#مذهبی
🔹تنها نماز جمعۀ در اسارت
روزهای پایانی #اسارت بود و هر روز بیش از هزار نفر از اسرا آزاد می شدند. آرامش در اردوگاه برقرار بود، کم کم امیدوار می شدیم که نوبت #آزادی ما هم می رسد .
#مراسم#مذهبی و #نماز_جماعت به راحتی انجام می شد فقط #نماز_جمعه نخوانده بودیم. با مشورت جمعی از فعالین تصمیم به برگزاری نماز جمعه گرفته شد و باید مجوز برگزاری را از فرمانده اردوگاه می گرفتیم. وقتیکه فرمانده برای آمارگیری وارد اردوگاه شد با استفاده از یکی از دوستان عربزبان تقاضا رو البته نه به عنوان نماز جمعه، بلکه به عنوان #نماز_وحدت و یادگاری اواخر اسارت مطرح کردیم.
او هم که هنوز قضیه شورشی که دو هفته قبلش اتفاق افتاده بود جلو چشمش بود، گفت بشرطی که تضمین بدید با آرامش و بدون شلوغ کاری و شعار باشه. ما هم قول دادیم که دردسری پیش نیاد.
روز جمعه رسید و یگانه نماز جمعۀ کل دوران اسارت در #اردوگاه_ملحق_۱۸ و در یکی دو هفته مونده به آزادیمون با شکوه خاصی برگزار شد.
نگهبانها از روی برجکها با تعجب خیره کنندهای این منظره باشکوه رو تماشا میکردند و بدین ترتیب نماز جمعه به امامت یکی از #روحانیون_آزاده با آرامش کامل برگزار شد.
راوی #حسینعلی_قادری
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹انتشار برای نخستین بار
با دیدن این #فیلم_ناب میتوان فلسفه حضور حضرت آقا را در #جمعه_نصر درک کرد.
#نسل_جوان ما شناخت ندارد .
ما در جنگ شناختی ضعیف و عقب هستیم .
این یعنی روایتگری درست و به موقع
اجازه بدهید جوانان امروز ما با اصل و روح اخلاص آشنا بشوند
و #بزرگان_مکتب را بشناسند .
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
20.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹سرود زیبای ناگفته هایی از اسارت
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#شکنجه_روحی
🔹ازادی اسرای اردوگاه ۱۸
هر شب تلویزیون اخبار #تبادل را اعلام میکرد و آزادی تعدادی از اسرا را نشان می داد . بچههای اردوگاه تکریت ۱۱ که همرزمای ما بودند دو هفته قبلش آزاد و به #ایران برگشته بودند. حتی تعداد زیادی از اسرای آخر جنگ که دو سال بعد از ما اسیر شده بودند، دسته دسته آزاد میشدند، دیگه مطمئن شدیم که اسرای اردوگاههای مفقود(معرفی نشده به صلیب)، هم آزاد می شوند. بچه ها با روحیه بیشتری مشغول فعالیت و آماده سازی خود برای #آزادی شدند.
بالاخره در روزهای پایانی شهریور ۱۳۶۹ به عنوان آخرین اردوگاه نوبت به ما رسید. صلیب وارد #اردوگاه_۱۸ شد و از قسمت سوله ها که بیش از ۵ هزار اسیر داشت شروع به ثبت نام کردند و دسته دسته جلو چشمان ما میرفتن و ما فقط نظارهگر بودیم.
تمام اسرای داخل سوله ها آزاد شدند ولی از آزادی ما خبری نبود ، روزی که قرار بود نوبت ما بشه دیدیم تعداد ۵۰۰ نفر اسیر را با چند اتوبوس وارد اردوگاه کردند و قبل از ما صلیب آنها را ثبت نام و مقدمات آزادی آنها هم فراهم شد.
شایعه ای به سرعت توی اردوگاه پیچید و اون این بود که بعثیها تصمیم گرفتن ما رو به عنوان #گروگان نگه دارند و بجای ما تعدادی از پناهندهها و #منافقین رو به ایران بفرستند.
