eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
★یقین دارم ⇜اگر گناه🔞وزن داشت! ⇜اگر لباسمان را میکرد! ⇜اگر چین و چروک را؛ زیاد میکرد!!! بیشتر از اینها به خودمان بود... ❣حال آنکه ↵قد روح😇 را خمیده! ↵چهره را سیاه! ↵و چین و چروک به پیراهن مان می‌اندازد😔 ★چقد قشنگ بندگی💖کردی ابراهیم ؛ حواسم پرته🗯 پرت چیزای بیخود و موقتی... منو به خودم بیار😔✋ 🌙 🌹🍃🌹🍃 @khorshidbineshan
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🌺🍃 سال 1359 بود. برنامه بسيج تا نيمه شب ادامه يافت. دو ساعت مانده به اذان صبح کار بچه ها تمام شد. ابراهيم بچه ها را جمع کرد. از خاطرات كردستان تعريف ميکرد. خاطراتش هم جالب بود هم خنده دار. بچه هــا را تــا اذان بيدار نگه داشــت. بچه ها بعد از نمــاز جماعت صبح به خانه هايشان رفتند. ابراهيم به مسئول بسيج گفت: اگر اين بچه ها، همان ساعت ميرفتند معلوم نبود براي نماز بيدار ميشدند يا نه، شما يا کار بسيج را زود تمام کنيد يا بچه ها را تا اذان صبح نگهداريد كه نمازشان قضا نشود. 🍃ابراهيم روزها بسيار انسان شوخ و بذله گويي بود. خيلي هم عوامانه صحبت ميکرد. قبل از سحر بيدار بود و شبها معمولا مشغول نماز شب ميشد. اما تلاش ميکــرد اين کار مخفيانه صورت بگيرد. هر چه به اين اواخر نزديک ميشد بيداري سحرهايش طوالاني تر بود. گويي ميدانست در احاديث نشانه شيعه بودن را بيداري سحر و نماز شب معرفي کرده اند. 🌹 ❤️ @khorshidebineshan
🌹🍃 وقتی میدید برخی از رفقا سرگرم دنیا و بازی های دنیا شده اند خیلی دلش می سوخت خودش اهل ورزش و بازی بود اما بازی های دنیا را جدی نمیگرفت وقتی میدید که برخی ها چطور برای قرمز و آبی فریاد میزنند دلش میسوخت که چرا گوهر عمر خود را اینگونه هدر میدهند در مسابقات کشتی هیچوقت نتیجه برایش مهم نبود ناراحت شد و گفت آخه امشب هم بازی ؟ ابراهیم هیچگاه وقتش را پای تلویزیون تلف نکرد حتی کتاب هایی که برای مطالعه انتخاب مبکرد که علم و معرفتش را افزایش دهد یکبار در شب بیست و سه ماه رمضان باهم به مسجد رفتیم رفقای زیادی را دیدیم که در محل مشغول فوتبال بودند ، می خواست بازی دنیا او را فریب ندهد ... 🦋 یا فاطمه زهرا سلام الله علیها✨ 🌹کانال ؛ 🍃اجتماعی، مذهبی. سردار دلها🍃 @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
💔 ⏪👌 #چله_دورزدن_شیطان 🗓 روز سی و چهارم سلام همسفر 🔺قرار بود بزرگ شویم ، 🔺قرار بود قد بکشیم ،
💔 ⏪👌 🗓 روز سی و پنجم امروز بی توقع بودن را تمرین کنیم! بی توقع خوب باشیم بی توقع محبت کنیم بی توقع بد نگوییم بی توقع بد نباشیم یک جمله را بسپریم به ذهنمان: فقط برای خدا ☝️ + "مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار می‌کنیم به جز خدا !" + موفق باشی رفیق🌱 فراموش نشه👌 ... 💞 @khorshidebineshan 💞
◈مےگفت:وقتےبراےورزش ◈یامسابقات‌ڪشتےمےرفتم، ◈همیشہ‌دو‌رڪعت‌نماز‌مےخواندم ◈پرسیدم‌چرا...؟! ◈گفت:ازخدامےخوام‌ ◈تومسابقہ‌حال‌ڪسےرونگیرم... :) 💗¦⇠
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت اول 🔷دوست کوچک پدر 🔹ابراهیم در اولین روز اردیبهشت۱۳۳۶، مطابق با شب۲۱ماه رمضان به دنیا آمد. او چهارمین فرزند خانواده بود. پدر ابراهیم از به دنیا آمدن او خیلی خوشحال بود و همیشه خدا را شکر میکرد. مشهدی محمدحسین علاقه ی خاصی به ابراهیم داشت و میگفت:《ابرهیم من بنده ی خوب خدا میشود.این پسر حالت عجیبی دارد!این پسر نام مرا هم زنده میکند!》 🔹علاقه و عشق پدر و فرزندی متقابل بود. ابراهیم به بچه های مدرسه میگفت:《بابای من آدم خوبی است؛ خیلی خوب. او چند بار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)را در خواب دیده.》 🔹حرف پدر، برای پسر حجت بود. ابرهیم به دوستان دبستانی اش می گفت:بابایم میگوید:《آقای خمینی که شاه چند سال تبعیدش کرده ،مرد خوبی است.》