eitaa logo
خط دوست
64 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
675 ویدیو
6 فایل
یک کانال خاص ☺️برا دخترای خاص😁 هنر، طنز، موسيقى🎶 مطالب علمی 🤩 رمان 📚 💢 مشاوران خوب👇 🔸مشاورخانواده @mpaknejad 🔸مشاورنوجوان و جوان 09191600459 🔸مشاور نوجوان @m_jahazi 🔸سوالات احکام ‏‪0912 452 5766 🔸شبهات اعتقادی @R_Jebreeilzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به زبان انگلیسی ترجمه فارسی🎵 فرارسیدن ماه محرم🖤 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃 🌻🌻 🌻 🍃 🌺 بیست و ششم: خداحافظی می‌کنیم. خوابم پریده، انگار رفته کنار ماه و دارد به من دهن‌کجی می‌کند. فکر‌ها و حس‌های این چند وقته‌ام را توی زمین خالی ماه ریختم و با مسعود زیر و رو کردم. به این صحبت نیاز داشتم؛ تحیّر بین واقعیت‌بینی سهیل و حقیقت دنیای موجود و پدر که اصل این حقیقت است، بیچاره‌ام کرده بود. دنبال کسی می‌گشتم تا هم‌کلامش شوم و بدانم چه قدر تجزیه و تحلیل‌های ذهنم درست است. ذهنم مثل انبار، پر از کالا شده است؛ من و سهیل، داستان دفتر علی، حرف‌هایم با مسعود. چه‌قدر موضوع دارم برای بی‌خواب شدن. آرام در اتاقم را می‌بندم و دفتر علی را باز می‌کنم. دنبال خلوتی می‌گشتم تا بقیه‌‌اش را بخوانم و از این بی‌خوابی که به جانم افتاده استفاده می‌کنم. *** نوشته صحرا برایش یک حالت «یعنی چه؟» ایجاد کرد. چند باری خواند، شاید منظورش را متوجه شود. یک ماهی از تاریخ نوشته‌ می‌گذشت. نمی‌دانست وقتی یک دختر این‌طور می‌نویسد چه منظوری دارد؟ می‌خواست از مادر بپرسد؛ ولی بعد پشیمان شد. نه این‌که مادر همراه خوبی نباشد؛ نه، فکر کرد خودش می‌تواند از پس این کار برآید. گرفتاری امتحان‌های پایان ترم، نوشته صحرا کفیلی را پاک از یادش برد. پروژه مشترکشان تمام شده بود. برای تحویل نتیجه پروژه که پیش استاد رفتند، صحرا کیکی که دیشب درست کرده بود، به استاد تعارف کرد. – مناسبتش؟ شانه‌ای بالا انداخت و خیلی عادی گفت: – بالاخره تنهایی‌ها باید پرشود استاد. یه نیاز محبتی هم هست که فقط درون ما زن‌هاست. حس که نه، واضح فهمید منظور صحرا کفیلی به اوست. سرش را انداخت پایین و خودش را سرگرم کتابی کرد که از روی میز استاد برداشته بود. چند لحظه بعد، صحرا مقابل او ایستاده و جعبه کیک را در برابرش گرفته بود. آهسته گفت: – متشکرم. میل ندارم. کفیلی رو کرد به استاد و گفت: بدمزه نبود که؟ نمی‌دونم چرا ایشون هیچ وقت نمی‌پسندند. نگاه بی‌تفاوتش را کیک قهوه‌ای می‌گیرد و به استاد می‌دوزد. بعد از امتحانات پایان ترم، افشین پیشنهاد کوه داد. آن شب پدر بعد از سه ماه، با حالی دیگر آمده بود خانه. دیدن زخم‌های بدن پدر، آشوبی به دلش انداخته بود و همه چیز را از ذهنش پاک کرده بود؛ اما صبح تماس‌های بچه‌ها کلافه‌اش کرد. بالاخره با دوساعت تأخیر راه افتاد سر قرار. نزدیک که شد، زانوهایش با دیدن حال‌وروز شفیع‌پور و کفیلی که صدای خنده‌شان با صدای پسرها قاطی شده بود، سست شد. همراهش را خاموش کرد و راهش را کج کرد در مسیری دیگر. حالا فکر تازه‌ای داشت آزارش می‌داد. او که علاقه‌ای به کفیلی نداشت، چرا این قدر به هم ریخته بود؟ مدام خودش را توجیه می‌کرد. اما باز هم فکرش مشغول بود. – شاید صحرا برایش مهم شده است! خورشید هنوز غروب نکرده بود که به سر کوچه رسید. تلفنش را در آورد تا پیام‌های تلنبار شده‌اش را بخواند. متن یکی از پیام‌ها از شماره‌ای ناشناس بود: – «به خاطر شما آمده بودم و شما نیامدید. گاهی خاطرخواهی برای انسان غم می‌آورد. می‌دانید کی؟ وقتی‌که شما خاطرت را از من دور نگه می‌داری!» واقعاً کفیلی او را چه فرض کرده بود؟! یکی مثل افشین که هیچ چیز برایش فرقی ندارد و مهم خوشی‌اش است. جلوی خانه چند ماشین پارک بود. حدس زد که مهمان داشته باشند. پیش از آن که وارد خانه شود به در تکیه داد و پیامک را پاسخ داد: – شما؟ پاسخ را حدس می‌زد؛ اما کششی در درونش می‌خواست او را وارد یک گفت‌وگو کند. جواب آمد: – «دختر تنهایی‌ها و خاطرخواهی‌ها؛ صحرا. البته شما مرا به فامیل می‌شناسید: کفیلی.» نفس عصبی‌اش را بیرون داد و نوشت: – «ظاهراً خیلی هم بد نگذشته. صدای خنده‌تان کوه را پر کرده بود. به‌تان نمی‌خورد احساس تنهایی کنید.» جواب گرفت: – «چه خوب که آمده بودید و چه بد که ندیدمتان. تنهایی‌ها گاه شکسته می‌شود و به گمانم این صدای شکستنش بود.» در کشمکشی میان خواستن و پرهیز افتاده بود. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost 🍃 🌻 🌻🌻 🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃🍃
<💙🚎> وابَستِگے‌بھ‌هرچِیز؎‌براۍ‌انسان ضَرر‌دارھ..! چِه‌انسان‌اون‌و‌داشتہ‌باشہ👀. ‌چہ‌نَداشتہ‌باشہ...! تَنھا‌وابِستِگے‌مـُفید‌دَرعالم، وابستگے‌بہ‌خدا‌و‌اولیاءخداست . . . اگر‌عَلاقہ‌خودمون‌روبِہ‌خُدا‌واولیـٰائش ‌دَرحدِوابستگےبالـٰابِبَریم♥️'! تازھ‌طعم‌زِندِگے‌وعِشق‌‌رومیفَھمیم‌ واز‌تَنھایے‌وافسُردِگےخـٰارج‌میشیم . . ! 💚⃟🔗⸾⇙ 💚⃟🔗⸾⇙ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
میخواستم یه تجربه در مورد گل و گیاه🌿 رو در خدمت دوستان بذارم من هر وقت مهمونی چیزی دارم و پوست موز 🍌زیاد میشه اونا رو جدا میکنم و دو روز تو آب میذارم بمونه آبش سیاه میشه بعد دو روز اون آب رو ب گل‌هام‌ میدم خیلی عالیه بجا کود شیمیایی پوست موز🍌 عالیه میشه خشکشم کرد و قاطی خاک کرد ولی من همیشه اینجوری باش گلامو آبیاری میکنم 🌸 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
با ویتامین B12 به جنگ خستگی بروید👌 ✔️اگر خستگی بیش از اندازه یا سبکی سر را تجربه میکنید، شاید با کمبود ویتامین B12 مواجه باشید. این ویتامین در تعداد زیادی از محصولات حیوانی، مانند تخم مرغ ، یافت می‌شود. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏وقتی بین دوتا کارت بانکیم پول جابجا میکنم اسکرین شات میگیرم که بعدا نزنم زیرش😐😁 😁 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کباب فسقلی 😋 🍗 طرز تهيه : واسه درست كردن جوجه ها ابتدا سينه يا فيله مرغ رو به صورتي حلزوني ميپيچيد و سيخ ميكنيد، جوجه هارو ميچينيد داخل تابه و كمي آب اضافه ميكنيد تا روي جوجه ها رو بگيره، يكي دو جوش كه زد آب تابه رو خالي ميكنيد، به جوجه ها نمك و فلفل و زعفران دم كرده اضافه ميكنيد، و ميذاريد رو شعله ي كم تا مغز پخت بشن، بعد از اينكه آب جوجه ها تموم شد و به روغن نشست، يدونه كره اضافه ميكنيد و اجازه ميديد دو طرف جوجه ها طلايي بشن. براي درست كردن كباب تابه اي هم به گوشت چرخ شده يدونه پياز رنده شده و كمي نمك و فلفل اضافه ميكنيد و گوشت رو حسابي ورز ميديد، بعد كبابارو سيخ ميكنيد و ميچينيد داخل تابه، كمي آبجوش اضافه ميكنيد و اجازه ميديد تا با شعله ي كم كبابا مغز پخت بشن، وقتي آب كبابا تموم شد و به روغن نشست يدونه كره اضافه ميكنيد و كبابارو پشت و رو ميكنيد تا دو طرفشون سرخ بشن . 