یکی از نگهبانها که با بچهها تقریبا همکاری میکرد ، خبر آورد که اینها که با اتوبوس وارد شدند اسرایی بودند که به سازمان منافقین پناهنده و با شروع تبادل اسرا ، پشیمان و خواستار برگشت به ایران شده بودند.
(این گروه کسانی بودند که برای راحتی خودشان و خلاصی از شکنجه های بعثی ها و نجات از گرسنگی به سازمان منافقین پناهده شده بودند) .
خبر بعدی این بود که احتمالا اینها را به جای شما بفرستند به ایران و شما رو به عنوان محکومین در #عراق نگه دارند.
ادامه دارد.....
راوی #حسینعلی_قادری
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#نوآوریها
🔹رنگرزی پارچه
با توجه به یکسان و همرنگ بودن همه لباسهای سهمیه ۶ ماهه برای #اسرا، یکنواختی و فقدان #تنوع_بصری هم به معضلی برای ما تبدیل شده بود. #اردوگاه حدود ۱۸۰۰ نفری هر کس را میدیدید یا عموماً جدیدترین لباس را پوشیده بود (که همه یکدست و یکرنگ بودند) و یا لباسهای مندرس و وصلهای قبلی را.
غیر از موضوع #خیاطی و تغییر شکل و اندازه لباسها (قبلاً مطالبی با این عنوان مطرح گردید) #رنگرزی_لباس و پارچه از نوآوریهای دیگری بود که بچهها برای تنوع بخشی به رنگ #لباس انجام میدادند.
در #فصل_پاییز یکی دو بار عراقیها به عنوان #دسر انار میآوردند. صرف نظر از مقدار و کمیت آن، بچهها پوسته #انار را خشک کرده و غیر از #مصرف-درمانی گوارشی (آسیاب شده آن 😂 با یک سنگ)، مقداری از پوسته خشک شده را همراه با پارچه یا لباس مورد نظر در یک حلب آب ریخته، پس از به جوش آمدن آب و زیر و رو کردن پارچه آن را به رنگهای مختلف طیف طوسی و مشکی رنگ میکردند.
یکی دیگر از رنگ دهندهها #پوسته_پیاز بود. بچهها پوسته پیاز را به نوبت از آشپزخانه اردوگاه تهیه و در پروسه رنگرزی طیف رنگی متفاوتی از پوسته پیازی تا کرمی به لباسهای خود میدادند. و بدینصورت نه تنها کمتر چیزی به عنوان ذباله از اردوگاه خارج میشد، بلکه از حداقلها، #استفاده_بهینه و حداکثری می کردند.
راوی #حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#مقاومتی
🔹مبارزه با سنگ و ندای الله اکبر
با خالی شدن #اردوگاه_بعقوبه و آزاد شدن همه اسرا وحتی پناهندگان و اینکه #صلیب تا چندمتری ما آمده بود ولی ثبت نامی انجام نشده بود، موجی از نگرانی اردوگاه کوچک ما را فرا گرفت. خبری از صلیب سرخ هم نبود و باید کاری میکردیم.
از آنجایی که در روزهای قبل تجربه کرده بودیم که فقط با #مقاومت می توانیم به حقمان برسیم ، تصمیم گرفتیم، که حالت هجومی به خودمون بگیریم و #شورش کنیم.
همه هم قسم شدیم یا همه ما رو به رگبار میبندند و همینجا به #شهادت میرسیم و یا مجبورشون میکنیم که صلیب سرخ رو خبر کنن و ما رو هم مانند بقیه اسرا آزاد کنن.
عراقی ها از شورش و #ندای_الله_اکبر ما خیلی می ترسیدند. از این رو ته دلمون به این قضیه قرص و محکم بود که این تدبیر جواب میدهد و #عراق توی این شرایط حوصله دردسر رو نداره و نمیخواد بخاطر نگهداری و یا کشتن ۶۰۰ اسیر رابطهشو توی اون شرایط حساس با #ایران خراب کنه و بهونه دست #جمهوری_اسلامی بده که تو قضیه #کویت براش بشه قوز بالای قوز.
تصمیم نهایی برای شورش گرفته شد تا تونستیم سنگ و چوب و میله آهن جمع کردیم. تعدادی از بچه ها به پشت بام آسایشگاها رفتند شعار الله اکبر شروع شد.
