#سیره_شهدا
🍀 #همسر_شهيد ردانىپور مىگويد: چند ماه زندگى مشترك كرده بودم. هرچه خواستگار آمده بود رد كردم. نمىخواستم قبول كنم. مصطفى را هم اول نپذيرفتم.
✍پيغام داد كه امام گفتهاند با همسران شهدا ازدواج كنيد. گفتم تا مراسم سالگرد بايد صبر كنيد. گفت: شما سيّده هستيد. مىخواهم داماد حضرت زهرا س شوم.
نقل از کتاب هنر اهلبیت
#هفته_بسیج
✅#سیره_شهدا ✅#خاطرات_شهید
🌹🕊 #شهید_محمدابراهیم_همت
زمستون بود ☃ و نزدیک عملیات خیبر.
شب که اومد خونه، اول به چشماش نگاه کردم سرخ سرخ بود ☹️ داد میزد که چند شبه خواب به این چشما نیومده.
بلند شدم سفره رو بیارم، نذاشت.
گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از خجالتت در بیام. 😊
گفتم: تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی ...
نذاشت حرفم تموم بشه، بلند شد و غذا رو اورد 🍝
بعدش غذای مهدی رو با حوصله داد و سفره رو جمع کرد. آخرشم چای ☕️ ریخت و گفت: بفرما ☺️
📚 به مجنون گفتم زنده بمان / ص ۵۲
#همسرداری #همسرداری_شهدا
#هفته_بسیج
🔴 #بخشیدن_همسر
💠 از دستش خیلی ناراحت بودم. منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. #مجید آمد و کنارم نشست و گفت: «میدونم ناراحتی. #مسجد بودم. زیارت عاشورا خوندم و در سجدهی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو #ببخشه!»
#شهید_مجید_کاشفی
📙فرهنگنامهشهدایسمنان،ج۸،ص۱۰۶
#سیره_شهدا #مهارت_زندگی #همسرداری
💠 جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «میتونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. میگفت: «میبرم با خانم و بچه هام میخورم». 🍰🥧🍩
میگفت: اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهاش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر میذاره!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
📕سیدمرتضیآوینی،کتاب دانشجویی،ص۱۹
#شهدا #سیره_شهدا
#شهدا_دفاع_مقدس #همسرداری #مهارت_زندگی
🌹حسین موتور میراند و من پشت سرش نشسته بودم. ناگهان وسط «تپههای ذلیجان» ایستاد.
پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟
از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن.
گفتم: چرا؟
گفت: احساس میکنم دچار غرور شدهام.
تعجب کردم، وسط دشت و تپههای ذلیجان، جایی که کسی ما را نمیدید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟
وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره میکرد، گفت: وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم. معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛ در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شدهایم.
تا مدتها سوار موتور نمیشد ...
🌹#شهید_غلامحسین_خزاعی
#شهدا #دفاع_مقدس #سیره_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 خاطره ای تأیید نشده به طور رسمی: وقتی شهید آوینی سوار بر تاکسی شده و در میانه راه متوجه می شود که هیچ پولی به همراه خود ندارد!
🔸خاطری ای که با دل نوشته ایشان تلنگری معنوی شده است برای بیداری ما از غفلت!
#شهدا #قهرمانان #سیره_شهدا #اخلاقی
محسن خیلی زیاد به پدر و مادرم احترام میگذاشت. طوری که جلوتر از مادرم قدم برنمیداشت. وقتی قرار بود مادرم را جایی ببرد، در ماشین را برای مادرم باز میکرد و میبست. روز تشییع پیکر شهید وزوایی همه دیدیم که مادرمان جلو پیکر حرکت میکند. بستگان به مادرم گفته بودند که شما عقب پیکر حرکت کنید. مادرم گفته بود: محسن هیچ وقت جلوتر از من حرکت نمیکرد و الان هم میدانم که دوست دارد پشت سر من حرکت کند.
#شهید_محسن_وزوایی #سبک_زندگی
#شهدا #دفاع_مقدس #سیره_شهدا
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 خطابم به رهروان شهدا و عاشقان شهادت است! میدانید تنها تفاوت ما با شهدا در چیست؟
♦️تنها تفاوت ما با شهدا در نحوه برخوردمان با مسائل به ظاهر ساده و روزمره زندگی است! آنها از فرصتهای به ظاهر «هیچ» همه چیز برای خود ساختند اما ما از این همه فرصت و امکانات «هیچ» چیز برای خود نمی سازیم!
#شهدا #قهرمانان #سیره_شهدا #روایتگری
🔺سردار حاج حسین کاجی:
بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود :
من سیدحسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند، اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند، من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند، بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست، این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم، به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم، بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیتنامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
📚 کتاب خاطرات ماندگار، ص ۱۹۲ الی ۱۹۵
#شهدا #روایتگری #سیره_شهدا
سید مهدی هیچگاه پاهایش رو جلوم دراز نکرد. جلوی پام تمام قد میایستاد و تا من نمینشستم، او هم نمینشست. فقط یکجا پایش رو دراز کرد، اونم وقتی بود که شهید شد.... بهش گفتم سید تو هيچوقت جلوی من پاهات رو دراز نمیکردی؛ حالا چی شده مادر؟ یهو دیدم چشمای پسرم به اذن خدا برای چند لحظه باز شد و یک قطره اشک از چشمانش اومد شاید میخواسته بگه مادر اگر مجبور نبودم جلوی پاهات تمام قد میایستادم....
🌹شهید معزز حجت الاسلام
#سید_مهدی_اسلامیخواه
راوی: مادر گرامی شهید
📚 کتاب "رموز موفقیت شهدا"، جلد یک
#شهدا #دفاع_مقدس #سیره_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊صوت شهید همت:
هر ضربه ای که به دشمن می زنیم آمریکا را می لرزاند.
#سیره_شهدا
#دفاع_مقدس