🔸السَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی لَعَنَ اللهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیهُ حَرْمَلَهَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِی🔸
وارث دست رحیم حسن است
صاحب خلق عظیم حسن است
از شکوه جلواتش پیداست
به خدا سیب دو نیم حسن است
همه ی عرش خدا محتاج
کرم طفل کریم حسن است
یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله"
نقش ایوان حریم حسن است
حضرت فاطمه هم گریه کن
روضه ی سخت یتیم حسن است
نوه ی حیدر خیبر شکن اوست
حسن بن حسن بن حسن اوست
غرق در رایحه ی یاس حسین
مورد مرحمت خاص حسین
مجتبازاده مسیحا دم شد
ولی از برکت انفاس حسین
نذر طفلان حسن می چرخد
همه شب دسته ی دستاس حسین
پدری کرده برایش همه عمر
خرج او شد همه احساس حسین
کرده پر جای حسن را قطعا
در دل نازک و حساس حسین
در دلش غیر خدا هیچ نبود
رونوشتی ست ز اخلاص حسین
دست خود را علمی دیگر کرد
آخرین حضرت عباس حسین
یک نفس تا لب گودال دوید
اولین گریه کن اش شاه شهید
پیش چشمان ترش طوفان شد
گرد و خاکی وسط میدان شد
بازوی فاطمه یادش امد
دستش از پوست که آویزان شد
نجمه با ناله ی وااماه اش
به سر و سینه زد و گریان شد
حرمله باز به زانو رفت و ..
کشتن طفل یتیم آسان شد
طرح ذبح پسری لب تشنه
دور گودال بلا عنوان شد
زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر
بدن هر دوی شان پنهان شد
عاقبت پیکر این طفل شهید
مثل جسم عمویش عریان شد
در رکاب عمویش بر نیزه
سر او راهی نخلستان شد
آه مثل عمویش در گودال
به گمانم دهنش شد پامال
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#اَبناءُالحسن(ع)
#نوحواعَلَیالحسین
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ🔸
شمری که می خواند رجز در کربلای ما
آماده کرده تیغ و سرنیزه برای ما
دارد به گوش اهل دنیا میرسد امروز
فریاد ما لبیک ما "قالو بلی" ی ما
سرهایمان مشتاق رقص بر روی نیزه ست
غیر از شهادت نیست در بطن دعای ما
گریه سلاح ماست مثل گریه ی نجمه
پر کرده ست آفاق را شور صدای ما
هرکس که عبد خانه ی مولاست "عبدالله "ست
این است خط و مشی ما نقش لوای ما
جا دارد امشب را بخوانیم ای به قربانِ
این طفل فهمیده همه "فهمیده" های ما
جسمی به زیر سم اسب و حنجری پاره ست
از کربلا سهم امام مجتبای ما
ما مشتری ثابت این تکیه ها هستیم
پیداست بین بزم روضه رد پای ما
هم روضه خوان شاه پاره پاره تن باشیم
هم سوگوار حضرت ابن الحسن باشیم
دستش میان دست عمه ، دشت را می دید
هر نیزه ای که در هوا می گشت را می دید
با چشم های تر لب گودال را می دید
در بین میدان خولی خوشحال را می دید
می دید هر سر نیزه ای را که سنان می زد
یا حرمله ای را که با تیر و کمان می زد
می گفت حال خیمه را باید دگرگون کرد
شمر و سنان را از دل گودال بیرون کرد
تا آخرین لحظه که از حق عمو دم زد
با "لاافارق عمی" اش آتش به عالم زد
دور از سیاهی محو انوار الهی شد
با شوق بسیاری سوی گودال راهی شد
می خواست او هم روز عاشورا سپر باشد
مثل یلان هاشمی مرد خطر باشد
میخواست تا ذکر أنابن المجتبی گفته
در معرکه دریادلی مثل پدر باشد
از خیمه یا گودال ، گودال انتخابش بود
تا که در آغوش امامش بیشتر باشد
میخواست تا که با عمو نجوا کند آنجا
راهی برای بردنش پیدا کند آنجا
افسوس اما لشگر دشمن مزاحم شد
اینبار هم شمر بن ذی الجوشن مزاحم شد
داغ جدیدی روزی اهل حرم کردند
با ضربه ی شمشیر دستش را قلم کردند
شمشیر تیز "ابحر" او را از نفس انداخت
تیر سه شعبه آخر او را از نفس انداخت
در پیش چشمان عمویش دست و پا میزد
در زیر چکمه نام مادر را صدا میزد
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ابناءالحسن(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ🔸
سعی دارم پس از این طالب عرفان باشم
خالی از کبر و ریا مملو از ایمان باشم
جای حرف و سخن خویش عمل عرضه کنم
با کفن هم که شده عازم میدان باشم
روزبه هستم و از "من" به ستوه آمده ام
تا که "منا"شده و حضرت سلمان باشم
امر کردند "اطیعوا "و اطاعت کردم
به اولی الامر قسم پیرو قرآن باشم
گر بنا شد به کسی غیر خدا سجده کنم
بی گمان بنده ی تسلیم حسن جان باشم
من که از دار جهان هیچ ندارم از خود
روز و شب ریزه خور خوان کریمان باشم
قاسمش قاسم الارزاق من است و باید
در این خانه فقط دست به دامان باشم
سفره دار اند شبیه حسن اولاد حسن
چه شکوه و چه جلالی به حرم داده حسن
به سرش فکر به میدان بروم زد قاسم
دم به دم از پسر فاطمه دم زد قاسم
گوئیا شیر جمل باز به میدان زده بود
در دل معرکه وقتی که قدم زد قاسم
با تعجب همه دیدند که بی خود و زره
محشری در وسط دشت رقم زد قاسم
