eitaa logo
334 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
487 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا؛ مرا برای خودت دلتنگ‌ترین کن! •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
‌إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌΓ +و آرزوهایـے ڪه ‌نگفٺھ‌ میشنوے... :)🌱 ♥️
نماز یکشنبه های ماه •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
میگفت: پَــــریدن🕊 بُریدن میخواهـــــد..!🍃 اللهم اخرج حب الدنیا من قلبی. الہے آمین🌱 •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچه هستم،هرڪه هستم،با ڪسے مربوط نیست بر امام مهربان خویش پناه آوره ام •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
••• |شیخ‌رجبعلۍخیاط| اگر مواظب دلتان باشید و "غیرخدا" را درآن راھ ندهید .. آنچه را دیگران نمۍبینند، مۍبینید! آنچه را دیگران نمۍشنوند، مۍشنوید! :) •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
شَهید تازِه تفحص شده *شَهید عَلی جَمشیدی* پ.ن:عَلی آقا خوش اومَدی دِلاوَر✨ •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
··|🗣😂|·· 😁 شب جمعه بود ... بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل 🤲🏻🍃 چراغارو خاموش کردند مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت :)💔 یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما عطر بزن ...ثواب داره - اخه الان وقتشه؟ 😐 بزن اخوی ... بو بد میدی🤢 ... امام زمان نمیاد تو مجلسمونا ☹️ بزن به صورتت کلی هم ثواب داره 😇 بعد دعا که چراغا رو روشن کردند 💡 صورت همه سیاه بود 😶 تو عطر جوهر ریخته بود... 😂 بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند.. 👊🏻🤕🥴 😅 •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
✅واجب ، فراموش شده ✍حاج آقا قرائتی: بعضى امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند و مى گویند: «بر فرض ما امروز جلو فساد را گرفتیم. باز فردا فساد خواهد کرد.» مثل آن است که بگوییم: «اگر امروز منزل و حیاط را جارو کنیم، باز هفته دیگر کثیف خواهند شد.» تکرار گناه فردا ، دلیل بر سکوت امروز ماست 🍃🌸 @khybariha
.
#پارت_نود_و_هفتم 🦋 ((حقّ شهادت)) پیش از اینکه #محمد_حسین دوباره به #منطقه برود، یک روز با هم
🦋 ((آخرین عملیات)) قبل از والفجر هشت ، چند روزی به آمدم. اتفاقاً محمدحسین را دیدم که با بدن مجروح به آمده بود. با تندی صدایش کردم:«این همه به تو تأکید کردم خودت را به خطر نینداز؛ باز تو می روی خودت را به نشان می دهی؟! بعد زخمی می شوی و بچّه های مردم توی جبهه بی سرپرست می مانند.» سرش را پایین انداخت :«زیاد ناراحت نباش!....این مرتبه آخر است چنین کاری می کنم.» گفتم:«یعنی چه؟!» گفت:«این عملیات، آخرین عملیات است که من شرکت می کنم.☺️» من زیاد حرفش را جدی نگرفتم. فکر کردم شاید مثل شوخی های همیشگی اش است، اما... ♦️به روایت از "سردار سرافراز شهید " ((وداع آخر )) آخرین باری که محمّد حسین می خواست به جبهه برود، مادرم عازم سفر بود. موقع خداحافظی به مادرم گفت: «مادر!...هر چقدر می خواهی مرا نگاه کن. این دفعه ، دفعه ی آخر است. شاید دیگر مرا نبینی.» مادر که به شوخی های محمّدحسین عادت کرده بود، گفت: «نه پسرم!...انشاء اللّه مثل همیشه زنده بر می گردی.» محمّدحسین گفت:«نه مادر! این دفعه دیگر شوخی نیست. وقتی رفتی حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)، حتما دعا 🤲 کن که شوم.» مادرم وقتی به چهره اش نگاه کرد، دید سخنش کاملا جدی است! خیلی ناراحت شد😔 و بغض گلویش را گرفت. پدر نگاهی به محمد حسین کرد : «بابا!...الان وقت این حرف ها نیست؛ توی این موقعیت، این چه حرفاییِ که به مادرت می زنی؟!» محمّدحسین مؤدبانه گفت:«چه فرقی می کند حاج آقا😊؟ بهتر است از قبل سابقۂ ذهنی داشته باشید و خودتان را آماده کنید.» مادر وقتی این حرف را شنید، گفت:«محمّدحسین!...دیگر نمی خواهد به بروی. من طاقت شنیدن این حرف ها را ندارم.» محمّدحسین گفت:«مادر!...امام حسین(ع) فقط "مشکی پوش و گریه کن" نمی خواهد؛ از این ها فراوان دارد! امام حسین( ع) ، رهرو می خواهد، بعضی ها از پنج تا پسر، سه تاشون را در راه خدا دادند؛ خانواده هایی، از سه فرزند دوتا را در راه خدا نثار کردند. شما فردای چه جوابی می خواهی به حضرت زهرا(س) بدهی؟!» مادر گفت:«من با جبهه رفتنت مخالف نیستم خدا پشت و پناهت، اما از این حرف ها نزن.» گفت:«رفتن که می روم، چون صفای جبهه به همۂ شهر می ارزد. این جا حرف از مادیات و وابستگی هاست، اما آن جا است و صفا.✨» خواهرم گفت:«چرا حالا فقط تو باید به جبهه بروی ؟! آن هم با این تن مجروحت؟ چطور دیگران راست راست توی خیابان های شهر بگردند و هر کاری دلشان خواست بکنند؟ آن وقت تو و امثال تو بروید و خودتان را جلوی گلوله قرار بدهی!» محمّدحسین جواب داد:«من چکار به دیگران دارم؟! من آن قدر جبهه می روم تا روی دست مردم برگردم.🕊» ♦️به روایت از "اقدس یوسف الهی" 🍃🌸 @khybariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا