eitaa logo
روایت پیشرفت ایران
324 دنبال‌کننده
266 عکس
16 ویدیو
0 فایل
🌱 خانه هنر و رسانه پیشرفت 🔖مجله دانشمند (دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳) 🔖ویژه‌نامه دانوا (مجله نوجوان) 🔖مجله سُـــها (روایت پیشرفت زنان) 🌱کتاب‌ها: 🔻از اتم تا بی‌نهایت 🔻دانش‌ورزی حاصلخیز 🔻مدیر شریف 🔻ترش شیرین ✍️ارتباط با ما: @pezhmanarab
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت پیشرفت ایران
⭕️ روی پاهای ایرانی 2 به روایت دکتر حمیدرضا مقاره‌عابد
⭕️ روی پاهای ایرانی 2 به روایت دکتر حمیدرضا مقاره‌عابد 🔻روزی فرارسید که برای اولین بار آقای ريحان یاری قرار بود به‌عنوان شخصی که پايش قطع شده بود از پنجه ما استفاده بکند و نظر بدهد. یکی از لحظات ناب زندگی من و آقای دکتر نصر همان روز است؛ آقای ریحان یاری کاپیتان تیم ملی قطع پای کشورمان بود. ایشان آمد و استفاده کرد. وقتی اول راه رفت و بعد دوید ما مدام داشتیم نگاه می­‌کردیم الآن چی می­‌گوید؟ او هم جوابی نمی­‌داد؛ در یک کوریدور خیلی طولانی می­‌رفت و برمی­‌گشت. می­‌دوید. من آخرین بار گرفتمش، گفتم آقای یاری چطور است؟ گفت که «آقای مقاره‌عابد دارم پرواز می­‌کنم، بگذار ادامه بدهم. این لحظه ناب‌ترین لحظه­‌های ما است» می‌گفت «من قبلاً یک پنجه کربنی انگلیسی داشتم ولی اين که الان دارم، هم خیلی نرم­تر است و هم خیلی انعطاف دارد. بگذارید من به پروازم ادامه بدهم.» این جمله یکی از جمله­‌هایی است که در آرشیو ذهنی­مان همیشه ماندگار شد و هر وقت در این 10 سال انرژی­مان می­‌افتد، آن کلمات آقای یاری ما را دوباره سرحال می­‌آورد و پرانرژی می­‌کند. 🔻رفتیم یکی از ارگان­‌هایی که مسئول خرید این تجهیزات بود گفتیم آقا ما هم مجوزش را داریم و هم تست بالینی­ شده است. گفتند شما تأییدیه اتحادیه اروپا را دارید؟ ان موقع برای من خیلی عجیب بود که گفت تأییدیه اتحادیه اروپا؛ من که داخل کشور خودم بودم! گفتند نه ما فقط تأییدیه اتحادیه اروپا را می­‌خواهیم. این تکنولوژی­ جزء تکنولوژی­‌هایی است که شاید 7-8 تا کشور بیشتر این تکنولوژی را نداشته باشند. ما هم از هیچ کجا به‌هیچ‌وجه کپی نکردیم و هیچ رفرنسی هم نبود که ما بتوانیم برویم و از آن الهام بگیریم. بعد این ارگان دولتی به من گفت باید بروید تأییدیه اتحادیه اروپا را بیاورید. سنگی بود که فکر می­‌کردند این سنگ آن‌قدر مانع بزرگی است که ما نمی­‌توانیم از روی آن بپریم. ولی این اتفاق افتاد و ما تأییدیه اتحادیه اروپا را هم گرفتیم و آن‌ها واقعاً خلع سلاح شدند و دستشان را بالا بردند؛ این‌یک واقعیت تلخ است که خود تحریمی خیلی اذیتمان می­‌کند. 🔻یک روزی من در پله­‌های آن ارگانی دولتی که می­‌خواست از ما خرید کند داشتم می­‌رفتم و می­‌آمدم. البته یک‌بار که نه؛ من آن پله­‌ها را 100 بار رفتم و آمدم. یک مسئولی من را دید که 3 سال قبل هم من را دیده بود، گفت:« تو هنوز تو داری این پله­‌ها را بالا می­‌روی و می­‌آیی؟» گفتم «بله!» گفت «ما تخصصمان این است که نگذاریم افراد امثال شما بمانند. چقدر تو چغر و بدبدنی که مانده‌ای!» خیلی جمله عجيبي گفت؛ یعنی سیستم دولتی و نوع قانون‌گزاری ما و اجرای قانونمان به شکلی است که توقع حمایت که هیچ، حتي خودشان می­گویند ما کاری می­‌کنیم که شما نمانید. تکنولوژی این محصول واقعاً کار خیلی پیچیده‌ای است. ولی برای رسيدن به اين تکنولوژی و ساخت نهايی پنجه­‌های کربنی، 20 درصد توان و انرژی ما راگرفته است. 20 درصد دیگر توان ما را گرفتن مجوزها و تأییدیه‌ها گرفت و 60 درصدش هم صرف ورود به بازار کردیم. 🔻فکر می­‌کنم ورود به بازار یکی از موانع اصلی است که همه شرکت­های دانش‌بنیان دارند و اکثراً سر همین مرز که می­رسند عقب‌نشینی می­کنند؛ یکی از اصلی­‌ترین دلیل‌های اين مانع بزرگ، فرهنگ خودمان است. ما مردم اگر بخواهیم برای خانه­، مان یک جنس بخريم و يک جنس داخلی و یک جنس خارجی باشد قطعاً می‌رویم سراغ جنس خارجی را می­‌گیریم و می­‌گوییم خارجی یک‌چیز دیگر است. شاید در قديم ما تولیدکننده‌ها هم کم‌کاری کرده بودیم و نتوانسته بودیم جنس خوبی تولید کنیم. اصلاً نمی­‌توانیم از این دفاع کنیم ولی الآن نسل جدیدی که وارد فضای دانش شده است واقعا به این خودباوری رسیده است که بتواند به آن سطح از تولیدات خارجی برسد؛ یعنی نگاهش نگاه صادرات است. ما روزی به‌سختی وارد بازار خودمان شدیم ولی الآن به چند کشور داریم صادرات می­‌کنیم. حتی چند تا کشور که جزء قطب­های صنعتی دنیا هستند از ما تقاضای انتقال تکنولوژی به کشورشان را دارند. @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕ زرشک با دستان مردم طلا شد ۳ روایت یک نقش‌آفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید 💠بخشی از متن⬇️
