اگر دنبال رویاهاو آرزوهاتون هستید این متن خیلی کوتاه شاید زندگیتونو تغییر بده
یکبار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذارد ! لبخندی زد و گفت:
موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم . دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم ، دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم . دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم، سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم . دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند.
آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای :
اهدافم
رویاهایم
ایده هایم و
سرنوشتم
روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم ، روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد . هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد . نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم...
#ژوان_وایس
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
#تلنگر
اﻧﺴﺎن ﮐﻪ ﻏﺮق ﺷﻮد ﻗﻄﻌﺎً میمیرد؛
ﭼﻪ در درﯾﺎ، ﭼﻪ در رؤﯾﺎ، چه در دروغ، ﭼﻪ در ﮔﻨﺎﻩ، چه در خوشی، چه در قدرت، چه در جهل، چه در انکار، چه در حسد، چه در بخل، چه در کینه، چه در انتقام.
مواظب باشیم غرق ﻧﺸﻮﻳﻢ!
انسان بودن، خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد …
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
کیک اسفنجی
کپی بدون ذکر منبع⛔️
مواد لازم برای خامه روی کیک👇👇👇
پودر خامه قنادی 6ق س
پودرشکر4ق س
شیر یک پیمانه
این سه ماده رو 3دقیقه با دورتندهمزن برقی و8دقیقه با دورکندمیزنیم.
خامه رو یخچال میگذاریم تاخنک بشه
مواد کیک👇
(البته دوبار باید با همین مقدار مواد کیک درست کنید.مابه ۲یا ۳ تاکیک احتیاج داریم)
تخم مرغ3 عدد
شکر4ق غ
وانیل نصف ق چ
شیر یک چهارم پیمانه
روغن مایع یک چهارم پیمانه
ارد شیرینی پزی 4 ق غ
بکین پودر1ق م
اول ارد وبکین پودر را باهم سه بارالک میکنیم.کنار میگذاریم
زرده وسفیده را جدامیکنیم
سفیده رو به قدری میزنیم که حجمش دوبرابر بشه وازظرف جدانشه.
زرده را باشکر انقدر میزنیم تا کرم بشه.وانیل وشیر وروغن را اضافه کرده وبا همزن برقی میزنیم.
حالا مخلوط ارد وبکین پودر را اضافه کرده وبا قاشق دورانی میزنیم وسفیده را آرام به مایه اضافه و مخلوط میکنیم.طوری که کفش از بین نرود .
قالب با قطر ۲۰
کف قالب هم کاغذ روغنی بیندازید و دیواره ها را چرب کنید
فر 200 درجه از قبل گرم شده.طبقه وسط.یک ربع کافیه.
وقتی هردو کیک تون خوب خنک شد.حالا خامه وسط کیک را درست میکنیم.
خامه وسط کیک👇
یک ق س ارد و 1ق س شکر و
یک فنجان شیر را مخلوط کرده و روی حرارت می پزیم تا فرنی سفتی بشه.
بین دو کیک ریخته گردو هم میپاشیم.
حالا با خامه خنک شده روی کیک را خامه کشی میکنیم. برای مدل بالا اصلا خودتونو اذیت نکنید با پشت قاشق یه حالت بی نظم به خامه بدید.هم شیکه هم راحت. کمی هم نسکافه روش الک میکنیم
#کیک #تولد #دسر
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
کرم سوهان (دسر محلی قم)
مواد لازم برای ۴ نفر
آرد جوانه گندم۳۰ گرم
آرد سفید۱۰۰ گرم
شکر دانه ریز۱۰۰ گرم
زرده تخممرغ۳ عدد
کره آب شده۱۰۰ گرم
آب۲ لیوان
دم کرده زعفران۴ قاشق غذاخوری
پودر هل یا وانیل ۱/۲ قاشق چای خوری
زردههای تخممرغ را با همزن دستی، کمی هم بزنید. سپس شکر را به آن اضافه کرده و مجدداً هم بزنید تا به غلظت برسد.
کره آب شده را به مواد قبل افزوده و حدود ۱ دقیقه هم بزنید. در این مرحله مواد باید فرم گرفته و غلیظ شوند.
