#قسمت_هفتم🍃🌸
#داستان_واقعی 🌿••
#گام_نهم_شجاعت🌼
تمام نيروها را جمع كردند و فرمانده شروع كرد به صحبت. گفت: عمليات در منطقة حساسي است. كار، سخت و دشوار است. با توكل به خدا و كمك اهلبيت، ما پيروزيم. اما بايد از بين شما، سيصد نفر داوطلب شوند؛ سيصد نيرويي كه خطشكن هستند، خطشكناني كه شهادتشان حتمي است. احتمالاً هيچكدام برنميگردند. حتي شايد جنازههايشان هم بماند. از فرمانده تا تكتيرانداز شهيد خواهند شد. اين گروه ميروند تا راه باز شود براي ادامة عمليات و پيشروي نيروهاي ديگر... حالا هركس داوطلب است از اينجا بلند شود و آن طرف بنشيند. بچهها كه سرشان پايين بود و در عالم خودشان سير ميكردند و آنهايي كه مات فرماندهشان شده بودند، همه سر بلند كردند و امتداد دست فرمانده را نگاه كردند. يكي بايد بلند ميشد تا هركس دلش ميتپيد براي يگانهشدن، براي اول شدن، براي اثبات خليفة اللهي انسان به ملائك. اولي كه بلند شد و در امتداد دست فرمانده حركت كرد، دومي و سومي و... محمد و دويستونودونه و سيصد نفر.
محمد شانزده ساله يكي از اين سيصد نفر شده بود كه انتخاب كرد ديگر در اين دنيا نماند. آنطرف، آرام روي زمين نشسته بود. دلش ميخواست راه باز كند براي اينكه يك گام اسلام جلو برود. اسلام يك كل مطلق است و اجزاي ريز و درشت بايد فدا شوند تا آن كل، آن اصل، ثابت بماند، پايدار و باقي باشد و آسيب نبيند. قرار شد كه اين سيصد نيرو براي آخرين خداحافظي به شهر بروند؛ آخرين ديدار، آخرين لبخند، آخرين كلام، آخرين نگاه.
□
#گام_دهم_شهامت
سحر بود كه به خانه رسيد. مادر بيدار شده بود و با تعجب به محمد نگاه كرد. محمد خنديد و مادر را بوسيد. مادر نگاهش به موهاي بلند محمد افتاد. محمد گفت: فقط اين بار اينقدر بلند شده. يك عكس قشنگ براي حجلة شهادتم بگيرم، بعد كوتاهش ميكنم. مادر دوباره با تعجب به محمد نگاه كرد. محمد به شيطنت سري تكان داده بود و گفت: باور كن مادر، براي آخرين بار آمدهام كه همديگر را ببينيم. ديگر نميخواهم منتظر باشم. اين آخرين ديدار ماست. وعدهمان ديگر پل صراط.
□
#گام_يازدهم_رضايت
پنج روز عزيزترين مهمان خانه، محمد بود. مثل هميشه به مادر در كارهاي خانه كمك ميكرد. ميرفت و ميآمد و حرف ميزد. هيچكس چيزي نميدانست اما خودش ميفهميد كه دارد چه ميكند، چه ميگويد، چرا ميگويد، كجا ميرود، چرا ميرود، چرا ميآيد، چگونه مينشيند، چرا ميخندد، چرا گريه ميكند، چگونه قرآن بخواند و.... همة كارهايش حسابشده و دقيق بود. روز پنجم خيلي مستأصل شده بود. ميآمد توي خانه چرخي ميزد. كمي مادر را نگاه ميكرد، بعد ميرفت بيرون. دوباره همينطور، سهبار و چهاربار، سرانجام مادر گفت: محمدجان قيافهات ميگويد كه حرفي داري. فكر كنم دربارة جبههات هم باشد. من گوش ميكنم، بگو مادر جان. محمد انگار باري از روي دوشش برداشته شود، آرام و خوشحال گفت: ميخواهم تنها با شما صحبت كنم. اگر شد شب تنهايي صحبت كنيم. مادر گفت: شب پدرت هم ميآيد، بهتر است. محمد گفت: نه مامان جان، بابا نباشد. چون نميتواند، به خودت ميگويم. غروب محمد به دامادشان گفت: برويم گلزار، دلم ميخواهد از شهدا خداحافظي كنم. رفتند گلزار. محمد با حال ديگري قدم برميداشت. بين قبرها راه ميرفت. به عكس شهدا خيره ميشد. اخم ميكرد، ساكت ميشد، ميخنديد، ذكر ميگفت.... وقتي هم رفتند كنار قبرهاي خالي آماده شده، قبرها را نشان داد و گفت: يكي از اين قبرها براي من است. تا ده ـ بيست روز ديگر ميآيم اينجا. دامادشان با تشر گفته بود: برو بچه، از اين حرفها نزن.
