🔸سَلامُ اللّٰهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَسَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ ، وَأَنْبِيائِهِ الْمُرْسَلِينَ ، وَأَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِينَ ، وَعِبادِهِ الصَّالِحِينَ ، وَجَمِيعِ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّيقِينَ ، وَالزَّاكِياتُ الطَّيِّباتُ فِيما تَغْتَدِي وَتَرُوحُ عَلَيْكَ يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طالِبٍ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ؛🔸
هر چه گشتم شهر کوفه مالک اشتر نداشت
مسلم درمانده غیر طوعه همسنگر نداشت
شهر بود و قصه ی مسلم فروشی بلال
در وجودش ذره ای از غیرت مادر نداشت
انتظارم از سلیمان بیش از اینها بود حیف
هیچ کس مانند او حرف مرا باور نداشت
نامه بود از جانبش هر روز دستت می رسید
کفتر نامه برش ای کاش اصلا پر نداشت
پرسه می زد در پی تیر سه شعبه حرمله
کاش که بازار کوفه دیگر اهنگر نداشت
لشگر ابن زیاد از معجزات سکه است
ابن مرجانه میان چنته غیر از زر نداشت
تشنه ی خون تمام بستگان حیدر اند
کوفه ی نامرد دست از کشتن من برنداشت
در عجب از حکم قاضی القضات کوفه ام
تیغ می زد بر تو گرچه دست بر خنجر نداشت
پرده را بالا زدند از پیش چشمان ترم
دخترت را دیدم اما بر سرش معجر نداشت
زجر های شهر می آیند چنگم می زنند
حرف دارم می زنم با کینه سنگم می زنند
از دل از دشمنی لبریز می ترسم حسین
از سپاه شهر نفرت خیز می ترسم حسین
پیرمردان حریصی را به چشمم دیده ام
از عصای چوبی ناچیز می ترسم حسین
خنجر کندی نشانم می دهد شمر لعین
از همین تیغ نگشته تیز می ترسم حسین
در ضمیر من لبانت خودنمایی می کند
از وجود خیزران هم نیز می ترسم حسین
طاقت دیدن ندارم کوره ای از آتشم
میروم پیش قدم های تو قربانی شوم
مسلم اما پیرو اسلام اینان نیستم
تا بفهماند به عالم من مسلمان نیستم
بر سر دار بلا با سر نه با پا می برد
پیکرم را دشمنت برعکس بالا می برد
این بدان معنی ست که حرمت ندارد این بدن
بی عبا و بی عمامه بی ردا و پیرهن
محض خوشنودی امثال سنان و حرمله
پیکرم را می برند آخر به سوی مزبله
با غم غربت چه بر روز من آوردی حسین
کاش می شد از میان راه برگردی حسین
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#مسلمبنعقیلبنابیطالب
#اَمینُالحُسین(ع)
#نوحواعَلَیالحُسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸سَلامُ اللَّهِ الْعِلىِّ الْعَظيمِ،وَسَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيآئِهِ الْمُرْسَلينَ، وَاَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبينَ، وَعِبادِهِ الصَّالِحينَ، وَجَميعِ الشُّهَدآءِ وَالصِّدّيقينَ، وَالزَّاكِياتُ الطَّيِّباتُ فيما تَغْتَدى وَتَرُوحُ عَلَيْكَ يا مُسْلِمَ بْنَ عَقيلِ بْنِ اَبيطالِبٍ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ🔸
انگار در بهشت خدا پا گذاشتیم
وقتی قدم به مجلس آقا گذاشتیم
در این حسینیه شهدا صف کشیده اند
اینجامقدس است که ما پا گذاشتیم
با وحدت عقیده به کثرت رسیده ایم
اینجا بجای واژه ی "من" ، "ما" گذاشتیم
شور و شعور ناب حسینی خویش را
در خیمه ی عزا به تماشا گذاشتیم
زانو زدیم اگرچه در این روضه ها ولی
دل را میان کرببلا جا گذاشتیم
"سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است"
ما نیز سر به دامن صحرا گذاشتیم
"باز این چه رستخیز عظیم است"در حرم
گویا قدم به محشر کبری گذاشتیم
امشب هر آنکه آمده مهمان مسلم است
حتی خود حسین پریشان مسلم است
دلداده ای بخاطر دلدار میرود
"پیک امام " و "محرم اسرار"میرود
ترسی در او ز فتنه ی إبن زیاد نیست
با غیرت و شکوه علی وار میرود
او نیز شیر بیشه ای از نسل هاشمی ست
تا قلب فتنه "مسلم کرار "میرود
در یک نگاه کوفه ابوالفضل دیگری ست
با شوکت و جلال علمدار میرود
مسلم نگو بیا و بگو میثم حسین
آن میثمی که خود به سر دار میرود
کوچه به کوچه شهر دو صد گونه فرقه را
در جستجوی یار فداکار میرود
مثل عموش خسته از اوضاع روزگار
مثل عموش دست به دیوار میرود
بر دختران آل علی گریه میکند
هر ساعتی که بر سر بازار میرود
مسلم اگرچه گرم نماز عشای خویش
کوفی سراغ درهم و دینار میرود
خولی سراغ کعب نی و تازیانه و ...
اشعث سراغ نیزه ی بسیار میرود
تیر سه شعبه ی دگری میکند شکار
بازار کوفه حرمله هربار میرود
دارد سنان به شهر برای خریدن
سرنیزه ای شبیه به مسمار میرود
با نام و یاد حضرت زهرا توان گرفت
بالای بام دارالعماره زبان گرفت
جز گریه بر غریبی تو راه چاره نیست
بر ظلم های کوفه توان نظاره نیست
از این به بعد ماه تمام حمیده باش
وقتی که آسمان شبش را ستاره نیست
اول شهید راه توام ، راضی ام حسین
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
قاضی شریح خون تو را هم مباح خواند
جز حکم قتل صبر تو روی مناره نیست
جز تازیانه بر کمر هر پیاده و ...