بابایم میگوید که همه باید به دستورهای ایشان عمل کنند؛چون مثل دستورهای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)است. 🔹پدر ابراهیم کاسب محترمی بود. بقالی داشت و با درآمد حلال توانست فرزندش را به بهترین نحو تربیت کند. 🔹ابراهیم بارها گفته بود:《اگر پدرم بچه های خوبی تربیت کرد. به خاطر سختی هایی بود که برای رزق و روزی حلال میکشید.》 ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت دوم 🔷راه و روش ابراهیم/پارت اول 🔹هر روز زیارت عاشورا می خواند. اگر فرصت نمی کرد،سلام آخر زیارت عاشورا را میخواند. 🔹به خواندن دعای کمیل، ندبه و توسل مقید بود. 🔹آیه ی "و جعلنا..." را خیلی زمزمه می کرد. یک بار گفتم:《آقا ابراهیم،این آیه برای محافظت از دشمن است. اینجا که دشمن نیست!》 با نگاه معنی داری گفت:《دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود دارد؟》 🔹اخلاق خوبی داشت. کلامش گیرا بود. تمام رفتار و کردارش مطابق دستورهای دین بود. به همین خاطر برای اطرافیانش الگو شده بود. 🔹شخصیت خاص و قابل احترامی داشت. علاوه بر کوچکترها، بزرگترها نیز در زورخانه، باشگاه، دبیرستان، مسجد و جبهه ها به او احترام می کردند. به دیگران احترام می گذاشت؛ حتی به اسیران جنگی. 🔹خنده رو بود و شوخ طبع. همه را می خنداند؛ اما کسی را مسخره نمی کرد. ادامه دارد Join @khorshidebineshan
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت سوم 🔷راه و روش ابراهیم/پارت دوم 🔹دست به خیر و مهمان نواز بود؛ اما تجمل گرایی را دوست نداشت و با اسراف مخالف بود. 🔹صدایش در قرائت قرآن، مداحی، اذان گفتن و حتی غزل خواندن عالی بود. 🔹امانت دار، رازدار و محرم اسرار دوستان بود. 🔹خوش تیپ و شیک پوش بود. روزی که شنید دخترها از زیبایی اش تعریف کرده اند، با موهای تراشیده، شلوار کردی گشاد و پیراهن بلند به زورخانه آمد. تا آخر عمر این گونه می پوشید. 🔹به مادیات توجهی نداشت. می گفت:《روزی را خدا می رساند. برکت پول مهم است. کاری هم که برای خدا باشد، برکت دارد.》 🔹ظرفیت فرماندهی را داشت؛ ولی زیر بار مسئولیت نمی رفت. تا جایی که میتوانست به فرماندهان کمک می کرد. 🔹توکل عجیبی به خدا داشت. برای شروع هر عملیاتی سلاح و مهمات زیادی با خود نمی برد. می گفت:《درگیری که شروع شود، به اندازه ی کافی برای ما مهمات فراهم می شود!》در آخرین عملیات فقط دو عدد نارنجک همراه خود برد. 🔹در کار انتقال مجروحان و شهدا از مناطق درگیری به پشت جبهه خیلی تلاش می کرد. در ارتفاعات بازی دراز پیکر مطهر شهدا را بر شانه می گذاشت تا به دست خانواده هایشان برسد. ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت چهارم 🔷توسل 🔹ابراهیم مداحی میکرد؛ اما نه همه جا. میگفت:《مداح باید آبروی اهل بیت(علیه السلام) را در خواندنش حفظ کند و هر حرفی نزند. اگر در مجلسی شرایط نبود، روضه نخواند...》 🔹سینه زنی عجیبی داشت، گاهی در روضه ها غش می کرد. 🔹موقع چرخ در گود زورخانه با شوق زیاد دعای توسل می خواند. نفسش حق بود. یک بار کودکی را به زورخانه آوردند که دکتر جوابش کرده بود. ابراهیم چنان توسل کرد که کودک روی دستان پدرش شفا گرفت. همه می دانستند که چقدر نفس ابراهیم حق است؛ اما خودش زیر بار نمی رفت. 🔹حضرت زهرا(سلام الله علیها)را در خواب دیده بود که از او خواسته بود برایشان بخواند. حضرت فرموده بود:《ابراهیم، ما خواندن تو را دوست داریم.》 🔹در آخرین مداحی اش، به حضرت زینب(سلام الله علیها)متوسل شده بود. تمام بچه هایی که پای روضه اش بودند یا شهید شدند، یا مثل بی بی زینب اسیر! ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت چهارم 🔷توسل 🔹ابراهیم مداحی میکرد؛ اما نه همه جا.