👩‍🍳 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 رابطه برهنگی با لایک در اینستاگرام! 🔺یک سازمان غیردولتی در آلمان تلاش کرد تا پی ببرد، چه رابطه‌ای بین میزان دریافت لایک‌ و بازدیدهای بالا با انتشار تصاویر برهنه یا نیمه برهنه در الگوریتم اینستاگرام وجود دارد. وقتی پست های ما لایک نمیخورد! 🤦🏻‍♂ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
11_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
14.18M
🦋 روحم از استوانه قهوه‌ای.رنگ به سمت بالا رفت. 🔸 در ارتفاع شصت متری زمین همه چیز را می‌دیدم‌. 🔸 من عالم قبل از آمدنم به زمین را دیدم. 🦋 "آن‌سوی مرگ" https://eitaa.com/joinchat/2637299714C3c968e2ee44 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سعی کنید جوری زندگی کنید که خدا عاشقتون بشه 🔺اگر خدا عاشقتون بشه خوب خریدارته... سالروز شهادت شهید حججی به دست داعش🥀 💚 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
استادم‌گفت: وابستہ‌خدا‌بشید گفتم: چجوری؟ گفت: چجورےوابستہ‌یہ‌نفرمیشی؟ گفتم: وقتے‌زیادباهاش‌حرف‌میزنم زیاد‌میرم‌،میام.. تویہ‌جملہ‌گفت: رفت‌وآمدتوبا زیادڪن..🙂💚 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌️حمایت از خانم در فلوریدای آمریکا 🧕خانم محجبه ای که در فروشگاهی در فلوریدای آمریکا منتظر بود تا نوبتش برسه که خریدهاش رو پای صندوق حساب کنه از طرف یک شخص اسلام ستیز مورد توهین قرار می گیره 🔻وقتی مشتریان فروشگاه با این صحنه مواجه می شن از خانم محجبه حمایت می کنن.حتی یک زوج بهش پیشنهاد میدن که اگر احساس نا امنی می کنه می تونه با ماشین اونها تا خونه ش بره 🔻معمولا وقتی شخص محجبه مورد حمله اسلام ستیزانه قرار بگیره شاهدان ماجرا حتی در مواردی که فرد مورد ضرب و شتم قرار می گیره هم واکنشی نشون نمیدن و بی تفاوت رد میشن.ولی این بار متفاوت عمل کردن و حمایت خودشون رو نشون دادن 💯دنیا داره می فهمه پوشیدگی و عفاف با ارزش و قابل دفاع هست 🌐منبع:https://www.comicsands.com/muslim-woman-hijab-store-california-2654013166.ht ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃 🌻🌻 🌻 🍃 🌺 و هفتم: هرچه تلاش کرده بود که او را قانع کند اگر کاری دارد، تلفنی بگوید، نپذیرفته بود و گفته بود که توی کافی‌شاپ منتظرم و قطع کرده بود. دلیلی قانع‌کننده‌تر از این‌که ممکن است بچه‌ها ببینند دارد با صحرا صحبت می‌کند، نداشت. اما همین یک دلیل برای نرفتنش کافی بود. شب باز هم ایمیلی از صحرا دریافت کرده بود. شاکی بود از نیامدنش و از برادرش گفته بود و نگرانی‌ای که فقط او می‌توانست برطرفش کند. به عقل او که هیچ، به عقل جن هم نمی‌رسید که صحرا فعالیت‌های فرهنگی‌اش در مسجد را هم رصد کرده باشد. این را وقتی فهمید که پسری دوازده‌‌ سیزده ساله خودش را معرفی