eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
63.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
22.1هزار ویدیو
328 فایل
در صورت رضایت فاتحه برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
یارو روی ريل راه آهن ميخوابه بهش ميگن چرا اينجا خوابيدی؟ ميگه ميخوام خود كشی كنم. ميگن پس اون نون بربری چيه دستت؟ ميگه بر فرض قطار نيومد من اينجا از گشنگی بميرم :)) 😂 🔵 کانال و حال خوش👇 https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره بسیار شنیدنی از در حرم مطهر حضرت امام رضا علیه آلاف التحیه و الثناء😊😂 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
زن به شوهر میگه چرا قبل ازدواج نگفتی اینقدر فقیر و بی پولی؟ مرد میگه من که بهت میگفتم به غیر تو تو دنیا هیچی ندارم ولی تو خوشحال میشدی و میخندیدی😕😕😂😂 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔹ازدواج دوم🔹 مردي ازدواج مجدد ميكنه و وقتي زن متوجه ميشه به روي خودش نمياره و خودش رو به بي اطلاعي ميزنه. 🍀شرايط زندگي روز به روز بهتر ميشه و ١٦ سال به خوبي و خوشي زندگي ميكنند. مرد ميميره و بعد از مراسم، خانواده مرد تو خونه جمع ميشن و ميخوان موضوع ازدواج مجدد مرحوم رو به خانم بگن. زن هم خيلي عادي و بيخيال بهشون نگاه ميكنه. بالاخره پدرشوهرش مياد ميگه دخترم، ميخوام موضوع مهمي رو باهات درميون بگذارم، فقط ازت خواهش ميكنم منطقي باش و شرايط رو از اين كه هست سخت تر نكن. 🔹 زن ميپرسه ميخواي در مورد ازدواج دوم شوهرم صحبت كني؟ همه با تعجب ميگن مگه تو ميدونستي؟ ميگه از همون ابتدا فهميدم ولي به روي خودم نياوردم، چون اگه اون روز دعوا راه مينداختم ..... ✨شبهامون رو تقسيم ميكرد ✨خرجي خونه رو تقسيم ميكرد ✨ تا ازم ناراحت ميشد ميرفت پيش اون يكي من هم خودم رو به بي اطلاعي زدم و درنتيجه: هرشب كنارم بود از اين ميترسيد كه متوجه بشم خرجي خونه بيشتر شد و مرتب برام هديه ميخريد هميشه دنبال راضي كردنم بود و ميترسيد پيش من لو بره ♻️اصلاً بهترين سالهای زندگیم همونهايي بود كه اون ازدواج مجدد كرده بود و من مثل ملكه زندگي ميكردم و شوهرم مثل مرگ ازم ميترسيد. از اين بهتر چي بخوام؟ ❌ميگن شيطون كتاباشو جمع كرده رفته پيشش براي يك دوره آموزش فشرده .... 😊😊😊 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
آقا جوابِ دورت بگردم رو پیدا کردم باید بگی «من یه دور بیشتر» کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
آموزش عملی یارو سمینار گذاشته با عنوان «چگونه یک شبه پولدار شویم» بعد پول بلیطارو گرفته فرار کرده و سمیناری هم در کار نبود خیلی خوب یاد داد چگونه میشه یه شبه پولدار شد😆😆😂 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
همسایمون قبل از عید ماشینشو فروخته 350 میلیون این هفته رفته 400 داده ماشین خودش را پس گرفته🤣 قدر داشته هاتون را بدونید 😁😂😂 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 👈خاطره‌ای از آیت الله بهجت رحمه الله وسفارش به نماز اول وقت مرحوم آیت‌الله قاضی رحمه الله استاد آیت‌الله بهجت بودند و حضرت امام رحمه الله از ایشان به «کوه عرفان» تعبیر می‌فرمودند. آقای بهجت رحمه الله مکرر در نصایح‌ شان این عبارت را از مرحوم قاضی رحمه الله نقل می‌فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.» یا در جای دیگری فرمودند: «به صورت من آب دهان بیاندازد» یکی از علما می‌فرمود: «سال‌ها پیش، یک روز خدمت آیت‌الله العظمی