eitaa logo
خانواده ایرانی
407 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
496 فایل
ادعانمیڪنیم‌ڪہ‌بھٺرینیم،اماخوشحالیم‌ڪہ‌بھٺرین‌هامارابرگزیدھ‌اند!✨ پل‌اࢪٺباطےماوشما↯ @mmadars11 آیدی تبادلات👇👇 @fpshm63
مشاهده در ایتا
دانلود
emam-reza1.mp3
3.52M
تلق تولوق تلق تولوق تلق هو هو داریم میریم زیارت ...... @khanevadeherani
💠داستان عید قربان برای کودکان بچه های عزیز حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از پیامبران بود . این پیامبر خدا پسری داشت به اسم اسماعیل که او هم از پیامبران بود . در یکی از شب ها حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که یه فرشته ای نزدش آمد و فرمود خداوند متعال می فرماید : اسماعیل فرزند خود را برای من قربانی کن . حضرت ابراهیم علیه السلام وحشت زده از خواب بیدار شد . و با خود فکر کرد که این خواب یه دستوری از خداست یا وسوسه شیطان . دو شب دیگر هم این خواب را دید و کاملا متوجه شد که مامور به انجام این کار شده است.   صبح روز بعد به هاجر ( هاجر همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و مادر اسماعیل بود ) گفت: برخیز و به اسماعیل لباس های زیبا بپوشان! زیرا می خواهم او را به مهمانی دوست بسیار بزرگی ببرم. هاجر، اسماعیل را شستشو داد و معطر ساخت . حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام از هاجر خداحافظی کردند . حضرت ابراهیم فرزند خود را برداشت و برای اینکه قربانی کردن اسماعیل از چشم مادرش دور باشد بسوی مناحرکت کرد ( بچه ها منا محلی است که در حدود ۱۰ کیلومتری مکه واقع شده است و حجاج در آنجا قربانی می کنند ) در هنگام حرکت بسوی منا، در سه جا شیطان در برابر حضرت ابراهیم ظاهر شد و به وسوسه او پرداخت ( این محل هم اکنون جمرات سه گانه است و حجاج به هر ستون از ستون شیطان که می رسند سنگ پرت می کنند ) اما حضرت ابراهیم (ع) با اراده ای استواری که داشت شیطان را از نزدیک خود راند و بسوی منا ادامه مسیر داد. دست های جوان خویش را بست و او را مانند قربانی به زمین خواباند و کارد خود را بر گلوی او گذاشت و محکم کشید اما کارد گلوی اسماعیل را نبرید. دو بار، سه بار اینکار تکرار شد اما ابراهیم (ع) در کمال تعجب دید که کارد گلوی اسماعیل را نمی برد. بچه های عزیز اینجا بود که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند:  ای ابراهیم ! آن رویا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی) (۱) سپس خداوند متعال قوچی را فرستاد و حضرت ابراهیم (ع)هم بسیار خوشحال شد و پسرش را بوسید و به جای او، گوسفندی که از بهشت برای او فرستاده شده بود را قربانی کرد. از آن روز به بعد که روز قربان نام گرفت رسم و سنت شد که حجاج پس از انجام اعمال حج ، حیوانی را قربانی کنند و گوشت آنرا در بین فقرا تقسیم نمایند و رضایت خداوند متعال را جلب کنند. 🌀 منابع:  🔰۱- قرآن کریم- سوره صافات- آیات ۱۰۴ و ۱۰۵ @khanevadeherani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 🌹👆👆 📣 ویژه 🌺🤝 🌸 امامت و ولایت حضرت علی(ع) 💐 ‌‌‌‌‌ ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄ @khanevadeherani ┄┅═✼✿‍‍🌼✿‍✼═┅┄
