eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
65.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
23.7هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 🔴خلاصه همه دانشها دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟ چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام. دانشمند گفت: خلاصه دانشها چیست ؟ چوپان گفت: پنج چیز است: - تا راست تمام نشده دروغ نگویم - تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. - تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم دانشمند گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a9
✍️ 🔸اهمیت برای حضرت علیه السلام مرحوم نوری از استاد بزرگوار خود عالم جلیل القدر علامه شیخ عبدالحسین تهرانی نقل می‌کند که چون میرزا نبی خان از دنیا رفت – و او از خواص محمد شاه قاجار بود و از کسانی بود که هرگناهی را مرتکب می‌شد و در تظاهر به فسق و فجور ضرب المثل بود – در خواب دیدم که در باغ‌های سرسبز و عمارت‌های عالی که گویا در بهشت است تفریح می‌کنم، و با من کسی بود که صاحب خانه‌ها و قصر‌ها را می‌شناخت. بجایی رسیدیم، گفت: اینجا برای میرزا نبی خان است و اگر دوست داری او را ببینی در آنجا نشسته است،‌و او را نشان داد. متوجه او شدم دیدم تنها در تالاری نشسته است، چون مرا دید اشاره کرد که بیا بالا، من نزد او رفتم، ایستاد به من سلام کرد و مرا در صدر مجلس نشانید، و خود همانند زمان حیاتش نشست. من از حال و مکانش در فکر بودم، او از صورت من دریافت و گفت: ای شیخ، گویا تعجت می‌کنی از جایگاه من در اینجا، با اعمال بدم در دنیا که آتش جهنم را می‌طلبید! گفتم: آری. گفت: من در طالقان معدن نمکی داشتم که هر سال اجاره آن را به نجف می‌فرستادم تا صرف اقامه عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام شود، و این مکان عوض آن عمل به من داده شده است. با تعجب از خواب بیدار شدم و فردا در مجلس درسم خواب را بیان کردم. یکی از فرزندان عالم فاضل مولا مطیع طالقانی گفت: خوابت درست است. او در طالقان معدن نمک داشت که هر ساله نزدیک به صد تومان (به پول آن روز) اجاره‌اش بود، آن را به نجف می‌فرستاد و با نظارت پدرم صرف عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام می‌شد. استاد فرمودند: قبلا خبر نداشتم که او در طالقان معدن دارد و درآمدش را خرج عزاداری می‌کند. دارالسلام: ج 2، ص 233. 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
خواندنی ✴️تفکر و مکاشفه در وادی السلام نجف 🔶🔸 مرحوم قاضی که از تجملات دنیا وارسته بود در نجف اشرف به قبرستان وادی السلام می‌رفت و ساعت‌های طولانی به تفکر و مکاشفه می‌پرداخت تا هر چه بهتر بتواند دل از دنیا کنده و به مشاهده دوست نائل شود. مرحوم آیت الله محمد تقی آملی ـ از شاگردان آن بزرگوار ـ می‌فرماید: من مدت‌ها می‌دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می‌نشینند، با خود می‌گفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه‌ای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم تر هم هست که باید به آن‌ها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمی‌ترین رفیق خود از شاگردان استاد. مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می‌رفتم، تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می‌خواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتاب‌های علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتاب‌ها کشیده می‌شد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتاب‌ها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است.» بی اختیار هول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیده‌اید؟» فرمود: «از وادی‌السلام فهمیده‌ام.» 💕🧡💕 لطفابرای پیوستن به کانال ، این پیوند را دنبال کنید: https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
