eitaa logo
خودمانی
39 دنبال‌کننده
26 عکس
9 ویدیو
0 فایل
می نویسم تا آرام بگیرم. @Manyekmadaram5
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا معمولی نباشیم آدمهای معمولی را یادتان هست؟ همان معمولی‌هایی که برای روشن شدن ذهنشان باید خوبها فدا شوند. معمولی بودن یعنی به فکر رفاه و آرامش زندگی امروز خودم باشم و معمولی نبودن یعنی فقط به منفعت امروز خودم، فکر نکنم. درست مثل اهالی غزه .. میشد طی این سالها مثل بقیه مناطق اشغالی فقط به زندگی امروز خودشان فکر کنند و با اسقاطیل سازش کنند. اما آنها معمولی فکر نمی‌کنند. تا پای جان برای عزت و اعتبار فلسطینی‌شان ایستاده‌اند. باید برای وطن ایستاد. تازه یک آدم غیرمعمولی را هم انتخاب کرده‌ام. کسی که به دور دست‌ها می‌اندیشد و با ظرفیت‌های ایران آشناست و می تواند ایران را به سمت پیشرفت بجهاند، جهشی به سمت ظهور. کمتر از دو دقیقه طول کشید. کاری به ظاهر کوچک اما بزرگ و پرفایده. خودمانی
کوتاه نوشتی درباره آدمهای معمولی
ا ﷽ ا اللهم لاَ تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لاَ يَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا چگونه صبر کنم این عمود باز بیفتد تبر به جان تو ای سرو سرفراز بیفتد هنوز شاعرت ای سرزمین حُسن، نمرده ست که دُور دست قشون زبان دراز بیفتد چقدر نام تو طبع مرا به ذوق می آرد چنان که چشم نوازنده ای به ساز بیفتد حرامیان همه بیزار از تو اند و چه بهتر خوشا به کعبه که از چشم بی نماز بیفتد به غارت تو طمع کرده اند و داد از آن روز که گنج، مفت به دست قمارباز بیفتد در این زمان صراحت بدا به طبع روانی که در اسارت لفافه و مجاز بیفتد هزار بار بیفتم به خاک کاش و نبینم که پرچم تو زمانی از اهتزاز بیفتد خودمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖خرازی : محمد رضا جان، کجایی؟ ✖️جانم حاجی!!؟ ➖ کارد به استخون رسیده داداش خط نمی‌شکنه ... ✖️ چکار کنم حاجی؟ آهان فهمیدم 🏴 در وسط کوچه تو را می زدند ... ❇️ حاجی خط شکست ... امشب همگی توسل به روضه حضرت زهرا کنیم ... خط بشکنه
اللهم بارِک لِمولانا صاحِبَ الزمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)
ا ﷽ ا 🚷ا ایست❗️ جانِ من، بمان❗️ روی برگه‌ی سفیدِ رأی قبلِ رقصِ خودنویسِ مشکی‌ات... روز جمعه‌ی سعید؛ قبلِ انتخابِ مبهمِ پزشکی‌ات! این پیام را جانِ من! بخوان جانِ من، بخوان ... بُرده‌ای زِ یاد؟ افتخارِ مسکنِ مزخرف و بیمه‌ی مسافرانِ مرگ را بر سرِ جوانه‌های نورَسِ امیدِ ما، بارشِ تگرگ را ؟ بُرده‌ای زِ یاد؟ توی صف، برای مرغ و روغن و شکر کشتنِ غرورِ مردهای ما؛ ماجرای صبحِ جمعه‌ و خنده‌‌های مضحکِ کسی به دردهای ما ... بُرده‌ای زِ یاد؟ ... یک طرف کسی به روی جای خوابِ منحصر به فرد خویش، در مسیر قشم و کیش، غرقِ خواب‌ِ سرخوشی؛ یک طرف ولی گریه‌های مردِ کارگر، بدونِ پول و خانواده و امید؛ در مسیرِ خودکشی ... جانِ من نگو که بُرده‌ای ز یاد؛ خارِ چشمِ دشمنان! حاج قاسمِ عزیز و مهربان❤️ مردِ قهرمان او که تا ابد نمی‌رود ز یاد ... جانِ من! بدان؛ وقت انتخاب توست! بر سرِ دو راهیِ «امید» و «یأس»؛ بر سرِ دو راهیِ «تلاش» و «خستگی»؛ در برابرِ کسی که جز «ندارم» و «نمی توانم» و «نمی‌شود»، بر لبش کلامِ دیگری نرانده است؛ جز گزینشِ تفکرِ «میسّر است» و «می‌توان» و «می‌شود»، برای ما انتخابِ دیگری نمانده است! انتخاب بین خوب و بد! انتخاب ایده‌های آزموده‌ی گزارشات مستند؛ یا انتخاب گفتمان آن رفیق نابلد! گفتمان بی‌صداقتی؛ گفتمانِ بر سر من و شما شکستن تمام کاسه‌کوزه‌ها ... انتخاب کن عزیز دل؛ دولتِ مدال و نخبه و المپیاد یا دولتِ رفوزه‌ها ... جانِ من! بگو تو چه انتخاب می‌کنی؟ من که انتخاب کرده‌ام! با کمالِ میل و افتخار روز جمعه‌ی سعید روی برگه‌ی سفید رأی می‌دهم به فرصتِ ادامه‌ی رئیسیِ شهید... جانِ من! بگو؛ بر سر دو راهیِ «غیر ممکن» و «میسّر»ی ؟ هر چه بود و هر چه هست؛ زیر پرچمِ سه رنگِ عشق پای سفره‌ی وطن در دلِ حرم انتخاب ماست «گفتمانِ روشنِ برادری!» خودمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا صدایش کردم با تاخیر آمد پرسیدم " چرا دیر کردی؟" گفت : "ها داشتم" دوباره پرسیدم" یعنی چی؟" گفت "ها داشتم دیگه، ها" بازهم نفهمیدم گفت: "نچ مثل عطسه نه ، ها داشتم اینجوری" بعد دهانش را مثل خمیازه کشیدن باز کرد. خیلی خندیدم. از آن به بعد هروقت خمیازه اش می‌گیرد با خنده می گویم "ها داری؟" زینب سه سال و نیمه خودمانی
ا ﷽ ا اَتبکُونَ وَ لا تَنصُرونَهُ* صدای زوزه‌ی باد را می شنوی؟ چند روز است که خاک بر سر شدنمان را فریاد می‌زند. امروز کاروان به کرب و بلا می‌رسد. حسین علیه السلام غریب است. نه میان کوفیان و شامیان نه در غاضریه میان آنها که او را برای حاجت‌هایشان می‌خواهند، غریب است. بر زخمهای بی‌شمار حسین گریه می‌کنند اما هرگز نمی‌پرسند چگونه یاری‌اش کنیم؟ غریب اشک نمی‌خواهد. یاری می‌خواهد. وقتی دوساله‌ بود جدش برایش روضه خواند و مردم ضجه زدند*. اما هیچ نپرسیدند چگونه او را یاری کنیم؟ امروز هم نمی‌پرسند. حسین علیه السلام غریب است، حتی میان روضه‌ها. ✍س.غلامرضاپور * آیا گریه می کنید و یاری‌اش نمی‌کنید؟ *لهوف سید بن طاووس ترجمه علیرضا رجالی تهرانی ص۳۷ خودمانی
گفتیم پسرت را آورده ایم گفت علیرضا همینجا بود! گفت وقتی گرد و غبار از جنوب می آید، با خودم می گویم این همه علیرضا! گفتیم پسرت را آورده ایم گفت به همان اندازه که وقت رفتنش، یا اینکه قلک خالی آورده اید؟! می گفت و می خندید تا اینکه از علی اکبر خواندیم و گریست ▪️خاطره ای از مادر که پیکر فرزندش را پس از ۳۴ سال به آغوش کشید. http://eitaa.com/medaadjangi
سالهاست تنور محرم مرا، آن اشتیاق یازده ساله گرم می کند؛ که از مقابل خیمه با حسرت، دور شدن برادری را تماشا می کرد؛ که پایش به رکاب نمی رسید و بند کفش هایش در باد رها بود... @telkalayyam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این فِراق چقدر از طراوتم کم شد چقدر بد شده‌ام.. خوب شد محرّم شد.. چقدر یکسره محتاج گریه‌ام شب و روز  دوباره روضه بخوان بلکه اشک مرهم شد و بست زخم عمیق گناه‌هایم را و آبِ ریخته بر آتش جهنم شد و ریخت روی خطوط سیاه نامه‌ی من و جوهر همه سیئات در هم شد و راه یافت همین اشک‌ها به عمق دلم و جا گرفت در این شوره‌زار و زمزم شد مرا گذاشت به روی صراط عاشورا و خود مسیر تو را قطره قطره پرچم شد ز راه توبه مرا برد تا رضاً برضاك سپس شهادت من هم قضای مبرم شد که عیب نیست اگر آرزو به دل دارم مگر نبود که گریه شفیعِ آدم شد؟ بجوش چشم من امشب که خاکِ دل تشنه است و شکر کن که بساط عزا فراهم شد هوای شرجی و پر بغضِ ظهر عاشورا شبانه بر دلِ سردم نشست و شبنم شد چقدر بر مژه‌ام جای اشک خالی بود چقدر خوب شدم، خوب شد محرّم شد @folanipoem خودمانی
فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ كَيۡ تَقَرَّ عَینُهَا قصص/13 چشمت روشن رباب... . . . اما نگاه نکن... @telkalayyam