#پدرآینده_نگر.. ✅
#پسر_حال_نگر.. ❌
#قسمت_دوم2⃣
داشتم #گرده هاےخاک 🌫 را از روی کتفم دور میکردم که #پدرم #لبخند زنان 😊بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا #اسکناس💰 داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور کن💪، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم🙄 و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست😏... مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد #زهرمار کنه! اسنپ گرفتم؛ از خونه به سرعت خارج شدم و به طرف شرکت رفتم...
به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم!😳
.
.
.
#ادامهدارد.. ✅
#رمانڪ💌
#رسانہ_شهدایےمعرفت 🕊
#کپےتنهاباذڪرصلوات 🌟✨
╔ 🏴🏴🏴 ════╗
||•🇮🇷 @marefat_ir
╚════ 🏴🏴🏴 ╝
#معرفی_شهدا_رمـــان🌷
#شهدای_هویزه🕊
#سفربه_سرزمین_نور✨
🌷بهنام یگانهمحبوب دلهای پاك و بیآلایش🌷
💔از با بوی یاس، تا خاكی؛ با بوی یاس💔
✨«خاطرات سفر به سرزمین نور»✨
🌱«قسمت اول»🌱
🌴نمیشناختم، هنوز نشناختهام، نخواهم شناخت!
چهارده #نور الهیرو نمیشناختم!، اون #معصومینرو هنوز نشناختهام!، اهلالبیت(ع)، امامحسین(ع) و فرزندان پاك و مطهّرش، تا آخرین اونهارو، #حجت خدا، غریب و تنها، قائم منتظر، #مهدی موعود، صاحبالزمان(عج)؛ نخواهم شناخت!
هر دفعه عكسشرو میبینم، #لبخند قشنگش كه زبانزدِ همهی همرَزمهاشِ بِهم آرامش میده، میدونی در مورد كی حرف میزنم؟ هَمونی كه همه شیفتهی #مَرامش بودن.
اون كه در كودكی با صدای كودكانهاش مكبّر میشد و از دیدن اون همه مردم كه با صدای زیباش به #سجده میرفتن، قلبش تند، تند میزد...
اونیكه میگفت: ما #لشكر امام حسینیم، #حسینوار هم باید بجنگیم. صبر پیشه كنید كه دنیا #فانی است و ما معتقد به معاد هستیم. سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تأثیر نامطلوبی در #پیروزیها دارد. من علاقمندم كه با بیآلایشی تمام، همیشه در میان #بسیجیها باشم و به درددل آنها برسم. از مردم میخواهم كه پشتیبان #ولایتفقیه باشند، راه #شهدای ما راه حقّ است.
اون كسیكه در روز جمعه، هشتم اسفندماه، هزار و سیصد و شصتو پنج، با شكافی در سینه، #قلبی كه پاره شده بود و لبخندی پر از درد!، افتاده بود روی خاك تشنهای كه حریصانه خون گرم جسم و وجود پاكشرو میمكید، و به #وصال یار رسید؛ اون كسی كه برای این وصال، بیستو نه سال راه آمده بود!
او كه #ماندگار جبهها شد...
#بایادشان_صلوات🙏
#ادامه_دارد✅
||•🇮🇷 @marefat_ir
.
هدایت شده از خشتـــ بهشتـــ
#معرفی_شهدا_رمـــان🌷
#شهدای_هویزه🕊
#سفربه_سرزمین_نور✨
🌷بهنام یگانهمحبوب دلهای پاك و بیآلایش🌷
💔از با بوی یاس، تا خاكی؛ با بوی یاس💔
✨«خاطرات سفر به سرزمین نور»✨
🌱«قسمت اول»🌱
🌴نمیشناختم، هنوز نشناختهام، نخواهم شناخت!
چهارده #نور الهیرو نمیشناختم!، اون #معصومینرو هنوز نشناختهام!، اهلالبیت(ع)، امامحسین(ع) و فرزندان پاك و مطهّرش، تا آخرین اونهارو، #حجت خدا، غریب و تنها، قائم منتظر، #مهدی موعود، صاحبالزمان(عج)؛ نخواهم شناخت!
هر دفعه عكسشرو میبینم، #لبخند قشنگش كه زبانزدِ همهی همرَزمهاشِ بِهم آرامش میده، میدونی در مورد كی حرف میزنم؟ هَمونی كه همه شیفتهی #مَرامش بودن.
اون كه در كودكی با صدای كودكانهاش مكبّر میشد و از دیدن اون همه مردم كه با صدای زیباش به #سجده میرفتن، قلبش تند، تند میزد...