کرده و گفته بود که برادر صحرا کفیلی است و می‌‌خواست در کلاس‌های تقویتی مسجد شرکت کند. شب دوباره ایمیل تشکر صحرا رسید. نتوانسته بود جواب ندهد. پرسیده بود: – «چرا خود شما با برادرتان ریاضی کار نمی‌کنید؟» پاسخ آمد: – «همیشه یک غریبه، یک راه حلی بلد است که آشنا بلد نیست. امیدوارم کمک شما برای برادرم مؤثر باشد.» برادر صحرا می‌آمد و می‌رفت. با بچه‌های مسجد گرم گرفته بود و گاه کیک‌هایی که می‌آورد، بچه‌ها را خوشحال می‌کرد. آخر فصل برای بچه‌ها اردوی سه‌روزه گذاشته بودند. ماشین راه افتاد و رفت که کفیلی و برادرش رسیدند. خواهش کرد و گفت که نتوانسته برادرش را زودتر آماده کند. این درخواست را نمی‌توانست رد کند. ماشین را روشن کرد و صحرا و برادرش را سوار کرد تا به اتوبوس برساند. دل‌شوره به جانش افتاده بود. وقتی به اتوبوس رسیدند و برادر صحرا سوار شد و با او توی ماشین تنها شدند، تازه فهمید که چرا دلش جوشیدن گرفته است. لرزشی ته وجودش حس کرد. فرمان را محکم گرفته بود. شیشه‌ها را پایین داد و دستش را به لبه پنجره تکیه داد تا بلکه صدای باد، او را از سکوتی که بر ماشین حاکم شده بود، رهایی بخشد. – هرشب که می‌نویسم آروم می‌شم. لحظاتی به سکوت گذشت. – از این‌که اجازه می‌دید خلوت‌هامو با شما تقسیم کنم، واقعا نمی‌دونم چطور تشکر کنم. از این‌که به برادرم محبت می‌کنید واقعا ممنونم. طوری فرمان را دست گرفته بود و خیابان‌ها را می‌کاوید که انگار دنبال منجی می‌گردد. این‌طور وقت‌ها گویی زمان هیچ که به نفع نیست، خودش را به بی‌خیالی هم می‌زند و آن‌قدر کشدار جلو می‌رود که تو زمین و زمان را به فحش می‌کشی. – کجا برسونمتون؟ این سؤال، پاسخ حرف‌های صحرا نبود، اما حرفی بود که وسوسه‌هایش را بی‌اثر می‌کرد. – کار دارم و نزدیک مسجد پیاده می‌شم. آن اردو بهانه شد تا در سه روز، سه بار تماس بگیرد برای تشکر، خبر گرفتن و تمجید از اردوی خوب؛ حالا دیگر مجبور شده بود این شماره آشنا را که هنوز ذخیره‌اش نکرده بود جواب بدهد ..... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost 🍃 🌻 🌻🌻 🌻🌻🌻🍃🍃🍃🍃🍃🍃
♻️ بسیاری از افراد بر اساس عادت همیشگی پنیر را با گوجه و خیار یا هندوانه میخورند. 👈 اینکار باعث بروز بسیاری از بیماری ها همچون دیابت، MS، اختلالات عصبی، گوارشی، خواب آلودگی میشود! ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost
کتلت مرغ آبغوره ای 😋 🧆طرز تهیه: برای تهیه کتلت مرغ 1 عدد سینه مرغ رو به همراه 1 عدد پیاز خوب جرخ کردم و توی ظرف ریختم و بهش نمک، فلفل سیاه، پاپریکا، زردچوبه، پودر سیر و 2 ق غ خ آرد سوخاری اضافه کردم و به خوبی ورز دادم و توی یخچال به مدت 1 ساعت بهش استراحت دادم و سپس به این شکل دراوردم و با روغن سرخشون کردم. بعد توی همون تابه 2 ق غ خ رب گوجه رو تفت دادم به همراه کتلت ها و روش 1 لیوان آب جوش و نمک ریختم و با حرارت ملایم گذاشتم 15 دقیقه ای پخت. 2 عدد هویج خورد شده بهش اضافه کرده بعلاوه 1/2 پیمانه آبغوره و گذاشتم 20 دقیقه ای پختن. بعد 1 پیمانه غوره و مقداری زعفران دم شده اضافه کردم و گذاشتم تا زمانی که خورشت جا افتاد و به روغن افتاد بپزه. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @khatdost