در ظرفی جداگانه، آرد سفید و آرد جوانه گندم را با هم مخلوط کرده و چند بار الک کنید.
در یک قابلمه یا تابه ۲ لیوان آب سرد ریخته و آردها را کمکم به آن اضافه کنید و به طور مداوم هم بزنید تا گلوله گلوله نشوند.
سپس ظرف را روی حرارت قرار دهید و حدود ۴۰ دقیقه همچنان هم بزنید. با استفاده از همزدن دستی یا قاشق چوبی به همزدن مواد ادامه دهید تا مزه خامی آرد کاملاً از بین برود.
موادی که شامل کره، تخممرغ و شکر بود را به محتوای درون قابلمه اضافه کنید. مواد را حتماً در جهت عقربه های ساعت هم بزنید. در دقایق پایانی که مواد دسر به غلظت مناسب رسیدند، دمکرده زعفران و پودر هل را به آن اضافه کنید و به مدت ۳ دقیقه هم بزنید
#دسر #سوهان #قم
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
✍️ گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست
و اولين کسي شد که خونش را براي او داد. "عمر سعد" هم اولين کسي بود که
به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کي ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟ دنيا دار ابتلاست...
با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود، چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند.
چطور ميشود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟
ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نميشود
به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني. خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است.
شايد به همين دليل است که سفارش شده
وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيريات" را بطلبي...
📚مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
🔴 بخیل نباش 👌
داستانی از زبان حضرت مسیح (ع) نقل می کنند که بسیار شنیدنی است. می گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان می کرد. حکایت این است:
مردی بود بسیار متمکن و پولدار. روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بدین جهت، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند. پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد. آن ها در باغ مشغول به کار شدند. کارگرانی که آن روز در میدان نبودند، این موضوع را شنیدند و آن ها نیز آمدند. روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند. گر چه این کارگران تازه، هنگام غروب رسیدند، اما مرد ثروتمند آن ها را نیز به کار گرفت.
شبانگاه، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود، او همه ی کارگران را گرد آورد و به آنها دستمزدی یکسان داد. بدیهی ست آنانی که از صبح به کار مشغول بودند، آزرده شدند و گفتند:
این بی انصافی است. چه می کنید، آقا؟ ما از صبح کار کرده ایم و این ها غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند. بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند. آن ها که اصلا کاری نکرده اند!
مرد ثروتمند خندید و گفت: به دیگران کاری نداشته باشید. آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است؟
کارگران یکصدا گفتند: نه، آنچه که شما به ما پرداخته اید، بیشتر از دستمزد معمولی ما نیز هست. با وجود این، انصاف نیست کسانی که دیر آمده و کاری نکرده اند، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم.
مرد دارا گفت: من به آن ها دستمزد داده ام، زیرا بسیار دارم. من اگر چند برابر این نیز بپردازم، چیزی از دارایی من کم نمی شود. من از دارایی خودم می بخشم. شما نگران این موضوع نباشید. شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید.
من در ازای کارشان نیست که به آن ها دستمزد می دهم، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن، بسیار دارم. من از سر بی نیازی ست که می بخشم.
مسیح ادامه داد: بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند.
بعضی ها درست دم غروب از راه می رسند. بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است، پیدایشان می شود. اما همه یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند. شما نمی دانید که خدا به استحقاق بنده نگاه نمی کند، بلکه دارایی خویش را می نگرد. او به غنای خود نگاه می کند، نه به کار ما. از غنای ذات الهی، جز بهشت نمی شکفد. باید هم این گونه باشد. بهشت ظهور بی نیازی و غنای خداوند است. دوزخ را همین تنگ نظرها برپا داشته اند. زیرا این ها آنقدر بخیل و حسودند که نمی توانند جز خود کسی را مشمول لطف الهی ببینید.
بخیل نباشید زندگیتان بهشت میشود
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
پخت کته ویژه
کپی بدون ذکر منبع⛔️
این کته واقعا بی نظیره .عین پلوی آبکش دون دون در میاد.تازه خواص برنج هم به علت آبکش نکردن حفظ میشه
برنج را شسته و با نمک(کمی بیشتر از همیشه که داخل کته میریزیم) و آن را 1 ساعت خیس کنید
آب اضافه برنج را کاملا خالی کنید
داخل قابلمه مناسب روغن بریزید(کمی بیشتر از همیشه)تا داغ شود.برنج را روی روغن ریخته و 5 دقیقه برنج را با شعله متوسط تفت دهید.
روی برنج آب جوش بریزید.طوریکه یک الی دو بند انگشت روی آن بایستد(بستگی به نوع برنج شما دارد.همانقدر که برای کته معمولی میریزیم.کمی بیشتر)
نمک برنج را بچشید
وقتی آب برنج کشیده شد دمکنی بگذارید شعله را ملایم کنید تا دم بکشد
میتوانید برای ته دیگ نانی یا سیب زمینی قبل از دم گذاشتن برنج را به یک قابلمه دیگر که ته آنرا نان یا سیب زمینی چیده اید منتقل کنید
حتما امتحان کنید
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
🌺داستان بسیار زیبا از کرامت حضرت علی علیه السلام🌺
📖آورده اند كه صاحب كتاب الغدير📚 علامه امينى براى نگارش اين كتاب سفرهاى طولانى داشته اند و در حين اين سفرها به بيمارى سخت گرفتار شدند.
ايشان در هند بودند و تنگى نفس ايشان را آزرده كرده بود، لذا براى درمان نزد طبيبان هندى رفته و پس از نگرفتن نتيجه به ايشان پيشنهاد كردند براى درمان نزد مرتاض هاى هندى بروند، ايشان رفتند و بازهم نتيجه اى حاصل نشد.
به سفارش دوستان به پاكستان رفته و آنجا هم كارى از دست طبيبان برنيامد.
ايشان بعد از نااميدى و اتمام تحقيقات در اين دو كشور به نجف بازگشتند.
روزى به حرم شريف حضرت على ع وارد شدند و پس از انجام اعمال زيارت، از امام اول شيعيان تقاضاى شِفا كردند.
ايشان به مدت شش ماه هر روز به حرم ميرفتن و ميگفتند براى اتمام اين كتاب ( الغدير ) بايد نيروى كافى داشته باشند و اين مريضى امان ايشان را ربوده است.
روزى علامه امينى وارد حرم ميشوند و مثل هميشه آداب زيارت را انجام ميدهند و در گوشه اى روبه روى ضريح كه هميشه آنجا مينشستند، نشستند و عباى خود را دور پاها انداخته و باز متوسل به حضرت على ع شده بودند، ناگهان زنى عرب از دهات اطراف با يك زنبيل كه در آن دختر بچه اى فلج بود وارد حرم شد،
بدون اينكه اعمال دخول و زيارت را به جا بياورد رفت و به ضريح مطهر چسبيد و گفت: تا من ميرم محصولم را بفروشم بايد اين بچه من را شِفا بدهيد، بعد راهش را كشيد تا برود و محصولش را بفروشد.
به دهانه در كه رسيد دختر بچه از جاى خود بلند شد و مادر خود را صدا كرد و به طرف او دويد.
علامه امينى بعد از ديدن اين صحنه ناراحت شدند و در دل خود گفتند: من علامه امينى شش ماه است هر روز به زيارت شما مى آيم تمام اعمال دخول و زيارت را كامل انجام ميدهم، در وصف شما دارم چنين كتاب ارزشمندى مينويسم اما درخواست مرا كه شِفاى من است تا بتوانم كتابم را تمام كنم اجابت نميكنيد در حالى كه درخواست اين زن را نيامده اجابت كرديد.
علامه امينى بعد از گفتن اين جملات با ناراحتى حرم را ترك كردند و به حجره خود بازگشتند، بعد از مدتى چشمان ايشان سنگين شد و به خواب رفتند، در خواب حضرت على ع تشريف آوردند و به ايشان فرمودند: شش ماه قبل زمانى كه شما در هند و پاكستان به جاى توسل به ما دنبال طبيب بوديد، اين دختر بچه از روى پشت بام خانه به پائين پرتاب شد، تمام اهالى روستا جمع شدند و پول هاى خود را روى هم گذاشتند و به مادر بچه گفتند با اين پول دخترت را پيش فلان طبيب در بغداد ببر كه بسيار طبيب خوبى است.