☑️ بمناسبت علیها سلام ✅عمره مرحمتی جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی فقیه ایمانی نقل کرده هنگامی که کتاب کریمه اهل بیت به دستم رسید، با خواندن بخش کرامات آن،گریه زیادی کردم. چندی بعد، در ماه جمادی الثانی 1417 قمری به قم مشرّف شدم. مطلع شدم که کتاب یکی از دوستان دانشمندم به عنوان بهترین کتاب سال انتخاب شده و جوایز ارزنده ای، از جمله یک عمره به او تعلّق گرفته است. یکی از آثار این جانب به نام امیرالمؤمنین علیه السلام از دیدگاه خلفا» نیز به تازگی از چاپ در آمده بود. هنگامی که به حرم مشرّف شدم عرض کردم: «بی بی جان! کراماتی در کتاب کریمه اهل بیت از شما نقل شده است؛ ممکن است یکی دو تا از آنها خلاف باشد ولی همه اش که خلاف نیست و یقیناً بسیاری از آنها واقع شده است، بالاخره معلوم است که عنایات شما، شامل حال متوسّلان می شود. من این کتاب امیرالمؤمنین علیه السلام از دیدگاه خلفا را برای دفاع از جدّ مظلوم شما نوشته ام و از شما جوایز مادّی و تبلیغی نمی خواهم، فقط یک عمره به من مرحمت بفرمایید». این را گفتم و اصرار زیادی کردم. هنگامی که به اصفهان برگشتم، گفتند: یکی از دوستان با شما کار داشت. همان روز آمد و گفت: من سال ها پیش برای عمره ثبت نام کرده ام اما حالا که نوبتم رسیده، با این سنّ و سال قادر به انجام آن نیستم. الحمدلله به حج هم مشرّف شده ام، با خود فکر کردم که خوب است چه کسی را به جای خود بفرستم، و کسی بهتر از شما به نظرم نرسید، لذا می خواهم این سفر را بپذیرید. گفتم: سعی کنید خودتان بروید و یا یکی از اقوامتان را بفرستید و به هر صورت از او خواستم که در تصمیمش تجدید نظر کند. اما فردای آن روز، تلفن زد و گفت: من هر چه فکر کردم دیدم خودم نمی توانم بروم و بهتر از شما هم کسی را سراغ ندارم. لذا یکی از پسرانم می آید تا همراه شما به سازمان حج برویم و فیش به نام شما منتقل شود. فردا فیش منتقل شد و در ظرف یک هفته، با عنایت حضرت معصومه علیها السلام به عمره مشرّف شدم. 📖کرامات معصومیه علیها السلام، ص 47. ✅ کانال 💠 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢 🔻خدا چه نیازی به اعمال ما دارد؟؟ پادشاهی سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند... از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برده و کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند پادشاه از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند... وزرا از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند. وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد. اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود. و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را ازعلف و برگ درخت و خاشاک پر نمود. روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند. وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند. در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند. وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید. اما وزیر دوم،این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد. و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مُرد. 🔴نکته :خیلی از ما فکر می کنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد.در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
🟢 🔻خدا چه نیازی به اعمال ما دارد؟؟ پادشاهی سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند... از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برده و کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند پادشاه از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند... وزرا از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند. وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد. اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود. و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را ازعلف و برگ درخت و خاشاک پر نمود. روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند. وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند. در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند. وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید. اما وزیر دوم،این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد. و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مُرد. 🔴نکته :خیلی از ما فکر می کنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد.در حالی که دستورات خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢 🔸 🌸موسی علیه السلام به خدا عرض کرد: خدایا می خواهم به تو نزدیک شوم فرمود: قرب من برای کسی است شب قدر بیدار باشد هست 🔹گفت: خدایا! رحمتت را می خواهم 🔷فرمود: رحمتم از آن کسی است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند. 🔹گفت: خدایا! جواز گذشتن از پل صراط را می خواهم 🔷فرمود: آن از آن کسی است که در شب قدر صدقه ای بدهد. 🔹گفت: خدایا! از درختان و میوه های بهشتی می خواهم. 🔷فرمود: آنها برای کسی است که در شب قدر مرا به پاکی و تنزیه یاد کند. 🔹گفت: خدایا! رهائی از آتش جهنم را می خواهم. 🔷فرمود: آن برای کسی است که از گناهانش در شب قدر استغفار کند. 🔹گفت: خدایا! خشنودی تو را می خواهم 🔷فرمود: خشنودی من از آن کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند 📚مستدرک ج 7 ص 456. 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢 👈از خدا صلاح خود را بخواهیم جوانی خاطر خواه خانمی شده بود. خیلی جمکران می آمد و نماز امام زمان می خواند و التماس می کرد که ای امام زمان این موردی که من می خواهم جور کن. دعا و نماز و راز و نیازش مستجاب نشد و آن خانم رفت با مورد دیگری ازدواج کرد. این آقا هم پکر شد. ولی بعد از مدتی دید که این دختر، خیلی دختر ناجوری بوده است. آبروی خانواده شوهرش را برده و زندگیشان به هم ریخته است. جوان بعد از این جریان وقتی به جمکران می آمد از خدا و امام زمان تشکر می کرد که آقاجان من ممنونم که این مورد را برای من جور نکردی. در حاجت هایی که می خواهیم بگوییم خدایا اگر صلاح است حاجتمان را برآورده کن. کانال 👇 https://chat.whatsapp.com/LUiOBcuGWWXGyjUL98SYv0
🟢 🔷از معجزات زیارت عاشورا ☘️✨علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود: ☘️✨ اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم اهالی سامراء به بیماری وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند. 🌾✨مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی . ☘️✨سپس فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند. ☘️✨از فردای ختم، تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه غیر شیعی ها می مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخی از آنها از آشناهای خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟ 🌾✨به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید. ☘️✨علامه فرید فرمودند: وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد. 📚داستان های شگفت، مرحوم آیت الله دستغیب کانال http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠داور به شرکت کننده میگوید به زبان فارسی ایرانی بخوان... ▪️او هم را به سبک مرحوم استاد محمد علی کریم خانی می خواند... کانال 🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ : برداشته شدن عذاب از اهل قبرستان به برکت حضور حضرت علیه السلام یکی از دوستان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند: همراه ایشان به کاشان رفتیم. عادت شیخ این بود که هر جا وراد می شد به زیارت اهل قبور می رفت. هنگامی که وارد قبرستان کاشان شدیم شیخ گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله علیه السلام» چند قدم جلوتر رفتیم، فرمودند: «بویی به مشامتان نمی رسد؟» گفتیم: چه بویی؟ فرمود: «بوی سیب سرخ استشمام نمی کنید؟» قدری جلوتر آمدیم، به مسئول قبرستان رسیدیم، شیخ از او پرسید: امروز کسی را این جا دفن کرده اند؟ او پاسخ داد: پیش پای شما فردی را دفن کرده اند. آن گاه ما را سر قبر آن مرد برد و ما در آن جا بوی سیب سرخ را استشمام کردیم. پرسیدیم: این چه بویی است؟ شیخ فرمود: وقتی این بنده خدا را در این جا دفن کردند، وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام به اینجا تشریف آوردند و به واسطه این شخص، عذاب از اهل قبرستان برداشته شد. بهترین مطالب و داستانهای عاشورایی در کانال 🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔸حکایت تاجر یزدی که چکی را برای مجلس علیه‌السلام بدون نگاه کردن به مبلغ آن امضاء کرد. 