جز تیغ تیز بر کمر هر سواره نیست
این مسلخی که دور و بر کوفه دیده ام
جای سپیدی گلوی شیرخواره نیست
اینجا کفن برای تو پیدا نمیشود
جز بوریا برای تنی پاره پاره نیست
إرجع الی مدینه ...پدر مادرم فدات
إرجع الی مدینه ...مجالی دوباره نیست
شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین
شرمنده ام که نامه نوشتم بیا حسین
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#امینُالحسین(ع)
#وَصّیُالحسین(ع)
#مسلمبنعقیل
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ ابْنُ حُجَّتِهِ وَ أَشْهَدُأَنَّكَ قَتِيلُ اللَّهِ وَ ابْنُ قَتِيلِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ ثَارُ اللَّهِ وَ ابْنُ ثَارِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وِتْرُ اللَّهِ الْمَوْتُورُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ وَفَيْتَ وَ أَوْفَيْتَ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ 🔸
مسلم و مسعود و عبدالله و جندب آمده
کربلا ! حر و حبیب و جون و شوذب آمده
شمع و هفتاد و دو تا پروانه ی دلسوخته
آفتابی در حصار ماه و کوکب آمده
منبری نذر عقیله در حرم برپا شده
اهل کوفه! باز هم استاد مکتب امده
کربلا تا کوفه را دیگر قرق باید کنند
عصمت الله عمه ی سادات زینب آمده
تک تک اصحاب گرم نوکری زینب اند
هاشمیون حافظان روسری زینب اند
در میان گور می لرزد ابوسفیان به خود
نسل فتنه طعمه ی روشنگری زینب اند
ذوالفقار در نیامش بر کسی پوشیده نیست
در تحیر از شکوه حیدری زینب اند
با دم کوبنده ی تکبیر غوغایی شده
کربلا با زینب کبری تماشایی شده
شد قیامت این صدای نفخ صور محشر است
محشرِ امروز اذان های علی اکبر است
عطر و بوی مجتبی دارد مصلای حرم
کربلا مبهوت و حیران حسن های حرم
در میان خیمه با عمه تبانی می کند
دختری شیرین زبان شیرین زبانی میکند
مشک ها پر میشود با دست اب ور از اب
خاطر اسوده سکینه خاطر اسوده رباب
گرم بازی با علی اصغر تمام بچه ها
دست پخت ام کلثوم است شام بچه ها
تا رقیه خواب می اید به چشم اطهرش
میشود دست عمو جان بالش زیر سرش
برقرار است امنیت در چادر ناموس دین
معجری دارد به سر بنت امیرالمومنین
تحت بیرق نجمه های خیمه در اسایش اند
با وجود حضرت عباس در ارامش اند
صاعقه اما زمین را رنگ ماتم می زند
جمع اهل بیت را یکباره بر هم می زند
نزد خود می خواند اقا ریگ های داغ را
پر کند انا الیه الراجعون افاق را
گیرم اقا سر به راهش کرد ابن سعد را
وا کند از سر چگونه قاتلین بعد را
روضه مکشوف است پس دیگر چه جای گفتن است؟
دور تا دور خیام او سپاه دشمن است
باغ سبزی پای هر نامه نشانش داده اند
کربلا اصلا کجای آن شبیه گلشن است
یک دل سیر از فرات ابی ننوشیده حسین
شمر بی انصاف در فکر شریعه بستن است
از نگاه خواهرش سنگین ترین روضه ها
روضه ی سخت وداع و روضه ی دل کندن است
عرض اندامی کند بین تمام تیغ ها
خنجری که تشنه ی بوسه به پشت گردن است
از همین امروز تقسیم غنیمت می کنند
بین خولی و سنان دعوا سر پیراهن است
از منا تا نینوا چشم حریص ساربان
داد میزد هر قدم انگشترش مال من است
گریه هم دارد غمش زیرا که بعد از کربلا
قافله سالار زینب زاده ی ذی الجوشن است
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ورودیه
#نوحواعَلَیالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَوْلِيآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَصْفِيآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ🔸
لحظه لحظه عمر خود را خرج حضرت میکنم
جز حرم جایی روم احساس غربت میکنم
حاجت خود را اگر یک شب بگیرم میروم
"لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم"
گریه ی در روضه اش یعنی همان خیرالعمل
اشک میریزم برای او ، عبادت میکنم
راه او یعنی همان إنا هدیناه السبیل
بچه هایم را بدین گونه هدایت میکنم
حوله ی احرام من شال عزای روضه هاست
حاجی کرببلایم قصد قربت میکنم
دور شش گوشه ش ذکر تلبیه سر میدهم
من خدا را زیر آن قبه زیارت میکنم
در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست
تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم
استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است
من به یک لقمه از این سفره قناعت میکنم
حب مولایم برای من ملاک دوستی ست
من فقط با دوستدارانش رفاقت میکنم
زینت امروز روضه خون "زین الدین" هاست
از شهیدان هم میان روضه دعوت میکنم
با محرم با صفر اسلام جاوید است و بس
یادی از نطق امام پیر امت میکنم
امتداد روشن "هیهات من الذله" را
در میان روضه ها هرشب روایت میکنم
باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب
با حسین عصر خود تجدید بیعت میکنم
هم خودم هم بچه هایم هم پدر هم مادرم
هرچه دارم را فقط خرج ولایت میکنم
من به امید اجابت روز و شب با سوز دل
در قنوت خود تمنای شهادت میکنم
آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا
روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت میکنم
با سلام گریه دار "یا لثارات الحسین"
هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت میکنم
روضه هایش میبرد دل را به سوی کربلا
"بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا "
سالها از درد هجرش چشم زمزم گریه کرد
گریه کرد از غصه ، اما باز هم کم گریه کرد
نه فقط یعقوبی از هجر نگاه یوسفش
بلکه حتی آیه آیه سوره ی غم گریه کرد
پابه پای ناله ام در عرش موسی ناله زد
پابه پای گریه ام عیسی بن مریم گریه کرد
پیش از آن که ما بباریم از غم عظمای او
جبرییل از روضه هایش خواند و آدم گریه کرد
فاطمه منزل به منزل از منا تا نینوا
در میان قافله از فرط ماتم گریه کرد
قبل از انگشتر که بر انگشت آقا اشک ریخت
بی گمان در دست پرچم دار پرچم گریه کرد
کربلا با غربت اش آمد به استقبال شان
کربلا بر زائران خود دمادم گریه کرد
با تماشای علی در زیر هرم آفتاب
کربلا که جای خود حتی خدا هم گریه کرد
پیش چشمانش تداعی میشود صحرای خون
می تراود از لبش إنا الیه راجعون
دارد از یک سو سنان همراه لشگر می رسد
شمر از سویی دگر با چند خنجر می رسد
هم صدای طبل جنگ و هم صدای هلهله
هم صدای کیسه های مملو از زر می رسد
این طرف هفتاد و اندی مسلم بن عوسجه
آن طرف نیرو ولی چندین برابر می رسد
نه فقط تازه نفس هایی شبیه حرمله
پیرمرد چکمه پوشی با عصا سر می رسد
هرچه که دارم تصور میکنم انصاف نیست
گله ی گرگی برای یک کبوتر می رسد
هر که نعل تازه از بازار کوفه میخرد
ساعت اول نشد ساعات آخر می رسد