ادامه دارد...
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
هدایت شده از عڪس طورے
قُرآݧ بہ سَـر گرفتمُ گفتم سلام عِشق
یعنے بہ جُـز حـَریـمِ تو بـَر مݧ حرام عِشق
#شبقدراست 🌟
#خیلےبہدلمنشست 🖤
🕌وقت اذان درهای آسمان باز است
🙌دست دعا و عجز و نیاز بالا ببریم
🙏جهت تعجیل در ظهور امام غریبمان مهدی زهرا سلام الله علیهم
🎀اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .🎀
#نماز_اول_وقت 🦋
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34
#شهدایی_شو 💚••
#حدیث_روزانه⛅️ |°
#صبحونه_معنوی💚°°
♥️امام علے (ع) می فرمایند:♥️
دَر غِفــــلَت
"آدَمے"
هَمـــین بَس کــ عُمــر خــود را دَر
چیزے کـــ مایه نِجـــــات او
نیــست هَــــدر کُنــد...🕊🌱
...🦋 غرر الحکم، جِـــلد ۴ ، صَفحــه ۵۸۵🦋...
http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34
#شهدایی_شو 🖤•••
به نقل از پدر شهید:🥀
روز سوم پس از دفن شهید در خانه نشسته بودم🏠 که به من خبر دادند فردی با من کار دارد، دم دررفتم و پس از خوشوبش با آن فرد هرچه اصرار بر داخل شدنشان به منزل کردم نپذیرفت و وقتی علت را جویا شدم با اشک و آه😭 گفت من به جواد خیانت کردهام😞 زیرا در هنگام حیاتش عکس خود به همراه فرزند کوچکش ابوالفضل را به من داد و گفت من شهید میشوم و این عکس را برای من سیاهقلم کن و بیاور. 😢در آن هنگام به علت اینکه جواد فردی شوخ بود😉 این حرفش را بهپای شوخیهایش گذاشتم🙃 و خواستهاش را پشت گوش انداختم😢 اما هنگامیکه خبر شهادتش به من رسید با چشمانی اشکآلود😭 این عکس را سیاهقلم کردم و برای شما آوردم تا به قولی که به دوست خوبم داده بودم عمل کرده باشم.✋
به مناسبت #سالروز_ولادت🥀
#شهید_جواد_محمدیمفرد💜
#جوان_مؤمن_انقلابی💚
#شهدای_مدافع_حرم💙
#تولدت_مبارک_عزیز_برادرم🖤
•┈┈••••✾🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو 🖤••👆🏻
فرمول دعا
▫️استاد عزيزمان مرحوم آيتالله حاجآقا مجتبی تهرانی که آیات و روایات اخلاقی را هم مثل آیات و روایات فقهی با همان نظر دقیق اجتهادیشان بررسی میفرمودند، در باب دعا یک جمعبندی بسیار مهم و کاربردی داشتند و همیشه و خصوصاً شبهای قدر توصیه میفرمودند که از این شیوه برای تضمین استجابت دعاهایتان استفاده کنید.
▪️میفرمودند «صلوات» خودش یک دعاست؛ اما دعایی است که همواره و در همه حال و از هرکسی صادر شود، قطعاً مستجاب است. در صلوات از خدا میخواهیم که به محمد و آل او درود بفرستد و درجات معنوی ایشان را ارتقا دهد. حتی اگر گناهکارترین انسان هم صلوات بفرستد، خدا این دعا را اجابت میفرماید؛ چون به تعبیر ایشان، سودش به جیب پیامبر و اهلبیت ایشان میرود!