زرشک با دستان مردم طلا شد ۳ روایت یک نقش‌آفرینی مردمی موفق در پیشرفت تولید 💠بخشی از متن: 🔸اولین جشنواره ملی زرشک تأثیر خودش را گذاشت. طوری ‌که دو ماه بعد، استانداری برای کمک به حوزه زرشک پا پیش گذاشت. آذرماه همان سال با شرکت‌های دانش‌بنیان جلسه‌ای با عنوان «بررسی طرح‌های دانش‌بنیان در حوزه فرآوری زرشک» تشکیل داد و من هم درباره ایده ترفروشی و ظرفیت صنعتی و فناوری استان برای تحقق آن توضیح دادم. نتیجه رفت‌و‌آمد‌های متعددم به پارک علم و فناوری خراسان جنوبی، شروع همکاری با دو شرکت بود. با شرکت «چاوش صنعت خاوران» که تولیدکننده دستگاه دان‌کن زرشک بود برای تولید پنجاه دستگاه به توافق اولیه رسیدم. همچنین قرار شد شرکت «فراساخت پویا ساینا» برای اولین‌بار در ایران یک دستگاه شست‌وشوی زرشک تولید کند. دستگاهی که کم‌کم تبدیل به یک خط تولید شد. به صورتی‌که علاوه بر شست‌وشو، زرشک‌ها رطوب‌گیری هم می‌شد. برای تأمین مالی طرح ترفروشی، اولین راه به بنیاد علوی ختم می‌شد؛ ولی بنیاد فقط می‌توانست بخشی از اعتبار لازم را فراهم کند و آن هم شرطش راه‌اندازی یک شرکت تعاونی بود؛ جمع‌کردن چهل‌پنجاه عضوِ پای کار، ساده‌ نبود. نمایشگاه آبادیران 🔸در مرحله مذاکرات با بنیاد بودم که یکی از دوستانم در بنیاد علوی پیشنهاد شرکت در نمایشگاه آبادیران را داد. در نمایشگاه ‌توانستم بی‌واسطه و رودررو با مسئولین مؤسسه دانشمند که از زیرمجموعه‌های بنیاد مستضعفان بود و چندبار درخواست من را بی‌جواب گذاشته بود، حرف بزنم. بازدید از غرفه‌های دو شرکت همراهم موثر بود و توضیحات و گزارش من هم آنقدر تخصصی بود که مسئولان مؤسسه متقاعد شدند طرح من برای فرآوری زرشک فقط روی کاغذ نیست و قابلیت عملیاتی‌شدن دارد و چند گام اول را هم برداشته‌ام. مقدمات اولیه تعلق تسهیلات مؤسسه دانشمند در همان نمایشگاه انجام شد. این مسیر خط پایان ندارد 🔸بعداز نمایشگاه و گرفتن تسهیلات کارها شتاب بیشتری گرفت. باید تشکیل شرکت تعاونی را جدی‌تر دنبال می‌کردم. اول از خودم و اطرافیانم شروع کردم. قوم‌وخویش‌ها راحت‌تر از بقیه به من اعتماد می‌کردند و تعاونی زودتر راه می‌افتاد. اغلبشان از باغداران کوچک زرشک بودند. زندگی‌های سطح متوسط و حتی پایینی داشتند و متراژ باغ‌های زرشک‌شان به هکتار نمی‌رسید. با هر مشقتی بود شرکت تعاونی «الماس سرخ مشکات» را با حدود پنجاه عضو تشکیل دادیم و توانستیم 48 فقره تسهیلات خرد بگیریم. خیالم آسوده بود که توانسته بودیم به‌عنوان یک حلقه میانی، ظرفیت‌های حاکمیت را در مسیر توسعه قرار بدهیم و با تشکیل شرکت تعاونی از انحراف تسهیلات جلوگیری کنیم. این همان کاری بود که ژاپن سال‌های قبل کرده بود؛ یعنی هدایت تسهیلات و منابع. 🔸با پنج‌میلیارد سرمایه اولیه شرکت تعاونی و یک‌میلیارد وام مؤسسه دانشمند، توانستم بالاخره قرارداد دستگاه‌های دان‌کن زرشک و خط تولید شست‌وشوی زرشک را نهایی کنم. چند ماه بعد با آنکه هنوز مدت زیادی از راه‌اندازی شرکت تعاونی نگذشته بود، رضایت از بازدهی بالای دستگاه‌ها و به صرفه‌تربودن ترفروشی شگفت‌انگیز بود. طوری‌که هر جا می‌رفتم باغدارها با خوشحالی جلو می‌آمدند و قدردانی می‌کردند؛ به‌خصوص‌ آنهایی که توانسته بودند بدون واسطه زرشک‌هایشان را با قیمتی بالاتر از قیمت پیشنهادی دلال‌ها به بازارهای شهرها و حتی استان‌های دیگر برسانند. خیر و برکت ایدۀ ترفروشی، حتی به کسانی که باغدار نبودند هم رسیده بود؛ مثلا شنیدم چند نفر با خرید دستگاه دان‌کن و خرید زرشک از باغدارها برای خودشان منبع درآمد ایجاد کرده بودند. حتی یکی از برندهای معروف تولید سوغاتی استان خراسان هم با خرید چند دستگاه، وارد میدان ترفروشی زرشک شده‌بود. 🔸همه این نتایج در حالی است که ما هنوز در ابتدای مسیر طرح ترفروشی زرشک هستیم. هنوز در حال تأمین دستگاه‌هایی مثل انجماد سریع، دُم‌گیر زرشک و فریزدرایر هستیم. آشنایی با شرکت تولیدکننده دستگاه انجماد سریع و شرکت سازنده فریزدرایر هم از مواهب شرکت در نمایشگاه آبادیران است. همزمان که دارم بقیه ایده‌ها مثل سردخانه‌های اقتصادی و خرمن هوشمند را بررسی می‌کنم، برای تولید فرآورده‌های متنوع خوراکی از زرشک هم تلاش می‌کنم. حالا نه تنها به افزایش اثرگذاری در حوزه زرشک فکر می‌کنم بلکه آماده‌ام تا اگر در هر حوزه دیگری نیاز فناورانه‌ای‌ به وجود بیاید، برای گره‌گشایی از زندگی هم‌استانی‌هایم وارد میدان بشوم. 🌐 لینک خرید اینترنتی: https://ketab.inn.ir/product/40991/ماهنامه-دانشمند---شماره-23 @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️️ برای راه رفتنِ دوباره ۱ سخت‌وشیرین‌های ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی بخشی از متن⬇️
⭕️️ برای راه رفتنِ دوباره ۱ سخت‌وشیرین‌های ساخت ربات اسکلت بیرونی ایرانی 🔸ربات‌های اسکلت بیرونی برای اندام‌های مختلف بالاتنه، پایین‌تنه و تمام‌تنه طراحی و تولید می‌شوند و در حوزه‌های مختلف نظامی، صنعتی و درمانی کاربرد دارند. ربات‌های پایین‌تنه‌ شش مفصله که ربات اکسوپد هم یکی از آنهاست، اغلب برای اهداف درمانی و کمک‌حرکتی مورداستفاده قرار می‌گیرند. در دنیا حدود 24 شرکت در حوزه اسکلت بیرونی کار می‌کنند و محصولات کمتر از ده‌تای آنها که متعلق به کشورهای آمریکا، رژیم صهیونیستی، روسیه، کره‌جنوبی و فرانسه هستند، تجاری‌سازی شده است. در خاورمیانه، در حال حاضر تنها ربات اسکلت بیرونیِ تجاری، اکسوپدِ ایرانی است. چرا ربات اسکلت بیرونی 🔸مهندس حوائجی: اینکه چرا ما ربات اگزواسکلتون (exoskeleton) یا همان اسکلت بیرونی را برای محصول شرکتمان انتخاب کردیم، چند دلیل داشت: اول اینکه این ربات خیلی جدید بود در دنیا. یعنی سال 92 که من و سه نفر دیگر از بنیانگذاران دور هم جمع شده بودیم برای تصمیم تأسیس شرکت، تازه یک سال بود که نمونه اسرائیلی آن (ربات ریواک) معرفی شده بود. ربات‌های دیگر مانند ربات‌های صنعتی و کارخانه‌ای، حدود شصت هفتاد سال سابقه دارند و اگر ما به‌عنوان یک شرکت کوچک می‌خواستیم در این حوزه‌ها شروع کنیم، در رقابت با رقبای خارجی خیلی عقب بودیم. دلیل دوم هم انسانی بود؛ یعنی وقتی ما در نمونه اسرائیلی دیدیم که حاصل تکنولوژی تبدیل به چیزی شده است که یک انسان را دوباره راه می‌برد، برایمان خیلی ارزش داشت. دلیل سوم هم این بود که ما به‌طور خاص در ایران، به دلیل ناامنی جاده‌ها و اتومبیل‌ها، تصادفات زیادی داریم و در نتیجه تعداد معلولیت ناشی از تصادف بیشتر از متوسط جهانی است. 🔸وقتی که ارتباط مغز به‌عنوان کنترل‌کننده بدن، با عضلات پایین‌تر از محل آسیب نخاعی قطع می‌شود؛ عضلات بدن به‌عنوان عملگرهای محرک مفاصل از کار می‌افتند. در پایین‌تنه، شش مجموعه مفصل در اطراف لگن، زانوها و مچ‌ها وجود دارد. کاری که ربات‌های اسکلت‌بیرونی پایین‌تنه می‌کنند این است که در بخش‌های بالای ران، زانوها و گاهی مچ‌های سازه‌ مکانیکی‌شان، موتور یا عملگر فعال می‌گذارند و اراده کاربر که قبلا از طریق مغز به عضلات منتقل می‌شد، حالا از طریق مغز به یک سیستم واسطی منتقل می‌شود تا دستورات آن برای ربات قابل خواندن شود؛ مثلا با فشار دکمه‌های یک مچ‌بند. سپس ربات فرامین لازم را به مجموعه عملگرهایش می‌دهد و چون سازه‌ پوشیدنی ربات به بدن انسان متصل شده، پایین‌تنه را حرکت می‌دهد. در فرد سالم، مغز انسان به‌طور اتوماتیک و همزمان با حرکت، تعادل را هم حفظ می‌کند. اما وقتی بیش از ده مفصل را به چهار تا مفصل ساده‌سازی کرده‌ باشیم، نمی‌توان به‌صورت خودکار تعادل بدن را هم حفظ کرد؛ بنابراین بیمار باید بتواند با یک تجهیز حفظ‌کننده مانند پارالل (ساده‌ترین) یا واکر یا عصا(سخت‌ترین)، تعادل خودش را حفظ کند.   اولین قدم‌ها 🔸مهندس زادی: آن سالها همه ما یک سری دانشجوی کم‌کارکرده یا کارنکرده بودیم و خیلی گام‌به‌گام و یواش‌یواش با کنترل موتورها و ادغام آن‌ها روی سازۀ مکانیکی شروع کردیم و به تدریج پیش ‌رفتیم. سال‌های 94 و 95 نمونه‌های اولیه ربات ساخته شد و رفتیم روی تست با انسان سالم و سپس کاربر ضایعه‌نخاعی. سال 95، با ربات اکسوپد در نمایشگاه «ایران‌ساخت» که متعلق به معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری است، شرکت کردیم و یک سال بعد با کمک معاونت علمی، سه نمونه از نسخۀ وقت ربات را به مراکز درمانی فروختیم. با فروش‌های اولیه، امکان استفاده بیشتر توان‌یابان و تست واقعی ربات فراهم شد؛ تست‌هایی که نتایجش برای خود ما که می‌خواستیم ایرادات را رفع کرده و آن را ارتقا بدهیم، خیلی مهم بود. @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️ همه چی فقط پول نیست روایتی از مدیر یک شرکت دانش‌بنیان تولیدکننده پروتزهای دست که فناور زندگی هم ا
⭕️ همه چی فقط پول نیست روایتی از مدیر یک شرکت دانش‌بنیان تولیدکننده پروتزهای دست که فناور زندگی هم است   🔸سوژه‌های پیشرفت آدم‌های منحصربه‌فردی هستند. جدای از مسائل فنی و دستاوردهای علمی و فناوری، زیست این افراد هم قابل‌تأمل است. امیر پایدارثانی مدیر شرکت بهبود عضو ثانی یکی از این سوژه‌ها است؛ او به‌عنوان مخترع و تولیدکننده دست و بازوی مکانیکی و الکتریکی خودش زخم‌خورده معلولیت است. سال 89 که انگشتان دستش بر اثر حادثه‌ای توسط دستگاه برش قطع شد، خودش را درون دنیایی از تاریکی و نامیدی حس کرد. از کودکی پیانو می‌نواخت و انگشتان دستش برایش ارزش دیگری داشت. فکر اینکه دیگر توانایی نواختن پیانو را ندارد آزارش می‌داد. تقلایش برای پیدا کردن جایگزینی برای انگشتان ازدست‌رفته‌اش، او را به سمت طراحی و ساخت انگشت مکانیکی سوق داد. امید، تنها واژه‌ای است که زندگی امیر را نجات داد. ارتباطی که امیر با مراجعینش دارد مانند دیگر متخصصان ارتز و پروتز نیست. 🔸امیر از داخل دنیای معلولیت با آن‌ها ارتباط می‌گیرد. با مشکلات فقر و قطع عضو آشناست؛ و این روند درمان را تسریع می‌کند.«من چون با عمق وجودم قطع عضو را تجربه کرده‌ام با مشکلات و مصائب اش آشنایی دارم. علاوه بر قطع فیزیکی که رخ می‌دهد مشکلات روحی و روانی به‌مراتب بدتر از آن به دنبالش می‌آید. خود من تا ماه‌ها بعد از قطع انگشتانم از نشان دادن دستم خجالت می‌کشیدم. با مقوا استوانه‌ای هم قد انگشتانم برای دستم ساخته بودم و با جوراب زنانه روکش دوخته بودم و از آن برای حجم دادن دستم استفاده می‌کردم. بعدها که توانستم انگشت مکانیکی را طراحی کرده و بسازم، کم‌کم اعتمادبه‌نفسم بالاتر رفت. به‌گونه‌ای که حتی نیازی برای استفاده از انگشت مکانیکی و پروتز حس نمی‌کنم. پس بحث روان‌شناختی ماجرا بسیار مهم است. معمولاً با مراجعینم نزدیک ساعت‌ها بر سر این موضوع صحبت می‌کنم تا مشکلش را حل کنم.»   🔸شهریور 1401 بود که از شهرک صنعتی اسکان داشتم برمی‌گشتم شرکت که تلفنم زنگ زد. خانمی بود که با گویش زیبای یزدی صحبت می‌کرد:«من از میبد یزد زنگ زدم. معلم پرورشی هستم. مدرسه ما اکثر بچه‌ها از خانواده‌های ضعیفی هستند. بعضی وقت‌ها حتی صبحانه یا تغذیه‌ای هم نمی‌توانند با خود بیاورند. یک‌بار در هفته آش می‌پزیم برای بچه‌ها. یک دانش‌آموزی داریم که مثل بقیه خانواده ایشان هم وضع مالی خوبی ندارند. دست او در کودکی قطع‌شده است و همه باهم کمک کرده‌ایم تا پایان ابتدایی درسش را بخواند؛ اما الآن که می‌خواهد یه مقطع بالاتر برود و مدرسه‌اش را عوض کند از ترس مسخره شدن می‌خواهد ترک تحصیل کند. میبد خیّران زیادی دارد اما ما پیش هر کس رفتیم پاس داده به آن‌یکی. کمیک موشن شما را توی تلویزیون دیدم. باورم نمی‌شد که پاسخ تلفنمان را بدهید.» معمولاً چون با این افراد زیاد ارتباط داشته‌ام زیاد احساساتی نمی‌شوم. ولی به‌قدری صحبت‌های خانم پرورشی پراحساس بود که پشت فرمان گریه‌ام گرفته بود. گفتم باید دختربچه بیاید تبریز تا قالب دستش را بگیرم و برایش پروتز زیبایی بسازم. 