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت پنجم 🔷نماز 🔹در سخت ترین شرایط، نمازش را اول وقت می خواند؛ حتی در دوره ی دبستان که کوچک بود نماز می خواند. به نماز جماعت آن هم در مسجد خیلی علاقه داشت. دیگران را هم به نماز جماعت دعوت میکرد. قبل از انقلاب، نمازهای صبح را در مسجد و به جماعت می خواند. 🔹در گود زورخانه وقتی اذان می گفتند، دست از ورزش می کشید و نماز جماعت برپا میکرد. 🔹به آداب مستحبی هم اهمیت می داد. یک شانه در جیبش داشت. قبل از نماز موها و محاسنش را شانه می کرد. بیشتر وقت ها با عبا نماز می خواند. 🔹به صورت مخفیانه قبل از سحر بیدار می شد و نماز شب می خواند. این اواخر، بیداری سحرهایش بیشتر شده بود. 🔹هر زمان که تهران بود، در نماز جمعه شرکت می کرد. می گفت:《نماز جمعه ثواب و برکات فراوانی دارد.》 ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت پنجم 🔷نماز 🔹در سخت ترین شرایط، نمازش را اول وقت
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت ششم 🔷ورزش 🔹در ورزش، رتبه و مقام برایش مهم نبود. می گفت:《آدم باید ورزش را برای قوی شدن انجام بدهد،نه قهرمان شدن.》 🔹مرتب دعا میکرد:《خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن!》 🔹ورزش را از همان زورخانه با ورزش باستانی شروع کرد. در کشتی و والیبال بی نظیر بود. 🔹در نوجوانی در وزن۵۳کیلو کشتی حرفه ای را آغاز کرد. 🔹اوایل دهه۵۰ در مسابقات قهرمانی نوجوانان تهران شرکت کرد و همه ی حریفان را شکست داد. 🔹ابراهیم در حالی که ۱۵ سال بیشتر نداشت، برای مسابقات کشوری انتخاب شد؛ اما چون قرار بود جوایز برندگان را ولیعهد اهدا کند، ابراهیم در مسابقات شرکت نکرد. 🔹۱۸ساله بود که در وزن ۷۴کیلو قهرمان آموزشگاه ها شد. 🔹همیشه قبل از ورزش وضو میگرفت. 🔹قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می خواند. در حال ورزش هم مشغول ذکر و دعا بود. 🔹ورزیدگی و تنومندی ای که با ورزش به دست آورده بود، خیلی جاها به کارش آمد: موقع فرار از دست ماموران ساواک، موقع حمل مجروح و پیکر شهدا در جبهه ها، در شناسایی مناطق دشمن و... ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت ششم 🔷ورزش 🔹در ورزش، رتبه و مقام برایش مهم نبود.