اونیكه میگفت: ما #لشكر امام حسینیم، #حسینوار هم باید بجنگیم. صبر پیشه كنید كه دنیا #فانی است و ما معتقد به معاد هستیم. سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تأثیر نامطلوبی در #پیروزیها دارد. من علاقمندم كه با بیآلایشی تمام، همیشه در میان #بسیجیها باشم و به درددل آنها برسم. از مردم میخواهم كه پشتیبان #ولایتفقیه باشند، راه #شهدای ما راه حقّ است.
اون كسیكه در روز جمعه، هشتم اسفندماه، هزار و سیصد و شصتو پنج، با شكافی در سینه، #قلبی كه پاره شده بود و لبخندی پر از درد!، افتاده بود روی خاك تشنهای كه حریصانه خون گرم جسم و وجود پاكشرو میمكید، و به #وصال یار رسید؛ اون كسی كه برای این وصال، بیستو نه سال راه آمده بود!
او كه #ماندگار جبهها شد...
#بایادشان_صلوات🙏
#ادامه_دارد✅
||•🇮🇷 @marefat_ir
.
🍃#عید_قربان است و موسِم #قربانی.
#حاجیان به سمتِ تو در پرواز و من خموده تر از همیشه در حاشیه مسیر لَنگ میزنم!!
.
🍃قربانی من سنگین تر از همه است! نَفسَم را به دوش میکشم تا در پیشگاهت قربانی کنم!
#نَفسِ سرکشی که از تو دورم کرده است😔
.
🍃#ابراهیم_خلیل، #اسماعیل را پیشکشِ #رضایت تو کرد که به پاسِ #اطاعت بیچون و چرایش، جوانِ رشیدش را به او بخشیدی🌹
.
🍃این بار من آمده ام.خسته از همه #تعلقات_دنیا، با کوله باری سنگین که کمر اطاعت و بندگیام را خم کرده است!😥
.
🍃آمده ام #تسلیم محض تو باشم
بنده تو باشم
برای تو از خود بگذرم...
برای تویی که همه چیزِ مَنی و من کورکورانه در پستوی جهانم تو را گم کرده ام😔
.
🍃آخرین نفر به سمتت قدم برمیدارم.
میخواهم #لبخند رضایتت را حس کنم.ببینم که میبینی برای تو، از خودم گذشته ام.
دست و پای نَفسَم را بسته ام و چون #گوسفندی بیزبان پیشکش تو میکنم🙂
نمیخواهم دیگر بندگی نفس را کنم!
آمده ام به سمت تو که در آغوشت بگیری مرا...
آمده ام به دور از هر چه غیر تو، در ساحلِ آرامشت #بندگی کنم❤️
.
🍃تو هوایم را داری.من ایمان دارم وعده های تو #حق است❣
پس یک قدم که نه، قدمها به سمتت آمدم و در مقابلت زانو میزنم.
نَفسَم را #ذبح میکنم تا زین پس فقط تو باشی و #اطاعت محض من🙃
.
🍃بسم الله الرحمن الرحیم...
ذبح میکنم نَفسَم را برای #رضای_خدا ، #قربه_الی_الله🙂"
"اللهم تَقَبَل منی هذا القربی"
.
🍃تمام شد...اینک فقط تو هستی و تو...
و از منِ منت گذارِ پر هیاهو، بنده ای #متولد شده است ،در خدمت تو☺️
.
🍃خُنَکایِ نسیمِ لبخندت، قلب ملتهبم را آرام میکند.
تعلق به تو، زیباترین احساس عالم است.
هرچه جز تو، قربانی رضایت و لبخندت😉
.
#عید_قربان_مبارک😍
.
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبخند
کمتر از یکسال قبل،
یه همچین روزی اون خبر ناگوار رو شنیدیم...
جمعه بود!
رفتیم نماز جمعه...
شعار دادیم... با تمام وجود!
یادمه چند روز قبلش روی دستم بریدگی عمیقی ایجاد شده و زخمشم خیلی ناجور بود و اصلاً نمیتونستم انگشتم رو تکون بدم!
ولی اون جمعهی عجیب، اونقدری آتیش گرفته بودم که درد و زخم دست و انگشتم برام بیمعنی باشه!
همون دستِ بانداژ شده، مشت شده بود و از عمق وجودم داد میزدم و شعار میدادم.
وقتی برگشتم خونه و سری به فضای مجازی زدم، این فیلم تازه منتشر شده بود!
میخوام بگم هنوزم با دیدن این لبخند بغضی به اندازهی اون مشتِ گره کرده، راه نفسمو میگیره...
هنوزم مثل همون روزا اشک میریزم و میسوزم...
هنوزم مثل همون روزا...
"جاشون خیلی خالیه"
✍• #هیثم
لبخندِ طُ را چند صباحـے ست ندیدم
یڪ بار دگر خانہات آباد بخند!