حدود ۶۰۰ نفر همه با هم یک صدا الله اکبر می گفتیم . موجی از وحشت در میان بعثی ها ایجاد شد و سریع همۀ نگهبانها از داخل #اردوگاه خارج و پشت #سیم_خاردار مستقر شدند. بهروشنی می شد ترس و وحشت از تکرار حادثه #شهادت #شهید_پیراینده رو تو چشماشون مشاهده کرد.
بعثیها فکر اینجاشو نکرده بودند. اصلاً به ذهنشون نرسیده بود ما حاضریم برای #آزادی بمیریم. واقعاً بچهها بعد از ۴۴ ماه اسارت دیگه طاقت نداشتند حالا که همه رفتند و آزاد شدند جمع کوچک ما سالها بدون نام و نشون در زندانهای عراق بمونیم و بپوسیم.
هیچ ابائی از درگیری و کشتن و کشته شدن نداشتیم. و ذرهای ترس از مرگ در چهرۀ کسی دیده نمی شد.
#فرمانده_عراقی اردوگاه اومد که چه خبره چرا سروصدا میکنید؟ چند نفر از بچه ها به نمایندگی با فرمانده اردوگاه صحبت کردند و پرسیدند که چرا ما تبادل نمیشیم و او که حرفی برای گفتن نداشت و از طرفی می دانست که ما به راحتی تسلیم نمی شویم قول داد که شمارو آزاد میکنیم .
الحمدلله با #استقامت و پایمردی بچهها این #الله_اکبر مون هم نتیجه داد و بدون اینکه درگیری مجددی بین ما و بعثیها بوجود بیاد قضیه به خیر و خوشی خاتمه یافت. بچهها سنگ و چوبها رو دور ریختند و وقتِ نماز که شد، آخرین #نماز_جماعت هم با شکوه خاصی در تموم آسایشگاها برگزار شد و با مراجعه نمایندگان صلیب ، آماده حرکت به سمت #ایران شدیم.
ادامه دارد......
راوی #حسینعلی_قادری
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#شکنجه_روحی
🔹اطلاع صلیب از زنده بودن ما
.......ادامه از قبل
بالاخره بعد از قریب به چهل و چهار ماه #اسارت بصورت مفقود و بی نام و نشان ، روز موعود فرا رسید .
اولین باری بود که چشممون به نمایندههای #صلیب_سرخ میخورد، در حالی که طبق قوانین بین المللی و #مقررات_ژنو در مورد اسرا، #عراق موظف بود بلافاصله بعد از اسارت ، آمار اسرا رو به صلیب تحویل داده و از حقوق اولیه یک اسیر از جمله ، حق مکاتبه با خانواده برخوردار بشود . اما این حقوق از ما سلب شد و چهار سال دور از چشم دنیا در سختترین شرایط نگهداری شدیم و تعدادی از ما رو به #شهادت رسوندند.
هر چه بود گذشت و حالا چند ساعت به #آزادی مانده و دیگه صلیب ما را دیده بود. ولی همچنان و حتی به نماینده های صلیب اعتمادی نداشتیم و دل تو دل بچهها نبود و برای آزادی و بوسیدن #خاک_وطن لحظه شماری میکردیم.
نماینده صلیب یکی یکی فرم هارو پر میکرد و از همه می پرسید آیا میخواهید به ایران بروید و یا پناهنده شوید که الحمدلله هیچکس پناهنده نشد و همه اعلام کردند که به #ایران بر می گردیم .
همه ثبتنام و #کارت_صلیب را دریافت و سوار اتوبوس شدند ، ۸ تا اتوبوس پر شد تا نوبت به نفرهای آخر که ما بودیم رسید و سوار دو اتوبوس باقیمانده شدیم .
لحظهای که من سوار شدم دیدم که جلوی اتوبوس یک ماشین جیپ با مسلسل دوشکا و تعدادی سرباز مسلح ایستاده است . تعجب کردم گفتم خدایا داریم آزاد میشیم دیگه نیاز به نیروی مسلح و دوشکا نیست ، کسی نمیخواد کاری انجام بدهد. همه داریم برمیگردیم به ایران درگیری وجود نداره ، یکم مشکوک شدیم ولی خودمان را دلداری دادیم که شاید به خاطر امنیت این کار داره انجام میشه و همه سوار شدیم .