تا که خورجین از طلا و سکه آخر پر کند
خولی بی چشم و رو با پا نه با سر می رسد
مطمئنم به همین زودی قیامت می شود
جاده ی کرببلا دیگر به محشر می رسد
محشری که خستگی آن به قاسم می رسد
محشری که تشنگی آن به اصغر می رسد
به برادر تیر و تیغ و نیزه و چوب و عصا
تازیانه ، کعب نی ، سیلی به خواهر می رسد
کربلا آغاز درد و غصه های زینب است
شاهد زنجیرها بر دست و پای زینب است
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ورودیه
#کربلاءالمقدسه
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّی اللهُ عَلَیْکِ وَعَلی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ🔸
در غم هجر پدر کاری به جز شیون نداشت
اشک فرزند شهید اینقدر خندیدن نداشت
وارث درد هزار و نهصد و پنجاه زخم
جای سالم یک سر سوزن به روی تن نداشت
عاشقی می گفت روضه با کنایه بهتر است
گفتمش دیگر گل پژمرده ای چیدن نداشت
درد او زخم زبان ها بود زخم پا نبود
پای خود را میکشید آری ولی گفتن نداشت
دختری که هیچ کس از گل به او کمتر نگفت
از سنان و حرمله تاب لگد خوردن نداشت
با همان غیظی که اکبر را زدند او را زدند
وای من اما رقیه بر تنش جوشن نداشت
شمر می زد تازیانه زجر می زد کعب نی
دختری مثل رقیه این همه دشمن نداشت
کاش می شد تا بپوشاند سرش را از عمو
گیسوان سوخته در شعله ها دیدن نداشت
بارها با روسری اش اشک از چشمش گرفت
دستمال اشک دختربچه دزدیدن نداشت
بعد از ان که سینه ریز اش را به غارت برد شمر
زینتی غیر از غل و زنجیر بر گردن نداشت
تازیانه بود قوتش هر چهل منزل ولی
بی پناهی را سر بازار اوردن نداشت
آن که زد بر گوشواره های او چوب حراج
کینه خیلی داشت اما عاطفه اصلا نداشت
مجلس ختم سه ساله جای رقصیدن نبود
حیف شهر شام کاری غیر رقصیدن نداشت
****
با نگاه معجزه ویرانه را آباد کرد
بی وجود او خرابه طالعی روشن نداشت
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ریحانةالحسین(ع)
#نوحواعَلَیالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْری اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ🔸
امشب که هستم دعوت باب الحوائج
دم می زنم از ساحت باب الحوائج
شرمنده ام از اینکه خیلی کم سرودم
در باب فهم و عفت باب الحوائج
هر جا کم آوردم نشستم رو به قبله
دادم سلامی خدمت باب الحوائج
شکر خدا همواره کارم راه افتاد
در سایه سار رحمت باب الحوائج
مَرَّ بِنا ، اَلْلَیْلَتَیْنَ مِن محرم
یعنی رسیده نوبت باب الحوائج
ای کاش عزرائيل جانم را بگیرد
در روضه های حضرت باب الحوائج
زانو زدم در محفلش قیمت گرفتم
من از رقیه بارها حاجت گرفتم
انسیه ، حسنا ، هانیه ، حورا رقیه
آیینه دار حضرت زهرا رقیه
با چادری که بر سرش دارد همیشه
حجب و حیا را میکند معنا رقیه
با ربنایش عطر کوثر می فشاند
هر شب سر سجاده ی بابا رقیه
دل می برد گرچه حسین از خلق عالم
دل می برد از "دلبر دلها" رقیه
حبل المتین از ریشه های چادر اوست
امید شیعه روز وانفسا رقیه
با خود بهشتم می برد فردای محشر
ترسی ندارم در قیامت با رقیه
حلّال مشکل ها شده ، از کار دنیا
دارد گره وا می کند هر "یارقیه"
نامش شبیه نام زهرا گریه دارد
داغ رقیه بیش از این ها گریه دارد
ناله زدن با نای خسته درد دارد
پهلو و بازوی شکسته درد دارد
افتادن از بالای ناقه نیمه ی شب
با پای زخم و دست بسته درد دارد
دور از نگاه عمه اش محکم زمین خورد
مانند زهرا مادرش او هم زمین خورد
یا کعب نی کرده نشانه بازویش را
یا چکمه ای آزرده کرده پهلویش را
وقتی که خیمه در هجوم شعله میسوخت
یارب چه کرده هرم آتش گیسویش را؟
غیر از کبودی ها نشانی در تنش نیست
من!؟روضه ی معجر!؟ توان گفتنش نیست
دارد خبرها می دهد رنگ پریده
از زجر بسیاری که تا اینجا کشیده
همواره آتش می زند بر جان عمه
با بوسه ای بر روی رگ های بریده
از تازیانه حرف ها دارد بگوید
یا با عمو از آن که سیلی زد بگوید
عمری شبیه لاله ها کوتاه دارد
از درد هجرش عمه سر در چاه دارد
با او چه کرده زجر در صحرا که حتی
غساله هم از شستن اش اکراه دارد
وای از یتیمی..."درد بی درمان یتیمی"
وای از یتیمی..."خواری دوران یتیمی"
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#بنتُالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸 السَّلامُ عَلَیک یا مَنْ ظَهَرَتْ مَحَبَّتُها لِلْحُسَینِ الْمَظْلُومِ فی مَواردٍ عَدیدَةٍ وَ تَحْمِلُ الْمَصآئِبَ الْمُحْرِقَةِ لِلْقُلُوبِ مَعَ تَحَمُّلاتٍ شَدیدَةٍ🔸
اِنَّ کَمَن زارَ العَلی مَن زار زینب
عالم نمی بیند دگر تکرار زینب
تاریخ جای صبر زینب می نویسد
معنا گرفت ایثار از ایثار زینب
با دست بسته باز کرد از دست ما بند
پر شد زمین از عزت سرشار زینب
یکبار حتی سایه ی او را ندیده
همسایه ی دیوار به دیوار زینب
چشم زمان در غیر او هرگز نبیند
این حجم حسن خلق از رفتار زینب
مریم مقدس شد اگر در بین زن ها
در عالم زر بوده خدمتکار زینب
پشت همه لرزید با یک اسکتوایش
دشمن هلاک نحوه ی پیکار زینب
هم میشود قبله نمای ما عقیله
هم قبله ی ما کعبه ی سیار زینب
هرکس نمک گیرش شود اخر شهید است
چشمان ما بر سفره ی پربار زینب
چشمان ما بر لطف و احسان عقیله
دستان ما بر دامن سالارزینب
با این که خودگرمی بازارحسین است
عون و محمد گرمی بازار زینب
ماهی دریا هم برایش گریه کرده
وقتی فلک دارد سر ازار زینب
از نور چشمانش به سختی چشم پوشید
جانسوز یعنی غربت بسیار زینب
با هر چه می شد در دل میدان بریدند
بال و پر از دو جعفر طیار زینب
باید تمام روضه را از سر بخواند
مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند
بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو
در بین میدان میکند خشمش هیاهو
مانند زهرا می زنم بر اب و اتش
دختر فقط از مادرش می گیرد الگو
افتاده اند از شوق جان دادن برایت
امروز محسن های زینب در تکاپو
عون و محمد را کفن کردم برایت
سرباز تو هستند در قحطی نیرو
قاسم فدایی تو باشد عون من نه ؟؟
زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو
با دست خود راهی شان کن سمت میدان
قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او
از پا می اندازد مرا این داغ اما
در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو
بگذار از موی محمد گیرد اخنس
بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو
مثل تو یاد مادرم کردم همین که
بیرون کشیدی نیزه را از بین پهلو
داغ جوان دیدی منم دیدم عزیزم
دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو
بهتر که فردایی نباشند و نبینند.
از مادرشان شمر می گیرد النگو
بهتر که فردایی نباشند و نبییند
از کعب نی دارم نشانی روی بازو
غرق خجالت می کشی بر سر عبا را
می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#اَبناءُالزینب(س)
#نوحواعَلَیالحسین
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ علیکِ یا مَن ظَهَرَت مَحَبَّتُها لِلحُسَینِ المَظلوم فِی مَوارِدِ عَدیدةٍ وَ تَحَمَّلَت المَصائِبَ المُحرِقَةَ لِلقُلوبِ مَعَ تَحَمُّلاتٍ شَدیدَةِ 🔸
یُرَی تَفیضُ عَیْنُنا مِنَ الدَّمْ
لِشِدَّةِ اْشْتیاقِنَا الشَّهادَةْ
یَرْجُو زَمانَنَا الحسینُ مِنَّا
زَینَبَ تَحْفَظُوا کَرأسٍ عَیْنَا
امروز دزد قافله زیاد است
شمر و سنان و حرمله زیاد است
از شیعه بی اندازه کینه دارند
مهر ابوسفیان به سینه دارند
حق و حقیقت را شهید کردند
وهابیت را روسپید کردند
میلی به غیر زور و زر ندارند
در جنگ رو در رو جگر ندارند
شیعه ولی سرباز کم ندارد
تاب تماشای ستم ندارد
ای وای اگر که حوصله سر آید
اذن جهاد از سوی رهبر آید
با "یاعلی" محشر می آفرینیم
فتحی چنان خیبر می آفرینیم
شامات خط قرمز موالی ست
غصب حرم کردن که خوش خیالی ست
تا شام دارد لشگر عجم را
دشمن نبیند سایه ی حرم را
دلواپسی بهر حرم نداریم
سیدعلی داریم غم نداریم
گرچه حرم امروزه در امان است
هر فصل شیعه فصل امتحان است
ماییم حر کربلای زینب
سرباز بی چون و چرای زینب
با یک نگاهش عاقبت به خیریم
باشد رضای حق رضای زینب
مثل تمامی مدافعانش
سر میدهیم آخر برای زینب
عون و محمد های ما فدای
یک تار موی بچه های زینب
دل می تپد با هر فراز روضه
با من بیا تا پیشواز روضه
دور از نگاه مضطر عقیله
هر دو جوان از محضر عقیله
با شور و با شوق زیاد رفتند
اذن جهاد آقا که داد رفتند
با میل خود با افتخار رفتند
مثل دو کوه استوار رفتند
بی واهمه از تیر و تیغ و نیزه
در معرکه با اقتدار رفتند
هر دو یل زینب به سوی میدان
نوبت به نوبت به شکار رفتند
با هر رجز از نیت اش خبر داد
وقتی محمد با گلایه سر داد
" نَشکوا اِلی اللهِ مِنَ العُدوانِ
قِتالِ قَوم فِی الرَّدی عیانِ
قَدتَرَکوا مَعالِمَ القُرآنِ
وَ مُحکَمُ التَّنزیلِ وَ البیانِ "
از ابن ملجم کربلا که پر شد
از قنفذ و مغیره ها که پر شد
در چنگ اشرار حسود افتاد
از خستگی شمشیر و خود افتاد
این سوی میدان از فرس محمد
با صورت گشته کبود افتاد
آن سوی میدان بلا برادر
با ضربه ی سخت عمود افتاد
با ضربت شمشیر و نیزه ها نه
داغ برادر دید و زود افتاد
گرچه عصای دست مادرش بود
اما شکست ...اما چه سود افتاد
نه یک نفر ده ها نفر رسیدند
اولاد زینب را به خون کشیدند
ذکر زنان خیمه "وای زینب"
قامت کمان خیمه ...وای زینب
در خیمه از غم یکّه بر زمین خورد
هر شیشه ی عمرش که بر زمین خورد
هم با امام خویش هم قسم شد
هم مادر مدافع حرم شد
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ابناءالزینب(س)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلَامُ عَلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی لَعَنَ اللهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیهُ حَرْمَلَهَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِی🔸
وارث دست رحیم حسن است
صاحب خلق عظیم حسن است
از شکوه جلواتش پیداست
به خدا سیب دو نیم حسن است
همه ی عرش خدا محتاج
کرم طفل کریم حسن است
یا "اباقاسم" "اباعَبدُالله"
نقش ایوان حریم حسن است
حضرت فاطمه هم گریه کن
روضه ی سخت یتیم حسن است
نوه ی حیدر خیبر شکن اوست
حسن بن حسن بن حسن اوست
غرق در رایحه ی یاس حسین
مورد مرحمت خاص حسین
مجتبازاده مسیحا دم شد
ولی از برکت انفاس حسین
نذر طفلان حسن می چرخد
همه شب دسته ی دستاس حسین
پدری کرده برایش همه عمر
خرج او شد همه احساس حسین
کرده پر جای حسن را قطعا
در دل نازک و حساس حسین
در دلش غیر خدا هیچ نبود
رونوشتی ست ز اخلاص حسین
دست خود را علمی دیگر کرد
آخرین حضرت عباس حسین
یک نفس تا لب گودال دوید
اولین گریه کن اش شاه شهید
پیش چشمان ترش طوفان شد
گرد و خاکی وسط میدان شد
بازوی فاطمه یادش امد
دستش از پوست که آویزان شد
نجمه با ناله ی وااماه اش
به سر و سینه زد و گریان شد
حرمله باز به زانو رفت و ..
کشتن طفل یتیم آسان شد
طرح ذبح پسری لب تشنه
دور گودال بلا عنوان شد
زیر تیغ و سپر و نیزه و تیر
بدن هر دوی شان پنهان شد
عاقبت پیکر این طفل شهید
مثل جسم عمویش عریان شد
در رکاب عمویش بر نیزه
سر او راهی نخلستان شد
آه مثل عمویش در گودال
به گمانم دهنش شد پامال
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#اَبناءُالحسن(ع)
#نوحواعَلَیالحسین
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ🔸
شمری که می خواند رجز در کربلای ما
آماده کرده تیغ و سرنیزه برای ما
دارد به گوش اهل دنیا میرسد امروز
فریاد ما لبیک ما "قالو بلی" ی ما
سرهایمان مشتاق رقص بر روی نیزه ست
غیر از شهادت نیست در بطن دعای ما
گریه سلاح ماست مثل گریه ی نجمه
پر کرده ست آفاق را شور صدای ما
هرکس که عبد خانه ی مولاست "عبدالله "ست
این است خط و مشی ما نقش لوای ما
جا دارد امشب را بخوانیم ای به قربانِ
این طفل فهمیده همه "فهمیده" های ما
جسمی به زیر سم اسب و حنجری پاره ست
از کربلا سهم امام مجتبای ما
ما مشتری ثابت این تکیه ها هستیم
پیداست بین بزم روضه رد پای ما
هم روضه خوان شاه پاره پاره تن باشیم
هم سوگوار حضرت ابن الحسن باشیم
دستش میان دست عمه ، دشت را می دید
هر نیزه ای که در هوا می گشت را می دید
با چشم های تر لب گودال را می دید
در بین میدان خولی خوشحال را می دید
می دید هر سر نیزه ای را که سنان می زد
یا حرمله ای را که با تیر و کمان می زد
می گفت حال خیمه را باید دگرگون کرد
شمر و سنان را از دل گودال بیرون کرد
تا آخرین لحظه که از حق عمو دم زد
با "لاافارق عمی" اش آتش به عالم زد
دور از سیاهی محو انوار الهی شد
با شوق بسیاری سوی گودال راهی شد
می خواست او هم روز عاشورا سپر باشد
مثل یلان هاشمی مرد خطر باشد
میخواست تا ذکر أنابن المجتبی گفته
در معرکه دریادلی مثل پدر باشد
از خیمه یا گودال ، گودال انتخابش بود
تا که در آغوش امامش بیشتر باشد
میخواست تا که با عمو نجوا کند آنجا
راهی برای بردنش پیدا کند آنجا
افسوس اما لشگر دشمن مزاحم شد
اینبار هم شمر بن ذی الجوشن مزاحم شد
داغ جدیدی روزی اهل حرم کردند
با ضربه ی شمشیر دستش را قلم کردند
شمشیر تیز "ابحر" او را از نفس انداخت
تیر سه شعبه آخر او را از نفس انداخت
در پیش چشمان عمویش دست و پا میزد
در زیر چکمه نام مادر را صدا میزد