🔸چند روز بعد خانواده دختربچه زنگ زدند. گفتند که از فرط خوشحالی سه شب و روز است که خوابشان نبرده است. قرار شد تا شنبه هفته بعدش تبریزباشند. یک مقداری حلوا به‌عنوان هدیه آورده بودند. دخترک هم یک نقاشی که برای من کشیده بود و یک اسکاچ کوچک ظرف‌شویی که می‌گفت خودم بافته‌ام برایم آورده بود. ابتدایی با انگشتان قطع‌شده‌اش کنار آمده بود و چون مقطع تحصیلی جدید قرار بود به مدرسه جدیدی برود ترس از مسخره شدن باعث شده بود که ترک تحصیل کند. کلی از بافتش تعریف کردم. عکس گرفتم و گفتم عکسش را برای دوستانم حتماً ارسال می‌کنم. با این تعریف کردن‌ها لبخند به لب دخترک نشست. سعی کردم روی اعتمادبه‌نفسش کارکنم. طوری رفتار کردم که احساس دِین بابت پروتزهایش نداشته باشد. گفتم من برایت ‌می‌سازم به شرطی که درست را ادامه بدهی. پروتزش آماده است و قرار است بعد از امتحانات برای تحویلش بیاید تبریز. @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️ تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۱ روایت شرکت دانش‌بنیان ارومیه‌ایی، تنها تولیدکننده میکروخا
⭕️ تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۱ روایت شرکت دانش‌بنیان ارومیه‌ایی، تنها تولیدکننده میکروخازن‌های سه‌فاز و تک‌فاز در ایران 🔸بعد از دانشگاه در سال 1377 استخدام وزارت نیرو شدم. در کنار کار در وزارت نیرو برای زمان‌های بیکاری یک دفتر الکتریکی باز کردم. مدتی نگذشت که دیدم هفده نفر از همکارانم در دفتر  با من همکاری می‌کنند. بیشتر کارهای سیم‌کشی ساختمان انجام می‌دادم. کارمان خیلی خوب گرفته بود و بر این اساس سیم‌کشی گمرک ارومیه را هم به ما دادند. در این پروژه، سرویس ترانس‌هایشان را هم به ما واگذار کردند. در حین بررسی ترانس‌ها متوجه شدیم که بانک‌های خازنی‌اش منفجر شده است. اجازه گرفتیم تا بانک خازنی آنها را باز کنم. همزمان در شرکت مرغ طیور غرب هم پروژه داشتم. بانک خازنی آنها هم زیاد منفجر می‌شد. اجازه گرفتم تا بانک خازنی آنها را هم باز کنم. 🔸کم‌کم با ترکیبات و اجزای بانک خازن آشنا شدم. همزمان یکی از دوستانم تعدادی آداپتور کاهنده برق برای فروش وارد کشور کرده بود. وقتی به پریز برق می‌زدند مصرف برق را کاهش می‌داد. چند تا از او گرفتم و بررسی کردم. حجم این‌ها خیلی کوچکتر از نمونه‌های صنعتی بود. با همان ترکیب تک‌فاز، سه تا از این‌ها را به هم وصل کردیم و تبدیل شد به سه فاز. عملکرد سیستم تک‌فازی که ساخته بودیم بالاتر از سه فاز صنعتی بود. از سوپرمارکت‌ها شروع کردیم. نمونه‌ها را می‌دادیم تا عملکرد سیستم‌های جدیدمان را بررسی کنیم. به واسطه پدر همسرم که بازنشسته جهادکشاورزی بود و شناخت زیادی به این حوزه داشت، چند نمونه هم در مرغداری‌ها نصب کردیم. عملکردشان خیلی خوب بود.   🔸جرقه‌ای شد تا پی‌اش را بگیرم. 289 تا مقاله در رابطه با این موضوع مطالعه کردم. آن موقع اینترنت هم خیلی کند بود. برای همین پول می‌دادم تا برایم مقاله پیدا کنند. ماهی می‌شد که تمام حقوقم را بابت مقاله خرج می‌کردم. یکی از اتاق‌های خانه را تبدیل به کارگاه و آزمایشگاه کرده بودم. خازن‌ها روغنی دارند که بسیار بدبو است. بعد از مدتی که کار کردم بوی بد روغن موجب شد تا گوشه حیاط برای خودم کارگاهی بسازم. علت‌های خرابی خازن‌ها را بررسی کردم. از اسفند سال 1389 به طور جدی شروع به تولید بانک خازنی ابداعی خودم کردم. اوایل اعتماد نمی‌کردند. برای همین به طور امانی و رایگان در چند تا از مرغداری‌های ارومیه نصب کردم. 🔸نتیجه به حدی خوب بود که چند مرغداری و شرکت دیگر هم سفارش دادند. متوجه شدیم فیش‌های برق محل‌هایی که بانک خازنی‌مان را وصل کرده بودیم به‌شدت کاهش یافته است. عملکرد بهتر خازن‌ها باعث شد تا به سمت ارگان‌ها و شرکت‌های دیگر برویم. اما عدم اعتماد اولیه و کمبود سرمایه در گردش خیلی مشکل برایم ایجاد می‌کرد. برای مثال یکی از خازن‌ها را در بیمارستان آذربایجان نصب کردم که بعد از هشت ماه پولم را دادند. برای ماندن در بازار باید سرمایه در گردش جور می‌کردم. مجبور شدم تا خانه و ماشینم را بفروشم. @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️ تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۲ روایت شرکت دانش‌بنیان ارومیه‌ایی، تنها تولیدکننده میکروخاز
