.
#قسمت_هشتاد_و_سوم 🦋 مثل همه رزمندگان، کلنگ به دست می گرفت و با بچه ها همراه می شد . بعد از اینکه
#قسمت_هشتاد_و_چهارم 🦋
هم ما از آن قابلمه غذا خورده بودیم ، هم آنها .
همه این ها را به علی آقا گفتم ، توضیح داد هر وقت سر سفره مینشینی ، این زانوهایت را به بغل میگیری ؛ مثل بنده ای که جلوی مولایش نشسته ؟
گفتم :« بله .»
گفت : « پس #خدا بخاطر ادبت ، به سفره ات برکت میدهد .»
چه کسانی را دیدیم خدایا ، هنوز باورم نمیشود .
یک روز به برادر میر حسینی که خدا با آقا امام حسین محشورش کند ، گفتم :« ما نفهمیدیم که چطور شد که شما و #حاج_قاسم ، بعد از اینکه گفتید : از شرکت علی آقا در #عملیات جلوگیری کنید ، دوباره پشیمان شدید ؟!»
پاسخ داد :« شب بود و نیرو ها را به ستون یک ، به طرف خط می بردم که دیدم یک نفر عقب تر از همه دنبال ستون می آید .
گفتم :« آی برادر بسیجی ، کی هستی ؟! سریعتر ! »
همین طور که ستون حرکت میکرد، ایستادم تا ببینم کیست .
یکباره چشمم افتاد به علی آقا .
خدا می داند تا دیدمش ، زانوهایم سست شد و معذرت خواهی کردم .
وقتی دیدم با آن وضع مجروحیت آمده ، پشیمان شدم ، صورتش را بوسیدم و او همراه ما شد .
و آن شب علی اقا رفته بود تا به آرزوی خودش برسد .
روزی که خبر #شهادت علی آقا را شنیدم ، گفتم به منزل او بروم و درد دلی بکنم .
رفتم و در کنار مادرش که مرد عارف و بزرگی را تحویل داده بود ، نشستم .
نمیدانستم از کجا شروع کنم ؛ تسلیت بگویم یا تبریک ؟
علی آقا در زمان حیات خود همه حرف ها را به آخر رسانیده بود .
حرف زدن من ، صرفا برای حرف زدن بود ؛ وگرنه در نبود چنین بزرگواری چه میتوانستم بگویم ؟
از طرفی میدیدم که روحیه مادرش بهتر از من است .
بغض که گلویم را فشرد ، با ناباوری گفتم :« آخر چه کار کردی ؟
چه کار کردی که علی اقا اینقدر بلند مرتبه شد ؟»
ایشان خیلی آرام نگاهم کردند و ساده گفتند :« مزد علی آقا شهادت بود !
اگر #شهید نمیشد ، در حقش ظلم شده بود .»
دست خودم نبود ، بغضم ترکید .
و بنده حقیر و سراپا تقصیری مثل من ، وقتی علی آقا شهید شد تازه فهمیدم چه کسی از دست رفته است .
این بزرگوار یکبار هم نگفت :« من قبلا این کار را کرده ام ، آنجا بوده ام ، فلان کس را نجات داده ام ، یاور ضعیفان بوده ام و .... »
هر وقت او را میدیدی،
انگار طوق گناهی بزرگ را به گردن دارد ، سر به زیر می انداخت و خودش را کمترین میدانست .
یکبار نگفت که این کلیه من در زندان ساواک ناقص شده است .
رفیق ما پا نداشت ،دست نداشت ، بدن مطهرش پر از ترکش بود و ما بی خبر بودیم ؟!
چه نا رفیقی بودیم ما ..........
🌱 @khybariha
...
[ آیتالله بهجت ] ؛
اگربرای فرج دعا میکنید، علامت آن
است که هنوز ایمان شما پابرجاست.
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🍃
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
@khybariha
🔻دل را هوای آلوده شهر سازگار نیست!
هر چند چاره نیست ،جز ماندن
ولی ای شهیدان هر سرزمینی که ، زمزمه شماست، آنجا هستید و ما زائر شماییم...
السلام ای سرزمین #عاشقی❤
#دلتنگشلمچہ💔
#شبتونشهدایۍ🌙♥
🌱 @khybariha
بایدپاڪباشیم🙂🌱
وسختڪارڪنیم،💗
تازمینهظھورمهیاشود🦋
#گناه مانعِبزرگیست...!
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
🌱 @khybariha
•
•
#دمیباشھدا🕊🌷
رستگاری در " تقوا " است...
و تقوی را،
تقوی را،
تقوی را باید از "حرف بھ عمل" در آورید.
#شھیدسیدمحمدرضاناصریان🌹
•♥•
🌱 @khybariha
خدایا !
میخواهم فقیرے بینیاز باشم
ڪہ جاذبههاے مادے زندگے مرا از
زیبایے و عظمت تو غافل نگرداند.
🌷شهید #مصطفی_چمران🌷
🌱 @khybariha
#دلتڪونے
هَر وَقت بَعد از اون گُناه...!
خُدا انقدر زِنده نِگَهِت داشت
ڪه وضو بِگیری
وایستی جلوشو نَماز بِخونی...
یَعنی پَذیرفتَتِت
خُدا از طُ نا اُمید نیست🙃🍃
#خدایمهربانم..
#خداتورودوستدارهها :)🌱
🌱 @khybariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 غصه نخور! اینجا همه چی دستگرمیه!
➕یک راهحل برای از بین بردن کینه و کدورت نسبت به اطرافیان
🔴 #استاد_پناهیان
🌻•• ↷#j๑ïท🌱
@khybariha ✌️🏻📿
دشمنـان بشـریت به دنبـال
نابـود ڪردن "خـانواده" و از
بیـن بردن "حیـا" هستنـد.
﴿حضرت آقا🌱﴾
#بصـیرتداشتہباشیم
#خانواده
#حیـا
🌱 @khybariha
کے میدونه؟!
شاید اتفاق خوب تو سکانس بعدیه ..
.
.
.
قطعا روزهای خوب هم میاد♥️🥰
لا تقنطو من الرحمه الله🦋
🌱 @khybariha