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ابناءالحسن(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبَكَ أَوْ أَنْ يُجِيبَكَ وَ أَنْتَ قَتِيلٌ جَدِيلٌ فَلَا يَنْفَعَكَ هَذَا وَ اللَّهِ يَوْمٌ كَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ مَعَكُمَا يَوْمَ جَمَعَكُمَا وَ بَوَّأَنِي مُبَوَّأَكُمَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَةَ بْنِ نُفَيْلٍ الْأَزْدِيَّ وَ أَصْلَاهُ جَحِيماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِيماً🔸
مشتاق میدان رفتنم رخصت عموجان
سر میدهم پای تو بی نوبت عموجان
آیینه دار غیرت اللهم که جاری است
در رگ رگ من جای خون غیرت عموجان
من وارث شیر جمل هستم مگر نه ؟؟
مثل پدر دارم دل و جرات عمو جان
جای کلاه جنگی ام عمامه دارم
یک پا حسن هستم در این هیبت عموجان
الموت احلی من عسل یعنی که شیرین
باشد برایم مرگ با عزت عموجان
با نوعروسم در قیامت وعده کردم
دنیا ندارد بیش از این قیمت عموجان
اذن جهادم را پدر قبلا نوشته
امید من باشد به دست خط عموجان
جای زره لطفی بکن دیگر برایم
فکر کفن بردار بی زحمت عموجان
پای تو را بوسیدم و افسوس از اینکه
دیگر ندارم بیش از این فرصت عموجان
با اکبرت فرقی ندارم می گذاری
در معرکه صورت بر این صورت عموجان
طعم غلاف بی هوایی را چشیدم
دیگر ندارد بازویم قوت عموجان
این فرقه ی خون ریز سنگ انداز کوفه
از کشتن ما می برد لذت عموجان
خوشبخت از آنم میشوم قربانی تو
دلشوره دارم بابت پیشانی تو
لشگر که بغضش شد فراهم سنگ می زد
شیطان پرستی هم مصمم سنگ می زد
گفتم انابن المصطفی اما ابوجهل
سوی رسول الله خاتم سنگ می زد
الله اکبر نقش روی بیرقم بود
بی اعتنا حتی به پرچم سنگ می زد
آئینه ی روی علی بودم که دیدم
مردی شبیه ابن ملجم سنگ می زد
تا بشکند مثل دلم فرق سرم را
می آمد از نزدیک و محکم سنگ می زد
از کینه توزان جمل بود انکه با غیظ
سمت حسن های مجسم سنگ می زد
با نیت مهمان نوازی کوچه وا شد
کوفی به جای خیر مقدم سنگ می زد
تنها نه ان تازه نفس هایی که بودند
تا پیرمردی با قد خم سنگ می زد
راه نفس را تا ببندد در گلویم
یک طایفه پشت سر هم سنگ می زد
با قصد قربت سمت من نیزه می انداخت
هر کس میان معرکه کم سنگ میزد
چشم کبود من دلیل اشک زهراست
روی دهانم جای نعل اسب پیداست
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#کریمبنکریم
#نوحواعَلَیالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ🔸
سعی دارم پس از این طالب عرفان باشم
خالی از کبر و ریا مملو از ایمان باشم
جای حرف و سخن خویش عمل عرضه کنم
با کفن هم که شده عازم میدان باشم
روزبه هستم و از "من" به ستوه آمده ام
تا که "منا"شده و حضرت سلمان باشم
امر کردند "اطیعوا "و اطاعت کردم
به اولی الامر قسم پیرو قرآن باشم
گر بنا شد به کسی غیر خدا سجده کنم
بی گمان بنده ی تسلیم حسن جان باشم
من که از دار جهان هیچ ندارم از خود
روز و شب ریزه خور خوان کریمان باشم
قاسمش قاسم الارزاق من است و باید
در این خانه فقط دست به دامان باشم
سفره دار اند شبیه حسن اولاد حسن
چه شکوه و چه جلالی به حرم داده حسن
به سرش فکر به میدان بروم زد قاسم
دم به دم از پسر فاطمه دم زد قاسم
گوئیا شیر جمل باز به میدان زده بود
در دل معرکه وقتی که قدم زد قاسم
با تعجب همه دیدند که بی خود و زره
محشری در وسط دشت رقم زد قاسم
ازرق و لشگر او نیز حریفش نشدند
ضربه ای سخت به اصحاب ستم زد قاسم
صف به صف نظم سپاه اموی را تنها
تیغ در دست علی گونه به هم زد قاسم
دل به دریا زد و دل از همه لذّات برید
در دل مادر خود خیمه ی غم زد قاسم
با صدای به زمین خوردن خود از مرکب
آتشی بر جگر اهل حرم زد قاسم
ترسی از هوهوی تیغ و رجز تیر نداشت
جوشنی بر تنش از نیزه و شمشیر گذاشت
از سر زین به گواهی روایت افتاد
سیزده جام پر از شهد ولایت افتاد
همه دیدند چگونه حسن کرببلا
وسط لشگر دشمن به اسارت افتاد
فرقه ی سنگ زن کوفه سراغش آمد
پسر شیر جمل باز به زحمت افتاد
کوچه ای وا شد و یک قوم هجوم آوردند
تیغ و سرنیزه رسید و به مشقت افتاد
پیکرش ضربه ی سنگین عمودی کم داشت
وسط معرکه از فرط جراحت افتاد
نسل شورای سقیفه همگی خندیدند
نوه ی فاطمه وقتی که به صورت افتاد
رد چندین سم مرکب به تنش پیدا شد
به سر غارت دستار سرش دعوا شد
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#ابناءالحسن (ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ🔸
خلق عالم تشنه ی یک جرعه احسان رباب
هفتم ماه عزا هستیم مهمان رباب
مادر باب الحوائج حاجتم را می دهد
دردمندم لاجرم دستم به دامان رباب
در حقیقت هر که دارد اشنایی با حسین
هست در یوم الحساب از اشنایان رباب
هرکجاحرف از وفاداری شود پیش از همه
میدرخشد در غزل نام درخشان رباب
به همه ثابت شده اصلا گره خورده بهم
بی گمان جان علی اصغر و جان رباب
دل به دریای بلا زد بی عصا روز دهم
پیش چشمان همه موسی بن عمران رباب
نور چشمش کرده روشن پهنه ی افاق را
روی دستان پدر خورشید تابان رباب
دل هلاک ناله ی حاج اصغر زنجانی اش
میدهد ما را به کشتن مرثیه خوان رباب
گریه ی ما را در اورده ست طرز گریه اش
ما پریشانیم از اول پریشان رباب
نه فقط ما گریه بر حال خرابش کرده ایم
بین میدان و حرم آقاست گریان رباب
به محرم رنگ و بوی دیگری بخشیده است
ناله و سوز دل و حزن دوچندان رباب
از دعای خیر این بانو و لطف همسرش
سالها هستیم مداح علی اصغرش
می شویم امشب دخیل محضر شش ماهه ای
چشم مان بر دست حاتم پرور شش ماهه ای
رزق مان را میدهد هرشب علی اصغر به ما
شد کفیل عاشقان نان آور شش ماهه ای
در بزرگی کم ندارد از برادر بی گمان
جان به قربان علی اکبر شش ماهه ای
نور وجه اللهی اش ما را مسلمان کرده است
اهل ایمانیم با پیغمبر شش ماهه ای
ظاهرا گهواره اما باطنا گهواره اش
دارد اینجا حکم سنگر ؛ سنگر شش ماهه ای
تا بخواند خطبه ای روشنگرانه میشود
دست سالار شهیدان منبر شش ماهه ای
گریه اش باشد رجز قنداقه اش باشد زره
میرسد در معرکه شیر نر شش ماهه ای
لرزه افتاده به جان دشمنان از شوکتش
فتح خیبر کرده گویا حیدر شش ماهه ای
اسمان هم میبرد فرمان از او ؛ چشم فلک
در زمین دیگر ندیده رهبر شش ماهه ای
من شب هفت محرم روضه میخوانم فقط
از لب خشکیده و چشم تر شش ماهه ای
تا سپیدی گلویش را نشان هم دهند
پر شود از حرمله دور و بر شش ماهه ای
بسکه شش دنگ حواسش را به تیرش میدهد
حرمله می پاشد از هم حنجر شش ماهه ای
در میان قاب دستان پدر پیدا شود
آه تصویر گلوی پرپر شش ماهه ای
در امان است از هجوم اسب های تند و تیز