⭕️ تولد یک اختراع تا رفع نیاز صنعت کشور ۲ روایت شرکت دانش‌بنیان ارومیه‌ایی، تنها تولیدکننده میکروخازن‌های سه‌فاز و تک‌فاز در ایران 💠بخشی از متن: 🔸خانه را که فروختم تن به اجاره‌نشینی دادیم. کم‌کم هر چه داشتم را فروختم. همسرم دیگر نمی‌توانست با این شرایط زندگی کند. پدرزنم از من حمایت کرد و شغل‌اش را که در حوزه تولید و فروش داروهای دامپزشکی بود، رها کرد و با من همراه شد. چون خدمات برگشت پول فروش خیلی دیر بود و تعداد درخواست‌کننده‌ها زیاد شد، مهرماه 91 مجبور شدم تا طلاهای همسرم و فرش ابریشمی خانه‌ام را هم بفروشم تا به عنوان افزایش سرمایه به شرکت تزریق کنم. 🔸برای اینکه در بازار جا باز کنیم، با کمترین سود خازن‌ها را می‌فروختیم. مشتری‌ها برای اینکه از کیفیت خازن‌ها مطمئن شوند شش ماه خازن‌ها را نگه می‌داشتند و اگر موردی پیش نمی‌آمد، پول ما را می‌دادند. دو سال هم خدمات پشتیبانی و تعویض تقبل کرده بودیم. یک ماشین سمند خریده بودم. می‌زدم به جاده تا به استان‌های دیگر هم سر بزنم. صندلی عقب ماشین برای خودم جای خوابی درست کرده بودم تا در فرصت اندکی که برای استراحت داشتم آنجا بخوابم. یزد، تهران، اصفهان و شهرهای مختلف را با ماشینم سر می‌زدم. 🔸سال 1395 چند دستگاه خازن را در آب‌وفاضلاب شیراز نصب کردیم؛ آنجا 3 موتور 650 کیلووات داشتند. اولی و دومی که وارد مدار می‌شد ترانسش نمی‌کشید و سومی هم اصلا فرصت ورود به مدار پیدا نمی‌کرد. روز تست خازن‌های ما مدیرکل آبفای استان فارس هم آمده بود. خازن‌ها را نصب کردم. موتور اول را که روشن کردم دومی را هم همزمان استارت کردم. مشکلی پیش نیامد. گفتم سومی را هم روشن کنید. گفتند امکان ندارد، ترانس می‌سوزد. گفتم نگران نباشید. سومی را که روشن کردند بهت‌زده شدند و مشکلی هم پیش نیامد. اردیبهشت سال 96 که کنفرانس بین‌المللی آب‌و‌فاضلاب در شیراز برگزار شد، مدیر فارس 20 دقیقه برای ارائه من زمان گرفت. بعد از آن جلسه، هفت منطقه از آب‌و‌فاضلاب کشور سفارش خرید دادند. 🔸برای فروش به فولادمبارکه در دفاع از محصولمان با 7 دکتری برق و 4 مهندس برق بحث کردیم و بالاخره توانستیم توانایی خازن‌هایمان را برایشان ثابت کنیم. از سال 97 تا اسفند 99 بارها و بارها ما را تست کردند، تا بالاخره در اسفند 99 اولین خازن را از ما خریداری کردند. روز نصب خازن ما مدیر فنی فولاد مبارکه هم آمد تا خازن‌های ما را تست کنند. هر گونه تست کردند نمونه ما خیلی بهتر از خازن‌های خارجی بود. عملکرد خیلی خوبی از خودمان در فولاد به جا گذاشتیم که باعث پیشرفت کاری ما شد. 🔸 اواخر سال 97 وارد کشور آذربایجان شدیم. اولین محصول را به سیمان نُرم باکو دادیم. این پروژه باعث شد تا در عرض سه سال بالای 120 خازن به آذربایجان بفروشیم. متوجه شدیم که سیستم چند شرکت در آذربایجان نامتقارن است. همه جای دنیا سیستم متقارن استفاده می‌کنند. آمدیم و اولین خازن‌های نامتقارن را در دنیا طراحی کرده و ساختیم. آن را هم ثبت اختراع کردیم و آنجا نصب کردیم. در ایران هم یک شرکت فولاد در نطنز اصفهان بود که سیستم آنها هم نامتقارن بود. مشکل آنها را هم حل کردیم. @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
🔰 پیشرفت هایی که از دل عملیات بیرون می‌آمد ۱ خاطرات دکتر حمیدرضا طیبی از چندین سال فعالیت در جهاد
🔰 پیشرفت هایی که از دل عملیات بیرون می‌آمد ۱ خاطرات دکتر حمیدرضا طیبی از چندین سال فعالیت در جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت 💠بخشی از متن: 🔸با تشکیل جهاد سازندگی، دفتر سازندگی صنایع را در سال پنجاه و هشت در دانشگاه علم و صنعت تشکیل دادیم. هدف از تشکیل دفتر این بود که بیاییم برای صنایع کشور کار بکنیم؛ یعنی بحث این بود که حالا که کارشناسان خارجی به دلیل وقوع انقلاب رفته‌اند، قاعدتاً صنایع کشور با مشکلاتی مواجه هستند، بنابراین ما برویم به حل مشکلات صنایع کمک بکنیم. پس از اندکی فعالیت در دفتر سازندگی صنایع، تعطیلی دانشگاه‌ها رخ داد و کمی بعد در 16 مرداد سال 1359 ستاد انقلاب فرهنگی –که بعدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد- تشکیل جهاد دانشگاهی را تصویب کرد. جهاد دانشگاهی که تشکیل شد ما که در دانشگاه علم و صنعت در دفتر سازندگی صنایع بودیم، همان تیم شدیم تیم جهاد دانشگاهی. نگاه علمی در کار 🔸در آن برهه من در تهران نبودم و بعد از تعطیلی دانشگاه‌ها، همراه عده ای از بچه ها به جهاد سازندگی کرمانشاه رفته بودیم تا گروه‌های برق را در آنجا راه‌اندازی بکنیم. یکی از شیرین‌ترین و موفق‌ترین دوره‌های زندگی من همان سال پنجاه و نه و شصت بود که به جهاد سازندگی کرمانشاه رفتیم. مأموریت اول‌مان را هم از شهرستان کنگاور شروع کردیم. با توجه به دید مهندسی‌ای که در مجموعه دفتر سازندگی شکل گرفته‌ بود، اولین کاری که من کردم، آمدم از تهران یک مهندس عمران بردم که آن چه را که می‌سازیم یک کار علمی خوب باشد؛ اگر حمام می‌سازیم، اگر جاده می‌سازیم، اگر مسجد می‌سازیم، باید سال‌های سال کار کند. موفق هم شدم که یک مهندس عمران خوب که فارغ التحصیل هند بود را به کرمانشاه بیاورم. 🔸خودم کارم را که رشته برق بود بلد بودم اما در رشته عمران به متخصص نیاز داشتیم. شاید تا یک سال و خرده‌ای که متأسفانه به علت فوت پدرم مجبور شدم به تهران برگردم، ما به اندازه کل دوران قبل از انقلاب روستاها را برق‌رسانی کردیم؛ روستاهای بزرگ و روستاهایی که بخش محسوب می‌شدند و نقاط دوردست. کارهای بسیار خوبی در حوزه عمران کردیم؛ حمام و مساجد بسیار عالی ساختیم چون نگاه یک نگاه علمی بود؛ البته نگاه علمی در کنار روحیه جهادی و خسته نشدن از کار. این باور در همه بچه‌ها بود که ما مشکلی در تولید فناوری نداریم. اعتقاد داشتیم که خداوند سرمایه فکر را در همه انسان‌ها به ودیعه گذاشته و اینگونه نیست که بگوییم آن کسی که غربی است، باهوش‌تر است و آن کسی که آسیایی یا آفریقایی است، کم‌هوش‌تر. منتها بستگی به این دارد که ما چگونه از آن استفاده بکنیم و این توانمندی‌ها را چگونه از قوه به فعل در بیاوریم. قدم اول، مرحله تعمیرات 🔸شروع به کار که کردیم، دیدیم بهتر است با یک سری کارهای تعمیراتی در زمینه تعمیر انواع ماشین‌های الکتریکی، ژنراتورها شروع کنیم. برای ما خیلی عجیب بود که چرا برخی موتورهای الکتریکی را می برند در خارج تعمیر می‌کنند، چرا نمی گذارند متخصصین داخلی تعمیر کنند؟ مثلاً دشت قزوین یک دشت کشاورزی بود که آن موقع‌ها می‌گفتند توسط اسرائیلی‌ها یا همان خارجی‌ها طراحی و ساخته شده و به لحاظ کشاورزی فوق‌العاده قوی بود. ماشین‌های الکتریکی و پمپ‌های بسیار بزرگ در آن جا استفاده می شد ولی ماشین‌ها که خراب می‌شدند، تعمیراتش را می‌بردند در خارج انجام می‌دادند. ما گفتیم این کار به طور طبیعی در داخل قابل انجام است. برای همین آموزش‌های تئوری لازم داده شد که اصول عملکرد این ماشین‌های الکتریکی چیست و بعد هم روش‌های تعمیرشان چگونه است. بعد هم چند نمونه تعمیرات دستگاه‌ها را انجام دادیم که کاملاً هم موفق انجام شد. (مجله دانشمند، دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳ ) @daneshmand_mag | مجله دانشمند
📡️ پروژه‌ای به‌کلی سری که معادلات جنگ را تغییر داد ۱ به مناسبت چهل و سومین سالگرد تأسیس نهاد پیشرفت "جهاد دانشگاهی"     💠کشف اطلاعات محرمانه و سری ارتش عراق در دوران دفاع مقدس یکی از بزرگ‌ترین الطاف الهی بود که تأثیر زیادی در شکست نظام استکبار جهانی در تهاجم گسترده به جمهوری اسلامی ایران داشت. این توانمندی به علت ضرورت عدم افشاء، تا دو دهه بعد از پایان جنگ تحمیلی مخفی ماند و نهایتاً بعد از 26 سال از طبقه‌بندی خارج گردید. این پروژه کلان که «رحمت» نام‌گذاری شده بود، در جهاد دانشگاهی صنعتی شریف طراحی و ساخته شد و سپس به‌صورت کاملاً سری به واحد جنگ الکترونیک سپاه منتقل گردید. در آنجا تکثیر و عملیاتی شده و به‌طور گسترده تا پایان جنگ مورداستفاده قرار گرفت. 🔸سری بودن این پروژه به گونه‌ای بود که هیچ‌یک از مسئولین کشوری که ارتباط کاملاً مستقیمی با اجرای پروژه رحمت نداشتند، ازجمله مدیران جهاد دانشگاهی، از وجود و ابعاد این پروژه بی‌اطلاع باشند. کلیه مستندات پروژه جهاد پس از انتقال به سپاه، از بین برده شد تا منشاء دستیابی به این فناوری کاملاً مخفی بماند و به همین دلیل بعضاً تصور می‌شد که تجهیزات مربوطه از کشوری خارجی دریافت شده است. در ادامه روایت دکتر کوروس حمزه، رئیس اسبق سازمان جهاد دانشگاهی صنعتی شریف را در این باره میخوانیم.      ⭕️ دست برتر خدا 🔻با متوقف شدن پیشروی‌های عراق در خاک ایران و پیروزی‌های رزمندگان اسلام در عملیات بیت‌المقدس در اردیبهشت 1361، سیل تجهیزات مدرن از کشورهای غربی و شرقی به‌سوی لشکر صدام سرازیر شد؛ ازجمله دولت انگلیس شبکه مخابراتی لشکر عراق را به یک مدل رمزکننده صوتی مجهز کرد تا بستر امن ارتباطی بین فرماندهی کل و خط مقدم لشکر عراق فراهم شود. به‌این‌ترتیب پیام‌های مخابره شده عراقی‌ها که توسط ایران شنود می‌شد، دیگر قابل‌فهم و کشف نبود. از همین رو در آن زمان صرفاً نیروهای خبره جان‌برکف واحدهای اطلاعاتی بانفوذ به داخل خاک عراق در عملیات‌هایی بسیار پرخطر، داده‌ها و اطلاعاتی از تحرکات مشهود دشمن به دست می‌آوردند.   🔻رمزکننده‌ای که دولت انگلیس به ارتش صدام داد، دستگاه رمزکننده صوتی ساخت شرکت معتبر راکال از تولیدکنندگان اصلی تجهیزات الکترونیکی نظامی انگلیس است. در آن زمان کشورهای زیادی ازجمله کشورهای عضو ناتو، به این رمزکننده تجهیز بودند. به‌کارگیری سیستم رمزکننده پیشرفته انگلیسی و اطمینان به آن موجب گردید که ارتش عراق سری‌ترین گزارش‌های میدان جنگ و برنامه‌های عملیات نظامی خود را از طریق این رمزکننده‌ها مخابره کند. 🔻بعد از عملیات رمضان در تابستان 1361 تعدادی از این رمزکننده‌ها در قرارگاه‌های عملیاتی دشمن به دست رزمندگان ایرانی افتاد. به دست تقدیر الهی ، بدون برنامه‌ریزی قبلی و در مدت کوتاه، متخصصین جوان ایرانی نقطه‌ضعفی را در این رمز کننده کشف کردند. آنها توانستند با طرحی مبتکرانه، سامانه‌ای را بسازند که بانفوذ و اختلال در همان رمزکننده‌های انگلیسی، پیام‌های سری رمزشده را در لحظه، نه در یک فرایند طولانی کشف رمز، رمزگشایی کرده و در اختیار فرماندهان ایرانی قرار دهد. نکته بسیار مهم در این طراحی، روش جلوگیری از لورفتن توانمندی رمزگشایی بود که باعث شد عراقی‌ها تا پایان، متوجه نقطه ضعف مسیر ارتباطیِ به ظاهر امن خود نشوند. (مجله دانشمند، دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳ ) @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
📡️ پروژه‌ای به‌کلی سرّی که معادلات جنگ را تغییر داد ۲   به مناسبت چهل و سومین سالگرد تأسیس نهاد پیشر
📡️ پروژه‌ای به‌کلی سرّی که معادلات جنگ را تغییر داد ۲   به مناسبت چهل و سومین سالگرد تأسیس نهاد پیشرفت "جهاد دانشگاهی" 🔻سامانه‌ای که طراحی شد، دو ویژگی مهم داشت. ویژگی اول مربوط به مخفی نگه‌داشتن این توانمندی در جبهه خودی، یعنی ظاهر فیزیکی دستگاه بود. دستگاه ساخته‌شده عیناً همان رمزکننده‌های انگلیسی بود که به غنیمت گرفته‌شده بودند. به همین دلیل می‌توان گفت یک رمزکننده غنیمتی تبدیل به دستگاه نفوذکننده و مختل‌کننده سیستم رمز گردید و در همان دستگاه قابلیت کشف رمز نیز تعبیه شد. به‌این‌ترتیب در بازدید از تجهیزات سایت شنود و کشف رمز به‌هیچ‌وجه اثر مشهودی از انجام چنین عملیاتی مشاهده نمی‌شد. 