🎙 به روایت حاج غلامرضا سازگار بهترین مطالب و داستانهای عاشورایی در کانال 🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 👈یار تهى دستان 🔹امام محمّد باقر عليه السّلام فرموده است : هنگامى كه پدرم امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام به شهادت رسيد و خواستم پيكر مطهّر او را غسل دهم ، عدّه اى از اصحاب و اهل منزل را كنار جنازه آن حضرت احضار كردم . چون بدن مقدّس حضرت برهنه و آماده غسل دادن شد، حاضران به مواضع سجده حضرت سجّاد عليه السّلام نگاه كردند، كه در اثر سجده هاى طولانى ، پوست پيشانى و سر زانو، كف پا و كف دستهايش سخت شده و پينه بسته بود، چون كه او در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند و سجده هاى بسيار طولانى انجام مى داد. و هنگامى كه به پشت و سر شانه هاى پدرم امام سجّاد عليه السّلام نظر افكندند، اثراتى همانند جاى طناب مشاهده كردند؛ و چون علّت آن را پرسيدند؟ در پاسخ ايشان گفتم : قسم به خداوند! كسى غير از من سبب آن را نمى داند و چنانچه پدرم زنده مى بود، هرگز رازش را فاش نمى كردم . آن گاه امام باقر عليه السّلام افزود: هر وقت مقدارى كه از شب سپرى مى گشت و اهل منزل مى خوابيدند، پدرم وضو مى گرفت و دو ركعت نماز مى خواند؛ و سپس آنچه آذوقه در منزل موجود بود، جمع مى نمود و در خورجينى مى ريخت و آن را روى شانه اش مى انداخت و از منزل بيرون مى رفت و به سمت محلّه هاى فقيرنشين حركت مى كرد و آن محموله ها را بين بيچارگان و تهى دستان تقسيم مى كرد. و كسى هم او را نمى شناخت ، فقط مى دانستند كسى آمده و بين آن ها چيزى تقسيم كرده است و هر شب منتظر او بودند و درب منازل خود را باز مى گذاشتند تا سهميّه شان را جلوى منزلشان بگذارد. و اين برآمدگى ها و كبودى هائى كه بر سر شانه و پشت پدرم مى باشد، اثرات همان حمل آذوقه براى تهى دستان و بيچارگان مى باشد. 📚مستدرك الوسائل : ج 7، ص 182، ح 6. بهترین مطالب و داستانهای عاشورایی در کانال 🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ 🔵جواب نامه ای که بدون مرکب نوشته شده بود 🔸محمد بن عباس مي‏گويد: ما چند نفر کنار يکديگر در مورد مقامات امام حسن عسکري عليه ‏السلام صحبت مي‏ کرديم، يکي از ناصبي‏ها، گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت: من بدون مرکب، نوشته ‏اي را براي آن حضرت مي‏نويسم، اگر او پاسخ سؤالهاي مرا داد، حقانيت او را مي‏ پذيرم پس وي سؤالهاي خود را در نامه‏اي نوشت، ما نيز مسئله ‏هاي خود را در نامه ‏اي نوشتيم و به سوي آن حضرت فرستاديم. امام حسن عسکري عليه ‏السلام پاسخ مسائل همه ‏ي ما را در جواب نامه‏ اش داد و در نامه‏ ي مربوط به ناصبي، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نيز نوشته بود وقتي که آن مرد ناصبي، جواب نامه‏اش را ديد، متعجب و حيرت‏زده گرديد به طوري که از هوش رفت پس از به هوش آمدن، حقانيت امام حسن عسکري عليه ‏السلام را پذيرفت و جزو شيعيان آن حضرت گرديد. 📕عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام حسن عسگری (علیه السلام)،تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس،چاپ چهارم،1386،ص503-504. کانال https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﯾﮑﻢ ﺧﻮﺩ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ بابام ﮔﻔﺘﻢ: باباا ﺩﺍﺷﺘﻦِ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ پسر ﺩﻧﯿﺎ ﭼﻪ ﺣﺴﯽ ﺩﺍﺭﻩ؟ ﮔﻔﺖ: تجربه نکردم ! نمی دﻭﻧﻢ !! برو ﺍﺯ پدر ﺑﺰﺭﮔﺖ ﺑﭙﺮﺱ😐😂😎 🔵 کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
📝 اولین جمله امام زمان پس از ظهور 🔆 امام باقر علیه السلام فرمودند: 💎 نخستین جمله ای که مهدی پس از ظهور خود بر زبان می آورد، این آیه است: بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ سپس می گوید: منم بقیة الله و حجت و خلیفه خدا در میان شما. پس از آن، هیچ کس بر او سلام نمیکند، مگر به این عبارت: السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه. 