی‌تونی راحت باشی! _ مرد من که تو باشی هستم و راحتم! مامان، بچه هارا آورد. زمان عمل نزدیک می‌شد. مامان می‌گفت: «منم می‌مونم!» اورا با اصرار فرستادم رفت. دو سه تا دوست دیگرت آمدند که یکی از انها داخل اتاق روضه خواند و مداحی کرد. بعد تا جلوی در اتاق عمل آمدیم. سه چهار مجروح باهم نشسته بودند روی یک نیمکت نا نوبتشان بشود. شعر می‌خواندند و شوخی می‌کردند. تورا که بردند اتاق عمل، آمدم داخل حیاط. یک ساعت و نیم طول کشید. سبحان هم رسیده بود و کنار هم بودیم. رفتیم سالن انتظار، مانیتوری داشت که اسامی و وضعیت افراد را اعلام می‌کرد. جلوی اسمت نوشته بود در حال عمل. _ سبحان نکنه این دستگاه خرابه؟ چقدر طول کشید! آمدیم جلوی اتاق عمل و از وضعیتت پرسیدیم. _ عملش تمام شده و بردنش! _ کی؟ _یک ساعت قبل! _ولی روی مانیتور نوشته در حال عمل! ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊| ای شهـــید؛ پنجشنبه است نگاهت را، خیرات دلم کن که شیرین ترین حلواست . . . _ شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات📿 ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
🌱| امام صادق یکبار به شدت گریه می‌کردند، گفتن آقا جان چرا گریه می‌کنید؟ امام فرمودند: خودم رو یک لحظه گذاشتم جای شیعیان‌مان در غیبت مهدی عج الله، سخت است خیلی سخت!... |استاد پناهیان| @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چه خودت را بیشتر میشناسی بیشتر عاشق آسمان میشی … و دیگه زمین و جاذبه هایش قادر به جذب روح تو نخواهد بود ...! ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت‌بیستم(2)_1.mp3
1.76M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت بیستم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔| | قسمت‌صدو‌پنجاه‌و‌هشت _ از ساعت پنج از کار افتاده! به اتاق آمدیم. درحال خوردن شام بودی. ناراحت شدم: «خوش انصاف من پایین جیگرم دراومد. اونوقت تو اینجا نشستی شام میخوری!» خندیدی: «حالا که میبینی سالمم! صبحم مرخصم خودم میام!» _ میام که باهم بریم خونه! _عزیز خواهش میکنم نیا! حداقل تا یازده صبح نیا! اینبار را میخواستم به حرفت گوش کنم، چون واقعا از خستگی داشتم از پا درمیومدم. درحال شستن ظرف ها بودم که از پشت سر دست انداختی دور گردنم. _ وای چیه ترسیدم! _ تولدت مبارک! _ مگه چندمه؟ _ دوازده مرداد، روز تولدت! _ دستت درد نکنه که یادت بود! _ فکر نکنی اینسری هدیه ای در کار نیست ها! حتما برات میگیرم! _ همین که یادت بود برام بسه! راه افتادیم و سر راه فاطمه را پیش مامان گذاشتیم و با محمدعلی رفتیم. در طول راه در ماشین، تولدت مبارک را می‌خواندی و مداحی و مولودی. در حاشیه خیابانی نگه داشتی و مدارک را بردی تحویل دادی و برگشتی. _ حالا کجا پارک کنیم بریم بازار؟ _ بازار؟ کدوم بازار؟ _ پانزده خرداد! _ ما الان افسریه ایم! _پس بریم سیدالکریم برای زیارت و تشکر از یکی از بندگان خاص خدا! _یعنی بریم شهر ری؟ _یعنی نریم؟ _چرا که نه؟ رفتیم زیارت، چقدر هم دلچسب بود. زیارت با تو و محمدعلی کوچولو. بعد هم رفتیم ناهار کباب و ریحان خوردیم. لقمه میگرفتی و در دهانم میگذاشتی. از داخل بازار شلواری خریدی و آدرس بازار طلا را هم گرفتی. _سمیه، اشکالی نداره از همین جا برایت طلا بخرم؟ ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یک چله از برای شما ناله سر دهم تا در مُحَرَمَت بشوم مَحرَمَت "حسین" چلّه‌ی عشق شد آغاز؛ مدد کن ارباب @khademinostantehran
✨گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم؛ معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت…. با تو تنهایی معنا ندارد… مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ... دوستت دارم خدای من! |دکتر‌چمران| @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم اكشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره خواب در چشم ترم بيدار است ديده ام منتظر ديدار است بي تو اي لحظه پايان زمان معني ثانيه ها تكرار است ... ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