بر زمین وقتی بماند پیکر شش ماهه ای ؟
تا بسوزاند دل اهل حرم را میشود
حرمله سرگرم بازی با سر شش ماهه ای
شب شب باب الحوائج هست اما میزنم
من گریزم را به طفل دیگر شش ماهه ای
پشت در هم مادری مضطر شد و بی تاب شد
از مدینه کودک شش ماهه کشتن باب شد
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#طِفلُالرَّضیع
#نوحواعَلَیالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ🔸
به ذره گر نظری نسل بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
دخیل دامن باب الحوائج ام غم نیست
اگر تمامی عالم مرا جواب کند
ندیده چشم کسی تا بحال در دنیا
به گریه کودک شش ماهه انقلاب کند
به گریه هم شده فهماند بعد از این باید
حسین روی علی اصغرش حساب کند
به زین دست پدر شد سوار طفل حرم
که دشت را به سر حرمله خراب کند
به میهمانی تیر سه شعبه رفت اخر
مگر به دیدن جدش نبی شتاب کند
نگفت حرمله با خود که ممکن است این تیر
حسین فاطمه را از خجالت اب کند
نگفت حرمله با خود که ممکن است این تیر
چقدر خون به دل مادرش رباب کند
نگفت حرمله با خود که تیر کوچک تر
برای حنجر شش ماهه انتخاب کند
دلیل سرخی تنگ غروب دانی چیست؟
ز خون حنجر او آسمان خضاب کند
بیا به زمزمه ی آب آب گریه کنیم
به پای مرثیه های رباب گریه کنیم
لالا لالا لالاگل بهارم
ببین که پابه پات منم بیدارم
خجالتم نده جلوی عمه
ناخن نکش ببین که شیر ندارم
دلم به درد لاعلاج اسیره
یه کم بخواب دلم آروم بگیره
خدا خودت بگو چکار کنم من
جلو چشام علی م داره می میره
دلم برا تو غش میره میدونی
نمیمونم اگه تو هم نمونی
داری تلظّی میکنی عزیزم
یا زیر لب اشهد تو میخونی ؟
ببین کشوندی به کجا حسین و ...
کسی ندید تو خیمه ها حسین و ...
کاشکی میشد به حرف میومدی تا
یه بار صدا کنی بابا حسین و ...
برای اینکه بشنوه صداتو
بازم تماشا بکنه چشاتو
جلو همه برا یه جرعه ی آب
منت شمرو میکشه برا تو
"تموم آرزوی رفته بر باد!"
سه شعبه بی هوا جوابتو داد
الهی دست حرمله قلم شه
سر بریده تو برام فرستاد
چشای پر ستاره تو ببوسم
به یاد تو گهواره تو ببوسم
ببین کارم کجا کشیده باید
گلوی پاره پاره تو ببوسم
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#مَسیحُالحُسین(ع)
#طِفلالرَضیع
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلام عَلیكَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُُهُ وَ ابنُ خَلیفَةِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ مُضاعَفَةً كُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَلیكَ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.🔸
چه بی رحمانه جانم را گرفتند
همه تاب و توانم را گرفتند
جوانی داشتم خوش قدّ و بالا
فلک دیدی جوانم را گرفتند ؟
فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد
علی اکبر ؛ علیِ اصغرم شد
برایش کوچه واکردند ای وای
چقدر اکبر شبیه مادرم شد
به چشم خود خزانش را نبیند
غم آرام جانش را نبیند
دعا کردم سر نعش جوانم
کسی داغ جوانش را نبیند
مبادا گلشنی پژمرده باشد
که بی گل باغبان افسرده باشد
کسی میفهمد از حال دل من
که در غربت جوانش مرده باشد
" گلی که خود بدادم پیچ و تابش
به اشک دیدگانم دادم آبش
در این گلشن خدایا کی روا بود
گل از من دیگری گیرد گلابش "
زمین خوردی خزانی شد بهارت
نزارم میکند حال نزارت
ندارد قوتی پاهایم اما
می آیم با سر زانو کنارت
امان از ضربه با شدت علی جان
تو را کشتند با سرعت علی جان
شبیه فاطمه مادربزرگت
زمین خوردی تو با صورت علی جان
ترک خورده شبیه من لبانت
شبیه تکه چوبی شد زبانت
رمق دیگر ندارد دست هایم
بگیرد لخته خون را از دهانت
همین حس و همین حال ات مرا کشت
همین زخم پر و بالت مرا کشت
نمانده جای سالم در سر تو
همین لبهای پامالت مرا کشت
چه آهنگین چه با آواز کشتند
تو را یک عده تیر انداز کشتند
اسیر لشگر جرّاحه بودی
تو را با چندتا مقراض کشتند
علی اکبرم ! دردت به جانم
نبی دیگرم! دردت به جانم
نکش پا بر زمین در پیش بابا
عزیز پرپرم دردت به جانم
" به هرجا بنگرم تنها تو بینم
نشان از روی زیبای تو بینم
به هر جا ردی از جسم تو پیداست
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم "
بنازم لحن باباگفتنت را
نکش از دست بابا دامنت را
نشستم روی خاک و باتحیر
تماشا میکنم جان کندنت را
فراقت میکند پیرم همین جا
به من باشد که میمیرم همین جا
ندارم پای رفتن سوی خیمه
کنار تو زمینگیرم همین جا
نخواهد کرد داغ تو رهایم
بلرزد مثل دستانم صدایم
پس از وقتی که تابوت تنت شد
گرفته بوی تو دیگر عبایم
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#شهزاده
#نوحواعَلَیالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ بِأَبی وَ أُمّی دَمُكَ المُرتَقی بِهِ إلی حَبیبِ اللهِ بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یدَی أَبیكَ یحتَسِبُكَ وَ یبكی عَلَیكَ مُحترقاً عَلیكَ قَلبُهُ یرفَعُ دَمَكَ ألی عِنانِ السَّماءِ لا یرجَعُ مِنهُ قَطرَةٌ وَ لا تَسكُنُ عَلیكَ مَن أَبیكَ زَفرَةٌ حینَ وَ دَّعَكَ لِلفِراقِ فَمَكانُكُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِكََ الماضینَ وَ مَعَ أُمَّهاتِكَ فی الجِنانِ مُنَعَّمینَ أَبرَأُ إلی اللهِ مِمَُن قَتَلَكَ وَ ذَبَحَكَ.🔸
خلق و خویش مصطفی و قد و بالایش علی ست
چشم و ابرویش پیمبر نور سیمایش علی ست
او علی بن حسین بن علی و فاطمه ست
مادرش زهرای مرضیه ست و بابایش علی ست
میمنه تا میسره یا میسره تا میمنه
بهترین شیرین ترین ذکر رجزهایش علی ست
کوری چشم تمام قاسطین و مارقین
نقش هر سربند و بازوبند زیبایش علی ست
با علی یعنی حیات و بی علی یعنی ممات
عشق امروزش علی و عشق فردایش علی ست
ابن ملجم ها سر او را نشانه می روند
به همین جرمی که نام بامسمایش علی ست
چون مدینه بار دیگر کوچه ای وا می کنند
با هجوم تیغ و نیزه اربا اربا می کنند
تیغ دشمن بی هوا برگ و برش را می برد
خنجری از پشت سر بال و پرش را می برد
هرکسی با حمله ای با حربه ای با ضربه ای
پاره پاره پاره های پیکرش را می برد
بگذرم ...من مانده ام آخر حسین از معرکه
با چه حالی تا حرم تاج سرش را می برد
لشگری آمد برای بردنش تا خیمه ها
چه غریبانه علی اکبرش را می برد
مثل تسبیحی که با چنگی ز هم پاشیده است
تکه تکه در عبا پیغمبرش را می برد
با چنین وضعی که در بین عبایی جمع شد
اکبرش را می برد یا اصغرش را می برد؟
دل شکسته بعد اکبر از دل نامحرمان
سمت خیمه همره خود خواهرش را می برد
آخرش این مرثیه ما را مدینه می برد...