ازرق و لشگر او نیز حریفش نشدند
ضربه ای سخت به اصحاب ستم زد قاسم
صف به صف نظم سپاه اموی را تنها
تیغ در دست علی گونه به هم زد قاسم
دل به دریا زد و دل از همه لذّات برید
در دل مادر خود خیمه ی غم زد قاسم
با صدای به زمین خوردن خود از مرکب
آتشی بر جگر اهل حرم زد قاسم
ترسی از هوهوی تیغ و رجز تیر نداشت
جوشنی بر تنش از نیزه و شمشیر گذاشت
از سر زین به گواهی روایت افتاد
سیزده جام پر از شهد ولایت افتاد
همه دیدند چگونه حسن کرببلا
وسط لشگر دشمن به اسارت افتاد
فرقه ی سنگ زن کوفه سراغش آمد
پسر شیر جمل باز به زحمت افتاد
کوچه ای وا شد و یک قوم هجوم آوردند
تیغ و سرنیزه رسید و به مشقت افتاد
پیکرش ضربه ی سنگین عمودی کم داشت
وسط معرکه از فرط جراحت افتاد
نسل شورای سقیفه همگی خندیدند
نوه ی فاطمه وقتی که به صورت افتاد
رد چندین سم مرکب به تنش پیدا شد
به سر غارت دستار سرش دعوا شد
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ابناءالحسن (ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸 السَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی لَعَنَ اللهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیهُ حَرْمَلَهَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِی🔸
ما سائلان هرشب دربار عبدالله
نان می خوریم از سفره ی پربار عبدالله
مانند بابای کریمش دست و دلباز است
ضرب المثل شد رافت بسیار عبدالله
دستان او عطر امام مجتبی دارد
ارث حسن شد گرمی بازار عبدالله
در یک شب عمرش ره صد ساله را طی کرد
از بس خردمندانه بود افکار عبدالله
امشب بیا با من بگو وای از دل زینب
آتش به جان عمه زد اصرار عبدالله
سوی شهادت می دوید از جانب خیمه
حکمت نهفته در دل رفتار عبدالله
از " لااُفارِق عَمّیِ" او میتوان فهمید
حُسن توجه بود در گفتار عبدالله
می رفت در گودال دستش را سپر سازد
قیمت ندارد این همه ایثار عبدالله
زیر سر تیر و کمان حرمله ها بود
کلی گره افتاد اگر در کار عبدالله
***
در راه دین ؛ راه خدا ؛ راه عمو جانش
جان داد ؛ جان بچه های ما به قربانش
دستی که آویزان شود از پوست می لرزد
ما را مدینه می برد با دست لرزانش
دست حسین بن علی با زحمت بسیار
خون لخته ها را می گرفت از روی دندانش
وقتی در آغوش امام عصر خود جان داد
نقش تبسم بود بر لب های عطشانش
روی تن غرق به خونش راه افتادند
تکبیر گویان دشمنان نامسلمانش
پیش نگاه اهل خیمه عصر عاشورا
می رفت زیر سم مرکب جسم عریانش
بستند با دستار عبدالله دستان را
وای از دل بی تاب خواهرهای گریانش
روشن کند مانند ماهی از سر نیزه
شب های تار نجمه را چشم درخشانش
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#ابناءالحسن(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#محرمالحرام
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبَكَ أَوْ أَنْ يُجِيبَكَ وَ أَنْتَ قَتِيلٌ جَدِيلٌ فَلَا يَنْفَعَكَ هَذَا وَ اللَّهِ يَوْمٌ كَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ مَعَكُمَا يَوْمَ جَمَعَكُمَا وَ بَوَّأَنِي مُبَوَّأَكُمَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَةَ بْنِ نُفَيْلٍ الْأَزْدِيَّ وَ أَصْلَاهُ جَحِيماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِيماً.🔸
کشته ی نیرنگ هایی ای اسیر سنگ ها
من خودم دیدم که دستت بود زیر سنگ ها
سنگهایی محکم اند و سنگهایی خوش تراش
دلخورم از ظلم ؛ ظلم بی نظیر سنگ ها
مجتبای خیمه ام را از نفس انداختند
بارش سنگین تعداد کثیر سنگ ها
هر کجا شد می روم شاید تو را پیدا کنم
می کشد سمت تو پایم را مسیر سنگ ها
کاش تیر دشمنت می خورد قاسم جان به سنگ
حیف روی صورتت میخورد تیره سنگ ها
استخوان های ظریفت را به درد آورده اند
ضربه های بی هوای سخت گیر سنگ ها
تا دم آخر خودم دیدم که سنگت می زدند
آه از احوالات سیری ناپذیر سنگ ها
****
سنگ ها رفتند و می آید صدای نعل ها
آه از افتادنت ...وای از بلای نعل ها
ذکر یا عمّاه تو آتش به جانم می زند
ناله هایت می رسد از لابه لای نعل ها
تازه داماد حرم روی تو را بوسیده اند
پر شده پیشانی ات از بوسه های نعل ها
پاره ی جان عمو وقت مواسات من است
می زنم بر صورت خود از جفای نعل ها
زیر سم مرکب دشمن کش آورده تنت
مانده از خون تنت بر جای جای نعل ها
پای هر اسبی به خون صورتت آغشته شد
سکه می گیرند اراذل در ازای نعل ها
یک نفر باید بگیرد چشم های نجمه را
بر تنت پیداست کلی رد پای نعل ها
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#ابناءالحسن(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#محرمالحرام
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001