اشعار محرم یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود هزار و سیصد سال پیش یک خبر مهمی بود بچه ها خوب گوش کنید حواس هاتون را جمع کنید به صورت قصه می گم اما این افسانه نیست و قصه نیست شرح فداکاری یک انسان است که حسینش «ع» نامند در خوبی و پاکی در صبر و شکیبایی در حسن و جوانمردی در بندگی وطاعت وی را نبود مانند پدرش شیر خدا، مادرش فاطمه ي زهرا بود راه او راه خدا، خوبی از چهره ي او پیدا بود به دعوت مردم شهر کوفه با دوستان و خویشان با یاران و فرزندان به سوی ان شهر رفت بهر سوی ان ناکسان مردم نااهل رفت ان کوفیان نادان بستند ره برآنان با یاران و فرزندان از غفلت و گمراهی یکباره یادشان رفت پروردگار خودرا, غرقه به خون نمودند کودک شش ماهه اش قطعه به قطعه کردند اکبر مردانه اش به ظهر روز دهم به دست مردی پلید به نام شمر لعین جدا شد از تن سرش برآسمان غلغله فتاده از این ظلم من چه بگویم چه شد؟ یک سره تاریک شد جهان، زمین، آسمان خاک به رنگ خون شد از ظلم ظالمان اي دوستان خوبم شما این را بدانید: حق تا ابد پاینده است باطل همیشه مرده است راه حسین«ع» راه ماست شیوه ي او کارماست سلام ما بر«ع» نفرین ما بر یزید @khanevadeherani
مانند خورشید          در پشت ابری هم باشهامت           هم کوه صبری هم پاک و زیبا           هم مهربانی یعنی امام و             صاحب زمانی هر روز و هر شب       در یاد مایی هم با محبت            هم با دعایی آن چهره ات را          می­دیدم ای کاش مهدی(عج)خوبم       در قلب من باش @khanevadeherani
رنگ آمیزی امام علی در حال کمک به یتیمان 🦋شعر ماه رمضان 🦋 🌹 💐 🌸ماه رمضان آمد 🌸 💐مهمان خدا هستم💐 🌼هر وقت که با اویم🌼 🌻از غصه جدا هستم🌻 🌸از عطر دعا هر شب 🌸 🌹این خانه گلستان است 🌹 🌺بابا همه شب دلخوش🌺 🌻از آیه ی قرآن است🌻 🌼وقتی همگی جمعیم🌼 🌷در موقع افطاری🌷 💐آن لحظه چه خوشحالم💐 🌹پر می کشم انگاری 🌹 🌺می خندم و خوشحالم🌺 🌸از غصه جدا هستم🌸 🌷زیرا که در آن لحظه🌷 💐مهمان خدا هستم💐 @khanevadeherani
💠داستان عید قربان برای کودکان بچه های عزیز حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از پیامبران بود . این پیامبر خدا پسری داشت به اسم اسماعیل که او هم از پیامبران بود . در یکی از شب ها حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که یه فرشته ای نزدش آمد و فرمود خداوند متعال می فرماید : اسماعیل فرزند خود را برای من قربانی کن . حضرت ابراهیم علیه السلام وحشت زده از خواب بیدار شد . و با خود فکر کرد که این خواب یه دستوری از خداست یا وسوسه شیطان . دو شب دیگر هم این خواب را دید و کاملا متوجه شد که مامور به انجام این کار شده است.   صبح روز بعد به هاجر ( هاجر همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و مادر اسماعیل بود ) گفت: برخیز و به اسماعیل لباس های زیبا بپوشان! زیرا می خواهم او را به مهمانی دوست بسیار بزرگی ببرم. هاجر، اسماعیل را شستشو داد و معطر ساخت . حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام از هاجر خداحافظی کردند . حضرت ابراهیم فرزند خود را برداشت و برای اینکه قربانی کردن اسماعیل از چشم مادرش دور باشد بسوی مناحرکت کرد ( بچه ها منا محلی است که در حدود ۱۰ کیلومتری مکه واقع شده است و حجاج در آنجا قربانی می کنند ) در هنگام حرکت بسوی منا، در سه جا شیطان در برابر حضرت ابراهیم ظاهر شد و به وسوسه او پرداخت ( این محل هم اکنون جمرات سه گانه است و حجاج به هر ستون از ستون شیطان که می رسند سنگ پرت می کنند ) اما حضرت ابراهیم (ع) با اراده ای استواری که داشت شیطان را از نزدیک خود راند و بسوی منا ادامه مسیر داد. دست های جوان خویش را بست و او را مانند قربانی به زمین خواباند و کارد خود را بر گلوی او گذاشت