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#شهزاده
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بالَغْتَ فِي النَّصِيحَةِ ، وَأَعْطَيْتَ غايَةَ الْمَجْهُودِ ، فَبَعَثَكَ اللّٰهُ فِي الشُّهَداءِ ، وَجَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ ، وَأَعْطاكَ مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً ، وَأَفْضَلَها غُرَفاً ، وَرَفَعَ ذِكْرَكَ فِي عِلِّيِّينَ ، وَحَشَرَكَ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً🔸
تو بِری کسی برام نمی مونه
تو بِری پس کی منُ یاری کنه ؟
تو بِری علم می مونه رو زمین
تو بِری پس کی علمداری کنه ؟
تو که باشی خاطرم جَمعه داداش
تو باشی دلا پر از غم نمی شه
هیچ کسی نِمی ره سمت خیمه ها
مویی از سرِ کسی کم نمی شه
تو بِری به کی دلم رو خوش کنم ؟
تو بِری من تک و تنها می مونم
تو بِری اُمیدی هم نمی مونه
دیگه اَشهَدَم رو باید بخونم
نه دیگه قاسمی توی خیمه هاست
نه برام مونده علی اکبری
ولی بازم همه دلخوشیم اینه
یه تنه برای من یه لشگری
هرچی از وفای تو بگم کَمه
تو فداکاری زبون زَدی داداش
اومدن بهت امان نامه بدن
دست رد به سینه شون زدی داداش
شدی آب آور خیمه های من
مشک آب بچه ها به دوش تو
جگرت می سوزه وقتی می رسه
ناله ی واعطشا به گوش تو
نکنه می خوای به میدون بزنی
نکنه وعده ی آب می خوای بِدی
نکنه برا علی اصغرش
یه امیدی به رباب می خوای بدی
می دونم می خوای که با دست خودت
روی زخم سینه مرهم بذاری
می دونم به چی داری فکر میکنی
دل به دریا بزنی آب بیاری
ولی ۴هزار کمون به دست میخوان
تا می شه خون به دل حرم کُنن
من از این می ترسم آخر توی راه
بی هوا دو دستتُ قلم کنن
به خدا به شب نمی کِشم اگه
تُو رو هم تو روز روشن بِزَنَن
می دونی چی به سَرَم میاد اگه
به سرت عمود آهن بِزَنَن
با خسوف تو خودت هم می دونی
ماه خوش منظر من دِق می کنم
تیر به مَشکِت بِزَنَن فدا سرِت
تیر به چشمت بِزَنَن دِق می کنم
الهی یکی باشه عصر دهم
چشمای خواهرمونُ بگیره
چه جوری طاقت بیاره ببینه
سرت از پهلو رو نیزه ها میره
تو بِری همین قَده برات بِگَم
گره از روسریا وا می کُنَن
سر گوشواره ی دخترای من
خولی و حرمله دعوا می کُنَن
بعد تو شمر و سنان جَری می شَن
می زَنَن به روی نیزه سرِ تو
می ریزَن خیمه رو غارت می کُنَن
به اسیری می بَرَن خواهرتو
اینا قصدشون اینه با کُشتنت
منُ هم با غصه ی تو بکُشَن
تو دلت میاد که من گریه کنم
ولی شمر و حرمله کِل بِکِشَن
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#قَمَرالعَشیره
#ساقیَالعَطاشا
#نوحواعَلَیالحسین(ع)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ 🔸
عاشقان با گریه ی نم نم صدایش می کنند
زائرانش در حرم هر دم صدایش می کنند
مرد و زن پیر و جوان امشب دخیل محضرش
با توجه عالم و ادم صدایش می کنند
او طبیب درد بی درمان خلق عالم است
دردمندان حضرت مرهم صدایش می کنند
کاشف الکرب الحسین است و گرفتاران
شهر
در هجوم درد و رنج و غم صدایش می کنند
دسته دسته سینه زن هایش به روضه امدند
نه فقط ما ارمنی ها هم صدایش می کنند
ساقی بن ساقی است و در سقایت شهره است
سلسبیل و کوثر و زمزم صدایش می کنند
چون لباس رزم پوشد حیدر کرببلاست
اهل خیمه صاحب پرچم صدایش می کنند
ساکنان اسمان ها یک صدا همراه با
حیدر و پیغمبر اکرم صدایش می کنند
هم نفس با فاطمه هم ناله با ام البنین
هاجر و آسیه و مریم صدایش می کنند
در نبود او خواتین حرم آشفته اند
کودکان غرق در ماتم صدایش می کنند
در میان خیمه زینب بر روی مرکب حسین
رو به سوی علقمه با هم صدایش می کنند
با اخا ادرک اخاک اش کربلا آتش گرفت
خیمه گویا پیش چشم بچه ها آتش گرفت
چه غریبانه برادر را برادر جمع کرد
پاره پاره پاره پاره پاره پیکر جمع کرد
در نگاه سرد نخلستان به تنهایی حسین
با دلی غمدیده و با دیده ی تر جمع کرد
دست هایش یک طرف جسم شریفش یک طرف
پیکرش را عاقبت در یک محل سر جمع کرد
بازوی آزرده اش پهلوی نیزه خورده اش
هر دو را از منظر چشمان مادر جمع کرد
پیش چشم بچه های چشم بر راه عمو
خیمه ی عباس را همراه خواهر جمع کرد
حرمله از برکت چشمش هزاران نقره و...
