eitaa logo
خشتـــ بهشتـــ
1.6هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
149 فایل
✨﷽✨ ✨اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج✨ #خشـــت_بهشـــت 🔰مرکز خیرات و خدمات دینی وابسته به↙️ مدرسه علمیه آیت الله بهجت(ره) قم المقدسه 🔰ادمین و پشتیبان؛ @admin_khesht_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ 💔 خداوندا چہ دنیاے 🍂چہ چہ آقاے مگر مِحراب اسٺ ڪوفہ؟ 🍂ڪہ افتاده زمین ╭━━━⊰💎⊱━━━╮ ||•🇮🇷 @marefat_ir ╰━━━⊰💎⊱━━━╯
خشتـــ بهشتـــ
ای ... 🍃در خاکریز‌های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی، ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی‌‌هایت در گوش هم‌رزمانت به یادگار مانده است. . 🍃برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب‌های . 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده‌ایم. . 🍃 نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. . 🍃هرکس از تو حرفی زد، از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. . 🍃برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته‌ایم خلاصی یابیم. . 🍃بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد. . 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می‌شود به گریه‌های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک‌های تاب بیاوریم. . 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست‌های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت . . 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه‌ی مادر را می‌خواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. . 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه‌ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه‌ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده‌ام جوانان به واسطه تو می‌شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن... . 🌺تولدت مبارک فرمانده.. . به مناسب سالروز تولد . ✍️نویسنده: . 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ . 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه. 🥀مزار : اصفهان . •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈•         @shohadae_sho •┈┈••••✾•🌸•✾•••┈┈• ❤️••👆🏻
خشتـــ بهشتـــ
🍃چه کرده ای؟ نه تنها آدم ها بلکه را به هم ریخته ای.... . 🍃چند روز است نیت می کنم چند خطی از تو بنویسم، دفتر می شود و قلم لام تا کام حرفی برای نوشتن ندارد.حتی پای عقربه های هم برای رسیدن به چنین لحظه ای می لنگد.تو با رفتنت همه را خودشان کردی.😔 . 🍃در نامت را جست و جو کردم ، آن تصویر معروف دلم را به بازی گرفت.در کودکی خواندی و در روزهای جوانی ارباب شدی. . 🍃چشم های شجاعت در لحظه اسارت، فروغ هایم را گرفت.آن بیابان و آن ها برایم عصر را تداعی می کند.نمی دانم در آن بیابان بوده است یا نه اما خداراشکر که خانواده ات طعم اسارت را نچشیدند .😞 . 🍃از هر چه بگذرم لب های خشکیده ات ای است پر از درد، ، داغ 😭 . 🍃نمی دانم چه گذشت بر تو از تا اما پیکر جراحت دیده و جداشده ات برایم و زینب مضطر را زنده کرد😓 . 🍃چه شد این چنین شبیه ارباب شدی.چه شد که دل ها را زیر و رو کردی.چه کرده ای که هرگاه به تو می اندیشم مهمانم می شود و زانوهایم می لرزند😰 . 🍃به قول خودت جامعه روز به روز سخت تر شود و روز به روز پیشرفت می کند و پاک بودن سخت است.تو برای رسیدن به چیزهای خوب تر از خوب هایت گذشتی.برای ما که بین بد و بدتر دست و پا می زنیم دعا کن. . 🍃حافظ آیه های نور، تو را قسم به آن ، برای شفای دل های مرده ما اندکی یا من اسمه دوا بخوان. داریم و درمان گم کرده ایم.😔 . 🍃راستی شهادتت مبارک .دعای فرج بخوان تا برسد نجات این روزهای ☘ . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰ . 📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶.منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق . 🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان .
خشتـــ بهشتـــ
🍃هرچه از خواندم ، شنیدم و دیدم ، بیشتر دلم سوخت.😔 . 🍃دهه ها و ها، گوی سبقت در دست گرفته، نَفسشان را برای به بردند و خبر شهادتشان شد تلنگر این روزهای سرگردانی.😢 . 🍃جمله معروف دهه شصتی ها اند به گوش همه آشنا است اما من می گویم نسل پخته ای بودند .همان ها که دست ما را گرفتند و سوی بردند و راه را نشانمان دادند. همان ها که تا خبر از حرم شد پیشقدم شدند و راه را برای کوچکترها آسان کردند. . 🍃نادر حمید از همان دهه شصتی های پخته و با غیرت است. در این که غربتش را می شکند به این می اندیشم که های هیئت ، حال را خوب فهمیدند و برای غریبی آنها در سوختند که وقتی حرف بی حرمتی به حرم ها شد بند پوتین ها را محکم تر کردند و راه افتادند. . 🍃شاید هم در روضه ، زینب مضطر را برای حاجتشان قسم دادند که نصیبشان شد😞 . اما نمی دانم برای و رقیه چه کردند که دلتنگی های برای پدر شد سهم دخترانشان .😭 . 🍃 شهید جان.قدر و روضه هایش را شما فهمیدید و حاجت روا شدید.جامانده ایم از راه شما و از هیئت حسین. اسیر دنیایی شده ایم که ما را وجدانمان کرد .برایمان طلب بخشش کن همانگونه که در ات نوشتی ‏ءُ..... . ✍️نویسنده: 🍃به مناسبت تولد 📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۹۴ سوریه . 🥀مزار : اهواز .
خشتـــ بهشتـــ
🍂چند ساعتی از افطار گذشته و آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند. جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است😓 🍂غربت میراث . دیروز میان امروز میان خانه فردا میان و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است😣 🍂نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!😰 🍂چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در آغوشی برادرانه... سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر، هق هقش را درون سینه آرام می‌کند. 🍂دستان برادر را می‌گیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔 🍂کمی آن‌طرف‌تر مردانه بغضش را فرو می‌دهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟😥 🍂چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن" 🍂حسین لب می‌گشاید تا شاید پاسخِ سوالش، کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔 🍂در آستانه حجره، مادر را می‌بیند. با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش با لبخند نگاهش می‌کنند. 🍂زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند😞 🍂پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند و ماتم را به آغوش می‌کشد😭 زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری، برادرش را خاک کند. . به مناسبت سالروز شهادت (ع) . ✍نویسنده : .