☕️ قهوه خوردن به من یاد داد که تلخترین اتفاقات در زندگی مرا بیدارتر میکند.
#زندگی
📚 @khat_khial
شاید نمیخواهد که بشود...
از دیشب که یک سوال بانکی برایم پیش آمده در به در دنبال جواب میگردم. انگار پاسخی برای آن نیست. تا نروی و معطل نشوی و زجر نکشی، و خلاصه اینکه تجربهاش نکنی، پاسخش را پیدا نمیکنی. داستان زمانی جالبتر میشود که با این جسم خسته به هر بانکی مراجعه میکنم، هیچکس پاسخ مشخصی نمیدهد.
هر بانک و هر شعبهای، هرکدام پاسخ متفاوت میدهند. من که آخر از همه کلافه شدم. دست از گشتن کشیدم و به خانه برگشتم. ولی واقعاً نمیفهمم که یک مکانیزم ساده را پاسخی روشن نیست؟! شاید هم مبتلای اکثریت جامعه نبوده که کسی تا به حال حتی خفنترین و پولدارترین آدمها هم نمیدانند. بگذریم! در آینده پاسخ عیان میشود.
خیلیوقتها اتفاقات داخل زندگی نیز همینگونه است. پاسخی برای آن نداریم. تنها راه این است که به دل آن برویم و تجربه کنیم. هرگاه تجربه کردیم برای دیگران عبرت میشویم که اگر خوب بود آن را تجربه کنند و اگر بد واقع شد، آنها را نهی میکنیم. این سنّتها در جهان باقی است. دو بیت زیر از مولوی جان کلام این نگاه من است.
"عبرتست آن قصهای جان مر ترا / تا که راضی باشی در حکم خدا
تا که زیرک باشی و نیکوگمان / چون ببینی واقعهٔ بد ناگهان"
#عبرت #تجربه
📚 @khat_khial
دیر میشود اما آخرش شیرین است...
یک کتابی را شروع کردم به خواندن که خیلی کُند پیش میرود. هر چه تلاش میکنم که سریعتر بفهمم و بخوانم، نمیشود که نمیشود. از طرفی میگویم کنار بگذارم و از طرف دیگر دلم نمیآید که ناتمام رها کنم. ذاتاً کتاب جلو نمیرود مثل زندگی. برخی وقتها زندگی هم روی دور کُند حرکت میکند. هر کاری هم میکنی در جا میزند. اما باید ماند و گذر کرد. به روزهای خوب خواهیم رسید، همانطور که به پایان لذتبخش کتاب میرسیم.
#تجربه
📚 @khat_khial
خط خیال
گاهی اوقات گذر زمان تنها مرهمیست که میتوان برای دردهای آدمی یافت 📚 @khat_khi
✅
یک جمله و این همه حرف!
فکر میکردم فقط حال دل خودم خوب نیست! آن مَثَل معروف هست که از حال همسایه خبر نداریم. از وقتی که دلنوشته آخر را استوری و پُست کردم، هر کسی به تناسب حالش به من پیام داد و تعریض میزد که حال ما اگر خرابتر از تو نباشد، کمتر نیست.
دوستی از دل گرفتگی و خستگیاش میگوید که داغونیم، و دیگری بیتی از حافظ برای من میفرستد: "روزگار گر دو روزی بر مُراد ما نبود/ دائما یکسان نباشد، حال دوران غم نخور"
این گذر زمان چه حکمتی در خود دارد که همه چیز را به آن محوّل میکنند. فارسیشده و ادبیشدهی کلمه صبر، بهترین تعبیر برای "گذر زمان" است. اگر صبر کنم با گذشت زمان همه حقایق روشن، سختیها آشکار و ناملایمتیها برطرف میشود.
اینجاست که دیالکتیک ایجاد میشود. از یک طرف عمر باشتاب در حال عبور است و از طرف دیگر متعهدم به صبر یا همان "گذر زمان". اگر توانستم که این دو را کنار هم بپذیرم و حل کنم، بدون شک بهترینها رقم میخورد.
#حال_خوب
📚 @khat_khial
مولانا در فیه ما فیه میگوید: "درد است که آدمی را رهبر است. در هر کاری که هست، تا او را درد ِ آن کار و هوس و عشق آن کار در درون نخیزد او قصد آن کار نکند و آن کار بی درد، او را میسّر نشود خواه دنیا خواه آخرت خواه بازرگانی خواه پادشاهی خواه علم خواه نجوم و غیره."
#حال_خوب
📚 @khat_khial
✈️ ناگزیر از سفرها...