بهجت رحمه الله رفته بودیم. به ایشان گفتم: «راهی به ما نشان دهید تا آدم شویم.» آقای بهجت رحمه الله فرمودند: «نمازتان را اول وقت بخوانید!» این عالم بزرگوار می‌گوید: «در دلم گفتم حاج آقا ما را تحویل نگرفت. ما که خودمان نماز اول وقت می‌خوانیم!» ❎وقتی خدمتشان رفتم، همراه جمعی بودند و ایشان داشتن صحبت میکردند. هنوز هیچ سخنی نگفته بودم که این وسط صحبتشان فرمودند: یک‌سال از آن ماجرا گذشت. قرار بود به یک جلسه مهمانی بروم و در آن مهمانی دوباره خدمت آقای بهجت رحمه الله برسم. در راه به خودم گفتم: «این دفعه از آقا سوال کنم، ببینم اگر بخواهد راهی معرفی کند تا من به همه‌جا برسم، چه راهی را معرفی می‌کند؟» بعضی ها پیش ما می‌گویند چه کار کنیم تا آدم شویم و رشد پیدا کنیم؟» به ایشان می گوییم نماز اول وقت بخوانید. یه سال بعد می آیند، پیش خودشان می‌گویند حاج آقا ما را تحویل نگرفت! دوباره از حاج آقا بپرسیم که چه بایدبکنیم؟ همان حرف بنده را دقیق گوش نکردند، حالا دوباره می‌خواهند سوال کنند! د باباجان، جواب همان است، همیشه جواب همان است.» این عالم بزرگوار می‌فرماید:« من دیگر هیچ حرفی نزدم. آقای بهجت راست گفتند. من در برخی از نمازهایم را به وقتش نمیخواندم. شروع کردم آن را هم درست کردم.» آن عالم بزرگوار کم کم به جاهایی که دلش می خواست و حتی فوق تصورش بود رسید ◜ @jomlatzibaa کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🤪درخواست مرخصی همسر😂 همسر یکی از فرماند‌هان پاسگاه که به تازگی ازدواج کرده بود و چندین ماه از زندگیشان دور از شهر و بستگان در منطقه‌ی خدمت همسرش می‌گذشت، بدجوری دلتنگ خانواده‌ی پدری‌اش شده بود. او چندین بار از شوهرش درخواست می‌کند که برای دیدن پدر و مادرش به شهرشان، به اتفاق هم یا به تنهایی مسافرت کند، ولی شوهرش هر بار به بهانه‌ای از زیر بارِ موضوع شانه خالی می‌کرد. زن که در این مدت با چگونگیِ برخورد ماموران زیر دست شوهرش و مکاتبه‌ی آن‌ها برایِ گرفتنِ مرخصی و سایر امورِ اداری کم و بیش آشنا شده بود، به فکر می‌افتد که حالا که همسرش به خواسته‌ی وی اهمیت نمی‌دهد، او هم به‌صورت مکتوب و همانند سایر ماموران برای رفتن و دیدار با خانواده‌اش، درخواست مرخصی بکند. پس دست به کار شده و در کاغذی درخواست کتبی به این شرح، خطاب به همسرش می‌نویسد: جناب .... فرمانده‌ی محترم ... اینجانب .......، همسرِ حضرت‌عالی که مدت چندین ماه است پس از ازدواج با شما، دور از خانواده و بستگان خود هستم، حال که شما به‌ دلیلِ مشغله‌ی بیش از حد، فرصت سفر و دیدار با بستگان را ندارید، بدین‌ وسیله از شما تقاضا دارم که با مرخصی اینجانب، به مدت ... روز برای مسافرت و دیدن پدر و مادر و اقوام موافقت فرمایید. با احترام، ..... همسر شما و نامه را در پوشه‌ی مکاتبات همسرش می‌گذارد. چند وقت بعد جواب نامه، به این مضمون به دستش رسید: سرکار خانم ... عطف به درخواست مرخصیِ سرکارِ عالی جهت سفر برایِ دیدار با اقوام، بدین‌وسیله اعلام می‌دارد 😃با درخواست شما به‌ شرط تعیین جانشین موافقت می‌شود. 🤣🤣🤣🤣 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
سه تا رفيق با هم ميرن رستوران ولي بدون يه قرون پول وهر کدومشون يه جايي ميشينن و يه دل سير غذا ميخورن اولی ميره پاي صندوق و ميگه : ممنون غذاي خوبي بود اين بقيه پول مارو بدين بريم : صندوقدار : کدوم بقيه آقا ؟ شما که پولي پرداخت نکردي . ميگه : يعني چي آقا خودت گفتي الان خورد ندارم بعد از صرف غذا بهتون ميدم . خلاصه از اون اصرار از اين انکار که دومی پا ميشه و رو به صندوقدار ميگه : آقا راست ميگن ديگه ، منم شاهدم وقتي من ميزمو حساب کردم ايشون هم حضور داشتن و يادمه که بهش گفتين بقيه پولتونو بعدا ميدم . صندوقداره از کوره در رفت و گفت : شما چي ميگي آقا ، شما هم حساب نکردي ! بحث داشت بالا ميگرفت که ديدن سومی نشسته وسط سالن و هي ميزنه توي سرش . ملت جمع شدن دورش و گفتن چي شده ؟ گفت : با اين اوضاع حتما ميخواد بگه منم پول ندادم😐😜😅😂 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
دزده میره بانک برای دزدی؛ کارش که تموم میشه رومیکنه به یکی از مشتریا میگه:تو دیدی من دزدی کردم؟ طرفم میگه آره! دزدم با اسلحه میکشتش! بعد دزده، رو میکنه به حیف نون میگه: شما دیدین من دزدی میکردم؟ حیف نون میگه: نه آقا من ندیدم ولی زنم دید !!!!!!!!!!! 😀😀 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🤣خاطره یک شهروند😀 رفته بودم امتحان رانندگی بدم… چهار نفری سوار شدیم و من زودتر از همه نشستم پشت رول تا افسر بیاد… خلاصه افسر اومد و منم شروع کردم به تنظیم آینه و صندلی و … زدم تو دنده را افتادم… یه چند صد متری رفتیم برگشتم افسرو نیگا کردم دیدم چیزی نمیگه..!! بهش گفتم: جناب سروان من همینجوری مستقیم برم؟؟ یارو با تعجب گفت: جناب سروان؟؟ من مسافرم!!! شما مگه تاکسى خطى نیستی؟؟؟ از تو آینه نیگا کردم دیدم یکی با پرونده داره میدوئه دنبال ماشین..!! کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
حیف نون میره قهوه خونه میگه قهوه لیوانی چند ⁉️ میگن 5 تومن 😐 میگه شکرش چند ⁉️ میگن اون مجانیه😁🤔 میگه پس 2 کیلو شکر بده ❗️😳😂 😂😂 کانال داستان و طنز حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
حیف نون شب تو اتوبوس هی از صندلی 8بلندمیشه میره صندلی 14. باز برمیگرده سرجاش. یکی بهش میگه چه مرگته بخواب دیگه حیف نون میگه لعنت به کسی که گفت دوتا صندلی بگیر شب راحت بخوابی😂😂 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 👈 صرفا جهت یه لبخند حلال .. 😄 محافظ آقا(مقام معظم رهبری) تعریف میکرد میگفت رفته بودیم مناطق جنگی برای بازدید. توی مسیر خلوت آقا گفتن اگه امکان داره کمی هم من رانندگی کنم. من هم از ماشین پیاده شدم و آقا اومدن پشت فرمون و شروع کردن به رانندگی میگفت بعد چند کیلومتر رسیدیم به یک دژبانی که یک سرباز آنجا بود ما نزدیک شدیم و تا آقا رو دید هل شد.😂😂 زنگ زد مرکزشون گفت: قربان: یه شخصیت اومده اینجا.. از مرکز گفتن که کدوم شخصیت؟ !! گفت: قربان نمیدونم کیه ولی گویا که آدم خیلی مهمیه گفتن چه آدم مهمیه که نمیدونی کیه؟!! گفت:قربان؛نمیدونم کیه ولی حتما آدم خیلی مهمیه که حضرت آیت الله خامنه ای رانندشه!!😂😂😂 این لطیفه رو حضرت آقا توجمعی بیان کردند و گفتند که ببینید میشه لطیفه ای رو گفت بدون اینکه به قومی توهین شود. 📌بر گرفته از خاطرات مقام معظم رهبرى مجله لثارات الحسین(ع) کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
▪️يك تفكر هست كه ميگه اگر از هايپرماركت ها خريد كني به مدير عامل كمك كردي كه بتونه ويلاي سومش رو بخره اما اگر از مغازه محل خريد كني به يه بچه كمك كردي كه بره مدرسه يا بره كلاس ورزش و به يه پدر و مادر كمك كردي تا بتونن يه لقمه نون بزارن سر سفره بچه هاشون! کانال داستان و طنز حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