ادامه دارد.....
راوی #حسینعلی_قادری
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#خدمت_رسانی
🔹تدارک شام
منقضی ۵۶ بود و بعد از اومدن به جبهه منجر به #اسارت . تجربه و سابقه آشپزی هم نداشت ولی خیلی خوش ذوق و با روحیه #خدمت_رسانی به دیگران..
جیره خشک غذایی که به ما میدادند منحصر بود به یه صبحانه مختصر و نهار. یعنی شبها شام نداشتیم.
مرحوم #غلامحسین_جوانی با هماهنگی عراقیها و مرحوم #حسین_گودرزی (مسئول اردوگاه) قرار گذاشتند مقداری از جیره مواد غذایی نهار را کنار گذاشته و با اضافه کردن #محصولات_کشاورزی تولید خود بچه ها، مثل #گوجه و #بادمجان و #فلفل، شام حدودا ۱۸۰۰ نفر را تهیه و توزیع کنند.
مرحوم جوانی و مرحوم گودرزی در مدت حدود ده سال اسارتشان، از بزرگان و افراد مورد وثوق همه بچه ها خصوصا همشهریهای اصفهانی شون بودند.
جای همه خالی، با مدیریت این عزیزان هر شب غذایی خوشمزه و متنوع داشتیم و بالاخره این مشکل هم با کمک و #قناعت خود بچه ها حل شد.
#حسین_نواب
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#طنز
🔹اصطبل
#مهندس_کاظمی، نقشهکش ساختمان بود. یک روز یکی از عراقیها از او خواست تا نقشهای برایش بکشد. مهندس هم چند روزی وقت گذاشت و بر اساس مشخصاتی که او از زمین مورد نظر در اختیارش قرار داده بود نقشه را آماده کرد.
نقشه را به او داده و مختصری برایش توضیح داد که مثلاً در این قسمت پارکینگ و در آن قسمت آشپزخانه قرار دارد. خلاصه بعد از اینکه نقشه را به طور اجمالی برایش تشریح کرد عراقیه گفت "لا، موزین" یعنی خوب نیست ..!
مهندس کاظمی که از شدت ناراحتی اگر به او کارد میزدی خونش در نمیآمد با ناراحتی پرسید پس چطور میخواستی باشه، عراقیه گفت من میخواستم این اتاقها دور تا دور روبروی هم قرار بگیره و حیات وسط باشه..
مهندس از شنیدن این حرف بیشتر عصبانی شد و با همان #لهجه_تهرانی و صدای پرش گفت، مرد حسابی اینکه تو میگی نقشه نمیخواد تو #ایران ما بهش میگن #اصطبل 😂 !!
برو همینطوری بسازش دیگه چرا وقت منو میگیری.
راوی #صفرعلی_عالینژاد
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
🔹«آزاده ای» که اسارت از او یک «رهبر» ساخت.
خبر #شهادت #یحیی_السنوار جهان اسلام را در فراق یکی دیگر از رهبران مبارزه با #صهیونیسم بین الملل داغدار نموده است.
البته پاداش چنین مجاهدان بزرگی جز شهادت نمی تواند باشد اما فقدان چنین سرمایه هایی هر انسان آزاده ای را متاثر می کند.
السنوار را باید از منظر یک آزاده مورد توجه قرار داد زیرا همه ارزشهای وجودی او حاصل 22 سال اسارت در چنگال #صهیونیست ها بوده است.
👈در اسارت بود که او توانست دشمن خود را بخوبی بشناسد و از او ارزیابی دقیقی بدست آورد.
👈در اسارت بود که او توانست زبان "عبری" را فرا گیرد تا بتواند از آن در راستای مبارزات خود بهره گیرد.
👈در اسارت بود که او توانست نقاط ضعف و قوت دشمن را بشناسد.
👈اسارت به او فرصت داد تا بتواند عزم خود را برای مبارزه ای بی امان با صهیونیستها جزم نماید.