▫️مسأله بعدی، مانع استجابت دعاست؛ گناهان ما مانع اساسی بالا رفتن دعاهایمان است. راه کنار زدن این مانع هم «استغفار» است. استغفار یعنی عذرخواهی از خدا به خاطر خطاها و گناهانی که مرتکب شدهایم؛ یعنی کنار زدن سد مستحکمی که بر سر راه اجابت دعایمان ساختهایم.
▪️اما مشکل اینجاست که استغفار هم خودش یک دعاست! از کجا معلوم که خود این دعا مستجاب شود تا مانع کنار رود تا بعد آن حاجتی که داریم را با خیال راحت از خدا طلب کنیم؟!
▫️اینجا ایشان میفرمودند «استغفار» خود را بین دو «صلوات» قرار دهید تا استجابت آن تضمین شود! میفرمودند خدا کریمتر از آن است که بندهاش سه دعای پشت سر هم بکند و او فقط اولی و آخری (صلوات) را مستجاب کند و دعای وسطی (استغفار) را مستجاب نکند! پس حتماً استغفارتان هم مستجاب میشود.
▪️وقتی مانع اجابت دعا را با استغفار کنار زدی، حالا وقت آن است که آن حاجت اصلی و خواستهی قلبیات را از خدا درخواست کنی. (حالا هر حاجتی که داری؛ سلامتی، عاقبت بخیری، تعجیل فرج، شهادت، یا هر دعای دیگری که برای خودت یا دیگران میخواهی بکنی).
▫️بعد از اینکه حاجتت را خواستی، دوباره صلوات بفرست تا همین درخواست حاجت و دعایی که کردی هم بین دو صلوات قرار بگیرد تا استجابتش تضمین شود!
🔸پس فرمول دعا این شد: صلوات، استغفار، صلوات، درخواست حاجت، صلوات!
🔹لازم نیست که تأکید کنم دعاگوی همهتون هستم و خیلی محتاج دعام... این شبها برای همه دعا کنید. حاجآقا مجتبی رو هم که فرمول دعا رو به ما یاد داد از دعای خیرتون فراموش نکنید.
@shohadae_sho
بنام خالق مهدی 💚
آقای من، دنیا🌎حالش خوب نیست!
❌دارد میمیرد از غیبتت..
میبینی؟! آسمان کم بود ؟! آنقدر از نبودنت بارید، که زمین هم در تب و تاب است.. دیگر تاب نمیاورد نبودنت را... بیا و زمین و آسمان را با گرمای بودنت آرام کن...که نبودنت از همه جا میبارد..
🔹روزهایم یک به یک همچون باد میگذرد، و من پٌر شده ام از دعا..و دَم از شما میزنم...
😇و آرزویم این است که یک روزی در گوشه دنجی در این دنیا ببینمتان..
در این سحرگاه جمعه فقط و فقط تو را صدا میزنم ای آخرین ذخیرهٔ خدا.. یا بقیة الله فی الارضه
🌼مهدی جان.. تو ظاهر نیستی، ولی حاضری!غیبتت به معنای عدم حضور تو نیست..
🥰من حضورت را،گرمی نگاهت را و عطرِ خوش نفس هایت را در زندگی ام احساس میکنم ای مهربانترین...
همین که میدانم، مطمئنم حواست بمن هست خداراشکر...♥️
🤲🏻تو را به عمه جانتان این جمعه بیایید..ما از منتظرانیم...💚
🦋خدایا آسان کن برای ما رسیدن به آنچه آرزومندیم..
💛اللهم عجل لولیک الفرج المهدی💜
#منتظرِ_ظهور
#دلنوشتہ..
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
@shohadae_sho
•┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•
#شهدایی_شو ♥️••👆🏻
السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)
شاخص سازی برای حکومت اسلامی
امیرالمومنین شاخص حکومت در یک جامعه ی پیشرفته ، وسیع ، متمدن و ثروتمند را معین کرد. امیرالمومنین با این رفتار خود خواست اثبات کند که در وضعیت (جامعه پس از پیامبر) هم می شود اصول را زنده کرد. این، کار بزرگ امیرالمومنین (ع) است. می خواهد به دنیا نشان دهد که اصول اسلامی در همه ی شرایط قابل پیاده شدن است.
سید علی حسینی خامنه ای
۱۳۸۳/۰۸/۱۵
شهادت حضرت علی (ع) تسلیت.
شُهَدایی شُو
@shohadae_sho