▫️💠 #روایتـگــری
🔹✨برای جا مانده ها ...
🔸✨دلتنگ ها ...
🔹✨خسته ها...
🔸✨بریده ها ...
🔹✨برای همه...
#گوش_بدهید
#درد_دلـ💔
💟👈🏻یک روز و شب هایی🌙 اینجا(شلمچه)
#زندگی می کردیم ...
دلمان که می گرفت ...
می رفتیم و روی این #خاکها
می نشستیم ...
چقدر غر به #شهدا که نزدیم و...
💟👈🏻اما الان ...
معنی دلتنگیـ💔 بیشتر حس می شود
وقتی در این هوای #نفس_گیر شهر
جایی برای خودت پیدا نمی کنی ...
و گرم نمی کند دلت را ؛نگاه مردم !
و روشن نکند #چشمانت را ، چراغ ها
💟👈🏻سال گذشته از این ایام
عمرمان در #شلمچه
بی محاسبه
کنتور می انداخت
💟👈🏻و حالا ...
در هوای آلوده ی دنیـــا !
زندگی در #بهشت چه لذتی دارد ...
بهشتِ خاکی ...
#شلمچه_بهشت ...
#دلتنگی_سخت_است ...
@khybariha
🌷🍃🍃🍃
.
🔺 رهبر انقلاب: پرچمداری یک بانوی چادری برای کاروان ایران یک قدرتنمایی فرهنگی بود. @khybariha 🍁🍂🍁🍂
💐بانوی بهشتی💐
شکوهت را با هیچ عظمتی
نمی توان قیاس کرد...🌺
وقتی با آن صلابت و پوشش سنگین و وارسته ی خود،
بر روی زمین گام بر می داری...👌
حجابت،
که میراث مادرمان❤️
فاطمه(س) است را ،
بر دوش بکش و بگذار آسمان و
زمین پیش پاهایت بلرزند....😊
#بهشت 💚 زیر پاهای توست بانو،
وقتی #جهنم ♨️ نگاه نامحرمان را
لگد مال می کنی...
سلام بر تو فرشته ی زمینی خدا🌹
#پاسدار_حجبوحیای_مادرم ☺
#ریحانه_بهشتی 😍
@khybariha
🍁🍂🍁🍂🍁
.
#قسمت_پنجاه_و_چهارم 🦋 ادامه..... همراه ده، پانزده نفر از بچّهها ناهار می خوردیم که علی آقا رو به
#قسمت_پنجاه_و_پنجم 🦋
ادامه.....
حالا من هر چه میخواهم کمتر حرف بزنم، نمی شود! واقعاً #جبهه بود و دری به #بهشت.
تمام صفحات تاریخ را ورق بزنید؛ اگر به جز تاریخ جنگهای #اسلام ، چنین صحنه هایی را که ما داشتیم، پیدا کردید.👌
بچهها، در دست داشتن انگشتری عقیق در وقت #نماز را موجب ثواب می دانستند.
برادر آقا صادقی تعریف می کرد:
روزی دیدم علی آقا کنار منبعِ آب مشغول وضو گرفتن است. یادم افتاد یک انگشتری عقیق، از مشهد مقدس برایش آورده ام.
همین طور که مشغول وضو بود، انگشتری را تقدیم کردم.
رنگ از رویش پرید، تعجب کردم!
گفتم : « علی آقا، ناراحت شدید؟ سوغات مدفن آقا امام رضا را قبول نمی کنید؟!»🤔
وقتی حالش جا آمد، گفت : «درست همان وقت که شما انگشتری را پیش آوردید، چشم من به انگشتری بچّه ها افتاده و با خود گفته بودم، کاش من هم یک انگشتری عقیق داشتم تا از ثواب آن بی بهره نمی ماندم.»
انگشتری را در دست گرفته بود و می گفت : «#خدا مرا ببخشد....» 😔
حالا بگرد و این بچه ها را پیدا کن...هستند؛ امّا باز هم مثل ماه که بعضی اوقات پشت ابرها گم می شود، از نظر پنهان شدند. اینها زمان خاصی برای ظهورشان هست، که امیدواریم خدا دعای آنها را شامل حال ما بکند.
حالا می فهمم اگر نمی گذاشتند علی آقا به جلو برود، حق داشتند.
درست در شب #عملیات، #علیرضا_رزم_حسینی که معاون لشکر هم بود، با عجله آمد و گفت : « #حاج_قاسم
پیغام داده که نگذاریم علی آقا در عملیات باشد؛ چون حتما در این عملیات #شهید می شود.»
گفتم : «این کار از دست من بر نمی آید.»
علیرضا پیش از اینکه نزد من بیاید مسأله را با مسئول مخابرات در میان گذاشته و او حرف را انتقال داده بود.
کمی بعد......
•• ↷#j๑ïท🌱
@khybariha ✌️🏻📿