هدایت شده از خیمهگاه ولایت
❤️ همه باهم دعای فرج حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زمزمه کنیم.❤️
🌸إلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌹
🌸أولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
🌸ففَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ🌹
🌸اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
🌸يا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
🌹 يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ 🌹
🌹یاصاحب الزمان...🌹
🌸تا نیایی گره از کار بشر وا نشود🌸
#کانال_خیمه_گاه_ولایت
✅ @kheymegahevelayat
🌹بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 هر روز یک آیه از قرآن
مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ
إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ
شَاكِرًا عَلِيمًا ﴿۱۴۷﴾
اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد
خدا مى خواهد با #عذاب شما
چه كند و خدا همواره سپاس پذير
حق #شناس داناست
📚 سوره مبارکه النساء - آیه ۱۴۷
➖➖➖➖➖➖
#حدیث_روز
#امیرالمومنین علیه السلام:
هر ناامیدی، ناکام است...
#غررالحكم /۶۸۴۲
✅ @kheymegahevelayat
هادی غفاری: من را با ۹ متر عمامه به اتهام عدم التزام به اسلام رد صلاحیت میکنند
سوال: یعنی یکی از شاخصه های التزالم داشتن به اسلام متراژ بالای عمامه است؟
پی نوشت : جناب شیخ! این عمامه روی سر عمروعاص و معاویه هم بود، بر روی سر مبارک رسول الله هم بود. روی سر حسین بن علی علیه السلام بود، بر روی سر حرام زاده ای چون شمر هم بود.
چندمتر پارچه ای بیش نیست، و این چندمتر پارچه زمانی احترام دارد که صاحبش، در مسیر رسول خدا و قرآن و اهلبیت و اسلام باشد.
فریب خوردگانی چون شما که در سال 88 دست بیعت با کودتاگران علیه انقلاب و اسلام و جمهوریت نظام دادید، قطعا نه خودتان وَ نه لباستان، هیچ احترامی ندارد.
پی نوشت : تصویر مربوط به حضور #شیخ_هادی_غفاری در بین اغتشاشگران کودتای سال 88
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
هادی غفاری: من را با ۹ متر عمامه به اتهام عدم التزام به اسلام رد صلاحیت میکنند سوال: یعنی یکی از ش
✅ امام خمینی درمورد این نوع آخوندها میفرماید:
🔷 باید رسوا کرد، تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند، ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط نشوند امام زمان را ساقط میکنند، اسلام را ساقط میکنند. باید جوانهاى ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایى که به نام فُقهاى اسلام، به اسم علماء اسلام این طور مفسده در جامعه مسلمین ایجاد مىکنند باید برداشته شود.
🔷 من نمیدانم جوانهاى ما در ایران مرده اند؟ کجا هستند؟ ما که بودیم این طور نبود؟ چرا عمامههاى اینها را برنمىیدارند؟ من نمىگویم بکشند؟! اینها قابل کشتن نیستند، لکن عمامه از سرشان بردارند. مردم موظف هستند، جوانهاى غیور ما در ایران موظف هستند که نگذارند این نوع آخوندها (جل جلاله گوها) معمم در جوامع ظاهر شوند و با عمامه در بین مردم بیایند.
🔷 لازم نیست آنها را خیلى کتک بزنند! لیکن عمامه هایشان را بردارند، نگذارند معمم ظاهر شوند. این لباس، شریف است نباید بر تن هر کسى باشد.
✅ @kheymegahevelayat
🔺دکتر روحانی: امسال چهارده برابر #دولتهای_قبل زائر برای شرکت در مراسم #اربعین حضور پیدا کرد!
✍ از قرار معلوم بیدستاوردیِ دولت بدجوری به جناب روحانی فشار آورده که ناچار شده است حتی رشد جمعیت اربعینیها را نیز به حساب دولتش بگذارد !!
#دولت_بیدستاورد
البته آقای پرزیدنت دامت افتضاحه و اراجیفه فراموش کردند وزیر جوانک ارتباطات چه افتضاحی را بابت هزینه مکالمات به باز آوردند.
#دزد
✅ @kheymegahevelayat
🔻تکاوران نیروی دریایی سپاه ۳۵۰ صیاد طوفانزده را در نزدیکی جزیره فارور نجات دادند
🔹تکاوران تیپ اباعبدالله الحسین(ع) نیروی دریایی سپاه، شب گذشته موفق شدند در عملیاتی 3 ساعته جان بیش از 350 نفر صیاد در منطقه صیدگاه ماهیگیران بندرلنگه، بندرشناس، بستانه و صیادان روستاهای ساحل نشین لنگه را نجات دهند.
🔹در جریان این حادثه، 102 قایق ماهیگیران از خطر غرق شدگی نجات یافته و در جزیره فارور اسکان داده شدند.
حاج عماد
✅ @kheymegahevelayat
✅ @Akef_soleimany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نتانیاهو: ایران روز به روز قدرتمندتر میشود/باید آن ها را کاملا جدی بگیریم
🔷ادمین: حاج عماد
✅ @kheymegahevelayat
✅ @Akef_soleimany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدرقه با سیب زمینی !
🔹پرتاب سیب زمینی به سوی خودروهای نیروهای آمریکایی در حال خروج از شمال سوریه.
🔹کردهای سوری در قامشلی فریاد می زدند «آمریکایی نمی خواهیم، آمریکا دروغگوست»
✅ @kheymegahevelayat
✅ @Akef_soleimany
🔸انهدام شبکه #بهاییت در فارس
● تعدادی از عوامل تشکیلاتی فرقه بهاییت که به بهانه سالروز تولد یکی از سرکردگان فرقه، درصدد ساماندهی عناصر خود در مناطق مختلف شیراز در ایام سوگواری دهه آخر ماه صفر بودند، دستگیر شدند.
● عوامل این شبکه مدتها قبل با سفر به خارج از کشور و برنامهریزی گسترده، قصد تحتالشعاع قرار دادن پیادهروی #اربعین حسینی را داشتند که با شناسایی و دستگیری به موقع عوامل دخیل در موضوع، ناکام ماندند.
👤 ادمین: فاتح اسرائیل
✅ @kheymegahevelayat
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_دویست_و_سی_و_شش این اشخاص همشون تحت شدیدترین رصدها و کنت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_دویست_و_سی_و_هفت
از نسترن دوساعت دیگه بازجویی کردم. طوری که دیگه از شدت بی خوابی، فشار روحی، فشارعصبی و... به غلط کردن افتاد. برای اون روز، همون چند ساعت بازجویی فشرده بس بود.. چون قرار بود در روزهای دیگه هم ازش بازجویی بشه.
وقتی بازجویی تموم شد، از اتاق اومدم بیرون.. خودمم خسته بودم... به اون همکار خانوم گفتم «فعلا دیگه باهاش کاری نداشته باشن و منتقلش کنن به یک اتاق بهتر.»
برگشتم دفترم. گزارشات بازجویی رو نوشتم. یه تماس با منزل گرفتم و از حال همسرم اطلاع پیدا کردم، چون قرار بود ببرنش شیمی درمانی! بعد از تماس با منزل، دونفر از متخصصین سایبری در بخش ضدجاسوسی اداره رو دعوت کردم اتاقم و ازشون خواستم موبایل و ایمیل های مقاماتِ چندنفر از کشورهای مورد نظرو برام رصد کنن تا آمارش و بدست بیارن وَ از طریق یکسری کلید واژه ها وَ کُدها مسائلی که پیرامون همین پرونده هست مشخص بشه.
دو روز بعد...
تونستیم 24 ساعت قبل از موعد مقرر «فرصت 3 روزه ریاست برای پیدا کردن باگ» اون شخصی که اطلاعات حساس بخصوص اطلاعات این پرونده رو به بیرون از تشکیلات میداد کشفش کنیم. به طوری که پس از کشف نشتی، هدایت پرونده خیلی فرق کرد، تا جایی که حتی تونستیم سرشبکه های خیلی از پرونده ها رو زیر ضربه ببریم.
خیلی روزهای سختی بود، از چند جای مختلف تحت فشار بودیم! مثل نهاد ریاست جمهوری وَ وزارت خارجه که دائم میپرسیدن موضوع این ربایش دانشمند اتمی ایران در عراق چیه، اما همچنان ما سکوت کرده بودیم و به هیچکسی خبر نمیدادیم و پاسخگو نبودیم.
اما از یک جایی با رییس تشکیلات تماس گرفتن که چرا به مقامات و... پاسخگو نیستید، که حجت الاسلام «....» گفت حضوری میام و برای شما توضیح میدم. تماس از دفتر بالاترین بود.
رییس نهادمون رفت وَ طی جلسه ای به یکی از امین های معظم له که معروف هم هستند و همه میشناسنش این مطلب و رسوند و قرار شد شخصا درمورد پرونده و... خدمتشون توضیحات لازم رو ارائه بدن.. آقا هم وقتی فهمیدن اصل ماجرا چیه به دفترشون دستور دادند تا به نهاد ریاست جمهوری وَ وزارت خارجه بگن فشارو از روی رییس فلان دستگاه اطلاعاتی وَ سرتیم و مسئولین این پرونده بردارن که بتونن راحت کار کنند.
اما به رییس تشکیلات ما تاکید کردند که بلافاصله پس از اتمام پروژه و برطرف شدن ملاحظات امنیتی و اطلاعاتی باید نهادهای مربوطه درجریان قراربگیرند تا اون همدلی و اخوت و وحدت بین نهادها برای هدایت کشور از بین نره و باعث دلخوری نشه.
این دستور آقا آب سردی بود بر پیکره ی پر از حرارت و التهاب پرونده که هر روز برخی به اون پف میکردند تا این داغ بیشتر بشه و با دستور آیت الله بزرگ ایران، فشارها خیلی کمتر شد.. طوری که میتونستیم راحت کار کنیم، اما مغرضین بیکار نشسته نبودند.
بعضی رسانه های داخلی وَ خارجی هم خبرهایی رو در اذهان عمومی پمپاژ میکردند که ایران برای فلان دانشمند ربوده شده اش در عراق کاری نمیکنه. از طرفی VOA و CNN و BBC و... دیگر رسانه های خارجی و بخصوص شبکه 10 اسراییل تلاش میکردند این خبر ما رو دروغ جلوه بدن که آمریکا دست به ربایش دانشمند اتمی ایران نزده و اصلا خبری ازش ندارن.
یه شب داخل دفترم تنها نشسته بودم داشتم به کارام میرسیدم، موبایل شخصیم زنگ خورد. موبایل و گرفتم نگاه به صفحه کردم دیدم شماره پدر خانومم هست... جواب دادم:
+الو. سلام آقاجون. احوال شما.
با لحن نسبتا تندی گفت:
_فورا هرکجا هستی خودت و برسون بیمارستان تریتا ! دخترم فاطمه زهرا حالش بد شده..
وقتی این و گفت تپش قلب گرفتم... فورا وسیله هام و جمع کردم رفتم پایین داخل پارکینگ اداره سوار ماشینم شدم و گاز و گرفتم رفتم سمت بیمارستان.. وقتی رسیدم فاطمه رو برده بودن بخش مراقبت های ویژه و کسی رو راه نمیدادن.. مادرم،مادرخانومم،مهدیس و خواهرم حسنا و شوهرش با دخترش آلاء هم اومده بودن. سلام علیکی با جمع کردم رفتم سمت پدرخانومم که اون طرف تر ایستاده بود و داشت قدم میزد.. وقتی رسیدم بهش گفتم:
+سلام پدر ! حالتون خوبه.. ببخشید باعث دردسر شدم و زحمت آوردن فاطمه به بیمارستان افتاد گردنتون !
نگاه غضب آلودی بهم کرد گفت:
_چه سلامی، چه علیکی آقا. گندش و در آوردی. آخه این چه کارو ماموریتی هست که تمومی نداره! ما که نفهمیدیم آخرش چیکاره ای شما! خب تمومش کن دیگه این مسخره بازیات و! گند زدی به زندگی دخترم رفتی ! ای بابا.
از شرمندگی خیس عرق شدم.. همه داشتن بهم نگاه میکردن.. مادرم، خواهرم،دامادم؛ مادرو خواهر فاطمه ... مردم و پزشک ها و پرستارهای داخل بیمارستان و...
از خجالت سرم پایین بود و روم نمیشد چیزی بگم! آروم و مودبانه گفتم:
+ببخشید. حق باشماست.
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_دویست_و_سی_و_هفت از نسترن دوساعت دیگه بازجویی کردم. طوری
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_دویست_و_سی_و_هشت
گفت:
_ببین پسرجان، خوب گوش کن چی میگم آقایِ آقا محسن! اگر اتفاقی برای دخترم بیفته، هر چی دیدی از چشم خودت دیدی. چندوقت دیگه هم که حال فاطمه بهتر شد میرید برای طلاق.. من نمیزارم دخترم با یه آدم بی مسئولیتی مثل تو زندگی کنه. وای به حالت اگر برای دخترم اتفاقی بیفته ! دخترم سرطان داره! میفهمیییی؟ توی سرش تومور هست..
همچنان سرم پایین بود، دلم میخواست از خجالت جلوی اون همه آدم زمین دهن باز کنه و منو فرو ببره به داخل خودش تا انقدر تحقیر نشم و خجالت نکشم! آروم گفتم:
+حاج آقا، یه کم ملاحظه خانواده رو کنید.. من خیلی خجالت میکشم.. مردم دارن رفت و آمد میکنن اینجا! هرچی شما فرمایش میکنید درسته!
با کف دستش دوتا محکم زد به سینم گفت:
_خودتم میدونی که من از روز اول با این ازدواج مخالف بودم، اما بخاطر دل دخترم و اصرار مادرش رضایت به این ازدواج دادم.. اما بزار یه چیزی رو خیلی رک و پوست کنده بهت بگم.. از وقتی فهمیدم مشکل داری و بچه دار نمیتونید بشید، دنبال این بودم از زندگی دخترم حذفت کنم. اوایل تورو دوست داشتم..الانشم دارم..
یه هویی بغضش ترکید به گریه افتاد گفت:
_اما دیگه نمیتونم این وضعیت رو تحمل کنم و ببینم دخترم داره جلوی چشمام آب میشه و روز به روز لاغرتر میشه و شده یه تیکه استخون افتاده توی خونش.. پسرجان، دختر من داخل سرش یه تومور بدخیم داره!
صداش و برد بالا، با گریه ادامه داد گفت:
_میفهمییییی؟ دیگه نمیییتتتوننننننم.. نمیتوننننم ببینننننم دخترم داره زجر میکشه! نمیتونننمممم ببینم دخترم به سختی حرف میزنه و قدرت تکلمش اومده پایین! نمیتونم ببینم دخترم ویلچر نشین شده.
خواستم ازش تقاضا کنم«یه کم آروم باشه و آرومتر صحبت کنه» اما...
چنان هولم داد که خوردم به دیوار و افتادم روی ویلچرهای کنار راهروی بیمارستان و نقش زمین شدم!!! کمرم به خاطر برخورد با دسته ی ویلچر بدجور درد گرفته بود و نای بلند شدم نداشتم.. داشتم تلاش میکردم از روی زمین بلند بشم مجددا اومد سمتم گفت:
_خوب گوشات و واکن ببین چی میگم محسن خان! حرف همونیه که گفتم.. یک کلام ختم کلام !! «طلاق...» تمام.
پدر فاطمه این و گفت و از سالن بیمارستان خارج شد... دختر کوچیکش یعنی خواهر خانومم مهدیس با دامادم رفتند دنبالش تا آرومش کنند و...!
وقتی بلند شدم مادر خانومم اومد سمتم، کلی ازم عذرخواهی کرد.. منم گفتم «چیزی نیست.. حاج آقا حق دارند که عصبی باشن، چون مقصر تموم این روزها منم.»