👈اسارت به او فرصت نگارش کتاب«#خار_و_میخک» را داد.
👈و #طوفان_الاقصی آتش زیر خاکستر اسارتی بود که پس از سالها زبانه کشید تا به دشمن ثابت کند هیچ سلولی قادر به بند کشیدن هیچ آزاده ای نیست.
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan
#اسارت
🔹حیله دوباره دشمن!
........ادامه از قبل
چند کیلومتری که از #پادگان بیرون اومدیم رسیدیم به یه سه راهی، تعداد هشت تا اتوبوس به طرف مرز رفت و دو تا اتوبوس آخر از بقیه جدا و از سه راهی به طرف چپ پیچید . با انحراف اتوبوسها از جاده متوجه شدیم که ما را از بقیه جدا کردند و علت وجود ماشین جیپ با مسلسل دوشکا را فهمیدیم .
دو تا اتوبوس آخر که ما بودیم پیچید به طرف #بغداد و همه با تعجب به هم نگاه می کردیم که دوستان مان به طرف مرز رفتند و ما داریم به طرف بغداد می رویم . بچهها به نگهبانی که داخل اتوبوس بود اعتراض کردند(در هر اتوبوس دو تا سرباز مسلح گذاشته بودند) که رفیقامون دارن طرف مرز میرن ما چرا جدا شدیم .
سرباز بعثی که از قبل در خصوص توطئه ربودن و #گروگانگیری ما توجیه شده بود ، گفتش که قرار هست شما را با هواپیما به #ایران ببرند، فهمیدیم که حادثهای قرار است اتفاق بیفته و باور نکردیم ولی کاری هم نمیتونستیم بکنیم، دو سرباز مسلح داخل اتوبوس و مسلسل دوشکا هم بیرون، از طرفی تعدادمون هم کم شده بود و حدود 100 نفر بودیم . وسط بیابون هیچ کاری نمیشد انجام داد نه دسترسی به صلیب داریم نه ارتباطی با اتوبوسهایی که به طرف مرز رفته بودند، انتظار سختی بود از کنار بغداد رد شدیم دیدیم تابلوی فرودگاه بغداد سمت چپ است ولی اوتوبوس داره سمت راست میره . باز بچهها اعتراض کردن که #فرودگاه طرف چپ است ، نگهبان گفت شما را از فردوگاه نظامی که در شهر دیگری قرار دارد آزاد می کنند ، فهمیدیم که نه دیگه مثل اینکه قرار نیست آزاد بشیم یعنی دیگه برامون مسجل شد که از آزادی خبری نیست.
هوا تاریک شده بود که به ساختمانهایی که با سیم خاردار محصور شده بود رسیدیم. اتوبوس ها ایستادند وقتی به اطراف نگاه کردیم تابلویی نظر همه را به خودش جلب کرد. نوشتهی تابلوی بالای درب ورودی خبر از تبعید به اردوگاه دیگری می داد ! بله #اردوگاه_رمادیه_۹ عراق که قبل از ما مخصوص اسرای صلیب دیده بود ، فهمیدیم که اینجا ، از اردوگاه های قدیمی که صلیب دیده و و در روزهای قبل تخلیه شده می باشد.
هوا تاریک شد بود و داخل اردوگاه بخوبی دیده نمی شد، تعدادی ساختمان که چراغاش روشنه ،دور تا دورش #سیم_خاردار است ، چیکار کنیم ، چیکار نکنیم!! گفتیم که پیاده نمیشیم ، تا اینکه یکی بیاد حداقل توضیح بده ما کجا هستیم چرا اومدیم اینجا تا وضعیت مشخص بشه ..
ادامه دارد ......
راوی #حسینعلی_قادری
👈لطفا برای فوروارد و هدایت پیام به افراد، کانالها و گروههای دیگر از گزینه "<----" یا هدایت با نقل قول استفاده نمائید.
❓سوالات و پیشنهادات
https://eitaa.com/Ganjineh_Esarat
✍️روایت خاطرات
https://eitaa.com/Khaterat_Revaiat
📌کانال ناگفته هایی از اسارت
https://eitaa.com/khaterate_Azadegan