و محکم کشید اما کارد گلوی اسماعیل را نبرید. دو بار، سه بار اینکار تکرار شد اما ابراهیم (ع) در کمال تعجب دید که کارد گلوی اسماعیل را نمی برد. بچه های عزیز اینجا بود که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند:  ای ابراهیم ! آن رویا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی) (۱) سپس خداوند متعال قوچی را فرستاد و حضرت ابراهیم (ع)هم بسیار خوشحال شد و پسرش را بوسید و به جای او، گوسفندی که از بهشت برای او فرستاده شده بود را قربانی کرد. از آن روز به بعد که روز قربان نام گرفت رسم و سنت شد که حجاج پس از انجام اعمال حج ، حیوانی را قربانی کنند و گوشت آنرا در بین فقرا تقسیم نمایند و رضایت خداوند متعال را جلب کنند. 🌀 منابع:  🔰۱- قرآن کریم- سوره صافات- آیات ۱۰۴ و ۱۰۵ @khanevadeherani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 خجسته میلاد یازدهمین اختر آسمان امامت و ولایت مبارک باد 🌸 💠امام عسكرى عليه السلام: 👈من كانَ الوَرَعُ سَجِيَّتَهُ و الكَرَمُ طَبيعَتَهُ و الحِلمُ خُلَّتَهُ ، كَثُرَ صَديقُهُ ؛ 👈كسى كه پارسايى خوى او ، بخشندگى طبيعت او و بردبارى خصلت او باشد ، دوستانش زياد شوند. 📚 بحارالانوار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۹ با ما همراه باشید در کانال خانواده ایرانے👇👇 @khanevadeherani
❄️ شعر شب یلدا ❄️ چه خوبه شب یلدا شبی بلند و زیبا کنیم یاد خدا را بخونیم این دعا را خدای مهربونم تو که یلدا میاری برف و سرما میاری بعد برف و زمستون گل به صحرا میاری بیار امسال برامون مهدی صاحب زمون انار دونه دونه آقا چه مهربونه هر آدمی تو دنیا اینو باید بدونه هر جایی که باشه آقا به یادشونه @khanevadeherani
رنگ آمیزی امام علی در حال کمک به یتیمان 🦋شعر ماه رمضان 🦋 🌹 💐 🌸ماه رمضان آمد 🌸 💐مهمان خدا هستم💐 🌼هر وقت که با اویم🌼 🌻از غصه جدا هستم🌻 🌸از عطر دعا هر شب 🌸 🌹این خانه گلستان است 🌹 🌺بابا همه شب دلخوش🌺 🌻از آیه ی قرآن است🌻 🌼وقتی همگی جمعیم🌼 🌷در موقع افطاری🌷 💐آن لحظه چه خوشحالم💐 🌹پر می کشم انگاری 🌹 🌺می خندم و خوشحالم🌺 🌸از غصه جدا هستم🌸 🌷زیرا که در آن لحظه🌷 💐مهمان خدا هستم💐 @khanevadeherani
💠داستان عید قربان برای کودکان بچه های عزیز حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از پیامبران بود . این پیامبر خدا پسری داشت به اسم اسماعیل که او هم از پیامبران بود . در یکی از شب ها حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که یه فرشته ای نزدش آمد و فرمود خداوند متعال می فرماید : اسماعیل فرزند خود را برای من قربانی کن . حضرت ابراهیم علیه السلام وحشت زده از خواب بیدار شد . و با خود فکر کرد که این خواب یه دستوری از خداست یا وسوسه شیطان . دو شب دیگر هم این خواب را دید و کاملا متوجه شد که مامور به انجام این کار شده است.   صبح روز بعد به هاجر ( هاجر همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و مادر اسماعیل بود ) گفت: برخیز و به اسماعیل لباس های زیبا بپوشان! زیرا می خواهم او را به مهمانی دوست بسیار بزرگی ببرم. هاجر، اسماعیل را شستشو داد و معطر ساخت . حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام از هاجر خداحافظی کردند . حضرت ابراهیم فرزند خود را برداشت و برای اینکه قربانی کردن اسماعیل از چشم مادرش دور باشد بسوی مناحرکت کرد ( بچه ها منا محلی است که در حدود ۱۰ کیلومتری مکه واقع شده است و حجاج در آنجا قربانی می کنند ) در