ما شما را نمیشناسیم
سال ١٣٩٤ که رفته بودم عراق، با هر زن عراقـی و لبنانیای که چشمتوچشم میشدم، میپرسید: «ایرانی؟» بله را که میگفتم، پیشانی من و فرزند هشتماههام را غرق بوسه میکرد. ما هم را نمیشناختیم. اما رشتهای نادیدنی به هم پیوندمان داده بود. چیزی که نمیدانستمش.
سالها بعد اما فهمیدم. وقتی که ماهی دوبار باید از رشادتهای مردی مینوشتم که سال ١٣٩٣ آمرلی و کردستان عراق را از محاصرهٔ داعـ.ش نجات داده بود. مردی که در حد خبرهای نصفهو نیمهٔ خبرگزاریها میشناختمش. مردی که هیچکس مستندش را نساخته بود، کتابش را ننوشته بود. از او برایمان نگفته بود. تا وقتی که سیزده دی ١٣٩٨ از خاک فرودگاه بغداد تا آسمان خدا پر کشید. تازه آن روز تقلایی همهگیر جان گرفت تا این مرد را به ما بشناساند. که نمیدانم تا امروز توانسته یا نه!
فقط خوب میدانم. ما شما را نمیشناسیم. ما سربازانـمان را نمیشناسیم. کسی برای ما از شما نمیگوید. از اینکه چندشب نخوابیدهاید. از اینکه چند محال را ممکن کردهاید. از اینکه چند زخم برداشتهاید و چندین روز و چندین ماه کلمهٔ بابا را نشنیدهاید. کسی شما را برای ما روایـت نمیکند.
و وقتی میان سیل هجوم دشمنانی خدانشناس کمر خم میکنید، ما نمیدانیم و نخواهیم دانست که در میان چه فشاری دستوپا زدهاید و چند بلا از سر ما گذراندهاید. ما فقط شنیده و میشنویم که انتـقام گرفتهایم و انتـقام خواهیم گرفت! اما چگونه و چطورش را نمیدانیم. ما میان روایتهای دروغین کفتارهای جنگ روایت، از سربازان گمنام وطن چیزی نمیدانیم. ما سردرگمهای این خاک بلاخیز، تا بعد از شهادتـ.تان شما را نمیشناسیم و نخواهیم شناخت.
✍🏻 #فاطمه_مرادی
#حاج_قاسم
#کرمان_تسلیت
#خط_روایت
@khatterevayat
@masture
ما با سوگهایمان قد کشیدهایم
سال ٦١ هجری قمری
زنی که یکروزه به سوگ مردان خانوادهاش نشسته بود پا به کاخی گذاشت که پادشاهش کلمه پس هم میچسباند و تمسخر به هم میبافت. زن دلش خون بود و قلبش مالامال از درد، اما لب باز کرد و جملاتی آسمانی به یادگار گذاشت: «تو هر کاری کنی نخواهی توانست نام و نشان و یاد ما را از جریده عالم بزدایی و این ننگ را از دامان خود پاک کنی.» دهههاست پشت هر جرعهٔ آبی که مینوشیم، پادشاه آن کاخ را لعن میکنیم.
شهریور ١٣٦٠ شمسی
مردی از دیار خمین، رو به مردم غمدیدهٔ جماران میگفت اگر مردانی پاک به آسمانها رفتند، انقلابشان راکد نخواهد ماند. مشی مسلمانیست که دل به خدا ببندی نه به آفریدههای خدا. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست، پس نترسید: «خدای تبارک و تعالی شما را پشتیبانی میکند و شما قوی خواهید بود.» انقلابی که زمزمههای افولش جهان را گرفته بود، هنوز ادامه دارد.
دی ١٣٩٨ شمسی
ساعاتی از عروج ژنرالمان گذشته بود که کلمات آسمانیاش از پس دیوارهای حسینیه امام به داد دلهای داغدارمان رسید: «همهی دوستان -و نیز همهی دشمنان- بدانند خطّ جــ.هاد مقــ.اومت با انگیزهی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجــ.اهدان این راه مبارک است.» ماههاست که جــ.هاد سلیــ.مانی در خارج از مرزها ریشه کرده.
اردیبهشت ١٤٠٣ شمسی
مردی عباپوش در دیدار با سربازانش از امیدواری سخن میگفت: «مردم عزیزمان مطمئن باشند که هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمیآید. ایران، ایران امام رضاست.»
صبح تولد امام رضا و شهادت خادمالرضا
رئیسجمهورمان در حین خدمت به شهادت رسیده و ما سوگواریم. گوشهو کنار صفحههای مجازی، از دوست و نادوست ریشخند و تمسخر میبینیم. ما اما از پا در نخواهیم آمد. ما مبتلایان این راه! سالهاست آموختهایم که برای ماندن نیامدهایم. ما روزهاست اهلی عالم سوگ شدهایم و با این دردها قد کشیدهایم. ما را از مرگ نترسانید، ما چشم به راه آسمان داریم نه زمین خاکی شما.
✍🏻 #فاطمه_مرادی
#خط_روایت
#شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور
#در_آغوش_امام_رضا
@khatterevayat
@masture