eitaa logo
خط روایت
1.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
219 ویدیو
17 فایل
این روایت‌ها هستندکه تاریخ سرزمین‌‌مان را می‌سازند. چون روایت مهم است. 🇮🇷 با نوشتن و بازنشر پیام‌ها راوی سرزمین انقلاب اسلامی باشید. 🌱 دریافت روایت : @yazeynab63 @Z_yazdi_Z @jav1399 آدرس ما در تمام پیام‌رسان‌ها: https://zil.ink/Khatterevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🧬﷽ 〰〰〰〰〰 خبر خوب بعضی ها معتقدند خبر، یعنی خبر بد یعنی اصولا آدمها پیگیر اخبار هستند تا . ببینند کجا کار خراب شده وگرنه خبرهای خوب در متن زندگی دیده میشوند. با این حال من فکر میکنم این روزها ما بیشتر احتیاج داریم خبرهای خوب را بشنویم چون رسانه ها با تمام توان دور و بر ما را از خبرهای بد پر کرده اند نظرتان چیست که خبر خوبی که اخیرا شنیده ام برای شما هم تعریف کنم؟چند روز پیش خبری منتشر شد درباره این که بودجه لازم برای ثبت نام رایگان دانش آموزان دهک یک تا چهار در مدارس سمپاد واریز شده این طرح در دولت قبلی تصویب شده بود و در این دولت اجرا شد. یعنی چی؟یعنی بچه هایی که متعلق به چهل درصد کم درآمد جامعه هستن میتونن رایگان در مدارس تیزهوشان درس بخونن تازه اوناییشون که پارسال شهریه دادن هم پولشونو بهشون برمیگردونن تا همین جاش هم شیرین بود. اما شیرین تر هم میشهمطمئنا فقط این نیست. کلی کاردیگه هم در نهادهای دیگه انجام شده که نهایتا به اینجا رسیده که آمار تحصیل دانش آموزان چهار دهک کم درآمد در مدارس تیزهوشان پنجاه درصد افزایش پیدا کرده آرزویی که به واقعیت نزدیک شد تحصیل رایگان در یکی از بهترین مدرسه های شهر برای بچه های کم درآمدچند سال پیش کمیته امداد تصمیم گرفت سرانه بودجه ای رو که با هدف آموزش به بچه های تحت پوشش کمیته میداد هدفمند کنه بچه ها رو بر اساس نیازشون دسته بندی کرد مثلا یکی کنکوریه یکی بازمانده از تحصیله و...) و هر کدوم رو به چند کارگزار سپرد که براشون برنامه بریزهمن اینها رو خبر داشتم، چون حوزه شغلی همسرمه و برام تعریف کرده بود. تو چی؟ خبر خوبی هست که به نظرت گفتنش آدم ها رو امیدوار میکنه؟ وسط این همه خود تحقیری و ما دو چقدر بدبختیم خبری داریم از کارهای خوبی که گوشه و کنار وطن داره انجام میشه؟ يا ما هم مثل بقيه تو هم بگو بنویس تعریف کن ما به برق چشمهای همدیگه محتاجیم ✍ 〰〰〰〰〰 🔻روایت‌های خود در مورد پیشرفت ایران اسلامی را برای ما ارسال کنید. 〰〰〰〰〰 @khatterevayat
🧬﷽ 〰〰〰〰〰 NICU; دردِ این کلمه از زایمان هم بیش‌تر بود. دهمین روز هم داشت می‌گذشت. چهار روز قبلش که زنگ زدم با ذوق گفتم:«اکسیژنش قطع شده، نفس می‌کشه» فکرش را نمی‌کردم به ده روز هم بکشد. دو روز پیش که سرم و دارو قطع شد هم. علی آرام توی انکوباتور خوابیده بود. گاهی دست و پای نحیفش را تکان می‌داد و دل‌م قنج می‌رفت. هزینۀ دوقلوهای پسردایی چهار سال پیش شده بود پنجاه و هشت میلیون. دکتر که آمد بالای سر بچه و با لبخند گفت:«وضعیت پسرمون عالی‌ه» و حرفی از ترخیص نزد دوباره دلهره آمد سراغم. دنبالش رفتم:«دکتر اگه خوب‌ه که پس مرخصش کنید بریم دیگه» لبخند آرامی زد و گفت یک شب دیگر تاب بیاور دختر، هزینه که ندارد! و رفت. خواستم بروم اتاق مادران گوشی را بردارم زنگ بزنم که منشی بخش را پشت استیشن پرستاری دیدم. پرسیدم:«ببخشید هزینۀ این‌جا شبی چند درمیاد؟» سرش را از روی مانیتور بلند نکرد:«رایگان‌ه» باز برگشتم پیش بچه و سعی کردم توی ذهن‌م «رایگان» را حلاجی کنم. همراه نوزاد کناری متوجه حال و روزم شد. گفت:«تو بیمارستانای دولتی همۀ هزینه‌های بچه زیر هفت سال رایگان‌ه. درمانگاها هم. البته اگه بیمه داشته باشی، هر بیمه‌ای» دفعۀ بعد که پنج روز توی مرکز طبی کودکان بستری شد و بعدترش توی بیمارستان امام علی(علیه‌السلام)، دیگر فقط نگرانی‌مان بچه بود. ✍ 〰〰〰〰〰 🔻روایت‌های خود در مورد پیشرفت ایران اسلامی را برای ما ارسال کنید. 〰〰〰〰〰 @khatterevayat @neshooni