میدونی یکی از خوبی های نماز اول وقت چیه؟ +اینه که اون لحظه میدونی امام زمانتم داره نماز میخونه و نمازت با نماز آقا بالا میره 📿 @khademinostantehran
|چه کسی میگویید بهشت همیشه باید سرسبز باشد اینجا بهشت خاکی‌ست خاکی خاکی مثل چادر مادرمان بنت رسول الله (ص) ...| ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت‌بیست‌ویکم_1.mp3
2.59M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت بیست‌ویکم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
📔| | قسمت‌صدو‌پنجاه‌و‌نه _ تو این وضعیت طلا نمیخوام. چیزای واجب تری لازم داریم! _ اذیت نکن! انتخاب کن. دوتا گزینه روی میزه: طلا یا ماشین ظرفشویی! _ همون طلا خوبه! رفتیم چندتا نیم ست دیدیم. بالاخره نیم ستی انتخاب کردی که هردو خوشمان آمد. گرفتیم و دیدیم. باید با تتمه حقوق یعنی پانصد ششصد تومان زندگی کنیم. _ نگران نباش پول بازم دستم میاد! فکرش رو نکن. _ ولی برای تولد معمولا یه چیز کوچیک میخرن! _ من چندتا بدهکاری داشتم که یدفعه حساب کردم! جعبه طلا را داخل کیفم گذاشتم. شاد بودم، شاد و سرحال. دیگر سنگینی محمدعلی را روی شانه ام احساس نمیکردم و اندوه از دست دادن تورا در قلبم. یکی دوبار گفته بودی انجا به تو نیاز دارند، اما من به پایت که میلنگید نگاه کرده و امیدوار که به این زودی ها خوب نشود. سوار ماشین شدیم و برگشتیم و از خانه مامان، فاطمه را برداشتیم. به مامان گفتی: «امشب بیاین خونه ما تولد عزیزه!» _ حواسمون بود، بعد از شام میایم. به خانه که رسیدیم گفتم: «آقا مصطفی با این بچه چه طوری شام درست کنم؟» _ با کمک هم، تو برنج بزار، من هم از بیرون کباب میگیرم، سبزی خوردن هم با من. اتاق را با سلیقه خودت مرتب کردی. ساعتی بعد برای نماز مغرب رفتی مسجد. مامانم اینها و برادرم و زن داداشم آمدند. تو که رسیدی شام خوردیم و بعد از شام، وقتی شیرینی و چای آوردم، نیم ست را آوردی و نشان همگی دادی. گردنبند را گردنم انداختی، اما گوشواره را گوشم نکردی«دلم نمیاد!» ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
خدا یا مرا پاکیزه بپذیر ...✨ |دعای مشترک شهید باکری وحاج قاسم| ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
بسم رب الشهدا و الصدیقین فراخوان مردمی خادمی شهدا برادر در اردوی راهیان نور غرب کشور در دو بازه: ✅ چهارم تیرماه لغایت دوازدهم تیرماه ✅ یازدهم تیرماه لغایت نوزدهم تیرماه علاقه مندان جهت شرکت در خادمی شهدا نام ونام خانوادگی نام پدر کدملی تاریخ تولد(روز، ماه، سال) شماره تماس ◀️ حداقل سن برای خادمی شهدا ۱۷ سال می باشد را در ایتا به شماره ۰۹۰۳۸۵۵۲۵۹۴ ارسال نمائید اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام نمایند. 🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر @khademinshohadaeslamshahr 🔻کمیته خادمین شهدا استان تهران @khademinostantehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر از منش این شهدا دور شدیم آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم معذرت از همه خوبان و همه همرزمان ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم ... ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
شهادت بخواهید برای آنانکه، ماندن، جان به لبشان کرده💔... ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran
یادت‌باشد_قسمت‌بیست‌ودوم_1.mp3
1.23M
🎧| کتاب صوتی |یادت باشد ... ✨زندگینامه شهید مدافع‌حرم "حمیدسیاهکالی‌مرادی" 📕| قسمت بیست‌ودوم ...👇 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻کمیته خادمین شهداء استان تهران @khademinostantehran