یه لحظه نگاهم افتاد به مادرم، دیدم نشسته روی صندلی چادرش و کشیده روی صورتش شونه هاش داره میلرزه... معلوم بود داره گریه میکنه. گریه های مادرم منو به هم میریخت.. رفتم سمتش، خواهرم حسنا بلند شد از کنارش. نشستم کنار مادرم و بغلش کردم اما وقتی دست من و روی شونه ها و گردنش حس کرد بیشتر گریه کرد.
سعی کردم آرومش کنم اما نمیشد. دیدم پرستارا اومدن کمک کردند بردنش داخل یه اتاق مربوط به خودشون تا آرومش کنن! منم رفتم داخل همون اتاق پیش مادرم.. پرستارا رفتن بیرون مجددا گریه ی مادرم شروع شد، دیدم با اشک و هق هق میگه:
_پسرم، دردت اومد؟ کمرت ناراحت بود، الان بدتر شدی! آره؟
راستش خیلی درد داشتم اما اون لحظه برای دل مادرم لبخندی زدم گفتم:
+نه دورت بگردم.. چیزیم نیست.. حاج آقا هم عصبی بود.. وگرنه توی دلش هیچچی نیست.
همینطور اشک می ریخت گفت:
_من طاقت ندارم ببینم کسی بهت چیزی میگه! خواهرات و برادرت و با سختی بزرگ کردم.. اما تو رو، هم با سختی بزرگت کردم، هم با نذر و نیاز تا الآن حفظت کردم! تو پسر مظلومی هستی، از بچگیت همین بودی! برای همین چون پدر بالای سرت نبود تا یک نفر بهت چیزی میگه دلم میشکنه و خیال میکنم تنها گیرت آوردن و میخوان اذیتت کنن. چرا حاج آقا محمدی باتو اینکارو کرد.
+مادر من! نگران نباش.
_محسن، تا جایی که یادمه همش این طرف اون طرف بودی.. میدونم مسئولیتت سنگینه! میدونم وقت نداری! برای من و خواهرات و برادرت وقت نزاشتی، حداقل برای خانومت وقت بزار. اون گناهی نداره! فاطمه هنوز جوونه! الانم درگیر بیماری هست. تو رو به روح پدر شهیدت قسمت میدم، یه کم بیشتر در کنار خانومت باش.
+به روی چشام..
خواهرم حسنا و دختر کوچیکش آلاء اومدن داخل، مادرم فورا چشماش و پاک کرد و آلاء رو بغلش کرد.
دلم میخواست برم خانومم و ببینم! اومدم بیرون با رایزنی که با مدیریت بخش مراقبت های ویژه انجام دادم، قرار شد خیلی کوتاه برم پیش خانومم. وقتی رسیدم بالای سرش بدجور به هم ریختم... داغون بودم، اما با دیدن اون صحنه داغون تر شدم.. کلی به خانومم سیم و دستگاه و ... وصل کرده بودند.
واقعا دیگه کِشِش این همه مصیبت و تحمل سختی های روحی و جسمی رو نداشتم... اما تا این بی قراری ها می اومد سراغم یک جمله درون دلم میگفتم: «الهی رضا برضائک... تسلیما لقضائک...»
خیمهگاه ولایت
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم #قسمت_دویست_و_سی_و_هشت گفت: _ببین پسرجان، خوب گوش کن چی میگم
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
#قسمت_دویست_و_سی_و_نه
سعی میکردم با همین جمله خودم و آروم کنم.. اما گاهی آروم نمیشدم.. چون منم آدمم، سنگ نبودم که.. چون که انسان یک ظرفیتی داره... بگذریم.
وقتی از بخش مراقبت های ویژه اومدم بیرون، همینطور که تسبیح دستم بود و داشتم برای سلامتی امام زمان صلوات میفرستادم تا سلامتی همسرم و بهش برگردونه، توی حال خودم بودم که عاصف زنگ زد به موبایلم.
جواب دادم:
+الو سلام.. بگو عاصف.
_سلام آقاعاکف.. میتونم بپرسم کجایید؟
+نه! اول بگو چیشده؟
_التماس دعای آنی به وجود اومده!
+بیمارستان تریتا هستم. بیا اینجا.