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت هفتم 🔷دبیر نمونه 🔹دبیر ورزش بود. علاوه بر ورزش، اخلاق و رفتار هم به بچه ها درس میداد. 🔹بچه ها عجیب شیفته اخلاقش شده بودند. زنگ های تفریح را به حیاط مدرسه می آمد، همیشه بچه ها اطرافش جمع بودند. 🔹اولین نفر به مدرسه می آمد و آخرین نفر می رفت. 🔹سال تحصیلی۵۹.۵۸ به عنوان دبیر نمونه انتخاب شد. 🔹در مقطع در دو مدرسه مشغول خدمت شد. در دبیرستان ابوریحان، منطقه ی ۱۴ دبیر ورزش بود و در یکی از مدارس راهنمایی محروم در منطقه تهران معلم عربی بود. 🔹به دانش آموزان بی بضاعت و یتیم مدرسه کمک میکرد. 🔹حکم استخدام ابراهیم برای منطقه ی ۱۲ آموزش و پرورش صادر شد؛ اما به خاطر جریان جنگ دیگر نتوانست سر کلاس برود. ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت هفتم 🔷دبیر نمونه 🔹دبیر ورزش بود. علاوه بر ورزش،
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت هشتم 🔷امر به معروف و نهی از منکر 🔹روش امر به معروفش خاص بود. 🔹برای هدایت بچه های محل که کبوتر یا ورق بازی می کردند ، خیلی تلاش می کرد که با محبت و رفاقت ، بدون تذکر زبانی ، خود را به آن ها نزدیک کند. 🔹از جیبش هزینه می کرد و به روش های گوناگون آن ها را به نماز خواندن ، مسجد رفتن و حتی جبهه رفتن تشویق می کرد و در این راه موفق هم بود. ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت هشتم 🔷امر به معروف و نهی از منکر 🔹روش امر به مع
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت نهم 🔷شجاعت 🔹شجاعت را از مولا علی(علیه السلام)به ارث برده بود. دوستان و هم رزمانش از دلاوری و حماسه آفرینی های او چنین گفته اند: 🔹بعد از نماز صبح بچه ها دنبال ابراهیم می گشتند. پرسیدم:《چی شده؟》 گفتند:《از نیمه ی شب خبری از ابراهیم نیست.》 یک ساعت بعد بچه های دیدبان خبر دادند که از داخل شیار مقابل چند نفر به طرف ما می آیند؛ با بچه ها نگاه کردیم. سیزده عراقی پشت سر هم در حالیکه دستشان بسته بود به سمت ما می آمدند! پشت سر آنها ابراهیم و یکی دیگر از بچه ها بودند. در حالیکه تعداد زیادی اسلحه و نارنجک و خشاب همراهشان بود. 🔹شب نیمه شعبان سمت دشمن رفته بود. عصر روز نیمه شعبان با یک افسر عراقی وارد مقر شد. پرسیدم :《آقا ابراهیم، کجا بودی؟ این اسیر کجا بوده؟》 گفت:《نیمه شب رفتم طرف دشمن. این افسر عراقی را گرفتم و برگشتم. بین راه با خودم گفتم که این هم هدیه ما برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) ولی بعد از حرف خودم پشیمان شدم و گفتم:《ما کجا و هدیه برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) کجا...!》 ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت نهم 🔷شجاعت 🔹شجاعت را از مولا علی(علیه السلام)به
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت دهم 🔷گفته های شهید هادی 🔹می گفت "بعد از توکل به خدا، توسل به حضرات معصومین(علیه السلام) مخصوصا حضرت زهرا(سلام الله علیها) حلال مشکلات است." 🔹میگفت "برای خدمت به خدا و بندگانش، باید بدنی قوی داشته باشی." 🔹میگفت "اگر ورزش برای خدا باشد، عبادت است." 🔹میگفت "همیشه کاری کن که اگر خدا تو را دید، خوشش بیاید نه مردم." 🔹میگفت "اگر قرار است انقلاب پایدار بماند و نسل های بعدی هم انقلابی باشند، باید در مدارس فعالیت کنیم." 🔹میگفت "مشکل ما این است که برای رضایت همه کار میکنیم، جز رضای خدا." 🔹میگفت "رقابت وقتی زیباست که با رفاقت باشد." 🔹میگفت "چادر یادگار حضرت زهرا(سلام الله علیها) است. ایمان زن وقتی کامل می شود که حجاب را کامل رعایت کند." ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت دهم 🔷گفته های شهید هادی 🔹می گفت "بعد از توکل به
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت یازدهم 🔷خوشگل ترین شهادت 🔹میگفت:《خوشگل ترین شهادت را می خواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را بر دامن بگیرد، این خوشگل ترین شهادت است.》 🔹در آخرین دیدار به خواهرش گفته بود: 《من از این دنیا چیزی نمی خواهم؛ حتی یک وجب از خاکش را. دوست دارم اگر لایق شدم و در امتحانات خدا نمره ی قبولی گرفتم، بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها) آرام گیرد.》 ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت یازدهم 🔷خوشگل ترین شهادت 🔹میگفت:《خوشگل ترین شها