دوستم زنگ زده میگه بیا فردا شب دورهم باشیم ؟ میگم نه داداش باید برم ستاد آقای نمیشه! میگه : خب آقای رو هم بیار در این حد غافل و حواس پرت کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 کوتاه 👈خوبی و بدی دو دوست برای تفریح به ییلاق های خارج از شهر رفتند. در بین راه بر سر زمان استراحت اختلاف نظر پیدا کردند و یکی از آن ها در اثر عصبانیت بر روی دیگری سیلی محکمی زد. آن یکی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد، اما بدون آن که چیزی بگوید روی شن های کنار رودخانه نوشت:«امروز بهترین دوستم به من سیلی زد.» سپس راه خود را ادامه دادند و به قسمت عمیق رودخانه رسیدند. آن دوستی که سیلی خورده بود پایش لغزید و نزدیک بود با جریان آب به سمت پرتگاهی خطرناک برود که دوستش او را نجات داد. وقتی نفسش بالا آمد سنگ تیزی برداشت و به زحمت روی صخره ای نوشت:«امروز بهترین دوستم،جانم را نجات داد.» دوستش با تعجب پرسید:«چرا آن دفعه روی شن ها نوشتی و این بار روی صخره؟» دیگری لبخند زد و گفت:«وقتی بدی می بینیم باید روی شن ها بنویسیم تا به راحتی با جریان آب شسته شود و وقتی محبتی در حق ما می شود باید روی سنگ سختی حک کنیم تا برای همیشه بماند.» کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 👈 توسل اسرا برای روشن کردن چراغ عزاداری 🔷 مرتضی سرهنگی در بخشی از کتاب «محرم در اسارت» می‌نویسد: بهترین خاطره‌ای که از محرم در اسارت دارم، به آن سالی برمی‌گردد که عراقی‌ها طبق عادت هر ساله‌شان، روز هفتم و هشتم محرم به همه آمپول‌هایی تزریق می‌کردند تا ایرانی‌ها نتوانند در روزهای تاسوعا و عاشورا عزاداری کنند. این کار شیطانی‌شان هر سال خوب نتیجه می‌داد و غیر از چند نفر که به «لطایف‌ الحیل» از زیر تزریق آمپول، جان سالم به در می‌بردند، بقیه چنان تب می‌کردند که تا چند روز در جا می‌افتادند. آن سال، دیگر تجربه‌ کافی به دست آورده بودند و اسامی افراد از روی لیست می‌خواندند و حتی یک نفر نیز نتوانست از نیش سوزن آمپول در امان بماند. حتی بین بچه‌ها شایع شده بود که درصد آمپول امسال، چند سی‌سی بیشتر از سال‌های پیش است. وقتی عراقی‌ها به آسایشگاه ما آمدند، همه بچه‌ها به حضرت «علی‌اصغر علیه السلام » متوسل شده،‌ نجات خود را از آن دردانه کوچک امام حسین علیه السلام خواستند. قلب پاک بچه‌ها و نام پربرکت آن طفل خاندان پیامبر چنان اثر معجزه‌ آسایی داشت که هیچ یک از بچه‌ها- به جز یکی دو نفر که بیماری کم خونی داشتند – تب نکردند. عراقی‌ها که می‌دانستند آمپول‌ها کار خودشان را خواهند کرد، دیگر به سراغ آسایشگاه ما نیامدند و ما با خیال راحت، آن شب، چراغ عزاداری حضرت حسین علیه السلام را روشن کردیم. صبح که شد، دکترهای عراقی از جریان خبردار شدند. آنها به آسایشگاه‌های دیگر رفتند و دیدند که تمام افراد آنها تب کرده و درجا افتاده‌اند؛ اما افراد آسایشگاه ما سرحال و قبراق هستند. بین خودشان بگو مگویی شده بود که نگو! از طرفی تعجب کرده بودند و از طرف دیگر نمی‌توانستند قبول کنند که توسل به ائمه و خاندان عصمت، کارهای نشدنی را شدنی میکند کانال و حال خوش🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92💕💙💕
