خانه در آرامش است.
ولی دلم روضه میخواهد.
سالروز رحلت پیامبر(ص) و شهادت امام حسن(ع) است.
دلم را به یک روضه مجازی مهمان میکنم.
روضه خوان دارد از غربت بقیع میگوید، از قبرهای خاکی و بی چراغ
آن را خوب لمس میکنم...
گرچه آن روزها وقتی مهمان بقیع شده بودم، دختری ۱۵ ساله بودم ولی غربت بقیع آنقدر زیاد است که دلِ هر شیعهای را به درد میآورد.
از آن سفر یک قاب در ذهنم حک شده...
شب آخریست که مهمان پیغمبر هستیم
باید بار سفر را به سمت مسجد شجره ببندیم.
با خانواده در صحن نشستهایم برای وداع
سرتاسر را نگاه میکنم تا این قاب را در ذهنم حک کنم
صحن پر از چراغ است، گنبد خضراء پیغمبر همچون نگینی به چشم میخورد
نگاهم که میرود سمت بقیع، بغضی گلویم را فشار میدهد...
تاریک است... تاریکیاش بین آن همه نور، به چشم میآید
غربتش تا عمق قلبم رسوخ میکند...
باید برویم...
من میروم ولی بغضی از همان روز برایم به یادگار میماند تا هر زمان کسی برایم از غربت بقیع بگوید، سر باز کند و قاب آن شب را برایم زنده کند...
✍ #فاطمـــه_محمّدی
〰〰🏴
#خط_روایت
#یا_رسول_الله
#یا_حسن_المجتبی
〰〰🏴
@khatterevayat
@f_mohaammadi