عاصف اون شب حامل یک پیام فوق سری وَ آنی بود که باید اون نامه رو به دستم می رسوند. تا عاصف بیاد بیمارستان، روی صندلی داخل راهرو یکساعتی رو خوابیدم.
وقتی عاصف رسید زنگ زد به موبایلم و رفتم بیرون از بیمارستان! حالا پدرِ همسرم، داشت منو میدید و زیر نظر داشت. خلاصه پیچوندمش و رفتم داخل حیاط بیمارستان.
نامه رو از عاصف گرفتم بازش کردم.
نامه تایپی نبود، بلکه دست خط رییس سیستم امنیتمون حاج آقای (....) بود. برام مطلب مهمی رو نوشته بود.
متن نامه:
بسم الله القاصم الجبارین
با سلام و تحیت.
با رایزنی و/خ مهره ی مورد نظر حتما باید برگردد. دیگر به صلاح نیست. اگر همینطور دست به دست بچرخد، پرونده و طرح شما با شکست روبرو خواهد شد وَ از طرفی جان آن دو در خطر است.
و من الله توفیق
نکته: و/خ یعنی وزارت خارجه.. اگر همینطور دست به دست بچرخه یعنی افشین عزتی اگر در آمریکا همینطور جا به جا بشه ممکنه ما شکست بخوریم و دیگه بهش دسترسی نداشته باشیم.. جان آن دو در خطر هست هم یعنی اون دوتا نیروی اطلاعاتی ما در خاک آمریکا ممکنه هر لحظه سوخت برن.
به عاصف نگاه کردم و بعدش کمی قدم زدم تاملی کردم. بدون اینکه برگردم پیش فاطمه، فورا رفتم سوار ماشینم شدم برگشتم اداره. عاصف هم با موتورش برگشت اداره..وقتی رسیدم رفتم دفترم، با معاونت وزارت خارجه تماس گرفتم و گفتم از کجا و چه واحدی هستم.
اون شب تا یه جلسه ای رو تشکیل بدیم شد ساعت 11 شب. حاج هادی یک ماموریت اجباری رفته بود. از طرفی توسط رییس سیستم، مسئول این شدم تا خودم در این جلسه حضور پیدا کنم.. قرار بر این شد که در یکی از ساختمان های وزارت خارجه محل ملاقات من و معاونت وزارت خارجه باشه. اما منم طبق اخلاق همیشگیم وَ ملاحظات امنیتی، دقیقه نود محل جلسه رو تغییر دادم وَ در یکی از ساختمون های خونه ی امن اداره خودمون قرار دادم.
اون شب با معاونت وزارت خارجه تا حدود سه صبح من جلسه داشتم. اون جلسه واقعا مهم بود.. یادمه در اون جلسه چندبار بحثمون شد و سر هم داد زدیم، وَ اون میگفت شما به ما اطمینان نداشتید وَ منم میگفتم کار اطلاعاتی اینه که به پدرمادرتم اطمینان نکنی، چه برسه مسئولین! برای همین بعضی قسمت ها بحثمون بالا میگرفت با صدای بلند صحبت میکردیم! طوری که محافظاش خیال میکردند دعوا افتادیم و می اومدن داخل اتاق.. اونا هم تا می اومدن داخل میفرستادیمشون بیرون.
خلاصه اون شب قرار شد وزارت خارجه ایران از طریق عمان رایزنی کنه وَ به آمریکا این پیغام و برسونه که هرگونه اتفاقی که برای این دانشمند اتمی ایران بیفته، مسئولیتش با آمریکا هست.
چندروزی از جلسه من با معاون وزیر خارجه می گذشت که یک روز حوالی ساعت 4 و نیم عصر بود، یکی از بچه های 4412 که مسئول اقدامات فنی اطلاعاتی وَ سایبری علیه آمریکا و اسراییل در این پرونده بود، با یک خط امن و سفید زنگ زد بهم گفت به ایمیلتون یه کلیپ میفرستم. مشتاق بودم ببینم چیه.. وقتی بعد از چند دقیقه دریافت ایمیل گوشیم به صدا در اومد، وارد صندوق دریافت شدم. دیدم یه کلیپ 20 ثانیه ای از افشین عزتی هست که میگه:
«منو دزدیدن.. من الآن در آریزونا هستم.. از مقامات جمهوری اسلامی میخوام هر چه زودتر منو نجات بدن. جان من در خطر هست. از نیروهای امنیتی و سیاسی ایران میخوام منو نجات بدن و برای آزادی من با ایالات متحده آمریکا مذاکره کنند!»