💠 👈جواب دلقک نقل کرده اند که: مرحوم حاج محمد کلباسی بسیار محتاط بود و احیاناً اگر کسی برای ادای شهادت به نزد ایشان می آمد مسأله ای از او سؤال می کرد، اگر جواب صحیح می داد شهادت او را می پذیرفت. روزی شیخ شیپور - یکی از دلقک های ناصر الدین شاه - را برای ادای شهادتی خدمت ایشان آوردند. ایشان فرمودند: حمد و سوره خود را بخوان. شیخ شیپور می گوید: کدام حمد و سوره را؟ می فرماید: ما که جز یک حمد و سوره نداریم. می گوید: چرا! ما سه حمد و سوره داریم. 🔺یک حمد و سوره ای که رسول خدا (ص) خواند که نه شما می توانید بخوانید، نه من. 🔺یک حمد و سوره ای که شما می خوانید و من نمی توانم بخوانم. 🔺یک حمد و سوره ای هم که من می خوانم و شما نمی توانید بخوانید. 🌺 ایشان از سخن آن دلقک خوشش آمده و شهادت او را قبول کردند. 📚مردان علم در میدان عمل، ج3، ص 482 -481. کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔹روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم رابه آن دنیا ببرم . او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند. چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع گقت. زن نیزبه قولی که داده بود عمل کرد. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجاآوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم. دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند : واقعا شما حماقت بزرگی میکنی که به وصیت آن مرحوم عمل میکنی. زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم. البته من تمامی دارایی هایش را جمع کرده و وجه آن را در حساب بانکی خود ذخیره نمودم. درمقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تااگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند . کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 🍀حکایت پندآموز 3 سوال 🌴سلطان به وزیر گفت۳سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی. سوال اول: خدا چه میخورد؟ سوال دوم: خدا چه می پوشد؟ سوال سوم: خدا چه کار میکند؟ ▪️وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود. غلامی فهمیده وزیرک داشت.وزیر به غلام گفت سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم. اینکه :خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟ ▫️غلام گفت: هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم وسومی را فردا...! اما خدا چه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد. اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد. اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم. فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.وزیر به دو سوال جواب داد ، 🔹سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟ وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد. ▫️گفت : پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد. 🔸بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند. بار خدایا توئی که فرمانفرمائی،هرآنکس را که خواهی فرمانروائی بخشی و از هر که خواهی فرمانروائی را بازستانی🤲 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
زن و شوهر یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی‌تابه می کوبه تو سرش. مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟ زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود. زنش معذرت خواهی می‌کنه و میره به کارای خونه برسه. سه روز بعدش مرده داشته بازم روزنامه می‌خونده که زنش این بار با یه قابلمه‌ی بزرگ دوباره می‌کوبه تو سرش ! بیچاره مرده وقتی به خودش میاد میپرسه: چرا منو زدی؟ زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود! کانال لطفا باما همراه باشید . 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92