eitaa logo
خط روایت
1.3هزار دنبال‌کننده
666 عکس
100 ویدیو
14 فایل
این روایت‌ها، نوشته مردم سرزمین انقلاب اسلامی است. محتواهای این کانال را می‌توانید بردارید و هر جا که خواستید بازنشر کنید، می‌توانید از این محتواها برای تولید محصولات رسانه‌ای هم استفاده کنید. ادمین‌ خانم‌ها : @Sa1399 جاودان یزدی‌زادگان @Z_yazdi_Z
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨ 🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆 از ۱۵خرداد داشتیم می‌رفتیم به سمت امام حسین (ع) که دیدمش. جلو رفتم و دست کشیدم به عکس دردانه‌اش. ریحان را صدا کردم و گفتم «ببیـــن مامان شهیدن. نازشون کن.» دست کشید پر چادرش. زن دستش را به آن چند نخ روی پلکش که نقش مژه را بازی می‌کردند کشید. خیس بودند. لب‌هایش تکان خورد. صدای «الله اکبر» جمعیت یک لحظه قطع نمی‌شد. نشنیدم چه گفت. سرم را بردم نزدیک‌تر. «داغ عزیزاتِ نبینی». لرزیدم. «» واژه سنگینی‌ست. انگاری چیزی فراتر از «». چیزی که می‌سوزد، تمام می‌شود. اما چیزی که داغ می‌شود، مچاله می‌شود، جمع می‌شود توی خودش. ولی هست. درست مثل این زن که پسرش را بغل گرفته بود و مچاله شده بود توی خودش. ریحان پرچم توی دستش را به نشانه خداحافظی تکان داد. دستش را گرفتم و با جمعیت رفتیم تا میدان امام حسین (ع). واژه «داغ» همینطور چسبیده بود وسط مغزم. خوش‌بینانه‌اش این است که پسرش را ۳۵ سال پیش داده رفته -مثلا روزهای آخر جنگ- بعد حساب می‌کنی می‌بینی ۳۵سال می‌شود ۱۲۷۷۵ روز. باز هم خوش‌بینانه‌اش این است که این زن، ۱۲۷۷۵ روز است که داغ عزیز دیده و تمام این مدت، آن چند پر مژه‌اش خیس بوده است. راستی چرا این متن و عکس را امروز به اشتراک گذاشتم؟! توی لغتنامه دهخدا، جلوی اینطور نوشته: «جانباز. [ جام ْ ] ( نف مرکب ) جان بازنده. کسی که با جان خود بازی کند و آنرا در معرض خطر اندازد. ( ناظم الاطباء ) : هان ای دل خاقانی جان‌بازتری هر دم در چنین باید آن کس که سراندازد» مترداف‌هایش هم این‌هاست: «جان‌نثار، دلیر، فداکار، فدایی» حالا خودمانیم، مادری که «» خود را از زیر قرآن رد کرده و فرستاده است وسط میدان جنگ و بعد هم پیکرش را پاره‌پاره‌ تحویل گرفته، «» نیست؟ روزت مبارک مادرِ «جان‌بازِ» شهید جانِ خودت و پسرت را عباس (ع) پسر علی (ع) خریده است. پ‌ن: راستش را بگویم هیبت آقای پدرِ شهید، بیشتر مرا شکست. ماسک زیر چانه‌اش. شیلد توی دست چپش. گردنبند طبی دور گردنش. گوشه دفترچه بیمه که از جیب سمت راستش بیرون زده. کفش پای راستش که کم‌کم دارد دهان باز می‌کند. پوست به استخوان چسبیده همسرش. عکس سیاه‌سفید پسرش با آن نگاه گیرا. هر طور حساب کنی -به رسمِ «سر سفره انقلاب نشستگانِ بی‌دردِ بعضا سِمَت‌دار»- این «» باید درجه یک‌ترین باشد. نه اینکه با این گرانی، پرچم ایران را بیاندازد توی جیب چپ -دقیقا روی قلبش- و همراه با «»، مشت‌هایش را بکوبد توی سر استکبار. آن‌وقت ما هم تا قیمت مرغ بالاپایین می‌شود، بالا تا پایین نظام را می‌شوییم که «انقلاب نکردیم که فلان!». اصلا ولش کن. بیایید شب و روز عید، اوقات‌مان را تلخ نکنیم! ۲۵/بهمن/۱۴۰۲ 🍃🍃🍃 ✍ @khatterevayat @baahaarnaranj 〰〰〰〰〰〰🔻🔻 امتیاز بدهید.