📚 کمال الدین، ج۱، باب۳۲، ح۱۶ 🔵 کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ 🍃ارزش کار و کشاورزى یکى از اصحاب و راویان حدیث ، به نام علىّ فرزند ابوحمزه بطائنى حکایت کند: روزى از روزها جهت دیدار و ملاقات حضرت ابوالحسن ، امام موسى کاظم علیه السلام حرکت کردم ، حضرت را در زمین کشاورزى ، در حالتى یافتم که مشغول کار و تلاش بود و عرق از بدن مبارکش سرازیر گشته بود. بسیار تعجّب کردم و اظهار داشتم : یاابن رسول اللّه ! من فداى شما گردم ، مردم کجا هستند تا مشاهده کنند، که شما این چنین در این گرماى سوزان مشغول کار هستى و تلاش و فعّالیّت مى نمائى . امام علیه السلام لب به سخن گشود و فرمود: اى علىّ! آن هائى که از من بهتر و برتر بوده اند، به طور مرتّب کوشش و تلاش داشته اند و هر کدام به نوعى کار مى کرده اند. عرض کردم : منظور شما چه کسانى هستند؟ حضرت در پاسخ فرمود: منظورم رسول اللّه ، امیرالمؤمنین و دیگر پدرانم صلوات اللّه علیهم اجمعین مى باشند، که با دست خود کار و تلاش ‍ مى کرده اند. سپس امام موسى کاظم علیه السلام ضمن فرمایشات خود افزود: و این نوع کار و تلاشى را که من مشغول انجام آن هستم و تو مشاهده مى کنى ، پیامبران مُرسل الهى و نیز پیامبران غیر مرسل همه شان به آن اشتغال داشته اند و به وسیله آن تلاش و امرار معاش مى کرده اند. و همچنین بندگان صالح خداوند متعال همه در تلاش و کوشش ‍ مى باشند. 📚عوالى اللئالى : ج ۳، ص ۲۰۰، ح ۲۲. کانال https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
حیف نوون چند متر دورتر از قبری گریه میکرد ازش پرسیدند چرا نزدیکتر نمیری؟ گفت: مرحوم از فامیلای دورمون بود 😂😂 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
amirmohamad emam reza76336.mp3
2.76M
🌸سرود زیبای امام رضا بازم منو صدا کن 🌸 👈🏻تقدیم به اعضای بزرگوار و دوست داشتنی تو جاده مو مسافرم من یه غریبم زائرم اگه قبولم نکنی بگو خدا کجا برم کوچیکم من آره اما حاجت بزرگی دارم کاشکی من پرنده بودم ولی نه کوچیک بالم کاشکی راهم دورنبودش اما نه نزدیک راهم تو بزرگی کن و من رو نذار تنها بااین حالم امام رضا امام رضا بازم منو صدا کن امام رضا امام رضا حاجتمو روا کن امام رضا امام رضا بازم منو صدا کن امام رضا امام رضا حاجتمو روا کن ماه هشتم خدا مشهد شهر شفا تو پناه وضامن آهوی این دل ما امام رضا امام رضا ستاره ها دوست دارن امام رضا امام رضا دوست دارن اهل دعا امام رضا امام رضا بازم منو صدا کن امام رضا امام رضا حاجتمو روا کن امام رضا امام رضا بازم منو صدا کن امام رضا امام رضا حاجتمو روا کن کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ : یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت *اباعبدالله الحسین علیه السلام ..،* *بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...!* *ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟* *گفت الحمدلله جام خوبه* *ارباب این باغ و قصر رو بهم داده* *دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن.* *گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟* *گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ،* *صدا زد آقا مشهدی علی* *خوش آمدی ..* *مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ...* *این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ...* *میگفت دیدم مشت علی گریه کرد* . *گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟*😭 *گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر* *دقیق حساب نوکری من رو داره* *برای هر نفر شخصا" هم چایی* *میریختم ، هم چایی میبردم ..😭.* *عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید.*.. *چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم😭* *چنان جبران میکنند که باورمان نمی شود...*😭 **🚩 کانال 🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔴می شود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت بخیر شد ..... 