کیسه های مملوی از درّ و گوهر جمع کرد
دست ناپاکی که سقا را به خاک و خون کشید
در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد
بی عمو کلی گره خورده ست در کار رباب
مشک پاره پاره شد ای وای بیچاره رباب
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#کفیلالزینب(س)
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ،
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ،
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ،
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى🔸
نمیدونم چرا دلم آشوبه
دل نگرون حال بچه هاتم
فکر نکنی که زینبت بریده
تا آخر دنیا داداش باهاتم
یه یاعلی بگو رو پا بلند شو
دشتو سره یزیدیا خراب کن
اصلا همین شبی بزن به میدون
اصلا داداش روی منم حساب کن
چادرمو دور کمر می بندم
خودم حمایت از حرم می کنم
غصه نخور هرکی بیاد این طرف
با ذوالفقار پاشو قلم میکنم
نمی دونم چرا دلم گرفته
بیا با هم یه ذره صحبت کنیم
به یاد روزای خوب مدینه
با هم دیگه امشب و خلوت کنیم
یادمه شرط ازواجم بودی
گفتم محاله از حسین جدا شم
حتی اگه یه روز بیاد که با او
مجبور بشم راهی کربلا شم
قرار نبود تنهایی جایی بری
قرار نبود که من تنها بمونم
تو روی نیزه ها سفر کنی و
منم با این نامحرما بمونم
اینقده حرف رفتن و پیش نکش
اینقده روضه توی گوشم نخون
یه دل سیر میخوام تو رو ببینم
یه شب دیگه کنار زینب بمون
از این به بعد خواب به چشام نمیاد
از این به بعد با غصه ها مانوسم
نیتم اینه امشبو حسین جان
زیر گلوتو هی تا صبح ببوسم
از نعلای تازه ی مرکباشون
باد خزون برام خبر آورده
خدا کنه دروغ باشه که گفتن
حرمله هم تیر سه پر آورده
از تن زیر نیزه ها که گفتی
میدونی که با دل من چه کردی؟
چرا داری گوشه کنار خیمه
دنبال کهنه پیرهن میگردی؟؟
نفرین به هرچی کوفه و کوفیه
از هرچی بی وفائیه دلخورم
افتاده به دلم داداش که فردا
شبیه مادرم لگد میخورم
دلت میاد فردا کنار گودال
حرمله به چشم ترم بخنده ؟
دلت میاد ببینی از رو نیزه
دستمو خولی با طناب میبنده ؟
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#محرمالحرام
#سیدالشهدا
#عقیلهالعرب
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#نوحوا_عَلَی_الحسین(ع)
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى،
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى،أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین،أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ،تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ،🔸
🔸با حال عاشورایی خوانده شود...
🔸از محضر امام زمان عذرخواهی میکنم.
خنجر رسید از راه حنجر را ببُرِّد
در پیش چشم فاطمه سر را ببُرَّد
خنجر ولی کار بریدن را رها کرد
از بوسه گاه مادرش زهرا حیا کرد
تا منصرف آن خنجر از زیر گلو شد
با یک لگد سالار زینب پشت و رو شد
قاتل گرفت از گیسویش در روز روشن
وقتی فرو شد دشنه ای بر پشت گردن...
...با ضربه ی اول شبیه محتضر شد
در زیر چکمه تشنگی اش بیشتر شد
با ضربه ی دوم دوباره دست و پا زد
خیلی به زحمت مادر خود را صدازد
با ضربه ی سوم که قصد حنجرش کرد
بالای سر زهرای هجده ساله غش کرد
با ضربه ی چهارم محاسن غرق خون شد
فرزند زهرا حا و سین و یا و نون شد
با ضربه ی پنجم به جانش رعشه افتاد
روی زمین پا می کشید_ ای داد بی داد _
مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست
شش ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست؟
با ضربه ی هفتم شبیه شیرخواره
آمد صدای خس خس از حلقوم پاره
با ضربه ی هشتم که دل از خواهرش کند
زینب میان خیمه ها مو از سرش کند
مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست
نُه ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست ؟
مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست
ده ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست ؟
وقتی نمی بُرد بیا و دست بردار
آقای ما را ذبح کردی یازده بار
با ضربه ی آخر سرش از تن جدا شد
از پنجه های شمر گیسویش رها شد
با ضربه ی آخر سری افتاد بر خاک
پهلوشکسته مادری افتاد بر خاک
با ضربه ی آخر همه کل می کشیدند
در پیش چشم فاطمه کل می کشیدند
با ضربه ی آخر غم خواهر همین بود
کلی رگ پاشیده از هم بر زمین بود
با ضربه ی آخر که جان از پیکرش رفت
با کیسه ای خولی به دنبال سرش رفت
با بغض حیدر ؛ بغض زهرا سر بریدند
با حوصله آقای ما را سر بریدند
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#ظهر_عاشورا
#گودال_قتلگاه
#سَیِّدَنَاالغَریب
#سَیِّدَنَاالعَطشان
#نوحواعَلَیالحسین
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بالَغْتَ فِي النَّصِيحَةِ ، وَأَعْطَيْتَ غايَةَ الْمَجْهُودِ ، فَبَعَثَكَ اللّٰهُ فِي الشُّهَداءِ ، وَجَعَلَ رُوحَكَ مَعَ أَرْواحِ السُّعَداءِ ، وَأَعْطاكَ مِنْ جِنانِهِ أَفْسَحَها مَنْزِلاً ، وَأَفْضَلَها غُرَفاً ، وَرَفَعَ ذِكْرَكَ فِي عِلِّيِّينَ ، وَحَشَرَكَ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً🔸
"بی تو برگشتن به خیمه ای برادر مشکل است..."
غزلی از علیرضاخاکساری
با نفس گرم حاج منصور ارضی
روز تاسوعا ۱۴۰۳
#علیرضا_خاکساری
#حاج_منصور_ارضی
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#تاسوعا
#قَمَرالعَشیره
#ساقیَالعَطاشا
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُبَشِّرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَذِيرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُنْذِرُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي يُسْتَضاءُ بِهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْهادِينَ الْمَهْدِيِّينَ 🔸
مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم
بر او محبت می کند پیغمبر اکرم
ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم
حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم
حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت
قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم
از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است
دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم
چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود
تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم
با دست خود مزد تمام سینه زن ها را
امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم
دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم
وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم
با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر
ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم
با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر
قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم !
سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟
فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم
با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند
بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند
هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله
آتش مجسم می شود بعد از رسول الله
روزی صحن پاک چشم مادر سادات
باران نم نم می شود بعد از رسول الله
مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد
زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله
حتی بلای جان زهرای عزادارش
مسمار در هم می شود بعد از رسول الله
تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن
قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله
خورشید روی حضرت حوریه تاریک از
سیلی محکم می شود بعد از رسول الله
دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند
دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله
مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا
قحطی آدم می شود بعد از رسول الله
پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب
اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله
طفلی که روزی زینت دوش پیمبر بود
افسوس درهم می شود بعد از رسول الله
بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر
دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله
بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد
در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#مدح_منقبت_مرثیه
#خاتمالانبیاء
#سیدالابرار
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001
🔸اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.🔸
زخمی شود وقتی بگیرد پر به دیوار
افتاده نقش لاله ای پرپر به دیوار
زبری آجرهایش اشکم را در آورد
زُل می زنم با چشم های تر به دیوار
در کوچه وقتی دست بابا بسته باشد
از غصه تکیه می کند مادر به دیوار
اندازه ی یک بار شیشه فاصله بود
اما رسید از ضربه ی پا در به دیوار
همسایه ها دیدند که خونابه می ریخت
از پهلوی صدیقه ی اطهر به دیوار
من قبل مسجد رفتن مان خواب دیدم
در کوچه مادر می خورد با سر به دیوار
گل بود با سیلی گلابش را گرفتند
مانده ست از عطر خوش کوثر به دیوار
وقتی رسد دستش به بازوی شکسته
سر می گذارد لاجرم حیدر به دیوار
فردای بعد از مادرم دیدم که بابا
دارد سیاهی میزند دیگر به دیوار
#علیرضا_خاکساری
#شعر_آئینی_مذهبی_هیئت
#فاطمیه
#شهیده_مدینه
#آجرک_الله_یاصاحبالزمان
https://eitaa.com/khaksari_alireza1001