فورا تماس گرفتم با 4412 به میثم گفتم این کلیپ و ببرید به معاون وزیر خارجه نشونش بدید، بگید تا دوساعت دیگه باید باشه همون خونه ای که جلسه اول همدیگرو دیدیم.
✅ هرگونه کپی و استفاده فقط با ذکر منبع و لینک #کانال_خیمه_گاه_ولایت_در_ایتا و نام صاحب اثر #عاکف_سلیمانی مجاز است.
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
♻️ http://eitaa.com/Akef_soleimany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺نتانیاهو: باید ایرانیها را جدی بگیریم آنها روز به روز قدرتمندتر میشوند...
👤 ادمین: فاتح اسرائیل
✅ @kheymegahevelayat
هدایت شده از خیمهگاه ولایت
❤️ همه باهم دعای فرج حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را زمزمه کنیم.❤️
🌸إلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌹
🌸أولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
🌸ففَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ🌹
🌸اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
🌸يا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
🌹 يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ 🌹
🌹یاصاحب الزمان...🌹
🌸تا نیایی گره از کار بشر وا نشود🌸
#کانال_خیمه_گاه_ولایت
✅ @kheymegahevelayat
🌹بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 هر روز یک آیه از قرآن
[وَیَرزُقهُمِنحَیثُلایَحتَسِبُ]
واوراازجایےکهگمانندارد،روزی میدهد.
#سوره طلاق آیه۳
➖➖➖➖➖➖
#حدیث_روز
#امام_رضا عليه السلام:
هر كه غم و نگرانى مؤمنى را بزدايد، خداوند در روز قيامت گره غم از دل او بگشايد
#ميزان_الحكمه جلد۵ صفحه۲۸
@kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺معترضان لبنانی پرچم رژیم صهیونیستی را آتش زدند.
● معترضان لبنانی با آتش زدن پرچم رژیم صهیونیستی، اعلام کردند در خط مقدم مقاومت علیه «دشمن اسرائیلی» قرار دارند.
👤 ادمین: فاتح اسرائیل
✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مهم
⚠️ برای تحلیل یک خبر به چه نکاتی توجه کنیم؟
● تکنیک تهمت خبری چیست؟
● چگونه اشخاص را در بین مردم #محبوب یا #منفور میکنند...؟!
#عملیات_روانی
#جنگ_رسانه_ای
👤 ادمین: فاتح اسرائیل
✅ @kheymegahevelayat
🔸مرتبطین آمدنیوز برای ابراز ندامت با سایت گرداب ارتباط برقرار کنند!
● پیرو دستگیری سرشبکه سایت و کانال معاند "آمدنیوز"، سایت گرداب بیانیه ای صادر کرد.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
● سلام بر کاروان "پیام رسانان نهضت حسینی" که الهام بخش حرکت پرشکوه و بی نظیر میلیونی امت اسلام برای رساندن ندای حق به بشریت شدند، تا با امواج عظیم حرکت اربعینی ملتها در عصر جاهلیت مدرن موج بیداری را تقویت و پایان حاکمیت ظالمان فریبکار بر جهان را هر چه نزدیکتر کنند. ظالمانی که پس از شکست چهل ساله از انقلاب اسلامی و خلع سلاح شدن در تمام جبهه ها و پس از آنکه ناتوانی ناوها و بمب افکنها و موشکهایشان در مواجهه با انقلاب اسلامی به اثبات رسید، اینک به سحر رسانهای متوسل شدهاند تا شاید با فریبکاری رسانهای، اجل محتوم خود را عقب بیاندازند.