🔻«سعد بن حارث انصاری» و «ابو الحتوف حارث انصاری»، دو برادر کوفی و هر دو از خوارج بودند. این دو همراه عمربن سعد از کوفه برای جنگ با امام حسین به کربلا آمده و تا بعد از ظهر عاشورا نیز در سپاه کوفه بودند. ⚫️ اما هنگامی که یاران امام علیه السلام به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فریاد بر آورد:« آیا کسی هست که ما را یاری کند؟» زنان و کودکان با شنیدن صدای امام علیه السلام به شیون و زاری پرداختند. ⬛️ سعد و برادرش، ابو الحتوف، که صدای امام و شیون اهل بیتش را شنیدند، ناگهان به خود آمدند و به گفتند:« این حسین، پسر دختر پیامبر، است و ما در روز قیامت از جدّ او امید شفاعت داریم، چگونه با او جنگ کنیم؟» آن‌گاه به حمایت از امام علیه السلام با سپاه کوفه به جنگ پرداختند. این دو برادر با شعار « لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ وَلا طاعَةَ لِمَنْ عَصاهُ» یعنی همان شعار مشهور خوارج علیه امیرالمؤمنین علیه السلام به سپاه امام حسین علیه السلام پیوسته و با یزیدیان جنگیدند تا هر دو به شهادت رسیدند. 👌این اتفاق اشارات عجیبی دارد؛ اینکه صحرای کربلا، شهدایی با سابقه خوارج دارد و همگی شیعه به معنای مرسوم نبودند؛ اینکه این خوارج از بسیاری از شیعیان اسمی پیشی گرفتند؛ اینکه میشود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت به خیر شد و به جبهه حق پیوست از جمله این اشارات است. 👈پیشنهاد ویژه☝️☝️ 🤲 @KASHKOOLMAAREFAT کانال 🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 مداومت زیارت عاشورا 💠 یکی از بزرگان می فرمود : مرحوم آیة اللّه حاج آقا حسین خادمی و حاج شیخ عباس قمی و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین (ع) را در خواب دیدم که در غرفه ای از غرفه های بهشت دور یکدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمی احوال پرسی کردم و گفتم: با هم بودن شما یک آیة اللّه و آقای حاج شیخ عباس قمی یک محدث وحاج شیخ عبدالجواد روضه خوان امام حسین (ع)، چه مناسبتی دارد که با یکدیگر یک جا قرار گرفته اید؟ 👈جواب دادند: ما همگی مداومت به عاشورا و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم. دارم اندر سر هوای کربلایت یا حسین دل شده غرق تمنای وصالت یا حسین من نه تنها واله و حیران بهامون غمت عالمی دل گشته داری مبتلایت یا حسین نور شمس و زهره و پروین و ماه و مشتری همچو ذره پیش خورشید جمالت یا حسین کی شود پروانه سان گرد مزارت پر زنم تا کنم این جان ناقابل فدایت یا حسین حاتم و صدها سلیمان سائل درگاه تو سلطنت بخشی و دولت بر گدایت یا حسین سر بدادی در ره دین همچو سربازی زعشق زنده شد دین از تو و خون لقایت یا حسین کانال لطفا باما همراه باشید . 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 آیت الله بهجت رحمه الله هر کس عادت به تاخیر نمازها کرده است؛ خود را برای تاخیر در همه ى امور زندگی آماده کند... کانال طنز 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
لقمان حکیم فرمودند. ..👇👇👇 من سالها با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛ و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛ که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست! کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟ لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛ "مقدار دارو را افزایش بده! " ِ جواب سلام را باسلام بده، جواب تشکر را با تواضع، جواب کینه را با گذشت، جواب بی مهری را با محبت، جواب دروغ را با راستی، جواب دشمنی را با دوستی، جواب خشم را به صبوری، جواب سرد را به گرمی، جواب نامردی را با مردانگی، جواب پشت کار را با تشویق، جواب بی ادب را با سکوت، جواب نگاه مهربان را با لبخند، جواب لبخند را با خنده، جواب دل مرده را با امید، جواب منتظر را با نوید، جواب گناه را با بخشش، هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابی بدهی، یک روزی، یک جوری، یک جایی به تو باز گردد کانال طنز 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
زن و شوهر یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی‌تابه می کوبه تو سرش. مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟ زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود. زنش معذرت خواهی می‌کنه و میره به کارای خونه برسه. سه روز بعدش مرده داشته بازم روزنامه می‌خونده که زنش این بار با یه قابلمه‌ی بزرگ دوباره می‌کوبه تو سرش ! بیچاره مرده وقتی به خودش میاد میپرسه: چرا منو زدی؟ زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود! کانال لطفا باما همراه باشید . 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92