مهاجرت دو دسته است. یا محکومی به مهاجرت یا عاشقی از مهاجرت. دسته دوم که هیچ، در هر صورت میروند یا در فکر رفتن هستند. اما کسانی که به مهاجرت مجبورند، زندگی عجیبی دارند. وقتی با این طیف از آدمها همکلام میشوی یا خاطرات آنها را میخوانی یا میشنوی،قطعاً دچار شوک میشویم.
کتاب جدیدی را تازه شروع به خواندن کردم. هر کلمهاش سوزنی است بر بدنم. با خط به خط کتاب، سختیهای مهاجرت اجباری را حس میکنم. پیش خودم فکر میکنم مگر شدنی است که به زور محیط و نامساعد بودن شرایط از کشورت به کشور دیگری سفر کنی و در سختی زندگی کنی؟! مخصوص منطقه ما هم نیست، در هر جای جهان هم بگردیم، همینگونه است.
چند صفحه از کتاب "خاتون و قوماندان" که داستان زندگی یک زن افغانستانی است را خواندم، بدجور شوکه شدم. چهقدر عمیق و البته نزدیک، حوادث مهاجرتش به ایران را روایت کرده است. آن هم ایران بعد از انقلاب که خودش درگیر جنگ است. از ده سالگی دیگر درس نمیخواند چون سختیهای زندگی بسیار است.
در هر قشری آدم خوب پیدا میشود، آدم بد و آب زیرکاه هم موجود است. از بین مهاجران نیز با طیف خوب و بود روبرو بودیم. در محله و مدرسه ما هم تعداد زیادی از اتباع زندگی میکنند. همه جورشان را دیدم. اما این وجه زندگیِ دور از وطن آنها را نیز ببینیم. منی که در کشور خودم و در شهر خودم دارم زندگی میکنم غنیمت میدانم.
راه دوری نروم، همین جنگ هشت ساله در دهه شصت مگر کم بودند کسانی که از جنوب کشور آواره شدند و طعم غربت را چشیدند! تازه اینها در کشور خودشان هستند و فقط شهرشان عوض شده است؛ آنهایی که کشورشان تغییر میکنند، چه عذابی میکشند. لحظهای خودم را نمیتوانم جای آنها بگذارم. ناصرخسرو قشنگ میسراید: "گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب/ گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب"
#مهاجرت
📚 @khat_khial
معجزهای در فنجان
☕️ قهوه خوردن به من یاد داد که تلخترین اتفاقات در زندگی مرا بیدارتر میکند.
#زندگی
📚 @khat_khial
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌨 تو مثل منی برف
راه میروی و آب میشوی
❄️ با علمی لدّنی
پنبه بر جراحت سال میگذاری
میبینم اسفند را عصازنان
به سوی بهار میرود
💯 شمس لنگرودی
#برف #زمستان
📚 @khat_khial
💯 قهرمان من
برای ما از اسطورههای قدیمی زیاد گفتند. از رستم دستانها و آرش کمانگیرها، تا کاوه آهنگرها و آریوبرزنها بسیار داستانسرایی کردند. چه کسی را قهرمان و اسطورۀ خودم در قرن بیستویکم معرفی کنم؟ آن که برای ایران، دادن جان کمترین چیزی است که بدون بهانه و منّت فدا میکند.
از مقابل چشمانم لیست طولانی از قهرمانان هم عصر من رژه میروند. آن را انتخاب میکنم که در دل میدان بود. آنگاه که داغ سنگین بر دل گذاشته میشود، با هیچ چیز خنک نمیشود. هر وقت حواست پرت میشود شاید در آن لحظه به یادش نباشی اما دوباره که به ذهنت سر میزند، شعلهاش گداختهتر میشود.
حاج قاسم، برایم قهرمان بود. تجربه چنین داغی را تا قبل از شهادت او نداشتم. آن نیمه شب یادم نمیرود که وقتی خبر را شنیدم آنچنان بهتزده بودم که با هیچ آب سردی از شوک در نمیآمدم. هر موقع به آن لحظه فکر میکنم باز در دلم غوغا میشود.
خون، نقطه مشترک بین قهرمانان ایران است. اگر در زمانۀ دلاوران قدیم ایران نبودم و زیست نکردم، اما با قهرمانهایی هم عصر بودم که خون آنها به رسم و سنّت برای ایران و اسلام ریخته شد. این داستان خون ادامه دارد...
📚 @khat_khial
بایزید بسطامى را پرسیدند: اسم اعظم کدام است؟
گفت: تو اسم اصغر به من نماى که من اسم اعظم به تو نمایم، آن شخص حیران شد، پس بدو گفت: همه اسماى حق عظیماند.
حلول ماه رجب المرجب مبارک🌹
📚 @khat_khial