● خدا را شکر میکنیم که در چنین ایامی پاسداران گمنام امام زمان (عج) را توفیق دیگری عنایت فرمود تا با گرفتار کردن یکی از مزدوران رسانهای استکبار که تحت پوشش چتر حفاظتی کمنظیر قرار داشت، از سویی پوشالی بودن هیمنه ظاهری سرویسهای اطلاعاتی غرب و ضعف و جاماندگی آنها را به اثبات برسانند و از سوی دیگر با پردهبرداری از دروغ و دغلهای رسانهای دشمن و افشای پشت پرده نمایشهای دروغین، زمینه رسوایی بیش از پیش آنها را نزد همه جهانیان فراهم آورند. تا همگان بدانند دیگر دورانی که افراد سرخورده و جاهطلب از یک ملت به دشمن پناه ببرند و با مزدوری و دلخوش کردن به وعدههای پوشالی سرویسهای جاسوسی با راه انداختن رسانه و انجام جنگ روانی برای یک ملت تصمیم گرفته و سرنوشت ملتها را تغییر دهند به سر آمده و دوران آگاهی ملتها فرا رسیده است.
● آنهایی که از شکستهای زنجیرهای استکبار از انقلاب اسلامی درس نگرفتهاند و هنوز باور ندارند که عصر ملتها فرا رسیده است، جا دارد که به خود آیند و چشمهای خود را بر روی حقیقت باز کنند و از این حوادث عبرت بگیرند و بدانند که پاسداران انقلاب اسلامی بر ادامه این راه مصممند. لذا قبل از آنکه نوبت آنها فرا رسد و بخواهند با سرشکستگی عذرخواهی کنند، همین حالا به حقیقت روی آورند و به جای نوکری سرویسهای اطلاعاتی به صف ملت بپیوندند تا مشمول محبت مردم و رأفت نظام اسلامی گردند. در همین راستا و با توجه به درخواستهای مکرر از این سازمان، به اطلاع میرساند که تمامی مرتبطین شبکه معاند آمدنیوز و سایر کسانی که به هر دلیل گرفتار لغزش و همکاری با رسانههای دشمن و بدخواهان ملت شده و تاکنون موفق به اعلام برائت از آنها نشدهاند، برای ابراز ندامت و تخفیف مجازات احتمالی، میتوانند با پست الکترونیک contact@gerdab.ir و سامانه پیامکی ۱۰۰۰۱۱۴ سایت گرداب ارتباط برقرار نمایند.
💻 خیمه گاه ولایت
«کانال رسمی #عاکف_سلیمانی»
✅ http://eitaa.com/kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺یه نسخه قدیمی برای کودتا، حضور رقاصههاست!
● بُعدِ جِنسی جنبشهای مصنوعی، بسیار جدیست؛ از کودتای ۲۸ مرداد ایران گرفته تا این روزهای لبنان
👤 ادمین: فاتح اسرائیل
✅ @kheymegahevelayat
✅ سایت گرداب وابسته به سازمان اطلاعات سپاه:
🔷 مرتبطین با آمدنیوز برای تخفیف مجازات خود را معرفی کنند.
🔷پیرو دستگیری سرشبکه سایت و کانال معاند "آمدنیوز"، سایت گرداب بیانیه ای صادر کرد.
🔷در بیانیه گرداب با اشاره به درخواستهای مکرر از سازمان اطلاعات سپاه، از افرادی که با این شبکه معاند همکاری داشته اند، خواسته شده با این سایت تماس برقرار نمایند.
🔷در همین راستا و با توجه به درخواستهای مکرر از این سازمان، به اطلاع میرساند که تمامی مرتبطین شبکه معاند آمدنیوز و سایر کسانی که به هر دلیل گرفتار لغزش و همکاری با رسانههای دشمن و بدخواهان ملت شده و تاکنون موفق به اعلام برائت از آنها نشدهاند، برای ابراز ندامت و تخفیف مجازات احتمالی، میتوانند با پست الکترونیک contact@gerdab.ir و سامانه پیامکی ۱۰۰۰۱۱۴ سایت گرداب ارتباط برقرار نمایند.
✅ @kheymegahevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺شهروند مسیحی: همه امید ما سید حسن (نصرالله) است.
👤 ادمین: فاتح اسرائیل
✅ @kheymegahevelayat