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت دوازدهم 🔷اذان 🔹صدای رسایی داشت با اذان زیبایش همه را مجذوب می کرد و به نیروهای خودی روحیه می داد. در هر شرایطی موقع اذان حتی در اوج شلیک توپخانه ی دشمن و در محاصره که بودند، اذان می گفت. 🔹یک بار موقع نماز صبح در دل دشمن روی تپه ای که مشرف به مقر عراقی ها بود، ایستاد و اذان گفت. آخرهای اذان تیری به گردنش اصابت کرد...هوا روشن شده بود که ۱۸ عراقی تسلیم شدند! می گفتند : به ما گفته بودند شما مجوس و آتش پرستید که صدای اذان را شنیدیم. ماشیعه ایم. این ۱۸ نفر علیه بعثی ها در لشکر ۹بدر جنگیدند و به شهادت رسیدند. 🔹یکی از هم رزمان از ابراهیم پرسید:《چرا در هر موقعیتی حتی در زمانی که در محاصره هستیم، اذان می گویی؟》 گفت:《مگر در کربلا امام حسین(علیه السلام) محاصره نشده بود؟ چرا اذان گفت و جلوی دشمن نماز خواند؟ ما برای همین اذان و نماز با دشمن می جنگیم.》 ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت دوازدهم 🔷اذان 🔹صدای رسایی داشت با اذان زیبایش ه
🔴سیری بر زندگی آقا ابراهیم 🔴سلام بر ابراهیم/قسمت سیزدهم 🔷خادم مردم 🔹عاشق خدمت به مردم بود، برای خدمت به مردم هر کاری از دستش بر می آمد؟ انجام میداد. در کمک به تهیدستان برایش فرقی نمی کرد پیرزن ارمنی باشد یا مومن و مسلمان، گاهی تمام حقوقش را به نیازمندان می بخشید. 🔹یکی از دوستانش میگفت: با هم رفتیم فروشگاه. تقریبا همه حقوقش را خرید کرد. رفتیم در‌منزلی که متوجه شدم صاحب خانه یک پیرزن ارمنی بود. وقتی برگشتیم، به ابراهیم گفتم:《بابا این همه فقیر مسلمان هست. تو رفتی سراغ مسیحی!》 گفت:《کسی هست که به مسلمان ها کمک کند؛ اما این بنده های خدا کسی را ندارند با این کار هم مشکلاتشان کم می شود، هم دلشان به امام و انقلاب گرم می شود.》 🔹وقتی به مرخصی می آمد؟ به مشکلات خانواده ی رزمنده ها رسیدگی می کرد. 🔹اگر یک روز کسی برای رفع مشکل به او مراجعه نمی کرد، ناراحت می شد و میگفت:《میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را از من گرفته باشد.》 ادامه دارد... Join @khorshidebineshan
🍃بارها شنیده بودم که ابراهیم از این حرف که برخی می گفتند فقط می رویم جبهه برای شهید شدن اصلا خوشش نمی آمد. به دوستانش می گفت: «همیشه بگید تا لحظه ی آخر تا جایی که نفس داریم برای اسلام و انقلاب خدمت می کنیم. اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آن وقت شهید می شویم ولی تا اون لحظه ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم.» 🌷 Join @khorshidebineshan
ابراهیم می گفت: در زندگی، آدمی موفق تراست که در برابر عصبانیت بقیه صبور باشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ Join @khorshidebineshan
_ بارها گفته ام که ابراهیم کوه صبر بود. در زندگی مشکلات بسیاری داشت اما مانند کوه استوار بود. _ من که از بستگانشان بودم می دانم که چقدر مشکلات در زندگی داشت، اما خم به ابرو نمی آورد. _ بارها او را دیده بودم که به خاطر هدایت دیگران، بار سنگین تهمت را تحمل می کرد. _ چنان این شخص آرام بود، که گویی غرق نعمت است و هیچ مشکلی ندارد. اما او به وعده های خداوند اطمینان داشت. ✍می دانست که خدای خوبش می فرماید: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ پس صبرکن که همانا وعده‏ خداوند (درباره نصرت تو) حقّ است. (۶٠/روم) سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا خداوند به زودی بعد از سختی ها آسانی قرار می دهد. (طلاق/٧) ⚡️گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی 📚کتاب خدای خوب ابراهیم بــرادر شـــهــیـــدم ...🌷🕊 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ Join @khorshidebineshan