اين زن به آن ها گفت: نه پول شما را ميخواهم نه احتياج به آن طبيب دارم.
شش ماه ديگر كه محصولم برسد و براى فروشش به نجف بروم آنجا شفاى كودكم را از مولايم على ع خواهم گرفت.
آن زن كه امروز شما ديديد قلبا به ما اعتقاد داشت، و ما درخواستش را اجابت كرديم.
در ضمن از بين چهل نفر ما شما را براى نوشتن الغدير انتخاب كرديم، حتى كاغذ و قلمش راهم خود ما به شما ميدهيم، در اين هنگام حضرت دستى بر سينه علامه امينى كشيدند و تشريف بردند.
علامه امينى از خواب برخواستند و ديدن مريضى ايشان به طور كامل بر طرف شده، پشيمان شده و گريه كنان تا حرم حضرت سينه خيز رفته و طلب بخشش كردند، و بعد كتاب ارزشمند الغدير را به اتمام رساندند.
وقتى ايشان به رحمت خدا رفتند يكى از مريدان و شاگردان ايشان خواب ديدند كه حضرت على ع بالاى سر حوض كوثر ايستاده اند، و به اصطلاح کاسه ای در دست دارند و از آب حوض براى افرادى در ظرف هايشان آب ميريزن تا بنوشند.
در همين هنگام خبر مى آورند كه علامه امينى وارد شدند، حضرت على ع ظرف را رها كرده و به سمت علامه امينى ميدوند و ايشان را در آغوش ميگرند و مى فرمايند: همانطور كه على را روسفيد كردى و آبروى على را خريدى از خداوند مى خواهم رو سفيدت كند و آبرويت را بخرد و به بزرگيش قسم ميدهم به اندازه بزرگيش به تو جزا دهد.
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
خورش غوره کدو مسما
موار برای 4نفر
گوشت چرخی 250 گرم یا گوشت تکه ای اگر دوست دارید
آرد نخودچی 1 ق س
کدو نیم کیلو قلمی .اگر پوستشون سبز وتازه بود نیازی نیست پوستشونو بکنید.نصف کنید وخوب داخل روغن سرخ وبرشته کنید
نمک وفلفل و زرچوبه به میزان لازم
غوره ی ریز دان شده تازه یا فریزری یک پیمانه
دارچین 1ق چ سر پر
سیر 6 حبه
پیاز 1 عدد متوسط خلالی ریز 1 عدد رنده شده
رب 2 ق غ پر
آبغوره یک پیمانه
آب 1 لیوان
روغن 2 ق غ
زعفران ساییده قدری
گوشت را با کمی آرد نخودچی و نمک و یک پیاز رنده شده آب گرفته ورز داده و قلقلی کنید
با کمی روغن پیازها و سیرهارا تفت دهید.سپس زرچوبه وگوشتهای قلقلی را افزوده تا تفت بخورند
رب هم تفت دهید.
کدو های سرخ شده و غوره وبقیه ادویه ها وآبغوره را بیفزایید
درب قابلمه را گذاشته تا خورش به روغن بیفتد.ومزه ها به خورد هم بروند.این خورش باید کم آب باشد.
نوش جان
#خورش #خورش_فصل
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
خورش گوجه سبز با مرغ و بادمجان
اندازه های این خورش لذیذ سلیقه ایه
مرغ رو سرخ کنید و با کمی پیاز تفت داده و نمک و زرچوبه و زعفران ویک لیوان آب بگذارید تا با شعله ملایم مغز پخت بشه.در نهایت هم گوجه سبز بریزید تا یک ربعه نرم بشه و بپزه
بادمجان و گوجه هم تو یه تابه دیگه سرخ کنید و کنارش قرار بدید
#خورش #گوجه_سبز
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi
یاد آوری!
عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست.
نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است.
آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است.
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست. این یکی هم حل میشود ، میگذرد و تمام میشود.
غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که درسی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری!
همه مشکلات،همان عروسک پنج سالگی است...شک نکن!
🌷کانال خانه سبزآبی در ایتا🌷
@khaneyesabzabi