🔻ویژگی دوم که جنبه نرم‌افزاری داشت، مربوط به مخفی نگه‌داشتن عملیات نفوذ از دید دشمن بود؛ عملیات نفوذ به‌گونه‌ای طراحی‌شده بود که کسی قادر به کشف آن نشود. نفوذ با ارسال یک سیگنال مخابراتی یک‌ثانیه‌ای در یک‌لحظه خاص و هماهنگ با امواج رادیویی مشابه در منطقه صورت می‌گرفت؛ به‌نحوی‌که کشف وجود چنین سیگنالی در میان حجم زیاد امواج رادیویی غیرممکن بود. با دریافت این سیگنال در گیرنده دشمن، رمزکننده آن مختل می‌شد و اختلال ایجادشده در حافظه رمزکننده باقی می‌ماند. با ارسال پیام از این رمزکننده، اختلال همچون یک ویروس همراه با پیام به تمام رمزکننده‌های گیرنده‌ی پیام منتقل می‌شد. با هر تماس بعدی این پدیده مانند یک بهمن در سرتاسر شبکه مخابراتی مجهز به این رمزکننده منتشر می‌گشت. 🔻درنهایت این اختلال با خاموش و روشن کردن رمزکننده از بین می‌رفت و هیچ اثری از آن باقی نمی‌ماند. به همین دلیل هرچند که سرویس شنود طرف عراقی متوجه یک نوع اختلال در رمزکننده‌ها شده بود، ولی قادر به کشف مسئله نبود و تصور می‌کرد اپراتورهای دستگاه در استفاده از رمزکننده درست عمل نمی‌کنند. به لطف الهی این سامانه با این دو ویژگی اساسی، تا پایان جنگ همچنان باقدرت، تماس‌های رمزی‌شده دشمن را کشف می‌کردند، بدون آنکه ردی از خود برجای بگذارد؛ همچون شبحی وارد شبکه مخابراتی دشمن شده و پس از مدتی محو می‌شدند. 🔻سرعت شنود و رمزگشایی در این روش بسیار حیاتی بود. برای مثال، فاصله زمانی بین ارسال دستور رمز‌شده استفاده از ماسک ضد شیمیایی به نیروهای عراقی تا آغاز بمباران شیمیایی یک منطقه توسط ارتش بعث، کمتر از نیم ساعت می‌شد. کشف بلافاصله پیام کمک می‌کرد تا در همین فاصله زمانی، مقدمات عملیات ضد شیمیایی در منطقه ایرانی هم انجام شود. حجم مکالمات محرمانه کشف و ضبط‌شده از طریق این سامانه بسیار زیاد بود و همواره تعداد زیادی مترجم، به‌صورت مداوم پیام‌ها را به فارسی برگردانده و از آن‌ها گزارش‌های محرمانه‌ای حاوی اطلاعات نظامی دشمن تولید می‌کردند و در اختیار فرماندهان جنگ می‌گذاشتند. (مجله دانشمند، دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳ ) @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
🔰 پیشرفت هایی که از دل عملیات بیرون می‌آمد ۲ خاطرات دکتر حمیدرضا طیبی از چندین سال فعالیت در جهاد دا
🔰 پیشرفت هایی که از دل عملیات بیرون می‌آمد ۲ خاطرات دکتر حمیدرضا طیبی از چندین سال فعالیت در جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت 🔸بعد از مرحله تعمیر دستگاه های خارجی، بحث این بود که ما باید به کارهای طراحی و ساخت ورود بکنیم. خیلی زود از مرحله تعمیر به مرحله طراحی و ساخت رسیدیم. تازه داشتیم در عرصه فناوری پیشرفت می کردیم که عراق به ایران حمله کرد و جنگ شروع شد. با شروع جنگ، ما روی فعالیت‌هایی متمرکز شدیم که مرتبط با جنگ بود؛ قسمت لجستیک جنگ، بخش مهندسی جنگ و همچنین قسمت تأمین تجهیزات مورد نیاز نیروهای رزمنده. ما در جهاد دانشگاهی علم و صنعت بیشتر روی ساخت قطعات تجهیزاتی که از دشمن به غنیمت گرفته شده بود، کار می‌کردیم. چون بعضاً برای استفاده یا نگهداری از تجهیزات غنیمتی نیاز به تعویض یا تعمیر قطعات آن دستگاه داشتیم. این جنس غنیمتی را از جبهه‌ها می آوردند پیش ما، عملکرد دستگاه را تحلیل می‌کردیم یا یک مهندسی معکوس آگاهانه انجام میدادیم و سپس قطعات مختلفی را که لازم داشت، می‌ساختیم و تحویل مسئولین نظامی می‌دادیم و آنها می‌بردند در جبهه علیه خود دشمن استفاده می‌کردند. دوران پساجنگ 🔸جنگ که تمام شد، به طور طبیعی حوزه فعالیت جهاد هم عوض شد. برنامه‌ریزی‌هایی انجام شد که بتوانیم در چند حوزه، کارهای خوب و شاخص انجام بدهیم. ضمن این که برخی از هزینه‌های ما باید از محل درآمدهایمان تأمین می‌شد. این برای ما خوب بود؛ به لحاظ این که حتماً باید کارهای‌مان کاربردی باشد و بعد هم حتماً تجاری‌سازی شود. حتماً باید پیگیری کنیم که به فروش برسد تا منافع ما تأمین بشود. در این برهه من مدیر گروه برق ـ قدرت جهاد علم و صنعت شده بودم. تلاشمان این بود که بتوانیم در عرصه علم و فناوری کارهای جدید بکنیم. البته اینطور نبود که ما با فضای صنعت کشور بیگانه بودیم و بعد از جنگ تازه وارد صنعت شدیم. همزمان با جنگ، با صنایع هم مرتبط بودیم. 🔸ما در دهه شصت با صنعت نفت ایران ارتباط برقرار کردیم؛ مسئولین آن جا به ما گفتند اگر دستگاه «رکتیفایرِ حفاظتِ کاتُدیک» را بر اساس استاندارد انگلیسی بسازید ما از شما می‌خریم. استاندارد صنایع نفت ما انگلیسی بود. کارکرد دستگاه «رکتیفایرِ حفاظتِ کاتُدیک» در این است که از پوسیدگی کل سازه‌های فلزی که شرکت نفت درون خاک دارد، جلوگیری می‌کند. ساخت آن به لحاظ تکنولوژی‌، حدود یک سال و نیم طول کشید و دقیقاً آن را بر اساس استاندارد انگلیس (BS) ساختیم. مقداری از تکنولوژی ساخت این دستگاه را طریق از مهندسی معکوس کاملاً آگاهانه به دست آوردیم و مقداری را هم خودمان با تحلیل عملکرد آن فهمیدیم و برای ساختش طرح داشتیم. منطق ما همیشه این بوده استکه هیچ وقت نرویم چرخ را از صفر بسازیم. به هر حال آن موقع نزدیک دو سه هزار دستگاه تولید کردیم و فروختیم. (مجله دانشمند، دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳ ) @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⚠️ پیشرفت هایی که از دل عملیات بیرون می‌آمد ۳ خاطرات دکتر حمیدرضا طیبی از چندین سال فعالیت در جهاد د
