«تالاری بدون نوبت»
📌این عروسی با تمام عروسی هایی که دعوت شده بودیم فرق داشت...
تِـم عروسی مشکی بود، حتی خود عروس هم مشکی پوشیده بود، نگران به نظر میرسید. از پدر داماد میپرسیدند که داماد کجاست!
با بغض میگفت؛ قراری داشته، رفته پی آن.
این چه قراریست که یک ماهیست رفته و نیامده؟ چه قراری مهمتر از جشن عروسی؟
مادرش، خوب همهمان را سرگرم کرده بود که مبادا دیرآمدن پسرش بشود لقلقه زبانها. مادر است دیگر بلد است همه چیز را درست کند...
داماد اما خودش بهتر از همه ما میداند که سیزدهم بهمن نوبت آرایشگاه و تالار و...داشته، اگر میخواست برگردد که برگشته بود، مگر آنکه تالار را اشتباه رفته باشد یا نه، شاید اصلا داستان چیز دیگریست؛
شاید حاجقاسم او را برده باشد به تالاری بهتر، اینبار در بهشت. آنجا برای عروس هم جا گرفته. منتظرش میماند.🕊
🥀شهید: اسماعیل عرب
(از شهدای حادثه تروریستی کرمان)
✍🏻 #محدثه_عرب
#خط_روایت
#کرمان_تسلیت
#حاج_قاسم
@khatterevayat
〰〰〰〰〰〰🔻🔻
امتیاز بدهید.