هنگام حرکت بسوی منا، در سه جا شیطان در برابر حضرت ابراهیم ظاهر شد و به وسوسه او پرداخت ( این محل هم اکنون جمرات سه گانه است و حجاج به هر ستون از ستون شیطان که می رسند سنگ پرت می کنند ) اما حضرت ابراهیم (ع) با اراده ای استواری که داشت شیطان را از نزدیک خود راند و بسوی منا ادامه مسیر داد. دست های جوان خویش را بست و او را مانند قربانی به زمین خواباند و کارد خود را بر گلوی او گذاشت و محکم کشید اما کارد گلوی اسماعیل را نبرید. دو بار، سه بار اینکار تکرار شد اما ابراهیم (ع) در کمال تعجب دید که کارد گلوی اسماعیل را نمی برد. بچه های عزیز اینجا بود که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند:  ای ابراهیم ! آن رویا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی) (۱) سپس خداوند متعال قوچی را فرستاد و حضرت ابراهیم (ع)هم بسیار خوشحال شد و پسرش را بوسید و به جای او، گوسفندی که از بهشت برای او فرستاده شده بود را قربانی کرد. از آن روز به بعد که روز قربان نام گرفت رسم و سنت شد که حجاج پس از انجام اعمال حج ، حیوانی را قربانی کنند و گوشت آنرا در بین فقرا تقسیم نمایند و رضایت خداوند متعال را جلب کنند. 🌀 منابع:  🔰۱- قرآن کریم- سوره صافات- آیات ۱۰۴ و ۱۰۵ @khanevadeherani
🦋کاربرگ رنگ آمیزی 🦋 💠 عید قربان عیدماست    خدای کعبه ای تو   معبود مکه ای تو به گفته ی ابراهیم پیامبر    خالق یکتایی تو  عید قربان عیدماست    عید بزرگ اسلام دست بزنیدبچه ها        عید بزرگ قربان دلم میخواد که روزی      راهیه مکه باشم بعد از طواف کعبه            (حاجی مکه باشم  مدینه ی منور و مکه مکرم دو شهر حاجت هستند صلی علی محمد صلوات بر محمد ‌ ┄┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅┄ @khanevadeherani
رنگ آمیزی امام علی در حال کمک به یتیمان 🦋شعر ماه رمضان 🦋 🌹 💐 🌸ماه رمضان آمد 🌸 💐مهمان خدا هستم💐 🌼هر وقت که با اویم🌼 🌻از غصه جدا هستم🌻 🌸از عطر دعا هر شب 🌸 🌹این خانه گلستان است 🌹 🌺بابا همه شب دلخوش🌺 🌻از آیه ی قرآن است🌻 🌼وقتی همگی جمعیم🌼 🌷در موقع افطاری🌷 💐آن لحظه چه خوشحالم💐 🌹پر می کشم انگاری 🌹 🌺می خندم و خوشحالم🌺 🌸از غصه جدا هستم🌸 🌷زیرا که در آن لحظه🌷 💐مهمان خدا هستم💐 @khanevadeherani
اشعار محرم یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود هزار و سیصد سال پیش یک خبر مهمی بود بچه ها خوب گوش کنید حواس هاتون را جمع کنید به صورت قصه می گم اما این افسانه نیست و قصه نیست شرح فداکاری یک انسان است که حسینش «ع» نامند در خوبی و پاکی در صبر و شکیبایی در حسن و جوانمردی در بندگی وطاعت وی را نبود مانند پدرش شیر خدا، مادرش فاطمه ي زهرا بود راه او راه خدا، خوبی از چهره ي او پیدا بود به دعوت مردم شهر کوفه با دوستان و خویشان با یاران و فرزندان به سوی ان شهر رفت بهر سوی ان ناکسان مردم نااهل رفت ان کوفیان نادان بستند ره برآنان با یاران و فرزندان از غفلت و گمراهی یکباره یادشان رفت پروردگار خودرا, غرقه به خون نمودند کودک شش ماهه اش قطعه به قطعه کردند اکبر مردانه اش به ظهر روز دهم به دست مردی پلید به نام شمر لعین جدا شد از تن سرش برآسمان غلغله فتاده از این ظلم من چه بگویم چه شد؟ یک سره تاریک شد جهان، زمین، آسمان خاک به رنگ خون شد از ظلم ظالمان اي دوستان خوبم شما این را بدانید: حق تا ابد پاینده است باطل همیشه مرده است راه حسین«ع» راه ماست شیوه ي او کارماست سلام ما بر«ع» نفرین ما بر یزید @khanevadeherani