⚠️ پیشرفت هایی که از دل عملیات بیرون می‌آمد ۳ خاطرات دکتر حمیدرضا طیبی از چندین سال فعالیت در جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت 🔸مدتی که از تولید رکتیفایرِ حفاظتِ کاتُدیک گذشت، دیدیم که بخش خصوصی وارد بازار شد و شروع به ساخت این دستگاه کرد. گفتیم حالا بیاییم روی دستگاه‌های پیچیده‌تری کار بکنیم. دیدیم تمام پروژه‌های صنعت نفت ایران، پروژه‌های نیروگاه‌های ایران و پروژه‌های حساس مثل نفت، گاز، پتروشیمی، پالایش و پخش، بارهای سیستم‌های حساس‌شان، حتماً باید با UPS تأمین شود. این دستگاه‌ها باید تمام‌وقت در مدار قرار می‌گرفتند. از آن طرف هم این نگرانی بود که با امکان کنترل UPSهای خارجی، با از کار انداختن اینها، یک پالایشگاه راحت از کار بیفتد. 🔸ما این دستگاه‌ها را تا بیست کیلووات ساختیم اما چون ساخت ایران بود، به شرکت های ایرانی و بزرگترین شرکت‌های مناطق نفت‌خیز بیش از دو کیلووات نمی‌توانستیم بفروشیم. یکی از مدیران صنعت نفت که وضعیت ما را می دانست گفت:«ببین! تا اسم یک شرکت خارجی کنارت نباشد نمی‌توانی اینها را در صنعت نفت بفروشی. برو یک اسم خارجی کنار خودت بگذار و بیا بفروش!» سال 76 که او این راهکار را به ما گفت، تحقیق کردیم ببینیم بهترین شرکتی که قبل از انقلاب به ایران یو پی اس می‌فروخته، چه شرکتی است. دیدیم شرکت ارسکین انگلیس است. 🔸من آن موقع دانشجوی دکترای برق دانشگاه براتفورد انگلیس بودم و به آنجا رفت‌وآمد داشتم. گفتم می‌روم این شرکت را پیدا می‌کنم و با رئیسش مذاکره می‌کنم. با شرکت که آشنا شدم دیدیم اِ! اینها تکنولوژی یک نسل قبل ما را دارند. تازه از خودش هم ندارد، از ایتالیا می‌گیرد، مارک می‌زند و به ایران می‌دهد. مدیر فنی آنجا گفت شما واقعاً UPS بیست کیلووات بر پایه IGBT می‌سازید؟ گفتم بله. گفت اگر بسازید و واقعاً اثبات شود، ما خودمان از شما می‌خریم. آقایی به اسم پیتر وینتر را برای ارزیابی به ایران فرستادند. ایشان هم یک گزارش بسیار قشنگی نوشت که «بله من دیدم که اینها صاحب دانش هستند؛ یا می‌توانیم از اینها دستگاه کامل بخریم یا دانش فنی‌اش را بخریم.» 🔸ما خوشحال و خندان این سرتیفیکیت یا گواهی کارشناس انگلیسی را برداشتیم بردیم پیش مدیر نفتی و گفتیم:«بفرما! دیدی گفتیم ما صاحب دانش دستگاه‌های UPS هستیم؟!» برگشت گفت «تو اصلاً متوجه نمی‌شوی من به تو چه می‌گویم. تو باید یک اسم خارجی کنارت باشد تا بفروشی. بدون اسم خارجی نمی‌توانی!» آخرش رفتیم به این خارجی گفتیم تو بیا اسمت را کنار ما بگذار و ما یک امتیاز استفاده از برند معتبر به تو می‌دهیم. گفت من نمی‌فهمم، تو که صاحب تکنولوژی هستی، چرا اسم من را می‌خواهی؟ 🔸هر چه به او می‌گفتیم قانع نمی‌شد. بعد رفت قضیه را به آن مشاورش که قبل از انقلاب برای فروش به ایران به او مشورت می‌داد گفت، او گفت ایرانی‌ها دوست دارند خرید خارجی بکنند و علتش این است. جالب این که این شرکت انگلیسی، همان دوره برای یکی از پروژه‌های نفت ما به ایران آمد و همان UPS با تکنولوژی قدیمی را فروخت، ولی ما نتوانستیم UPS جدید خود را بفروشیم. درنهایت با کلی پیگیری و به خاطر سابقه خوبی که در ساخت رکتیفایرهای حفاظتِ کاتُدیک از خودمان به جا گذاشته بودیم، مسئولین شرکت نفت متقاعد شدند که برای ساخت UPS هم با ما قرارداد ببندند. (مجله دانشمند، دوره فروردین ۱۴۰۱ تا خرداد ۱۴۰۳ ) @daneshmand_mag | مجله دانشمند
روایت پیشرفت ایران
⭕️ کانون امید و نوآوری دکتر کاظمی آشتیانی؛ بنیان‌گذار رویان
⭕️ کانون امید و نوآوری دکتر کاظمی آشتیانی؛ بنیان‌گذار رویان 🔸پس از جنگ تحمیلی، عده‌ای جوانِ ازجنگ‌برگشته دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند مجموعه‌ای را راه‌اندازی کنند که برای اولین بار مشکل «نازایی» را در کشور حل می‌کرد. انگیزه آنها برای حرکت، امید به توشۀ آخرتی بود که از ثمرۀ تلاششان فراهم می‌آمد. سال‌ها بعد از آن‌همه تصمیمات و اقدامات و رنج‌ها، نتیجه کارشان نماد پیشرفت ایران شد و به بازکردن گره زندگی خانواده‌های گرفتار انجامید. 🔸«رویان» نوزاد همان تلاش‌ها و مجاهدت‌های جمعیِ سعید کاظمی آشتیانی و دوستانش بود. رویان هم مثل هر نوزاد دیگری داستان زندگی دارد.در داستان زندگی رویان، داستان هزاران نوزاد دیگر نهفته است؛ داستان صدقه جاریه‌ای که کاظمی آشتیانی و دوستانش از خود به یادگار گذاشتند. 🔸بهمن سال ۶۹ بود. زمستان آن سال، فعالیت مؤسسە رویان به صورت غیررسمی آغاز شده بود. در یکی از روزهای بهمن که قرار بود با حضور دکتر الحسنی اولین پانکچر(عمل تخمک گیری) در مؤسسه رویان انجام شود، به خاطر برف زیادی که در منطقه زعفرانیه بر زمین نشسته بود، ماشین‌های حمل گازوئیل نمی‌توانستند تا ساختمان رویان بیایند و به خاطر نبودن گازوئیل برای موتورخانه، ساختمان سرد شده بود. 🔸شب قبل از عمل، دکترکاظمی رئیس مؤسسه رویان، با همکارانش از حدود یک کیلومتری مؤسسه، جایی که ماشین‌های حمل گازوئیل توقف کرده بودند، گازوئیل‌ها را با پیت‌های بیست لیتری حمل می‌کردند و به مخزن گازوئیل می‌رساندند تا ساختمان برای فردا گرم باشد. این کار تا نزدیک صبح طول کشید. یک سال بعد از تأسیس رسمی رویان، درمان ناباروری نتیجه داد و اولین نوزاد به دنیا آمد. 🇮🇷۱۴دیماه، هجدهمین سالگرد دکتر کاظمی آشتیانی 🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com 📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195 @daneshmand_mag | مجله دانشمند